افراد سالمند در مورد آزارهای وارده سکوت و مماشات میکنند
سالمندان بد سرپرست!
شاید باورش ساده نباشد، اما سومین گروهی که مورد هدف آزار خانگی قرار میگیرند، سالمندان هستند. آنها پس از «کودکان» و «همسران»، مهمترین گروهی هستند که اشکال مختلفی از آزار را تجربه میکنند و البته کمتر موردتوجه رسانهها قرار میگیرند. جامعه نیز سالمند آزاری را بهعنوان مسئلهای جدی نمیشناسد! درحالیکه با تشدید فشارهای اقتصادی، فاصله نسلی و تغییر سبک زندگی و نظایر آن، پایگاه اجتماعی سالمندان در نهاد خانواده سست شده و در برخی موارد، امکان بروز سوءرفتار از سوی اعضای خانواده نسبت به فرد سالمند وجود دارد. این سوءرفتار ممکن است به اشکال متعددی نظیر سهلانگاری و غفلت در تأمین نیازهای جسمانی، روانشناختی، بهرهبرداری مالی، نادیده گرفتن حقوق سالمند و حتی ضرب و شتم یا هتک حرمت توسط اعضای خانواده تظاهر کند. اما بسیاری از سالمندان به دلیل وابستگی مالی به خانواده یا فقدان قوانین حمایتی کافی، قادر به گزارش دادن این آزارها نیستند.
مطابق تعاریف رایج، سالمندآزاری عبارت است از «انجامدادن یا انجام ندادن رفتاری خاص بهصورت عمدی یا غیرعمدی توسط مراقبتکننده یا فرد قابلاعتماد دیگر که باعث افزایش خطر و صدمه یا تجاوز به حقوق انسانی و کاهش کیفیت زندگی در فرد سالمند (بالاتر از ۶۰ سال) میشود. این سوءرفتار شامل سوءاستفاده فیزیکی، جنسی، روانی عاطفی، غفلت، ترک کردن یا بهرهبرداری مالی است.»
این پدیده بارها در پژوهشهای متعدد دانشگاهی موردبررسی قرار گرفته و علل آن ریشهیابی شده است، سال ۱۳۹۹ محققانی از دانشگاه علوم پزشکی ایران دست به انجام مطالعهای زدند که در آن موارد سوءرفتارخانگی با سالمندان در شهر تهران زیر ذرهبین برده شد و نتیجه این مطالعه در «رسانههای» مختلف ازجمله «خبرگزاری ایسنا» منتشر شده است.
تجربه سوءرفتار از شروع دوره سالمندی
در این پژوهش توصیفی تحلیلی، ۳۱۲ سالمند مراجعهکننده به ۱۸ مرکز بهداشتیدرمانی و ۳۴ پایگاه بهداشتی مشارکت داشته و اطلاعات موردنیاز پژوهشگران را از طریق مصاحبه فراهم آوردهاند.
نتایج این پژوهش نشان میدهد که حدود ١٠ درصد از سالمندان شرکتکننده در پژوهش، سوءرفتار را از شروع دوره سالمندی تجربه کرده بودند. همچنین حدود ٤ درصد این افراد، غفلت مراقبتی را گزارش کردند. طبق این نتایج، سالمندانی که نیاز به فرد مراقبتکننده داشتند، یعنی آنهایی که یا همسر آنها در قید حیات نبود و یا تحت درمان افسردگی بودند، وضعیت سختتری را ازلحاظ سوءرفتار داشتند.
در رابطه با این نتایج، طاهره دهداری، محقق مرکز تحقیقات ارتقاء سلامت دانشگاه علوم پزشکی ایران و پنجتن دیگر از همکارانش اظهار داشتهاند: «این یافتهها حاکی از آن هستند که کارکنان بهداشتیدرمانی لازم است با غربالگری سالمندان درخطر سوءرفتار، به آگاهسازی آنها در زمینه ابعاد سالمند آزاری و حقوق آنها بهعنوان فرد آسیبدیده بپردازند. شناخت روشهای پیشگیری از سالمند آزاری و آموزش خانوادهها در این خصوص، میتواند اقدامی مفید تلقی شود.»
به اعتقاد این پژوهشگران، «همچنین تصویب قوانین مدون و ضمانت اجرایی آن در خصوص برخورد با موارد سوءرفتار با سالمندان، تشکیل نهادهای حمایتی برای انجام مشاوره متناسب با نوع آزار و اذیت و شرایط، وجود شبکه ارجاع بین تخصصهای مختلف و خدمات حمایتی موجود در جامعه برای حمایت و تسکین آلام آسیبدیدگان، اقدامی بس ضروری در مواجهه با پدیده سالمند آزاری محسوب میشود.»
این یافتههای علمی پژوهشی که در نشریهای موسوم به «سالمند: مجله سالمندی ایران» به چاپ رسیدهاند، نشان میدهند که کارکنان بهداشتی بایستی با علائم سالمند آزاری مانند ابتلا به افسردگی، جراحات بدنی و گوشهگیری آشنا شوند تا بتوانند سالمندان آسیبدیده را غربالگری کرده و خدمات مشاورهای و حمایتهای لازم را برای آنها انجام دهند.
از اعمال خشونت مالی تا تحقیر سالمندان
سالمند آزاری انواع مختلفی دارد؛ از کمتوجهی، غفلت و چشمانتظار گذاشتن تا آزار کلامی، روانی و فیزیکی که باعث کاهش طول عمر، به خطر افتادن سلامتی و کرامت انسانی آنان میشود. اما به باور شیوا پروایی، جامعهشناس حوزه سالمندی، بدترین شکل سالمند آزاری، نوعی است که در آن فرد سالمند آزار از آسیبرسانی، تحقیر و ناتوان کردن سالمند لذت میبرد. شاید رفتار کنونی چنین افرادی ریشه در گذشته مشترکی داشته باشد که با سالمند موردنظر داشتهاند و اکنونکه سالمند درمانده، محتاج و وابسته آنها شده و قدرت تحکم سابق را ندارد، زمان را برای گرفتن انتقام مناسب میبینند. بنابراین فرزندانی که در دوره کودکی و نوجوانی از والدین خودآزار دیدهاند و نیازهایشان برآورده نشده است نوعی کینه و حس انتقادم دارند که آن را به نحوی در بزرگسالی در نوع رفتارشان با والدین ابراز کرده و جبران میکنند.
مطابق پژوهشی که سالیان پیش در خبرگزاری دولت (ایرنا) صورت گرفته است، سوءاستفاده از منابع مالی سالمند یا در مضیغۀ مالی قرار دادن آنان که تحت عنوان آزار اقتصادی مطرح است، باعث میشود سالمندان بهجای آنکه روزهای پایانی عمرشان را با آرامش سپری کنند، درگیر چالشهایی باشند که اغلب در سکوت و انزوا باقی میماند.
مبتنی بر نتایج این پژوهش، گروهی از سالمندان از وضعیت اقتصادی و معیشتی مناسبی برخوردار هستند و فرزندان به دلیل تصاحب این ثروت از سالخوردگی والدینشان سوءاستفاده کرده و حسابهای بانکی آنها را تحت کنترل خود درمیآورند و بهمحض غفلت آنها، اقدام به مصادره اموال آنان میکنند که به این امر نوعی خشونت مالی هم گفته میشود. از سوی دیگر، بازنشستگی معمولا درآمد افراد سالمند را حدودا تا
۵۰ درصد کاهش میدهد. کاهش درآمد ناامنی اقتصادی را موجب میشود و ناامنی اقتصادی با ازدستدادن ارزشهای شخصی ارتباط دارد. این امر خود بر سازگاری افراد تأثیر منفی میگذارد. اگر افراد بهطور نسبی دارای امنیت اقتصادی باشند بهتر میتوانند به فعالیتها و سرگرمیهای متناسب و مطلوب بپردازند و با خانواده و محیط پیرامون خود ارتباط و تعامل مثبت و بهتری برقرار سازند اما شرایط اقتصادی نامطلوب نهتنها آنها را در تأمین تجهیزات و خدمات مراقبتی و حمایتی دچار مشکل میکند بلکه حتی در نوع رفتارهای اطرافیانشان با آنها نیز تأثیر میگذارد. چهبسا امروزه به دلیل شرایط اقتصادی، شاهد سالمندان کار و یا سالمندان رها شده در خیابانها نیز هستیم، اما با اطمینان میتوان گفت که این پدیده نسبتا شایع در سراسر دنیا کمتر از حد واقعی شناسایی و گزارش میشود.مطابق تأکیدات سیما حیدریه مددکار شاغل در بخش طب سالمندان و حافظه یک بیمارستان دولتی در تهران، بههیچعنوان نمیتوان نسبت به مقوله «سالمندآزاری» بیتفاوت بود و اقدامات لازم برای مقابله با آن پدیده را به سال و حتی ماههای بعد موکول کرد. این معضل، به جد نیازمند اقدامات فوری است.
مشکل سالمندان فقط به بیمهری فرزندان خلاصه نمیشود. سیما حیدریه میگوید که سالمندان بدسرپرست یا بیسرپرست، بیش از دیگر سالمندان بیمار میشوند. به ادعای او، این قشر از جامعه، از مشکلات روحی و روانی، افسردگی، وضعیت اضطرابی، ترس از مرگ در تنهایی یا نداری و فقر رنج میبرند: «افراد سالمند به علت بالا بودن سن فیزیولوژیک و ترس و واهمه از فقدان و مرگ، در معرض افسردگی و احساس پوچی هستند. خصوصا اگر اندوخته اقتصادی یا پشتوانه قوی نداشته باشند. در این شرایط است که بخش دولتی میتواند نقش حامی و سرپناه را برایشان ایفا کند و از ترسها و واهمههایشان بکاهد.»
سالمندآزاری حتی از کودکآزاری هم دردناکتر است
این مددکار شاغل در بخش سالمندی به تجربیات دوران کارش اشاره میکند: «سالمندآزاری حتی از کودکآزاری هم دردناکتر است چون بسیاری از سالمندان دارای بیماری زوال حافظه بوده و قادر نیستند در مورد شرایطشان توضیح بدهند. ممکن است از ترس از دست دادن همان سقف ناایمن و اینکه دربهدر خیابانها یا خانه سالمندان نشوند، در مورد آزارهای وارده سکوت و مماشات کنند.»
او مدعی میشود: «سالمندانی که به آنها کمک میکند، حتی تعدادی از آنها که دارای خانوادههای آبرومند هستند، غالبا یا سوءتغذیه دارند یا با مشکلات ناشی از کمتوجهی و بهداشت روانی درگیرند. آنها از موضعگیری و استقلال در اظهارنظر میترسند و حتی در مسائل پیشپاافتاده نگاهشان به دهان بچههاست مبادا چیزی بگویند که هزینه سنگینی برایشان داشته باشد. نوعی ترس و ناایمنی که بسیار دردناک است.»
علاوه بر آنچه این مددکار به آن اشاره میکند، کارشناسان طب سالمندی به محدود کردن دسترسی سالمندان به داراییهای شخصی، تهدید به بیرون راندن از خانه و طردشدگی، کمتوجهی نسبت به درمان و همچنین تحقیر و نادیده گرفتن عزتنفس آنها نیز بهعنوان معضلات دوران سالمندی اشاره میکنند و از طرفی بهدلیل تغییر سبک زندگی و تفاوت نسلی و تبدیل خانوادههای گسترده به خانواده هستهای؛ فرزندان، وجود والدین را در کنار خود نمیپذیرند و احترام و توجهی به نظرات و تصمیمات آنها ندارند که این موارد همه از مصادیق آزار عاطفی به سالمندان محسوب میشود.
نسخه برخی از صاحبنظران در این شرایط، سپردن عضو کهنسال به خانه سالمندان است. اما یک دسته از سالمندان بیسرپرست فاقد توان مالی برای رفتن به خانه سالمندان هستند. دسته دومی هم هستند که باوجود تمکن نسبی، این کار را تابو و ضد ارزش میدانند.
سیما حیدریه میگوید افراد متمکنتری هم هستند که والدینشان را آزار میدهند اما از بردنشان به خانه سالمندان اجتناب میکنند چون ممکن است مورد قضاوت جامعه پیرامون قرار بگیرند.
به گفته او امتناع از بردن والدین به خانه سالمندان در شرایطی که توان یا انگیزه روانی نگهداری از آنها را نداریم الزاما به معنای تکریم سالمند نیست بلکه آنها را در معرض آسیبهای جدیتری قرار میدهد. بسیاری خانوادهها به خاطر مهر به سالمندان نیست که از این کار جلوگیری میکنند بلکه از سر حفظ آبرو است.
گروه دیگری اما علیرغم اینکه شرایط نگهداری از والدینشان را ندارند نسبت به کیفیت خانههای محدود سالمندان در ایران نامطمئند.
دکتر «مصطفی اقلیما» پژوهشگر مسائل اجتماعی پیشتر در گفت وگو با خبرگزاری برنا مدعی شده بود که چیزی به نام خانه سالمندی در ایران وجود واقعی ندارد و بهتر است از نام دیگری برای این اماکن پیدا کرد.
به باور او مکانهایی که با عنوان خانه سالمندان در ایران شناخته میشوند فقط اماکنی هستند که سالمندان در آنجا مستقر و در انتظار مرگند و هیچ شباهتی به سازوکار خانه سالمندان در کشورهای توسعه یافته ندارند. همه اینها و البته خطر ابتلا به سندروم «آشیانه خالی» هم در انتظار روزهای سالمندی ماست. این سندرومی ناشی از رها شدهگی و تنهایی است. سندرومی که هر وقت فرزندانمان بهقصد زندگی مستقل از کنارمان رفتند و آشیانهمان تهی شد، درگیر عارضههای بالینی آن میشویم. عارضههایی همچون افسردگی، بیهدفی و انتظاری طولانی برای فرا رسیدن مرگ...
آزار سالمندان در نگرشهای فرهنگی و فشارهای اجتماعی ریشه دارد
در همین حال مهدی علی محمدی در قامت روانشناس و مشاور خانواده، سالمندآزاری را از مصادیق ناهنجاری عنوان کرده و میگوید: «بیشتر اوقات سالمندآزاری ریشه در نگرشهای فرهنگی، دیدگاههای نادرست دربارۀ سنین سالمندی و فشارهای اجتماعی دارند و باورهای غلط باعث شده سالمندان را ضعیف فرض کنیم. از سوی دیگر تصور برخی از افراد جامعه به افراد پیر و سالمند چنین است که انگار آنها به انتهای خط رسیدهاند. یا جز انتظار برای فرارسیدن پایان عمرشان کار دیگری نمیتوانند انجام دهند. این نگرش باعث کاهش توجه به نیازها و خواستههای سالمندان و درنتیجه کاهش ارزش و کرامت انسانی آنها میشود.»
این روانشناس با اشاره به اینکه به سخره گرفتن شیوۀ صحبت کردن، باورها یا نصایح بزرگسالان ازجمله مصادیق بارز سالمندآزاری است، میگوید: «این رفتارها نشانهای از بیاحترامی و کاهش اعتمادبهنفس سالمندان است. فرض کنید پدربزرگ یا مادربزرگ سالخوردهای در یک جمع خانوادگی داستانی از گذشتهاش تعریف میکند یا به استناد تجربیاتش دیگران را نصیحت میکند. اما اطرافیان بهجای گوش دادن و احترام گذاشتن، با خنده یا جملاتی مثل «باز شروع کرد!» صحبت او را قطع میکنند. این رفتارها نهتنها نشاندهندۀ بیاحترامی است، بلکه باعث میشود آنها احساس کنند که دیگر ارزشی ندارند. البته خیلی اوقات ما به دلیل فاصلۀ نسلی و تفاوتهای فرهنگی سخنان یا رفتارهای سالمندان را قدیمی و نامربوط میدانیم. درست است که سالمندان معمولاً ارزشها و باورهای متفاوتی نسبت به نسلهای جدید دارند اما میتوانیم با پذیرش تفاوتها، به آنها فرصت دهیم که در محیطی سرشار از محبت و توجه، حضورشان را در کنارمان معنادارتر کنند. این نگاه باعث تقویت پیوندهای خانوادگی و اجتماعی و ایجاد تعادلی زیبا میان نسلها میشود.»
برای کاهش سالمندآزاری چه باید کرد؟
این روانشناس با ارائه راهکارهایی برای کاهش سالمندآزاری عنوان میکند: «آموزش به جامعه در خصوص نیازها و حقوق سالمندان برای تغییر نگرشها ضروری است. سازمان جهانی بهداشت در پروژه «دهۀ سالمندی سالم» (2021-2030) به افزایش آگاهی عمومی دربارۀ نیازها و حقوق سالمندان اشاره کرده است. این برنامه شامل برگزاری کمپینها، کارگاههای آموزشی و ایجاد منابع برای تغییر نگرش نسبت به سالمندان است. همچنین وضع قوانین مؤثر برای محافظت از سالمندان در برابر آزار یکی از گامهای ضروری است. بهعنوانمثال، در انگلیس قوانینی برای مقابله با سوءاستفاده از سالمندان، ازجمله سوءاستفاده از وکالتنامهها، تصویب شده است. چنین قوانینی به کاهش سالمند آزاری و ایجاد نظارت بیشتر بر این بخش کمک میکنند. اما سالمندان در جامعه ما از هیچ حمایت قانونی در بسیاری از اشکال آزار برخوردار نیستند. فرزندان در بسیاری از موارد به بهانه سن بالا و عدم توان تصمیمگیری، حق مالکیت سالمند را برای اموال خود سلب میکنند. حتی در بسیاری موارد سالمند حق تصمیمگیری در مورد مکان سکونت خود و یا نوع درمان و محل درمان خود را ندارد. دراینبین نبود قوانین محکم موجب شده تا بهراحتی این حقوق از سالمند سلب شود. قوانینی که در تمام دنیا بهصراحت از حقوق سالمندان در این حوزهها دفاع میکند، بنابراین لازم است که سیاستگذاران و برنامهریزان در جهت پر کردن خلأهای قانونی گامهای اساسی بردارنداین روانشناس در خاتمه آموزش سالمندان در خصوص حقوقشان و راههای دفاع از خود را برای مواجهه با خطرات احتمالی مهم دانسته و میگوید: «آموزشهایی شامل برنامههای گروهی و اطلاعرسانی از طریق رسانهها که سالمندان را قادر سازد از خود در برابر آزارهای احتمالی محافظت کنند بسیار حائز اهمیت است. از سوی دیگر جامعه نیز باید نگاهش را به پدیده سالمندی تغییر دهد. باید افراد مسن را بهعنوان انسانهایی باارزش و تجربههای گرانبها ببینیم، نه افرادی ضعیف یا نیازمند ترحم. درنتیجه، با رفتار محترمانه، گوش دادن به صحبتهایشان و درک نیازهایشان قادر خواهیم بود هم دنیای بهتری برای سالمندان بسازیم و هم زندگی خودمان را بهبود بخشیم. این احترام از خانه شروع میشود و تا جامعه گسترش مییابد.»
مطابق تعاریف رایج، سالمندآزاری عبارت است از «انجامدادن یا انجام ندادن رفتاری خاص بهصورت عمدی یا غیرعمدی توسط مراقبتکننده یا فرد قابلاعتماد دیگر که باعث افزایش خطر و صدمه یا تجاوز به حقوق انسانی و کاهش کیفیت زندگی در فرد سالمند (بالاتر از ۶۰ سال) میشود. این سوءرفتار شامل سوءاستفاده فیزیکی، جنسی، روانی عاطفی، غفلت، ترک کردن یا بهرهبرداری مالی است.»
این پدیده بارها در پژوهشهای متعدد دانشگاهی موردبررسی قرار گرفته و علل آن ریشهیابی شده است، سال ۱۳۹۹ محققانی از دانشگاه علوم پزشکی ایران دست به انجام مطالعهای زدند که در آن موارد سوءرفتارخانگی با سالمندان در شهر تهران زیر ذرهبین برده شد و نتیجه این مطالعه در «رسانههای» مختلف ازجمله «خبرگزاری ایسنا» منتشر شده است.
تجربه سوءرفتار از شروع دوره سالمندی
در این پژوهش توصیفی تحلیلی، ۳۱۲ سالمند مراجعهکننده به ۱۸ مرکز بهداشتیدرمانی و ۳۴ پایگاه بهداشتی مشارکت داشته و اطلاعات موردنیاز پژوهشگران را از طریق مصاحبه فراهم آوردهاند.
نتایج این پژوهش نشان میدهد که حدود ١٠ درصد از سالمندان شرکتکننده در پژوهش، سوءرفتار را از شروع دوره سالمندی تجربه کرده بودند. همچنین حدود ٤ درصد این افراد، غفلت مراقبتی را گزارش کردند. طبق این نتایج، سالمندانی که نیاز به فرد مراقبتکننده داشتند، یعنی آنهایی که یا همسر آنها در قید حیات نبود و یا تحت درمان افسردگی بودند، وضعیت سختتری را ازلحاظ سوءرفتار داشتند.
در رابطه با این نتایج، طاهره دهداری، محقق مرکز تحقیقات ارتقاء سلامت دانشگاه علوم پزشکی ایران و پنجتن دیگر از همکارانش اظهار داشتهاند: «این یافتهها حاکی از آن هستند که کارکنان بهداشتیدرمانی لازم است با غربالگری سالمندان درخطر سوءرفتار، به آگاهسازی آنها در زمینه ابعاد سالمند آزاری و حقوق آنها بهعنوان فرد آسیبدیده بپردازند. شناخت روشهای پیشگیری از سالمند آزاری و آموزش خانوادهها در این خصوص، میتواند اقدامی مفید تلقی شود.»
به اعتقاد این پژوهشگران، «همچنین تصویب قوانین مدون و ضمانت اجرایی آن در خصوص برخورد با موارد سوءرفتار با سالمندان، تشکیل نهادهای حمایتی برای انجام مشاوره متناسب با نوع آزار و اذیت و شرایط، وجود شبکه ارجاع بین تخصصهای مختلف و خدمات حمایتی موجود در جامعه برای حمایت و تسکین آلام آسیبدیدگان، اقدامی بس ضروری در مواجهه با پدیده سالمند آزاری محسوب میشود.»
این یافتههای علمی پژوهشی که در نشریهای موسوم به «سالمند: مجله سالمندی ایران» به چاپ رسیدهاند، نشان میدهند که کارکنان بهداشتی بایستی با علائم سالمند آزاری مانند ابتلا به افسردگی، جراحات بدنی و گوشهگیری آشنا شوند تا بتوانند سالمندان آسیبدیده را غربالگری کرده و خدمات مشاورهای و حمایتهای لازم را برای آنها انجام دهند.
از اعمال خشونت مالی تا تحقیر سالمندان
سالمند آزاری انواع مختلفی دارد؛ از کمتوجهی، غفلت و چشمانتظار گذاشتن تا آزار کلامی، روانی و فیزیکی که باعث کاهش طول عمر، به خطر افتادن سلامتی و کرامت انسانی آنان میشود. اما به باور شیوا پروایی، جامعهشناس حوزه سالمندی، بدترین شکل سالمند آزاری، نوعی است که در آن فرد سالمند آزار از آسیبرسانی، تحقیر و ناتوان کردن سالمند لذت میبرد. شاید رفتار کنونی چنین افرادی ریشه در گذشته مشترکی داشته باشد که با سالمند موردنظر داشتهاند و اکنونکه سالمند درمانده، محتاج و وابسته آنها شده و قدرت تحکم سابق را ندارد، زمان را برای گرفتن انتقام مناسب میبینند. بنابراین فرزندانی که در دوره کودکی و نوجوانی از والدین خودآزار دیدهاند و نیازهایشان برآورده نشده است نوعی کینه و حس انتقادم دارند که آن را به نحوی در بزرگسالی در نوع رفتارشان با والدین ابراز کرده و جبران میکنند.
مطابق پژوهشی که سالیان پیش در خبرگزاری دولت (ایرنا) صورت گرفته است، سوءاستفاده از منابع مالی سالمند یا در مضیغۀ مالی قرار دادن آنان که تحت عنوان آزار اقتصادی مطرح است، باعث میشود سالمندان بهجای آنکه روزهای پایانی عمرشان را با آرامش سپری کنند، درگیر چالشهایی باشند که اغلب در سکوت و انزوا باقی میماند.
مبتنی بر نتایج این پژوهش، گروهی از سالمندان از وضعیت اقتصادی و معیشتی مناسبی برخوردار هستند و فرزندان به دلیل تصاحب این ثروت از سالخوردگی والدینشان سوءاستفاده کرده و حسابهای بانکی آنها را تحت کنترل خود درمیآورند و بهمحض غفلت آنها، اقدام به مصادره اموال آنان میکنند که به این امر نوعی خشونت مالی هم گفته میشود. از سوی دیگر، بازنشستگی معمولا درآمد افراد سالمند را حدودا تا
۵۰ درصد کاهش میدهد. کاهش درآمد ناامنی اقتصادی را موجب میشود و ناامنی اقتصادی با ازدستدادن ارزشهای شخصی ارتباط دارد. این امر خود بر سازگاری افراد تأثیر منفی میگذارد. اگر افراد بهطور نسبی دارای امنیت اقتصادی باشند بهتر میتوانند به فعالیتها و سرگرمیهای متناسب و مطلوب بپردازند و با خانواده و محیط پیرامون خود ارتباط و تعامل مثبت و بهتری برقرار سازند اما شرایط اقتصادی نامطلوب نهتنها آنها را در تأمین تجهیزات و خدمات مراقبتی و حمایتی دچار مشکل میکند بلکه حتی در نوع رفتارهای اطرافیانشان با آنها نیز تأثیر میگذارد. چهبسا امروزه به دلیل شرایط اقتصادی، شاهد سالمندان کار و یا سالمندان رها شده در خیابانها نیز هستیم، اما با اطمینان میتوان گفت که این پدیده نسبتا شایع در سراسر دنیا کمتر از حد واقعی شناسایی و گزارش میشود.مطابق تأکیدات سیما حیدریه مددکار شاغل در بخش طب سالمندان و حافظه یک بیمارستان دولتی در تهران، بههیچعنوان نمیتوان نسبت به مقوله «سالمندآزاری» بیتفاوت بود و اقدامات لازم برای مقابله با آن پدیده را به سال و حتی ماههای بعد موکول کرد. این معضل، به جد نیازمند اقدامات فوری است.
مشکل سالمندان فقط به بیمهری فرزندان خلاصه نمیشود. سیما حیدریه میگوید که سالمندان بدسرپرست یا بیسرپرست، بیش از دیگر سالمندان بیمار میشوند. به ادعای او، این قشر از جامعه، از مشکلات روحی و روانی، افسردگی، وضعیت اضطرابی، ترس از مرگ در تنهایی یا نداری و فقر رنج میبرند: «افراد سالمند به علت بالا بودن سن فیزیولوژیک و ترس و واهمه از فقدان و مرگ، در معرض افسردگی و احساس پوچی هستند. خصوصا اگر اندوخته اقتصادی یا پشتوانه قوی نداشته باشند. در این شرایط است که بخش دولتی میتواند نقش حامی و سرپناه را برایشان ایفا کند و از ترسها و واهمههایشان بکاهد.»
سالمندآزاری حتی از کودکآزاری هم دردناکتر است
این مددکار شاغل در بخش سالمندی به تجربیات دوران کارش اشاره میکند: «سالمندآزاری حتی از کودکآزاری هم دردناکتر است چون بسیاری از سالمندان دارای بیماری زوال حافظه بوده و قادر نیستند در مورد شرایطشان توضیح بدهند. ممکن است از ترس از دست دادن همان سقف ناایمن و اینکه دربهدر خیابانها یا خانه سالمندان نشوند، در مورد آزارهای وارده سکوت و مماشات کنند.»
او مدعی میشود: «سالمندانی که به آنها کمک میکند، حتی تعدادی از آنها که دارای خانوادههای آبرومند هستند، غالبا یا سوءتغذیه دارند یا با مشکلات ناشی از کمتوجهی و بهداشت روانی درگیرند. آنها از موضعگیری و استقلال در اظهارنظر میترسند و حتی در مسائل پیشپاافتاده نگاهشان به دهان بچههاست مبادا چیزی بگویند که هزینه سنگینی برایشان داشته باشد. نوعی ترس و ناایمنی که بسیار دردناک است.»
علاوه بر آنچه این مددکار به آن اشاره میکند، کارشناسان طب سالمندی به محدود کردن دسترسی سالمندان به داراییهای شخصی، تهدید به بیرون راندن از خانه و طردشدگی، کمتوجهی نسبت به درمان و همچنین تحقیر و نادیده گرفتن عزتنفس آنها نیز بهعنوان معضلات دوران سالمندی اشاره میکنند و از طرفی بهدلیل تغییر سبک زندگی و تفاوت نسلی و تبدیل خانوادههای گسترده به خانواده هستهای؛ فرزندان، وجود والدین را در کنار خود نمیپذیرند و احترام و توجهی به نظرات و تصمیمات آنها ندارند که این موارد همه از مصادیق آزار عاطفی به سالمندان محسوب میشود.
نسخه برخی از صاحبنظران در این شرایط، سپردن عضو کهنسال به خانه سالمندان است. اما یک دسته از سالمندان بیسرپرست فاقد توان مالی برای رفتن به خانه سالمندان هستند. دسته دومی هم هستند که باوجود تمکن نسبی، این کار را تابو و ضد ارزش میدانند.
سیما حیدریه میگوید افراد متمکنتری هم هستند که والدینشان را آزار میدهند اما از بردنشان به خانه سالمندان اجتناب میکنند چون ممکن است مورد قضاوت جامعه پیرامون قرار بگیرند.
به گفته او امتناع از بردن والدین به خانه سالمندان در شرایطی که توان یا انگیزه روانی نگهداری از آنها را نداریم الزاما به معنای تکریم سالمند نیست بلکه آنها را در معرض آسیبهای جدیتری قرار میدهد. بسیاری خانوادهها به خاطر مهر به سالمندان نیست که از این کار جلوگیری میکنند بلکه از سر حفظ آبرو است.
گروه دیگری اما علیرغم اینکه شرایط نگهداری از والدینشان را ندارند نسبت به کیفیت خانههای محدود سالمندان در ایران نامطمئند.
دکتر «مصطفی اقلیما» پژوهشگر مسائل اجتماعی پیشتر در گفت وگو با خبرگزاری برنا مدعی شده بود که چیزی به نام خانه سالمندی در ایران وجود واقعی ندارد و بهتر است از نام دیگری برای این اماکن پیدا کرد.
به باور او مکانهایی که با عنوان خانه سالمندان در ایران شناخته میشوند فقط اماکنی هستند که سالمندان در آنجا مستقر و در انتظار مرگند و هیچ شباهتی به سازوکار خانه سالمندان در کشورهای توسعه یافته ندارند. همه اینها و البته خطر ابتلا به سندروم «آشیانه خالی» هم در انتظار روزهای سالمندی ماست. این سندرومی ناشی از رها شدهگی و تنهایی است. سندرومی که هر وقت فرزندانمان بهقصد زندگی مستقل از کنارمان رفتند و آشیانهمان تهی شد، درگیر عارضههای بالینی آن میشویم. عارضههایی همچون افسردگی، بیهدفی و انتظاری طولانی برای فرا رسیدن مرگ...
آزار سالمندان در نگرشهای فرهنگی و فشارهای اجتماعی ریشه دارد
در همین حال مهدی علی محمدی در قامت روانشناس و مشاور خانواده، سالمندآزاری را از مصادیق ناهنجاری عنوان کرده و میگوید: «بیشتر اوقات سالمندآزاری ریشه در نگرشهای فرهنگی، دیدگاههای نادرست دربارۀ سنین سالمندی و فشارهای اجتماعی دارند و باورهای غلط باعث شده سالمندان را ضعیف فرض کنیم. از سوی دیگر تصور برخی از افراد جامعه به افراد پیر و سالمند چنین است که انگار آنها به انتهای خط رسیدهاند. یا جز انتظار برای فرارسیدن پایان عمرشان کار دیگری نمیتوانند انجام دهند. این نگرش باعث کاهش توجه به نیازها و خواستههای سالمندان و درنتیجه کاهش ارزش و کرامت انسانی آنها میشود.»
این روانشناس با اشاره به اینکه به سخره گرفتن شیوۀ صحبت کردن، باورها یا نصایح بزرگسالان ازجمله مصادیق بارز سالمندآزاری است، میگوید: «این رفتارها نشانهای از بیاحترامی و کاهش اعتمادبهنفس سالمندان است. فرض کنید پدربزرگ یا مادربزرگ سالخوردهای در یک جمع خانوادگی داستانی از گذشتهاش تعریف میکند یا به استناد تجربیاتش دیگران را نصیحت میکند. اما اطرافیان بهجای گوش دادن و احترام گذاشتن، با خنده یا جملاتی مثل «باز شروع کرد!» صحبت او را قطع میکنند. این رفتارها نهتنها نشاندهندۀ بیاحترامی است، بلکه باعث میشود آنها احساس کنند که دیگر ارزشی ندارند. البته خیلی اوقات ما به دلیل فاصلۀ نسلی و تفاوتهای فرهنگی سخنان یا رفتارهای سالمندان را قدیمی و نامربوط میدانیم. درست است که سالمندان معمولاً ارزشها و باورهای متفاوتی نسبت به نسلهای جدید دارند اما میتوانیم با پذیرش تفاوتها، به آنها فرصت دهیم که در محیطی سرشار از محبت و توجه، حضورشان را در کنارمان معنادارتر کنند. این نگاه باعث تقویت پیوندهای خانوادگی و اجتماعی و ایجاد تعادلی زیبا میان نسلها میشود.»
برای کاهش سالمندآزاری چه باید کرد؟
این روانشناس با ارائه راهکارهایی برای کاهش سالمندآزاری عنوان میکند: «آموزش به جامعه در خصوص نیازها و حقوق سالمندان برای تغییر نگرشها ضروری است. سازمان جهانی بهداشت در پروژه «دهۀ سالمندی سالم» (2021-2030) به افزایش آگاهی عمومی دربارۀ نیازها و حقوق سالمندان اشاره کرده است. این برنامه شامل برگزاری کمپینها، کارگاههای آموزشی و ایجاد منابع برای تغییر نگرش نسبت به سالمندان است. همچنین وضع قوانین مؤثر برای محافظت از سالمندان در برابر آزار یکی از گامهای ضروری است. بهعنوانمثال، در انگلیس قوانینی برای مقابله با سوءاستفاده از سالمندان، ازجمله سوءاستفاده از وکالتنامهها، تصویب شده است. چنین قوانینی به کاهش سالمند آزاری و ایجاد نظارت بیشتر بر این بخش کمک میکنند. اما سالمندان در جامعه ما از هیچ حمایت قانونی در بسیاری از اشکال آزار برخوردار نیستند. فرزندان در بسیاری از موارد به بهانه سن بالا و عدم توان تصمیمگیری، حق مالکیت سالمند را برای اموال خود سلب میکنند. حتی در بسیاری موارد سالمند حق تصمیمگیری در مورد مکان سکونت خود و یا نوع درمان و محل درمان خود را ندارد. دراینبین نبود قوانین محکم موجب شده تا بهراحتی این حقوق از سالمند سلب شود. قوانینی که در تمام دنیا بهصراحت از حقوق سالمندان در این حوزهها دفاع میکند، بنابراین لازم است که سیاستگذاران و برنامهریزان در جهت پر کردن خلأهای قانونی گامهای اساسی بردارنداین روانشناس در خاتمه آموزش سالمندان در خصوص حقوقشان و راههای دفاع از خود را برای مواجهه با خطرات احتمالی مهم دانسته و میگوید: «آموزشهایی شامل برنامههای گروهی و اطلاعرسانی از طریق رسانهها که سالمندان را قادر سازد از خود در برابر آزارهای احتمالی محافظت کنند بسیار حائز اهمیت است. از سوی دیگر جامعه نیز باید نگاهش را به پدیده سالمندی تغییر دهد. باید افراد مسن را بهعنوان انسانهایی باارزش و تجربههای گرانبها ببینیم، نه افرادی ضعیف یا نیازمند ترحم. درنتیجه، با رفتار محترمانه، گوش دادن به صحبتهایشان و درک نیازهایشان قادر خواهیم بود هم دنیای بهتری برای سالمندان بسازیم و هم زندگی خودمان را بهبود بخشیم. این احترام از خانه شروع میشود و تا جامعه گسترش مییابد.»
