در حالی که جهان شاهد نبرد جانانه جمهوری اسلامی ایران با جرثومه جنایت و خباثت یعنی رژیم اشغالگر صهیونی است، مردم سلحشور ایران بزرگداشت غدیر را تعطیل نکردند
غیرت غدیر
جواد شاملو
سلام بر برگ تازه تاریخ. سلام بر عصر نوین جهان. سلام بر شبها و روزهای حماسه و شور. سلام بر هماوردی خیبر و حیدر. سلام بر نبرد مستقیم امالقرای اسلام با مقر ضحاک. سلام بر روزی که تهرانیمقدم عاشق آن بود. سلام بر روزی که متوسلیان وعده آن را داده بود. سلام بر مظلوم مقتدر، مولای متقیان، امام موحدان، امیر مؤمنان، علی جانمان، که آغاز جهاد ایرانیان همزمان با غدیرِ او شد. سلام بر سلامی، سردار قرآنی. سلام بر باقری، فرمانده استراتژیست نیروهای مسلح ایران. سلام بر حاجیزاده، کسی که رفتنش همچون حاجقاسم هنوز باورمان نمیآید. سلام بر شهید عباسی که غیرت و حرص و جوش خوردنش را دلتنگ خواهیم شد. سلام بر خواهری که روی بستر خوابش پر کشید. سلام بر کودکانی که در خانه به خواب رفتند و در بهشت از خواب پریدند. سلام بر قلبهای شکسته میلیونها ایرانی. سلام بر پدر ما، پناه ما، امیر ما، عزیز ما، رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله حاجسیدعلی حسینی خامنهای، آن کرار غیر فرار که فرمان بیچاره کردن جهود خبیث صهیونیست را صادر کرد و قلوب ما و آزادگان جهان را تشفی داد.این زیارتنامه عشق را در میدان انقلاب اسلامی مینویسم، بین هزاران تن از مردم تهران. سرم را بالا میآورم و به آدمها نگاه میکنم، در چهرهها دقیق میشوم، چشمها را میپایم، نه! من ترسی ندیدم. دیشب هم، درست در همین موقعیت، در اوج فعالیتهای غرشآمیز پدافند تهران، ترسی که نبود هیچ، جماعت حال هم میکردند انگار! قابل انکار نیست؛ ما جنگ را دوست نداریم؛ ما داغدار شهیدانمانیم، اما خودمانیم؛ منتظر روز جنگیدن با اسرائیل بودیم! زیارتنامهام را ادامه بدهم.سلام بر ایران. سلام بر خطهای که بازوی حقطلب جهان شد و پرچم انسانیت را بالا برد. سلام بر سرزمینی که دل انساندوستان جهان را خنک کرد. سلام بر ایران. سلام بر میاندار و میداندار نبرد با دشمن انسانیت. سلام بر ایران و خدا را شکر که ما در روزهای سخت ایران، در خاک دیگری نیستیم و دنباله کار خویش نگرفتهایم، بلکه:
غم غریبی و غربت چو بر نمیتابم
به شهر خود روم و شهریار خود باشم
چو کار عمر نه پیداست باری آن اولی
که روز واقعه پیش نگار خود باشم
سلام بر این دیار خداپرستی که دنیای استکبار هر کجای جهان که فریاد آزادگی بر میخیزد، آن را از چشم ایران میبیند. ایران! زخمت که میزنند دلبرتر میشوی! غیرتت که جوش میآید خواستنیتر میشوی. میدانم. تو خاک خدایی و بَدان عالم دست از سرت بر نمیدارند؛ اما به فرزندانت اعتماد کن. مدال نابود کردن کثیفترین اشغالگر تاریخ را بر سینه تو خواهیم آویخت. مدال فتح خیبر، شایسته سینهایست که دارالحب حیدر باشد.
سلام بر برگ تازه تاریخ. سلام بر عصر نوین جهان. سلام بر شبها و روزهای حماسه و شور. سلام بر هماوردی خیبر و حیدر. سلام بر نبرد مستقیم امالقرای اسلام با مقر ضحاک. سلام بر روزی که تهرانیمقدم عاشق آن بود. سلام بر روزی که متوسلیان وعده آن را داده بود. سلام بر مظلوم مقتدر، مولای متقیان، امام موحدان، امیر مؤمنان، علی جانمان، که آغاز جهاد ایرانیان همزمان با غدیرِ او شد. سلام بر سلامی، سردار قرآنی. سلام بر باقری، فرمانده استراتژیست نیروهای مسلح ایران. سلام بر حاجیزاده، کسی که رفتنش همچون حاجقاسم هنوز باورمان نمیآید. سلام بر شهید عباسی که غیرت و حرص و جوش خوردنش را دلتنگ خواهیم شد. سلام بر خواهری که روی بستر خوابش پر کشید. سلام بر کودکانی که در خانه به خواب رفتند و در بهشت از خواب پریدند. سلام بر قلبهای شکسته میلیونها ایرانی. سلام بر پدر ما، پناه ما، امیر ما، عزیز ما، رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله حاجسیدعلی حسینی خامنهای، آن کرار غیر فرار که فرمان بیچاره کردن جهود خبیث صهیونیست را صادر کرد و قلوب ما و آزادگان جهان را تشفی داد.این زیارتنامه عشق را در میدان انقلاب اسلامی مینویسم، بین هزاران تن از مردم تهران. سرم را بالا میآورم و به آدمها نگاه میکنم، در چهرهها دقیق میشوم، چشمها را میپایم، نه! من ترسی ندیدم. دیشب هم، درست در همین موقعیت، در اوج فعالیتهای غرشآمیز پدافند تهران، ترسی که نبود هیچ، جماعت حال هم میکردند انگار! قابل انکار نیست؛ ما جنگ را دوست نداریم؛ ما داغدار شهیدانمانیم، اما خودمانیم؛ منتظر روز جنگیدن با اسرائیل بودیم! زیارتنامهام را ادامه بدهم.سلام بر ایران. سلام بر خطهای که بازوی حقطلب جهان شد و پرچم انسانیت را بالا برد. سلام بر سرزمینی که دل انساندوستان جهان را خنک کرد. سلام بر ایران. سلام بر میاندار و میداندار نبرد با دشمن انسانیت. سلام بر ایران و خدا را شکر که ما در روزهای سخت ایران، در خاک دیگری نیستیم و دنباله کار خویش نگرفتهایم، بلکه:
غم غریبی و غربت چو بر نمیتابم
به شهر خود روم و شهریار خود باشم
چو کار عمر نه پیداست باری آن اولی
که روز واقعه پیش نگار خود باشم
سلام بر این دیار خداپرستی که دنیای استکبار هر کجای جهان که فریاد آزادگی بر میخیزد، آن را از چشم ایران میبیند. ایران! زخمت که میزنند دلبرتر میشوی! غیرتت که جوش میآید خواستنیتر میشوی. میدانم. تو خاک خدایی و بَدان عالم دست از سرت بر نمیدارند؛ اما به فرزندانت اعتماد کن. مدال نابود کردن کثیفترین اشغالگر تاریخ را بر سینه تو خواهیم آویخت. مدال فتح خیبر، شایسته سینهایست که دارالحب حیدر باشد.
