ارمغان هوش مصنوعی در نهاد آموزش تحول در یادگیری خواهد بود یا وابستگی شناختی؟

هوش مصنوعی و تحول آموزش

 تحولات اخیر در حوزه هوش مصنوعی، به‌ویژه در بخش آموزش، نقطه عطفی در تاریخ فناوری‌های یادگیری به شمار می‌روند. در سال‌های اخیر شاهد آن بوده‌ایم که شرکت‌های بزرگ فناوری از جمله گوگل با معرفی بیش از ۳۰ ابزار آموزشی در بستر جمینای و اپن‌ای‌آی با عرضه حالت «مطالعه» در چت‌جی‌پی‌تی، عملاً مسیر نوینی را در پیوند میان فناوری‌های هوشمند و آموزش رسمی ترسیم کرده‌اند. هم‌زمان، ابتکارهایی همچون «خانمیگو» در آکادمی خان کشور هند نیز الگویی برای استفاده هدایت‌شده از محتوای آموزشی معتبر فراهم ساخته‌اند.
به گزارش زاویه این روند بیانگر آن است که آموزش در حال ورود به مرحله‌ای تازه از دیجیتالی‌شدن است؛ مرحله‌ای که می‌تواند از یک‌سو فرصت‌های بی‌سابقه‌ای برای شخصی‌سازی یادگیری، ارتقای عدالت آموزشی و پر کردن شکاف‌های دانشی فراهم آورد و از سوی دیگر، با نگرانی‌های بنیادینی درخصوص رشد شناختی، شکل‌گیری مهارت‌های تفکر انتقادی و حتی توانایی تمرکز دانش‌آموزان همراه باشد. داده‌های پژوهشی معتبر از دانشگاه‌ها و گزارش‌های اندیشکده‌های بین‌المللی شاخص جهان حاکی از آن است که این تحولات نه‌تنها ماهیت آموزش، بلکه نقش معلمان و والدین و نیز تعریف سنتی از فرآیند یادگیری را به سرعت دگرگون می‌سازد.
ورود هوش مصنوعی به آموزش رسمی و غیررسمی
در سال ۲۰۲۴، گوگل بیش از ۳۰ ابزار و قابلیت جدید مبتنی بر هوش مصنوعی در سرویس جمینای برای بخش آموزش معرفی کرد. این ابزارها طیفی متنوع از خدمات از جمله طراحی خودکار آزمون، تحلیل پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان، توصیه‌گر منابع متناسب با سطح مهارت، و حتی تولید تمرین‌های شخصی‌سازی‌شده برای رفع نقاط ضعف را در بر می‌گیرند. همچنین اپن‌ای‌آی حالت «مطالعه» را برای چت‌جی‌پی‌تی عرضه نمود تا دانشجویان و دانش‌آموزان بتوانند در فضایی امن‌تر و هدایت‌شده‌تر از قابلیت‌های این فناوری بهره‌مند شوند. این حالت با تأکید بر هدایت تدریجی دانشجو، به جای ارائه پاسخ نهایی، تلاش دارد مهارت حل مسئله و استدلال گام‌به‌گام را تقویت کند.
هدف اصلی این ابزارها، ایجاد تجربه یادگیری شخصی‌سازی‌شده و پاسخ به نیازهای متنوع یادگیرندگان است، به‌گونه‌ای که بتواند هم در کلاس‌های درس و هم در بستر یادگیری غیررسمی کارآمد باشد. با این حال، همان‌طور که تجربه شبکه‌های اجتماعی نشان داد، فقدان نظارت کافی می‌تواند پیامدهای عمیق و ناخواسته‌ای برای نسل جوان در پی داشته باشد.
فرصت‌ها و تهدیدها: یادگیری فعال یا اتکا به ماشین؟
بر اساس برآوردهای صورت گرفته، هوش مصنوعی می‌تواند همچون یک مربی آموزشی نقش‌آفرینی کند و در مواردی به صورت مثبت مسیر یادگیری را هموار سازد، اما نگرانی اصلی زمانی بروز می‌کند که دانش‌آموزان به جای استفاده از آن برای یادگیری فعال و تقویت مهارت‌های استدلالی، صرفاً به آن برای تولید پاسخ نهایی متکی شوند. تجربه‌های پژوهشی اخیر مؤسسه فناوری ماساچوست (MIT) نشان داد دانشجویانی که از همان آغاز فرآیند نگارش از چت‌جی‌پی‌تی استفاده کردند، نه‌تنها کیفیت نوشتار پایین‌تری ارائه دادند، بلکه انگیزه کمتری برای تکمیل فرآیند یادگیری داشتند. پژوهشگران همچنین مشاهده کردند که این افراد فعالیت شناختی ضعیف‌تری در مقایسه با گروه‌هایی که ابتدا خودشان متن را نوشتند و سپس از هوش مصنوعی برای بازبینی بهره بردند، ارائه می‌دهند.
این یافته‌ها آشکار می‌کند که فرآیند «رنج بردن از یادگیری» بخشی جدایی‌ناپذیر از پرورش مهارت‌های تفکر انتقادی و خودآموزی به شمار می‌رود. در واقع، دشواری و تقلا برای حل مسئله به‌مثابه تمرین ذهنی ضرورتی است که منجر به رشد شبکه‌های عصبی مغزی و ارتقای ظرفیت تحلیل می‌شود. زمانی که هوش مصنوعی جایگزین این تقلا و رنج گردد و پاسخ‌های آماده را در اختیار بگذارد، فرصت رشد شناختی، استقلال فکری و تجربه‌های زیسته آموزشی از میان می‌رود و خطر شکل‌گیری نسلی وابسته به فناوری برای ساده‌ترین فرآیندهای شناختی به وجود می‌آید.
نقش والدین و شکاف آگاهی
مطالعات اندیشکده بروکینگز نشان می‌دهد در حالی‌ که بین ۲۲ تا ۲۶ درصد والدین باور دارند فرزندانشان از ابزارهای هوش مصنوعی برای یادگیری استفاده می‌کنند، آمار واقعی رقمی نزدیک به ۷۰ درصد است. این شکاف آگاهی والدین حاکی از آن است که نظارت خانواده‌ها بر نحوه استفاده آموزشی فرزندان از فناوری‌های نوین بسیار محدودتر از واقعیت بوده و در چنین شرایطی، نقش خانواده به‌عنوان خط مقدم نظارت و هدایت آموزشی تضعیف می‌شود. به عبارت دیگر، نوجوانان اغلب بدون اطلاع والدین از ابزارهای مختلفی مانند چت‌جی‌پی‌تی و جمینای یا حتی نسخه‌های ادغام‌شده در شبکه‌های اجتماعی نظیر قابلیت «My AI» در اسنپ‌چت بهره می‌گیرند و به همین دلیل، شکاف نسلی در درک فناوری میان والدین و فرزندان هر روز عمیق‌تر می‌گردد.
این در حالی است که تجربه‌های آموزشی و پژوهشی نشان می‌دهد خانواده‌ها همانند معلمان و همسالان نقشی تعیین‌کننده در کیفیت یادگیری ایفا می‌کنند؛ زیرا محیط خانوادگی می‌تواند به‌عنوان عامل تقویت‌کننده یا تضعیف‌کننده انگیزه تحصیلی و مهارت‌های شناختی عمل نماید. بنابراین ارتقای سواد هوش مصنوعی نه‌تنها برای دانش‌آموزان بلکه برای والدین نیز باید در دستور کار قرار گیرد و برنامه‌های آموزشی رسمی محتوای آگاهی‌بخش ویژه والدین طراحی کنند تا آنان بتوانند با درک بهتر سازوکار و پیامدهای این فناوری، در نقش شریک فعال فرآیند یادگیری فرزندان ظاهر شوند.
سیاست‌گذاری آموزشی در عصر هوش مصنوعی
علاوه بر خانواده، مدارس نیز در مواجهه با این واقعیت جدید، رویکردهای متفاوتی برگزیده‌اند. برخی با نگرانی از کاهش کیفیت یادگیری و بروز تقلب‌های آموزشی، استفاده از هوش مصنوعی را محدود یا حتی ممنوع کرده‌اند، در حالی‌که برخی دیگر کوشیده‌اند این ابزارها را در چارچوب دروس رسمی و برنامه‌های آموزشی ادغام کنند و از ظرفیت آن‌ها برای شخصی‌سازی آموزش و تسهیل یادگیری بهره گیرند.
با این حال، طبق نتایج یک نظرسنجی در ژوئن ۲۰۲۴، کمتر از ۲۰ درصد معلمان ایالات متحده اعلام کرده‌اند که مدارس آن‌ها دارای سیاست رسمی و مدون درباره هوش مصنوعی هستند. این خلأ سیاستی نشان می‌دهد که نظام آموزشی در بسیاری از مناطق هنوز نتوانسته است قواعد شفاف و الزام‌آوری برای استفاده از این فناوری تدوین کند. در نتیجه، کنترل استفاده از هوش مصنوعی اغلب به خارج از فضای مدرسه منتقل می‌شود و به دسترسی فردی دانش‌آموزان وابسته می‌گردد. نمونه بارز این امر، استفاده گسترده از ابزار «My AI» در پلتفرم اسنپ‌چت است که بیش از ۱۵۰ میلیون کاربر را جذب کرده و قابلیت‌هایی مشابه چت‌جی‌پی‌تی دارد، به‌گونه‌ای که بسیاری از دانش‌آموزان محدودیت‌های اعمال‌شده در مدارس را با استفاده از آن دور می‌زنند و به صورت مستقل به این ابزارها دسترسی پیدا می‌کنند.
جمع‌بندی
به باور متخصصان، هوش مصنوعی در آموزش دو چهره دارد. این فناوری از یک‌سو می‌تواند به ابزاری قدرتمند برای ارتقای کیفیت یادگیری، شخصی‌سازی آموزش، افزایش دسترسی به منابع علمی و کاهش شکاف‌های آموزشی بدل شود و از سوی دیگر، تهدیدی جدی برای رشد شناختی، انگیزش تحصیلی و استقلال ذهنی دانش‌آموزان است. تجربه‌های اخیر در حوزه‌های مختلف نشان می‌دهد که اگر استفاده از این فناوری بدون چارچوب‌های دقیق آموزشی، اصول اخلاقی و سیاست‌های روشن ادامه یابد، خطر از دست رفتن مهارت‌های بنیادین تفکر انتقادی، خلاقیت و توانایی حل مسئله به‌طور مستقل وجود دارد.
این نگرانی زمانی جدی‌تر می‌شود که بدانیم برخی از پژوهش‌ها حاکی از کاهش انگیزش درونی و افت کیفیت عملکرد شناختی دانش‌آموزان در اثر وابستگی بیش از حد به ابزارهای تولیدی هوش مصنوعی است. از همین روی، ضروری است که نهادهای آموزشی، سیاست‌گذاران و خانواده‌ها به‌طور هم‌زمان در طراحی چارچوب‌های استفاده صحیح از هوش مصنوعی نقش‌آفرینی کنند. این چارچوب‌ها باید شامل تدوین «برنامه‌های سواد هوش مصنوعی» برای دانش‌آموزان و والدین، اعمال نظام‌های راستی‌آزمایی سنی و حفاظت از داده‌ها در سطح شرکت‌های فناوری، ایجاد سازوکارهای شفاف نظارتی در مدارس و بازنگری مداوم در سیاست‌های رسمی آموزشی باشد.
در نهایت، می‌توان نتیجه گرفت که تنها از رهگذر چنین ترکیبی از اقدامات می‌توان تعادل میان بهره‌مندی از فرصت‌ها و پیشگیری از تهدیدها را برقرار کرد.
 هوش مصنوعی و تحول آموزش
دریافت همه صفحات
دانلود این صفحه
آرشیو