دو پیام متفاوت در یک روز!
فرمول ترامپ در حوزه سیاست خارجی آمریکا، ارسال سیگنالهای متعارض در یک برهه زمانی واحد با هدف سردرگم سازی رقیب و قرار گرفتن آن در وضعیت «نه جنگ نه صلح»است.چنین قاعده ای در مناسبات کنونی واشنگتن و پکن نیز ظهور و بروز پیدا کرده است. اظهارات رئیسجمهور آمریکا در خصوص احتمال بازپسگیری پایگاه هوایی بگرام از کنترل طالبان، واکنشهای متعددی را در کابل و مجامع بینالمللی برانگیخته است. بسیاری از کارشناسان روابط بینالملل معتقدند که این رویکرد، تکرار همان استراتژی همیشگی ترامپ در اتخاذ موضعی دوگانه – ترکیبی از تهدید و دیپلماسی – برای تحت فشار قرار دادن حکومت افغانستان جهت واگذاری پایگاه به واشنگتن است.
اما آنچه این موضوع را پیچیدهتر میکند، اشاره صریح ترامپ به تقابل با چین در لابهلای سخنانش درباره پایگاه بگرام است. وی اخیرا بیان کرده است که پایگاه بگرام تنها یک ساعت با مراکز تولید تسلیحات هستهای چین فاصله دارد و بر عزم خود برای بازپسگیری این پایگاه تأکید کرده است. این اظهارات نشان میدهد که یکی از اهداف اصلی ترامپ از این اقدام، افزایش نظارت بر فعالیتهای چین و تقویت قدرت بازدارندگی آمریکا در برابر پکن است. نکته قابل توجه این است که این مواضع در زمانی اتخاذ میشود که ترامپ اخیرا در تماسی تلفنی با رئیسجمهور چین، خواستار کاهش تنشها و حتی انعقاد توافق تجاری-امنیتی شده است. همچنین، وی برخی کمکهای مالی به تایوان را متوقف کرده که این امر با انتقاد برخی سناتورهای همحزبی او نیز روبهرو شده است.این تناقض در ارسال پیامها – همزمان سیگنالهای صلح و جنگ به چین – نشاندهنده تبدیل شدن استراتژی «هم جنگ، هم صلح» (یا «نه جنگ، نه صلح») به یک الگوی رفتاری در سیاست خارجی آمریکاست. این رویکرد نامتعادل در حالی توسط کاخ سفید اتخاذ میشود که بازیگران جهانی، بیش از هر زمان دیگری به دنبال شفافیت در روابط بینالملل و تعیین تکلیف روشن (جنگ یا صلح) با سایر کشورها هستند. تکلیف بازیگران حوزه روابط بین الملل در قبال چنین پیامها و سیگنالهای متعارضی مشخص است! بدون شک در شرایطی که رقیب یا دشمن تلاش در سردرگم سازی بازیگران با ارسال پیامهای متناقض ( آن هم در یک بستر زمانی واحد ) دارد، بهترین و عقلانی ترین راهکار حفظ ثوابت قدرت سخت و نرم یک کشور و عدم عدول از چارچوبها و اصول جاری در عرصه دیپلماسی و رفتار خارجی آن است. هیچ چیز به اندازه پررنگ تر ساختن خطوط قرمز سیاست خارجی یک کشور، نمی تواند منظومه ای که بر اساس استراتژی آمریکایی«نه جنگ نه صلح» ترسیم شده را در هم بشکند. بدون شک چینی ها نیز این قاعده را در طول سالهای گذشته و اخیر درک نموده و اکنون با گارد بسته و نگاه محتاطانه ای تحولات جاری در روابط خود و واشنگتن را رصد و تحلیل می کنند.
اما آنچه این موضوع را پیچیدهتر میکند، اشاره صریح ترامپ به تقابل با چین در لابهلای سخنانش درباره پایگاه بگرام است. وی اخیرا بیان کرده است که پایگاه بگرام تنها یک ساعت با مراکز تولید تسلیحات هستهای چین فاصله دارد و بر عزم خود برای بازپسگیری این پایگاه تأکید کرده است. این اظهارات نشان میدهد که یکی از اهداف اصلی ترامپ از این اقدام، افزایش نظارت بر فعالیتهای چین و تقویت قدرت بازدارندگی آمریکا در برابر پکن است. نکته قابل توجه این است که این مواضع در زمانی اتخاذ میشود که ترامپ اخیرا در تماسی تلفنی با رئیسجمهور چین، خواستار کاهش تنشها و حتی انعقاد توافق تجاری-امنیتی شده است. همچنین، وی برخی کمکهای مالی به تایوان را متوقف کرده که این امر با انتقاد برخی سناتورهای همحزبی او نیز روبهرو شده است.این تناقض در ارسال پیامها – همزمان سیگنالهای صلح و جنگ به چین – نشاندهنده تبدیل شدن استراتژی «هم جنگ، هم صلح» (یا «نه جنگ، نه صلح») به یک الگوی رفتاری در سیاست خارجی آمریکاست. این رویکرد نامتعادل در حالی توسط کاخ سفید اتخاذ میشود که بازیگران جهانی، بیش از هر زمان دیگری به دنبال شفافیت در روابط بینالملل و تعیین تکلیف روشن (جنگ یا صلح) با سایر کشورها هستند. تکلیف بازیگران حوزه روابط بین الملل در قبال چنین پیامها و سیگنالهای متعارضی مشخص است! بدون شک در شرایطی که رقیب یا دشمن تلاش در سردرگم سازی بازیگران با ارسال پیامهای متناقض ( آن هم در یک بستر زمانی واحد ) دارد، بهترین و عقلانی ترین راهکار حفظ ثوابت قدرت سخت و نرم یک کشور و عدم عدول از چارچوبها و اصول جاری در عرصه دیپلماسی و رفتار خارجی آن است. هیچ چیز به اندازه پررنگ تر ساختن خطوط قرمز سیاست خارجی یک کشور، نمی تواند منظومه ای که بر اساس استراتژی آمریکایی«نه جنگ نه صلح» ترسیم شده را در هم بشکند. بدون شک چینی ها نیز این قاعده را در طول سالهای گذشته و اخیر درک نموده و اکنون با گارد بسته و نگاه محتاطانه ای تحولات جاری در روابط خود و واشنگتن را رصد و تحلیل می کنند.



