ناترازی کنونی آب در تهران محصول رویکرد نادرست مدیریتی است نه صرفاً بارش کم

چو دخلت نیست خرج آهسته‌تر کن

گروه اجتماعی
«مدل توسعه در کلانشهر تهران، بی‌اعتنا به دخل به سراغ ولخرجی منابع رفته و روز‌به‌روز به گسترش مصارف و تعریف نیاز‌های جدید پرداخته است. در چنین الگویی هر چه قدر منابع از اطراف به سمت تهران کشیده و بلعیده شود بازهم عطش توسعه، سیری‌ناپذیر است و به‌جای تناسب بین برنامه‌ریزی‌ها با منابع، همیشه با توسل به‌قدرت و پول به‌دنبال تأمین رفته‌ایم و نتیجه آن شده است که امروز با آن روبه‌رو هستیم.» این عبارت بخشی از سخنان محمد بهنام رسولی، کارشناس آب در گفت‌وگو با «رسالت» است که تأکید می‌کند، تنها راه در زمینه آب، مدیریت مصرف و کنترل مصارف است که سعدی می‌گوید: «چو دخلت نیست خرج آهسته‌تر کن.» 
رسولی در این گفت‌وگو هشدار می‌دهد: «ما ناچار به پذیرش اشتباه و عقب‌گرد در توسعه ناپایدار در مصارف گذشته هستیم، هرچه با سیاست‌های قبلی پیش برویم، هزینه بازگشت بیشتر و در بعضی بخش‌ها مثل فرونشست زمین و خالی شدن سفره‌های آب زیرزمینی غیر‌قابل جبران می‌شود.»
 از ابتدای خرداد ماه به شکل فزاینده‌‌ای شهروندان با این هشدارها روبه‌رو بودند که هیچ آبی پشت سدها باقی نمانده و تهران فقط دو هفته دیگر آب دارد و سخت‌ترین تابستان در راه است و اخباری دیگر بر همین منوال. حتی رئیس جمهور هم  در این‌باره با همان ترجیع‌بند که ممکن است در ادامه نتوانیم آب شرب برای شهروندان فراهم کنیم و روزهای دشواری در پیش داریم و .... سخن گفت. اما بررسی آمار بارش‌ها نشان می‌دهد که در ۵۰ سال گذشته حداقل ۱۷ بار میزان بارش کمابیش به اندازه امسال بوده است. یک مورد آن اتفاقا در همین سه سال اخیر رخ داده است. از طرفی ایران یکی از مهندسی شده‌ترین چشم‌اندازهای هیدرولوژیک جهان را دارد از این نظر که تقریبا دو برابر میزان آب قابل استفاده توسط انسان مخزن سد ساخته است. بنابراین قابل تصور است که حتی در خشکسالی‌هایی همچون امسال کماکان دست‌کم تأمین آب شرب ممکن باشد، اینطور نیست؟ 
ببینید تأمین آب شرب سالم و کافی، به‌عنوان یکی از نیاز‌های اولیه زندگی بشری، به طور پایه یک حق اساسی برای ساکنان شهر‌ها و روستا‌ها به شمار می‌رود. بار پاسخگویی به این نیاز در بسیاری مناطق به‌ویژه مناطق با جمعیت کم‌ و روستایی بر دوش آب‌های زیرزمینی است و بخش متولی آب، با حفر و تجهیز چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق، منبع تأمين آب را فراهم می‌کند. نه‌تنها در اقلیم‌ها و کشور‌هایی با محدودیت آب‌های سطحی، بلکه حتی در کشور‌های پربارش و با رودخانه‌های جاری بزرگ نیز، دسترس‌پذیری و سلامت آب زیرزمینی، آن را به یک منبع قابل اتکا برای تأمين آب شرب و بهداشت تبدیل نموده و به‌ویژه در مواقع بروز خشکسالی و مواجه با کم‌آبی به‌عنوان یک منبع استراتژیک برای تأمين آب‌برای مواقع بحران شناخته می‌شود. اما برای جوامع شهری بزرگ و کلانشهر‌ها، معمولا سبد تأمين آب متکی بر آب‌های سطحی و مخازن دریاچه‌های پشت سدهاست، نظیر این شرایط برای شهر‌های تهران، اصفهان، مشهد و دیگر کلانشهر‌های کشور صدق می‌کند، به طوری که در چند دهه گذشته، سیاستگذاران بخش آب با مهار آب‌های سطحی و احداث سد‌های مختلف سعی در تأمين آب‌ برای شبکه شرب و بهداشت داشتند که با گذر زمان و افزایش مصارف و نادیده‌گرفتن حقابه‌های پایین دست و حقابه‌های محیط‌زیستی منجر به بروز پیامد‌های اجتماعی و زیست‌محیطی متعددی در نقاط مختلف کشور شده است. عدم مدیریت مصرف و رشد بی‌ضابطه شهر‌هایی چون تهران در کنار تغییر الگوی مصارف، موجب عدم کفایت آب‌های سطحی و افزایش سهم آب‌های زیرزمینی در سبد تأمين آب شرب شده است، به طوری که برای شهری مثل مشهد، در چند سال گذشته نسبت سهم آب زیرزمینی به آب سطحی از ۵٠ درصد به ٨٠ درصد رسیده است. بدین ترتیب، حکمرانی آب از چند سال گذشته ضمن خرج تمام ظرفیت‌های تأمين آب عملا از صندوق ذخیره استراتژیک آب‌های زیرزمینی نیز اضافه برداشت داشته و آنچه را که قرار بوده برای مواقع بحران و خشکسالی و کم‌آبی مورد استفاده قرار گیرد، پیشاپیش خرج و برداشت کرده است.
این شرایط عملا تاب‌آوری شبکه تأمين آب را به حداقل رسانده است و به‌ویژه در شرایط بروز دوره‌های خشکسالی پیاپی نظیر سال‌های اخیر، اندوخته مخازن پشت سد‌ها و ظرفیت آبخوان را به حداقل می‌رساند. در‌رابطه‌با آب‌های زیرزمینی عملا با حفر چاه‌های بی‌شمار، ظرفیت برداشت آبخوان به طور حداکثری از مدت‌ها پیش درگیر شده است، به این معنی که حفر چاه جدید دیگر به معنی برداشت آب بیشتر نیست و میزان برداشت از حد جاری فراتر نمی‌رود. از سوی دیگر با فشار توأمان به آبخوان‌ها در چند دهه اخیر، سطح آب زیرزمینی دچار افت سالانه بوده و با کسری تجمعی رو‌به‌رشد، عملا دچار بدهی انباشته به آب‌های زیرزمینی هستیم که با بروز پدیده شوم فرونشست زمین همراه شده است.
این دقیقا همان شرایطی است که در تهران با آن روبه‌رو هستیم. در‌واقع نتیجه سوءمدیریت چندین‌ساله منابع آب و رفتن به سمت مدیریت عرضه به‌جای مدیریت تقاضا؛ باعث دامن‌زدن به نا‌ترازی آب در نقاط مختلف کشور و از‌جمله شهر تهران و اشغال صد در صدی ظرفیت منابع آب پیرامونی شده است و ما الان نه با نتیجه چند ماه کم‌بارشی بلکه با نتیجه سال‌ها حکمرانی نادرست آب در تهران روبه‌رو هستیم.
 فرهنگ مصرف نیز در کمبود منابع آبی سهم بسزایی دارد، به‌ویژه شهر تهران که سرانه مصرف آب شهروندانش بالاست. آیا می‌توان گفت در کنار مدیریت ناصحیح منابع آبی، بی‌توجهی به ضرورت آموزش فرهنگ مصرف منابع هم در مسئله آب تهران دخیل است؟ 
واقعیت این است که بخش شرب تنها یکی از مصرف‌کنندگان آب در یک حوضه آبریز و دشت به شمار می‌رود و در کنار دیگر مصرف‌کنندگان اصلی نظیر بخش‌های کشاورزی، صنعت و خدمات باید به آن نگاه کرد. گرچه برای مناطق تمرکز جمعیتی مثل تهران، مشهد و اصفهان سهم مصارف شرب و بهداشت به کشاورزی نزدیک شده است ولی در مقیاس کلان، همچنان بزرگ‌ترین مصرف کننده آب بخش کشاورزی است. پس موضوع مدیریت منابع آب در یک سرزمین، فراتر از موضوع آب شرب است. سیاست‌های کلان حاکمیت جهت و اولویت مصارف را تعیین می‌کند. به شکل عادی تعیین‌کننده سمت و صلاح مصارف آب،‌ بر پایه راندمان و کارایی اقتصادی و ارزش افزوده حاصله از آن است. با این نگاه، با‌توجه‌به راندمان پایین آب در تولید محصولات کشاورزی در اقلیم سرزمینی ایران به‌ویژه برای ارقامی با نیاز آبی بالا، صرفه بر اتکا به واردات این محصولات است تا ضمن تخصیص آب به سایر بخش‌هایی با بازدهی بالا‌تر، در قالب واردات آب مجازی به تقویت منابع آبی سرزمین نیز کمک شود. این در حالی‌است که درگیر شدن کشور با شرایط تحریم و کشت محصولات آب‌بر، منجر به توسعه کشاورزی و سوق دهی منابع ارزشمند آبی به سمت تولیداتی شده است که بعضا با عدم رعایت الگوی کشت و لحاظ بازار مصرف، به‌صورت مازاد و سربار در کنار اراضی رها می‌شوند و یا به دلایلی از سوی سایر کشور‌ها برگشت داده می‌شوند.
بنابراین مشکل اصلی را در الگوی تخصیص کلان آب در کشور و عدم لحاظ ارزش اقتصادی واقعی آن باید بر شمرد. همین موضوع در بحث قیمت‌گذاری آب شرب هم وجود دارد، به طوری که با غیر واقعی بودن قیمت آب شرب و تخصیص یارانه و سوبسید بالا، هیچ انگیزه‌ای برای مدیریت مصرف چه در بخش اصلاح شبکه توزیع آب شهری و چه در سطح بهره‌گیری از شیرآلات خانگی مناسب و کاهنده‌های مصرف آب در منازل در سالیان اخیر وجود نداشته است. در‌واقع رفتار مصرفی مردم، تابعی از تصمیمات و سیاست‌های اخذ شده در مدیریت کلان بخش آب کشور بوده و تقصیری متوجه مردم در این زمینه نبوده و سهم مردم، رنج و سختی ناشی از تصمیمات و سیاست‌های اخذ شده است. به‌جای نشانه رفتن انگشت اتهام به سمت مردم لازم است تا با کمک رسانه‌ها، فرصت مطالبه‌گری برای مردم از مدیران بخش آب فراهم شده و به سمت پاسخگو کردن مسئولان پیش برویم. همین مسئله در‌رابطه‌با رشد و توسعه لجام‌گسیخته شهر تهران هم وجود دارد، مشوق‌های پیدا و پنهانی که در طی دهه‌ها با فاصله گرفتن سطح امکانات و فرصت‌های درآمدی در تهران از یکسو و تبعیض‌ها و ضعف‌ها در سایر نقاط کشور از سوی دیگر، منجر به رشد مهاجرت به پایتخت گردیده است و از سمت دیگر هم مدیران شهری با انفعال نسبت به این موضوع و با نادیده‌گرفتن ظرفیت و توان سرزمینی به گسترش شهر و ایجاد شهرک‌های اقماری در کنار آن دامن‌زدند، بارگذاری‌هایی که منابع نه صرفا در بخش آب بلکه در تمامی حوزه‌ها کشش پاسخگویی به آن را ندارند.
 می‌گویند تهران شهری است كه همواره، دخلش كمتر از خرجش بوده و هست، پنج سد نیاز آبی شهر تهران را تأمين می‌كنند. دخل تهران چه بوده كه بیش از آن خرج می‌كند؟ 
سکه‌ نا‌ترازی دو سمت دارد. یک سمت عرضه و سمت دیگر مصرف است. تاکنون سیاست در بخش‌های مختلف بر تأمين عرضه بوده است و فارغ از توان سرزمینی و ظرفیت منابع و فرصت‌های سرمایه‌گذاری، بر طبل مصارف کوبیده شده است به نحوی که حتی امروزه که در شرایط فشار و مواجه با جدول قطعی‌های برق روزانه در تمام کشور مواجه هستیم و بر همه مسجل شده است که تولید برق کفاف مصارف موجود را نمی‌دهد کماکان به‌دنبال تعریف و توسعه مصارف جدید نظیر واردات خودرو‌های برقی هستیم!
اما در حوزه آب، پیچیدگی به‌مراتب نسبت به حوزه برق و انرژی بالا‌تر است. آب قابل تولید نیست و انتقال آن هم به سهولت برق در قالب شبکه‌های سراسری امکان‌پذیر نیست. پس تنها راه در زمینه آب مدیریت مصرف و کنترل مصارف است که سعدی می‌گوید: چو دخلت نیست خرج آهسته‌تر کن!
در‌واقع مدل توسعه در کلانشهر تهران، بی‌اعتنا به دخل به سراغ ولخرجی منابع رفته و روز‌به‌روز به گسترش مصارف و تعریف نیاز‌های جدید پرداخته است. در چنین الگویی هر چه قدر منابع از اطراف به سمت تهران کشیده و بلعیده شود بازهم عطش توسعه، سیری‌ناپذیر است و به‌جای تناسب بین برنامه‌ریزی‌ها با منابع، همیشه با توسل به‌قدرت و پول به‌دنبال تأمين رفته‌ایم و نتیجه آن شده است که امروز با آن روبه‌رو هستیم.
 اظهاراتی درباره پروژه خط دوم انتقال آب طالقان مطرح است و صحبت‌هایی درباره انتقال آب از رودخانه‌های دوهزار و سه‌هزار مازندران و انتقال آب خلیج‌فارس به تهران نیز مطرح‌شده است. کارشناسان می‌گویند با ادامه این‌روند، باز مجبور به انتقال آب دوباره هستیم و سؤال این است که این مسئله تا کجا ادامه خواهد داشت؟
متأسفانه این اخبار نشان می‌دهد که هنوز حاکمیت آب در ایران، میلی به اصلاح مسیر ندارد و کماکان بر طبل تأمين می‌کوبد. انتقال آب از خارج حوضه نه‌تنها مشکلی در میان مدت از تهران حل نخواهد کرد بلکه با نادیده‌گرفتن حق مبدأ انتقال آب؛ منجر به بروز تنش‌ها و نارضایتی‌های اجتماعی خواهد شد. مگر در سایر نقاط کشور نظیر مازندران آب مازادی وجود دارد که به سمت تهران آورده شود؟
آیا اقتصاد شهری در تهران می‌تواند پاسخگوی هزینه‌های نمک‌زدایی و انتقال آب دریا به شهر تهران با هزینه مترمکبی چند صد هزارتومان باشد؟
چه ضمانتی وجود دارد که با فرض آوردن آب جدید، دوباره توسعه مصارف ادامه پیدا نکند و با رشد مصارف دوباره با کم‌آبی مواجه نشویم؟ پاسخ به این سؤالات کاملا روشن و واضح است اما مصونیت تصمیم‌گیران از پاسخگویی و فضای سنگین پوپولیزم حاکم بر مدیريت آب کماکان به‌دنبال دادن وعده‌های نا‌شدنی به مردم برای سرکوب مطالبه‌گری‌ها است و گم کردن راه‌حل اصلی که البته دردناک ولی ضروری است. ما ناچار به پذیرش اشتباه و عقب‌گرد در توسعه ناپایدار مصارف در گذشته هستیم، هرچه با سیاست‌های قبلی پیش برویم، هزینه بازگشت بیشتر و در بعضی بخش‌ها مثل فرونشست زمین و خالی شدن سفره‌های آب زیرزمینی غیر‌قابل جبران می‌شود.
 ما می‌دانیم که قحطی و خشکسالی با سرنوشت این سرزمین گره خورده است، چرا مسئولان ما این موضوع را هیچ‌گاه به معنای واقعی درک نکردند و در مدیریت منابع آب از کشورهای پرآب الگو گرفتند؟ (حتی حالا هم که با شدید‌ترین بحران آبی دست‌به‌گریبانیم.) 
همین‌طور است، پیشینیان ما، با‌ تکیه‌ بر هنر سازگاری با کم‌آبی، این تمدن ارزشمند را سرزمینی خشک و کم‌آب بنا نهادند. نیازی نیست که به سراغ مدل‌ها و رویکرد‌ها از سایر نقاط دنیا برویم، ما میراث‌دار کهن‌ترین و مترقی‌ترین مدیریت آب سرزمینی هستیم که در حفر و مدیریت کاریز‌های یزد و خراسان و کرمان و طومار شیخ بهایی در اصفهان تجللی می‌یابد. اتفاقا تقلید از مدل‌ها و رویکرد‌های مهندسی آب در کشور‌هایی نظیر هلند این بلا را بر سر منابع کشور آورده است. جایی که مدیران و مهندسان ما در دلف هلند علم و فنونی را آموختند و به کشور وارد‌ کردند که هیچ تناسبی با شرایط و اقتضائات سرزمین ما نداشته و ندارد. ما نیازمند مدل‌های بومی متناسب با وضعیت سرزمینی خودمان هستیم که دست‌یابی به آن‌ها کار دشواری نیست. 
 شرکت آب و فاضلاب تهران به شهروندان پیشنهاد کرده که پمپ و منبع بخرند. برخی از کارشناسان می‌گویند این سیاست، در تضاد با بحران بی‌آبی است، چون در این صورت مردم همچنان مسئله کم‌آبی را درک و لمس نخواهند کرد. البته با این توضیح ضروری که همه افراد پول خرید پمپ و منبع را ندارند و در زمینه آب نیز نابرابری شکل خواهد گرفت، دیدگاه شما به این مسئله چیست؟
چنین رویکردی نشانگر بی‌مسئولیتی و خالی کردن شانه از زیرباز وظایف سازمانی است. در هنگام فروش و واگذاری انشعاب آب به شهروندان، سلسله تعهداتی و مسئولیت‌هایی بر دو طرف بار شده است که تأمين آب با فشار مناسب از‌جمله آن‌ها است و چه از جنبه اخلاقی و حقوقی شایسته نیست که آبفا تهران نسبت به تحمیل هزینه اضافی به شهروندان اقدام نماید. ضمن آنکه استفاده از مخازن آب به علت ماندگاری چند ساعته و حذف کلر از آب منجر به آلودگی و مشکلات بهداشتی برای آب مصرفی خانوار‌ها به‌ویژه برای شرب می‌شود و اتکا به پمپ‌های آب آن هم در شرایط بی‌برقی به پیچیدگی بیشتر موضوع دامن می‌زند. حداقل رفتار مسئولانه در این زمینه مشارکت آبفا و حمایت مالی و فنی از مردم در تأمين و نصب پمپ و منبع برای مشترکین هست (با قید موقتی بودن شرایط) که زمینه تبعیض در برخورداری از آب و گسترش شکاف طبقاتی در برخورداری از منابع را تا حدی کاهش دهد.
 طبیعتا مواردی مانند شناسایی و پیشگیری از نشت آب در شبکه‌های توزیع، بازسازی زیرساخت‌ها و استفاده از فاضلاب تصفیه‌شده برای برخی مصارف شهری می‌تواند در کوتاه‌مدت مؤثر باشد و در این میان همراهی مردم نیز ضروری است اما چرا آنقدری که از زبان مسئولان در مورد لزوم همراهی مردم می‌شنویم، در زمینه پیشگیری از نشت آب در شبکه‌های توزیع، بازسازی زیرساخت‌ها و استفاده از فاضلاب تصفیه‌شده حرفی مطرح نیست؟ 
متولی شبکه‌ توزیع آب تا کنتور آب (تحویل آب‌بر مردم) شرکت آب و فاضلاب بوده و در این زمینه هیچ نقش و مسئولیتی بر عهده مردم نیست و مردم صرفا نشتی‌ها در محدوده شبکه خانگی را می‌توانند رفع کنند که آن هم به سادگی از مقدار قبض دوره‌ای قابل شناسایی هست. در حوزه فاضلاب و پساب تصفیه شده، با شرایط آبی موجود، قطره‌قطره پساب، قیمت و ارزش پیدا کرده است و به همین علت بین برداشت و استفاده از آن در بخش‌های مختلف کشمکش وجود دارد و علیرغم جمع‌آوری فاضلاب در شهری مثل مشهد، عدم ظرفیت کافی تصفیه‌خانه‌های فاضلاب منجر به سرریز و رها‌سازی فاضلاب خام به رودخانه کشف رود و محیط‌زیست شده است. این درحالی‌است که آبفا اجازه سرمایه‌گذاری جهت تصفیه و برداشت آب به سایر بخش‌ها را هم نمی‌دهد. نکته مهم در‌رابطه‌با فاضلاب به‌حساب نیامدن آن به‌عنوان منبع جدید و جایگزینی آن با برداشت‌های مازاد از منابع به‌ویژه آب‌های زیرزمینی هست، حال اینکه متأسفانه مدیران به‌دنبال فروش و تخصیص آن به‌عنوان آب جدید هستند. 
چو دخلت نیست خرج آهسته‌تر کن