به بهانه فرا رسیدن سالگرد طوفان الاقصی و آغاز جنگ غزه

پرده‌برداری از استیصال شیطان

سعید سبحانی
تحلیلگر حوزه روابط بین‌الملل 
 طی روزهای اخیر رسانه‌ها و تحلیلگران در حوزه روابط بین‌الملل مشغول تجزیه‌وتحلیل جنگ غزه و ابعاد فرامتنی آن در دوسالگی طوفان الاقصی هستند.
 در هر نزاع پیچیده ژئوپلیتیکی، تحلیلگران باید ابتدا به سراغ «حقایق بدیهی» یا همان «قدر متیقن‌ها» بروند. این گزاره‌های ۱۰۰ درصدی، همچون ستون‌های اصلی یک بنا، چارچوبی مستحکم برای رمزگشایی از واقعیت فراهم می‌آورند. در منازعه جاری غزه، چینش این حقایق درباره عملکرد حماس و وضعیت کابینه بنیامین نتانیاهو، به‌وضوح نشان می‌دهد که سنگینی وزن مقاومت، معادلات را به نفع نیروهای فلسطینی تغییر داده و رهبر رژیم صهیونیستی را در موقعیتی دفاعی و مستأصل قرار داده است.استیصال تل‌آویو صرفا یک ادعای تبلیغاتی نیست؛ بلکه نتیجه مستقیم عدم تحقق اهداف اعلامی و انفعال سیاسی در برابر واکنش‌های هوشمندانه طرف مقابل است.
۱. پذیرش مشروط: باطل‌سازی روایت «مقصرسازی»
اولین و قطعی‌ترین دلیلی که بر قدرت چانه‌زنی حماس دلالت دارد، نحوه مدیریت مذاکرات آتش‌بس با میانجیگری واشنگتن است. 
هنگامی‌که یک پیشنهاد صلح، که توسط قدرت برتر جهانی حمایت می‌شود، از سوی طرف کوچك‌تر مورد استقبال نسبی قرار می‌گیرد، معادلات قدرت تغییر می‌کند.
در مورد پیشنهاد اخیر – که ریشه در تحولات پیشین داشت – حماس با پذیرشی که  نه «مطلق» بود و نه «بی‌قیدوشرط»، توپ را مستقیما به زمین حامیان تل‌آویو بازگرداند.
 این اقدام، به‌طور مؤثر، تلاش‌های بازیگران بیرونی (به‌ویژه آمریکا) را برای تکمیل یک سناریوی از پیش تعیین‌شده، یعنی «مقصر جلوه دادن حماس به‌عنوان عامل ممانعت از صلح»، ناکام گذاشت.
 حقیقت غیرقابل‌انکار این است که با این پاسخ سنجیده، تمامی فشار سیاسی و دیپلماتیک از روی دوش حماس برداشته شده و وزن اصلی استیصال و تصمیم‌گیری، بر روی دوش دولت نتانیاهو و کاخ سفید قرار گرفت. این انتقال بار مسئولیت، یک پیروزی استراتژیک برای مقاومت محسوب می‌شود، چرا که آن‌ها توانستند در میانه یک جنگ، خود را در موضع طرفی که «به صلح تمایل دارد» قرار دهند.
۲. شکست در دستیابی به سه‌گانه محال نتانیاهو
مهم‌ترین محور تحلیل «قدر متیقن‌ها» در این جنگ، مقایسه نتایج میدانی و سیاسی با اهداف سه‌گانه نتانیاهو پس از عملیات «طوفان الاقصی» است. این اهداف، که شامل سه ستون اصلی بود، اکنون همگی به نقطه شکست رسیده‌اند.
هدف نخست: انهدام کامل حماس. نتانیاهو وعده داد که ساختار نظامی و سیاسی حماس را از بین خواهد برد؛ اما واقعیت میدانی و گزارش‌های حتی منابع منتقد او در تل‌آویو نشان می‌دهد که این هدف نه تنها محقق نشده، بلکه حماس توانسته است با حفظ توان رزمی و سازماندهی، عملیات‌های پیچیده را در عمق مناطق تحت کنترل اسرائیل اجرا کند.
هدف دوم: اشغال کامل و دائمی غزه. رژیم صهیونیستی در پی اشغال نظامی نوار غزه بود، اما هزینه‌های انسانی، نظامی و بین‌المللی این اقدام و همچنین مقاومت سرسخت در برابر تثبیت نظامی، کابینه را به عقب‌نشینی‌های تاکتیکی وادار کرد.
هدف سوم: آزادی اسرا بدون اعطای امتیازات کلیدی. شاید دردناک‌ترین بخش برای نتانیاهو، این باشد که برای بازگرداندن نیروهای اسیر شده، ناگزیر به پذیرش یک فرمول مبادله است که در آن ده‌ها تن از اسرای فلسطینی، در مقابل هر اسیر اسرائیلی آزاد خواهند شد. این امر، وعده اصلی او برای «شکست نظامی حماس» را باطل می‌سازد.
تحلیل‌ها از سوی رسانه‌های اسرائیلی، نظیر گزارش‌های پایگاه خبری اکسیوس، حاکی از خشم شدید نتانیاهو از طرح پیشنهادی بود؛ نه به این دلیل که طرح بد بود، بلکه به این دلیل که طرح مورد نظر، هیچ‌یک از شروط اساسی سه‌گانه نتانیاهو را در برنمی‌گرفت. حماس با پذیرش پیشنهاد مذکور، نتانیاهو را مجبور کرد که یا آتش‌بس را بپذیرد و به شکست در اهدافش اذعان کند، یا جنگ را ادامه دهد و شاهد افزایش تلفات نیروهای خود و فشارهای داخلی باشد.
۳. تله سیاسی: پایان گریز از محکمه داخلی
استیصال نتانیاهو ابعاد داخلی عمیقی دارد که از تحلیل صرفا نظامی فراتر می‌رود. نتانیاهو در ماه‌های اولیه جنگ، به‌دنبال استفاده از «حالت اضطراری ملی» بود تا بتواند بر دو چالش بزرگ غلبه کند: اول، شکست در عملیات ۷ اکتبر و دوم، پرونده‌های فساد چهارگانه که پیش از جنگ سایه سنگینی بر سر او انداخته بود.
نتیجه قطعی این است که حفظ نتانیاهو به بقای کابینه او گره‌خورده بود و بقای کابینه به «پیروزی قاطع» در غزه.
اما هنگامی‌که طرح صلح موردحمایت آمریکا 
به شکلی درمی‌آید که حماس در آن باقی می‌ماند، دولت نتانیاهو به‌طور ناخواسته زمینه را برای پایان دادن به حالت اضطراری فراهم می‌کند. مخالفان سیاسی او در انتظار هستند تا پرونده جنگ بسته شود تا بتوانند بلافاصله پس‌ازآن، نخست‌وزیر را به خاطر ناکامی‌های پیشین و فعلی مورد بازخواست قرار دهند. این یعنی ماندن در جنگ، او را از پرونده‌های فساد دور نگه نمی‌داشت، بلکه ادامه جنگ بدون دستیابی به اهداف، او را مستقیما به‌سوی دادگاه سیاسی سوق می‌دهد.
۴. گسست رأی‌دهندگان مستقل و چشم‌انداز ۲۰۲۶
بخش مهمی از پایگاه قدرت انتخاباتی نتانیاهو متکی بر آرای ساکنان اراضی اشغالی به حزب لیکود و احزاب راست افراطی بود. این بخش از جامعه، اکنون بر اساس «ادراک منفی از جنگ» تصمیم می‌گیرد. در شرایطی که وعده‌های اقتصادی و امنیتی کابینه رژیم صهیونیستی  تحقق نیافته و جنگ هزینه‌های هنگفتی بر دوش مردم نهاده ، پشتیبانی از یک رهبر درگیر در یک جنگ بدون پایان دشوار است.در نتیجه، شاهد کاهش حمایت از چهره‌های نزدیک به نتانیاهو در میان این گروه هستیم.
معادله‌ای که به ضرر نتانیاهو بازگشته است 
فرمول استراتژیک نتانیاهو که زمانی بر استفاده از عواملی خارج از کنترل برای پوشاندن ضعف‌های داخلی استوار بود، اکنون وارونه شده است. ضعف اقتصادی و ناکارآمدی داخلی که قرار بود با بحران‌سازی ناشی از جنگ  لاپوشانی شود، اکنون خود به عاملی برای تضعیف سیاست خارجی رژیم صهیونیستی تبدیل‌شده است. حماس، با مقاومت سرسختانه خود در میدان و هوشمندی در میز مذاکره، توانست اهداف سه‌گانه نتانیاهو را به شکست بکشاند و رهبر اسرائیل را در موقعیتی قرار دهد که نه‌تنها در میدان نظامی شکست‌خورده، بلکه درصحنه سیاسی نیز به دلیل ناتوانی در ارائه دستاورد قاطع، در آستانه سقوط قرار دارد. حقایق غیرقابل‌انکار نشان می‌دهند که در این برهه، قدرت مقاومت توانسته است بر محاسبات سیاسی تل‌آویو مسلط شود.
پرده‌برداری از  استیصال شیطان