بسیاری از معلولان پس از فارغالتحصیلی فرصت مناسبی برای استخدام ندارند
نگاهی به وضعیت اشتغال معلولان
نابینایان هر روز و هر لحظه با چالشهای بسیاری برای زندگی روبهرو هستند اما، یک روز در سال، تمام جهان به یادآوری حقوق و جایگاه این دسته از معلولان فراخوانده میشوند. ١۵ اکتبر، مصادف با ٢٣ مهرماه هر سال روز جهانی عصای سفید نام گرفته است تا بینایان، با جهان نابینایان آشنا شوند، آن را ارج نهند و بهخاطر بیاورند نابینایان به صرف معلولیت جسمی نباید از فرصت تحصیل، اشتغال و زندگی باکیفیت محروم بمانند.
سهیل معینی، مدیرعامل انجمن باور و مدیر عامل شبکه تشکلهای نابینایان کشور (چاوش) در گفتوگو با «رسالت»، نگاهی نقادانه به مشکلات جامعه نابینایان کشور دارد. در ادامه این گفتوگو را از نظر میگذرانید.
آقای معینی افراد نابینا معمولا پشت درهای بسته اشتغال میمانند، چرا بسیاری از معلولین بهخصوص نابینایانی که از دانشگاهها فارغالتحصیل میشوند نمیتوانند جذب هیچ دستگاهی بشوند؟
اشتغال نابینایان در سرتاسر نقاط جهان، چالشهای خاص خود را دارد. به این دلیل که تلقی جامعه نسبت بهکارآیی افراد نابینا پایین است و در همهجای دنیا ازجمله در کشور ما، جامعه بهسختی به توانایی فرد نابینا برای اشتغال باور دارد. همچنان در ایران بیشترین اشتغالی که افراد نابینا دارند در بخش دولتی است و به همین دلیل ما شاهد تراکمی در استخدامهای آموزشوپرورش هستیم. خیلی از نابینایان تمایل دارند که در بخش دولتی جذب شوند، چون احتمال جذب آنها در بخش غیردولتی ضعیف است. بسیاری از شرکتها هنوز افراد نابینا را جذب نمیکنند و این مشکل چندجانبه است؛ مطابق بررسیهایی که صورت گرفته، ورود نابینایان به بازار کار غیردولتی مستلزم یکسری آمادهسازیها، آموزشهای فنی و حرفهای، کسب مهارت و گرفتن تجهیزات کمکی ازجمله رایانه و نرمافزارهای ویژه این افراد است که از یک سو باید سازمانهای دولتی این تجهیزات را تامین کنند اما دراینخصوص ضعفها و مشکلاتی وجود دارد و از سوی دیگر در زمینه آمادهسازی مهارتهای شغلی نیز این ضعف وجود دارد. البته بخش اشتغال سازمان بهزیستی در یکی دوسال اخیر رویکردها را تغییر داده و نسبت به فراهمسازی محتوای آمادهسازیهای شغلی و ایجاد مراکزی برای این منظور در سطوح مختلف اقدام کرده است، ولی هنوز این مراکز به کمیت و کیفیت کافی نرسیدهاند. سازمان فنی و حرفهای همچنان مسئولیت اساسی خودش را در قبال آموزش افراد دارای معلولیت ازجمله نابینایان بهدرستی انجام نمیدهد و در این زمینه پاسخگو نیست. به هرحال یکی از معضلات اشتغال برای نابینایان این هست که بهکارگیری آنها در بخش غیردولتی کماست. اگر بتوان در قرارداد میان سازمانهای دولتی با شرکتهای پیمانکاری به استناد استفاده شرکتها از بودجه دولتی، آنها را به اجرای سهمیه سه درصد مکلف کرد، شاید تعدادی از نابینایان بتوانند توسط این شرکتها جذب شوند، بهویژه اینکه پستهای سنتی مثل اپراتوری تلفن، در زمره مشاغل خدماتی تعریف شده و از چرخه استخدامهای دولتی خارج شده، ولی اگر بتوان شرکتهای پیمانکاری را به دلیل استفاده از بودجه دولتی مکلف کرد که تعدادی از افراد نابینا را به خدمت بگیرند، بخشی از مشکل بیکاری این گروه از معلولان قابل حل است. چنانچه در مراکز پشتیبانیهای تلفنی و خدماتی که در همه شرکتهای بزرگ وجود دارد، مناسبسازیهای محیطی انجام شده و مشوقهایی ارائه شود، حتما توسط افراد نابینا به خوبی قابل انجام است و بسیاری از آنها میتوانند در این ردههای شغلی خدمت کنند.
اما نابینایان در حوزه اشتغال با عدم حمایتهای دیگری نیز مواجه هستند، بهعنوان مثال نرمافزارهای اتوماسیونهای اداری در بسیاری از ادارات برای نابینایان دسترسپذیر نیستند. در نتیجه اگر این دسترسپذیری اتفاق بیفتد، خیلی از نابینایان میتوانند بهعنوان کارکنان مختلف اداری با این نرمافزارها کار کنند.
صرف نظر از مشکل اشتغال در بخشهایی که اشاره کردید، وزارت آموزشوپرورش هم که بیشترین سهمیه استخدامی را در بین دستگاههای دولتی دارد، در قبال جامعه نابینایان عملکرد خوبی ندارد، چرا؟
متاسفانه استخدام این افراد، در وزارت آموزشوپرورش نیز با چالشها و موانعی روبهرو است، چون تصور میکنند یک نابینا نمیتواند تدریس کند. همین امسال برخی از افراد نابینا که در آموزشوپرورش جذب شدند، در تعیین مکان خدمت دچار سردرگمی شدهاند. آموزشوپرورش تمام معلولان و نابینایانی که توان تدریس دارند را به آموزشوپرورش استثنایی میفرستد، آموزشوپرورش استثنایی هم اعلام کرده که دیگر ظرفیت پذیرش معلول ندارد. حتی برخی از نابینایانی که امسال از طرف ادارات آموزشوپرورش در مناطق مختلف، برای خدمت مکان نمایی شدهاند، از طرف مدیران مدارس مورد پذیرش قرار نگرفتهاند. لذا فشار روانی زیادی را متحمل شده و بهنوعی احساس میکنند که به آنان توهین شده و مورد بیاحترامی قرارگرفتهاند. اما تا چه زمانی باید شاهد چنین مسائلی باشیم؟ انتظار میرود که فرآیند جذب نیروهای آموزشوپرورش ساماندهی شود. ما بارها در سالیان اخیر مطرح کردهایم که در یک کمیسیون تخصصی دغدغه دستگاهها احصاء شده و مشکلات خود را در این زمینه مطرح کنند، تا بتوان برای این مسئله چارهجویی کرد و با تعریف سازوکاری مشخص هم تکلیف دستگاهها روشن شود و هم تکلیف نابینایانی که از سد آزمونها و مصاحبهها میگذرانند اما درنهایت وارد چالشهای اذیت کنندهای در فرآیندهای جذب میشوند. فرآیندهایی که بههیچعنوان محترمانه نیست و بسیاری سرگردان و متحمل فشارهای روانی میشوند.
آماری هم در رابطه با نرخ بیکاری نابینایان وجود دارد؟
ما در این زمینه آمار رسمی نداریم و اینکه میگویند، نرخ بیکاری در میان نابینایان بیشتر از سایر معلولان است، شاید قابل گمانهزنی و پذیرش باشد. طبیعتا اگر آماری موجود بود، میتوانست در حوزه برنامهریزی در این بخش بسیار راهگشا باشد.
اکنون بسیاری از افراد نابینا، تحصیل کردهترین گروه دارای معلولیت کشورند، حدوداً ۴۰ درصد از دانشجویان معلول ما نابینا و کم بینا هستند. ولی این دانشجویان که خیلی از آنها نیز رتبههای خوبی کسب میکنند و وارد دانشگاه میشوند، عملاً کمترین حمایتی دریافت نمیکنند. اینطور نیست؟
بله. دانشجویان ما در دانشگاهها با مشکلات جدیای روبهرو هستند و همچنان وضعیت تامین منابع آموزشی برای آنان سردرگم است. مراکزی که برای تولید کتب درسی فعالیت میکنند، از پشتیبانیها و اعتبارات لازم و سیاستگذاری مشخص بیبهرهاند. در زمینه ساماندهی امتحانات دانشجویان و حل مشکلات پژوهشی آنها راهکاری ارائه نشده. این در حالی است که بارها از وزارت علوم خواستهایم که با تشکلهای نابینایان جلسه بگذارند و به مسائل دانشجویان نابینا بهعنوان تحصیل کردهترین گروه دارای معلولیت کشور رسیدگی کنند، متاسفانه رسیدگی معقول و درست و سیاستگذاری پایداری انجام نمیشود. البته صندوقهای رفاه دانشجویی بعضا کمکهایی را در قالب وام دانشجویی و تهیه وسایل ارائه میکنند ولی اینها مبتنی بر یک سیاست روشن مطالعاتی، براساس احصاء تمام نیاز دانشجویان و تدوین راهکارهای سراسری و ابلاغ آن به دانشگاهها نیست. حال اینکه دانشجویان نابینا در کشورهای توسعهیافته حق و حقوق خاص خود را دارند. اساتید نابینا نیز با مشکلات متعددی روبهرو هستند، یعنی فرد نابینایی که مدرک دکترای خود را اخذ کرده و توانسته از فیلترهای مختلف گزینش در دانشگاه رد شده و جذب هیئت علمی بشود، متناسب با شرایطی که دارد، از امتیازی برخوردار نیست، حتی هزینه دستیاران تحقیقاتی این اساتید، از جیب خود آنها تامین میشود. درحالیکه این حق یک استاد نابیناست که کمک پژوهشگر و تسهیلاتی در اختیار داشته باشد. در سراسر نقاط جهان اساتید نابینا از امکانات و تسهیلات خاصی برخوردار هستند اما در کشور ما خبری از اینگونه تسهیلات نیست.
نهفقط دانشجویان و اساتید که در مورد دانشآموزان نابینا هم مشکلات زیادی وجود دارد و تکلیف این دانشآموزان در نظام آموزشی مشخص نیست، چرا؟
بله. دانشآموزان نابینا در آموزشوپرورش استثنایی با مشکلات متعددی مواجه هستند. کمبود وسایل کمک آموزشی، دیرکرد در تولید و توزیع کتابهای درسی پس از شروع سال تحصیلی و یک پدیده بسیار خطرناک تحت عنوان «کاهش دانشآموزان در مدارس استثنایی» به بهانه فرستادن آنان به مدارس عادی. این در شرایطی است که در مدارس عادی از این دانشآموزان به خوبی پشتیبانی نمیشود. بسیاری از مدارس استثنایی هم به علت کاهش دانشآموزان در معرض انحلال و واگذاری ساختمان به آموزشوپرورش عادی هستند که ما در این زمینه به جد اخطار دادهایم که معنای آموزش فراگیر آن چیزی نیست که در کشور ما اتفاق افتاده. دانشآموز نابینا عملا از مدرسه استثنایی رانده و از مدرسه عادی مانده است. متاسفانه به نظر میآید که سیاستهای آموزشی بیشتر بهجای ارتقاء سطح توانمندی دانشآموز و حل مشکلات او بر تطبیق این سیاستها با کاهش منابع مالی و بودجه آموزشوپرورش متمرکز است و این درست نیست. ما سیاستها را براساس منابع مالی کوچک نمیکنیم، بلکه باید سعی کنیم مشکلات مالی را براساس سیاستها توسعه دهیم.
باتوجه به مشکلاتی که مطرح کردید، آیا میزان بازماندگی و یا ترک تحصیل دانشآموزان نابینا در سالیان اخیر افزایش داشته است؟
ببینید ما آماری در این زمینه نداریم. قاعدتا سازمانهای ذیربط یعنی وزارت آموزشوپرورش و سازمان آموزشوپرورش استثنایی باید آمار داشته باشند، اما در اینکه ما دانشآموزانی داریم که از تحصیل باز ماندهاند تردیدی وجود ندارد و در پاسخ به این نیاز است که تلاش کردهایم یکسری موسسات شبه خانواده را در بهزیستی ثبت رسمی کنیم. اکنون اولین نمونه این موسسات بهصورت پایلوت در حال اخذ مجوز است، موسسهای در سنندج که دانشآموزان بازمانده از تحصیل نابینا را از روستاهای کردستان جذب و این دانشآموزان بهصورت شبانهروزی در این موسسه زندگی میکنند. اگر این مرکز نبود آنها عملا از ادامه تحصیل محروم بودند. بنابراین میزان عقبماندگی تحصیلی در روستاها و مناطق محروم ما جدی است و این مسئله در تمامی استانها مشهود است. اگرچه آماری در این زمینه نداریم اما نشانهها و شواهد از افزایش بازماندگی از تحصیل نابینایان حکایت دارد.
موضوع تجهیزات توانبخشی سازمان بهزیستی نیز همواره مورد انتقاد بوده، نقد شما به این مسئله چیست؟
در بحث تجهیزات نیز مشکلات جدیای وجود دارد. علاوه بر کمبود بودجهای که در این سالها دامنگیر تجهیزات توانبخشی بوده، از سوی سازمان بهزیستی و سازمان آموزشوپرورش استثنایی با شیوهنامههای اجباری متفاوتی روبهرو هستیم. بهعنوان مثال امسال سازمان بهزیستی، خرید تجهیزات را عمدتا به خود افراد واگذار کرده و یک قدرت خریدی را به آنها میدهد که شاید مشکلاتی را حل کند اما مشکلات دیگری پدید میآورد، بهخصوص در تهیه تجهیزات گرانقیمت. معمولا بسیاری از تجهیزاتی که قیمت بالایی دارند، خریداری نمیشوند. بهعنوان نمونه، رایانه همراه برای افراد معلول ١٧٠ میلیون تومان قیمت دارد و سازمان فقط ٣٠ یا ٤٠ میلیون تومان آن را میپردازد درحالیکه مسلم است فرد نابینا قادر نیست مابقی هزینه این وسیله را تهیه کند. یا در لیست تجهیزات نابینایان خیلی از اقلام کاربردی و امروزی وجود ندارد. یعنی فهرست تجهیزات توسط کارشناسان سازمان بهزیستی به روز نشده است. چون بسیاری از کارشناسان این سازمان اساسا در مورد تجهیزات، آموزشهای روز را ندیدهاند و خیلی از آنها با تجهیزات روز آشنایی ندارند.
وضعیت دسترسی به منابع آموزشی و کتابهای متفرقه برای جامعه نابینایان به چه صورت است؟
وضعیت خوبی نیست. علیرغم اینکه در سالیان اخیر کتابخانههای نابینایی در کشور توسعه یافته و نهاد کتابخانههای عمومی شعب جدیدی را در بخش نابینایان ایجاد کرده، اما واقعیت این است که کار این نهاد بیشتر توزیع منابع است نه تولید منابع. بزرگترین مشکلی که داریم این است که مسئول تولید منابع اطلاعاتی در قالب کتابهای بریل، گویا و درشت نما برای افراد نابینا و کمبینا در کشور مشخص نیست. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دستگاه مادر دراینخصوص است اما خیلی مواقع این وزارتخانه سازمان بهزیستی را مسئول عمده تولید کتابهای بریل میداند. درحالیکه سازمان بهزیستی ماموریت توانبخشی را برعهده دارد و تولید منابع اطلاعاتی از وظایف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. این وزارتخانه باید از بودجه عمومی کشور سهم نابینایان را اختصاص بدهد ولی از زیربار مسئولیت خود شانه خالی میکند. ضمن آنکه سرانه تولید کتابهای گویا و بریل گران تمام میشود و این سرانه باید تامین شود.
به نظر میرسد یکی دیگر از مشکلات، این است که به علت امکان توزیع فایلهای صوتی در فضای مجازی، ناشرین کشور، از دادن فایل الکترونیکی به مراکز تولید کتابهای صوتی نابینایان خودداری میکنند!
بله چون معتقدند این کتابها بعد از توزیع وارد بازار شده و به شکل غیرقانونی به فروش میرسند و این مسئله بازار فروش را محدود میکند، به همین دلیل ناشرین از اعطای فایل جلوگیری میکنند. ما ضمن احترام بهحقوق ناشرین که حتما حق دارند از مزایای مادی مالکیت معنوی اثرشان استفاده کنند اما بر حقوق برابر افراد نابینا و کمبینا هم تاکید داریم، زیرا این افراد باید بتوانند به منابع اطلاعاتی خود دسترسی داشته باشند. بارها از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خواستهایم که به این قضیه ورود کرده و با تشکیل کمیته تخصصی چند ضلعی با حضور ناشرین، تولیدکنندگان کتابهای نابینایان، متخصصین حوزه فرهنگ و حقوقدانان برای این معضل چارهاندیشی کنند اما متاسفانه این وزارتخانه تاکنون به این مسئله ورود نکرده است.
نهفقط در حوزه کتاب که در بخش نشریات هم نابینایان مورد بیتوجهی قرارگرفتهاند و چاپ «ایرانسپید» متوقف و روزنه اطلاعرسانی به افراد دارای معلولیت بسته شده، چرا این اتفاق افتاده است؟
انتشار روزنامه ایران سپید، بهعنوان تنها روزنامه ویژه نابینایان، که افتخار کشور در سطح بینالمللی است به علت عدم درک درست هیئتمدیره وقت موسسه ایران از سال ١٤٠٠ بهبعد متوقف شده است. میگویند بهزیستی باید به ما کمک کند تا روزنامه را منتشر کنیم. در گذشته تعاملاتی میان بهزیستی و موسسه مطبوعاتی ایران وجود داشت، و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای انتشار اینروزنامه دارای بودجه بود و کمک میکرد اما اکنون اینگونه نیست. این را بارها مطرح کردهام که توقف چاپ اینروزنامه ناشی از توجه نکردن مسئولان وقت به نیاز جامعه نابینایان بوده است. جامعه نابینایان به یک منبع موثق اطلاعرسانی احتیاج دارد، چون باعث خواهد شد در سطوح تصمیمگیری و تصمیمسازیها، سطح زندگی افراد دارای معلولیت ارتقاء پیدا کند.
سهیل معینی، مدیرعامل انجمن باور و مدیر عامل شبکه تشکلهای نابینایان کشور (چاوش) در گفتوگو با «رسالت»، نگاهی نقادانه به مشکلات جامعه نابینایان کشور دارد. در ادامه این گفتوگو را از نظر میگذرانید.
آقای معینی افراد نابینا معمولا پشت درهای بسته اشتغال میمانند، چرا بسیاری از معلولین بهخصوص نابینایانی که از دانشگاهها فارغالتحصیل میشوند نمیتوانند جذب هیچ دستگاهی بشوند؟
اشتغال نابینایان در سرتاسر نقاط جهان، چالشهای خاص خود را دارد. به این دلیل که تلقی جامعه نسبت بهکارآیی افراد نابینا پایین است و در همهجای دنیا ازجمله در کشور ما، جامعه بهسختی به توانایی فرد نابینا برای اشتغال باور دارد. همچنان در ایران بیشترین اشتغالی که افراد نابینا دارند در بخش دولتی است و به همین دلیل ما شاهد تراکمی در استخدامهای آموزشوپرورش هستیم. خیلی از نابینایان تمایل دارند که در بخش دولتی جذب شوند، چون احتمال جذب آنها در بخش غیردولتی ضعیف است. بسیاری از شرکتها هنوز افراد نابینا را جذب نمیکنند و این مشکل چندجانبه است؛ مطابق بررسیهایی که صورت گرفته، ورود نابینایان به بازار کار غیردولتی مستلزم یکسری آمادهسازیها، آموزشهای فنی و حرفهای، کسب مهارت و گرفتن تجهیزات کمکی ازجمله رایانه و نرمافزارهای ویژه این افراد است که از یک سو باید سازمانهای دولتی این تجهیزات را تامین کنند اما دراینخصوص ضعفها و مشکلاتی وجود دارد و از سوی دیگر در زمینه آمادهسازی مهارتهای شغلی نیز این ضعف وجود دارد. البته بخش اشتغال سازمان بهزیستی در یکی دوسال اخیر رویکردها را تغییر داده و نسبت به فراهمسازی محتوای آمادهسازیهای شغلی و ایجاد مراکزی برای این منظور در سطوح مختلف اقدام کرده است، ولی هنوز این مراکز به کمیت و کیفیت کافی نرسیدهاند. سازمان فنی و حرفهای همچنان مسئولیت اساسی خودش را در قبال آموزش افراد دارای معلولیت ازجمله نابینایان بهدرستی انجام نمیدهد و در این زمینه پاسخگو نیست. به هرحال یکی از معضلات اشتغال برای نابینایان این هست که بهکارگیری آنها در بخش غیردولتی کماست. اگر بتوان در قرارداد میان سازمانهای دولتی با شرکتهای پیمانکاری به استناد استفاده شرکتها از بودجه دولتی، آنها را به اجرای سهمیه سه درصد مکلف کرد، شاید تعدادی از نابینایان بتوانند توسط این شرکتها جذب شوند، بهویژه اینکه پستهای سنتی مثل اپراتوری تلفن، در زمره مشاغل خدماتی تعریف شده و از چرخه استخدامهای دولتی خارج شده، ولی اگر بتوان شرکتهای پیمانکاری را به دلیل استفاده از بودجه دولتی مکلف کرد که تعدادی از افراد نابینا را به خدمت بگیرند، بخشی از مشکل بیکاری این گروه از معلولان قابل حل است. چنانچه در مراکز پشتیبانیهای تلفنی و خدماتی که در همه شرکتهای بزرگ وجود دارد، مناسبسازیهای محیطی انجام شده و مشوقهایی ارائه شود، حتما توسط افراد نابینا به خوبی قابل انجام است و بسیاری از آنها میتوانند در این ردههای شغلی خدمت کنند.
اما نابینایان در حوزه اشتغال با عدم حمایتهای دیگری نیز مواجه هستند، بهعنوان مثال نرمافزارهای اتوماسیونهای اداری در بسیاری از ادارات برای نابینایان دسترسپذیر نیستند. در نتیجه اگر این دسترسپذیری اتفاق بیفتد، خیلی از نابینایان میتوانند بهعنوان کارکنان مختلف اداری با این نرمافزارها کار کنند.
صرف نظر از مشکل اشتغال در بخشهایی که اشاره کردید، وزارت آموزشوپرورش هم که بیشترین سهمیه استخدامی را در بین دستگاههای دولتی دارد، در قبال جامعه نابینایان عملکرد خوبی ندارد، چرا؟
متاسفانه استخدام این افراد، در وزارت آموزشوپرورش نیز با چالشها و موانعی روبهرو است، چون تصور میکنند یک نابینا نمیتواند تدریس کند. همین امسال برخی از افراد نابینا که در آموزشوپرورش جذب شدند، در تعیین مکان خدمت دچار سردرگمی شدهاند. آموزشوپرورش تمام معلولان و نابینایانی که توان تدریس دارند را به آموزشوپرورش استثنایی میفرستد، آموزشوپرورش استثنایی هم اعلام کرده که دیگر ظرفیت پذیرش معلول ندارد. حتی برخی از نابینایانی که امسال از طرف ادارات آموزشوپرورش در مناطق مختلف، برای خدمت مکان نمایی شدهاند، از طرف مدیران مدارس مورد پذیرش قرار نگرفتهاند. لذا فشار روانی زیادی را متحمل شده و بهنوعی احساس میکنند که به آنان توهین شده و مورد بیاحترامی قرارگرفتهاند. اما تا چه زمانی باید شاهد چنین مسائلی باشیم؟ انتظار میرود که فرآیند جذب نیروهای آموزشوپرورش ساماندهی شود. ما بارها در سالیان اخیر مطرح کردهایم که در یک کمیسیون تخصصی دغدغه دستگاهها احصاء شده و مشکلات خود را در این زمینه مطرح کنند، تا بتوان برای این مسئله چارهجویی کرد و با تعریف سازوکاری مشخص هم تکلیف دستگاهها روشن شود و هم تکلیف نابینایانی که از سد آزمونها و مصاحبهها میگذرانند اما درنهایت وارد چالشهای اذیت کنندهای در فرآیندهای جذب میشوند. فرآیندهایی که بههیچعنوان محترمانه نیست و بسیاری سرگردان و متحمل فشارهای روانی میشوند.
آماری هم در رابطه با نرخ بیکاری نابینایان وجود دارد؟
ما در این زمینه آمار رسمی نداریم و اینکه میگویند، نرخ بیکاری در میان نابینایان بیشتر از سایر معلولان است، شاید قابل گمانهزنی و پذیرش باشد. طبیعتا اگر آماری موجود بود، میتوانست در حوزه برنامهریزی در این بخش بسیار راهگشا باشد.
اکنون بسیاری از افراد نابینا، تحصیل کردهترین گروه دارای معلولیت کشورند، حدوداً ۴۰ درصد از دانشجویان معلول ما نابینا و کم بینا هستند. ولی این دانشجویان که خیلی از آنها نیز رتبههای خوبی کسب میکنند و وارد دانشگاه میشوند، عملاً کمترین حمایتی دریافت نمیکنند. اینطور نیست؟
بله. دانشجویان ما در دانشگاهها با مشکلات جدیای روبهرو هستند و همچنان وضعیت تامین منابع آموزشی برای آنان سردرگم است. مراکزی که برای تولید کتب درسی فعالیت میکنند، از پشتیبانیها و اعتبارات لازم و سیاستگذاری مشخص بیبهرهاند. در زمینه ساماندهی امتحانات دانشجویان و حل مشکلات پژوهشی آنها راهکاری ارائه نشده. این در حالی است که بارها از وزارت علوم خواستهایم که با تشکلهای نابینایان جلسه بگذارند و به مسائل دانشجویان نابینا بهعنوان تحصیل کردهترین گروه دارای معلولیت کشور رسیدگی کنند، متاسفانه رسیدگی معقول و درست و سیاستگذاری پایداری انجام نمیشود. البته صندوقهای رفاه دانشجویی بعضا کمکهایی را در قالب وام دانشجویی و تهیه وسایل ارائه میکنند ولی اینها مبتنی بر یک سیاست روشن مطالعاتی، براساس احصاء تمام نیاز دانشجویان و تدوین راهکارهای سراسری و ابلاغ آن به دانشگاهها نیست. حال اینکه دانشجویان نابینا در کشورهای توسعهیافته حق و حقوق خاص خود را دارند. اساتید نابینا نیز با مشکلات متعددی روبهرو هستند، یعنی فرد نابینایی که مدرک دکترای خود را اخذ کرده و توانسته از فیلترهای مختلف گزینش در دانشگاه رد شده و جذب هیئت علمی بشود، متناسب با شرایطی که دارد، از امتیازی برخوردار نیست، حتی هزینه دستیاران تحقیقاتی این اساتید، از جیب خود آنها تامین میشود. درحالیکه این حق یک استاد نابیناست که کمک پژوهشگر و تسهیلاتی در اختیار داشته باشد. در سراسر نقاط جهان اساتید نابینا از امکانات و تسهیلات خاصی برخوردار هستند اما در کشور ما خبری از اینگونه تسهیلات نیست.
نهفقط دانشجویان و اساتید که در مورد دانشآموزان نابینا هم مشکلات زیادی وجود دارد و تکلیف این دانشآموزان در نظام آموزشی مشخص نیست، چرا؟
بله. دانشآموزان نابینا در آموزشوپرورش استثنایی با مشکلات متعددی مواجه هستند. کمبود وسایل کمک آموزشی، دیرکرد در تولید و توزیع کتابهای درسی پس از شروع سال تحصیلی و یک پدیده بسیار خطرناک تحت عنوان «کاهش دانشآموزان در مدارس استثنایی» به بهانه فرستادن آنان به مدارس عادی. این در شرایطی است که در مدارس عادی از این دانشآموزان به خوبی پشتیبانی نمیشود. بسیاری از مدارس استثنایی هم به علت کاهش دانشآموزان در معرض انحلال و واگذاری ساختمان به آموزشوپرورش عادی هستند که ما در این زمینه به جد اخطار دادهایم که معنای آموزش فراگیر آن چیزی نیست که در کشور ما اتفاق افتاده. دانشآموز نابینا عملا از مدرسه استثنایی رانده و از مدرسه عادی مانده است. متاسفانه به نظر میآید که سیاستهای آموزشی بیشتر بهجای ارتقاء سطح توانمندی دانشآموز و حل مشکلات او بر تطبیق این سیاستها با کاهش منابع مالی و بودجه آموزشوپرورش متمرکز است و این درست نیست. ما سیاستها را براساس منابع مالی کوچک نمیکنیم، بلکه باید سعی کنیم مشکلات مالی را براساس سیاستها توسعه دهیم.
باتوجه به مشکلاتی که مطرح کردید، آیا میزان بازماندگی و یا ترک تحصیل دانشآموزان نابینا در سالیان اخیر افزایش داشته است؟
ببینید ما آماری در این زمینه نداریم. قاعدتا سازمانهای ذیربط یعنی وزارت آموزشوپرورش و سازمان آموزشوپرورش استثنایی باید آمار داشته باشند، اما در اینکه ما دانشآموزانی داریم که از تحصیل باز ماندهاند تردیدی وجود ندارد و در پاسخ به این نیاز است که تلاش کردهایم یکسری موسسات شبه خانواده را در بهزیستی ثبت رسمی کنیم. اکنون اولین نمونه این موسسات بهصورت پایلوت در حال اخذ مجوز است، موسسهای در سنندج که دانشآموزان بازمانده از تحصیل نابینا را از روستاهای کردستان جذب و این دانشآموزان بهصورت شبانهروزی در این موسسه زندگی میکنند. اگر این مرکز نبود آنها عملا از ادامه تحصیل محروم بودند. بنابراین میزان عقبماندگی تحصیلی در روستاها و مناطق محروم ما جدی است و این مسئله در تمامی استانها مشهود است. اگرچه آماری در این زمینه نداریم اما نشانهها و شواهد از افزایش بازماندگی از تحصیل نابینایان حکایت دارد.
موضوع تجهیزات توانبخشی سازمان بهزیستی نیز همواره مورد انتقاد بوده، نقد شما به این مسئله چیست؟
در بحث تجهیزات نیز مشکلات جدیای وجود دارد. علاوه بر کمبود بودجهای که در این سالها دامنگیر تجهیزات توانبخشی بوده، از سوی سازمان بهزیستی و سازمان آموزشوپرورش استثنایی با شیوهنامههای اجباری متفاوتی روبهرو هستیم. بهعنوان مثال امسال سازمان بهزیستی، خرید تجهیزات را عمدتا به خود افراد واگذار کرده و یک قدرت خریدی را به آنها میدهد که شاید مشکلاتی را حل کند اما مشکلات دیگری پدید میآورد، بهخصوص در تهیه تجهیزات گرانقیمت. معمولا بسیاری از تجهیزاتی که قیمت بالایی دارند، خریداری نمیشوند. بهعنوان نمونه، رایانه همراه برای افراد معلول ١٧٠ میلیون تومان قیمت دارد و سازمان فقط ٣٠ یا ٤٠ میلیون تومان آن را میپردازد درحالیکه مسلم است فرد نابینا قادر نیست مابقی هزینه این وسیله را تهیه کند. یا در لیست تجهیزات نابینایان خیلی از اقلام کاربردی و امروزی وجود ندارد. یعنی فهرست تجهیزات توسط کارشناسان سازمان بهزیستی به روز نشده است. چون بسیاری از کارشناسان این سازمان اساسا در مورد تجهیزات، آموزشهای روز را ندیدهاند و خیلی از آنها با تجهیزات روز آشنایی ندارند.
وضعیت دسترسی به منابع آموزشی و کتابهای متفرقه برای جامعه نابینایان به چه صورت است؟
وضعیت خوبی نیست. علیرغم اینکه در سالیان اخیر کتابخانههای نابینایی در کشور توسعه یافته و نهاد کتابخانههای عمومی شعب جدیدی را در بخش نابینایان ایجاد کرده، اما واقعیت این است که کار این نهاد بیشتر توزیع منابع است نه تولید منابع. بزرگترین مشکلی که داریم این است که مسئول تولید منابع اطلاعاتی در قالب کتابهای بریل، گویا و درشت نما برای افراد نابینا و کمبینا در کشور مشخص نیست. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دستگاه مادر دراینخصوص است اما خیلی مواقع این وزارتخانه سازمان بهزیستی را مسئول عمده تولید کتابهای بریل میداند. درحالیکه سازمان بهزیستی ماموریت توانبخشی را برعهده دارد و تولید منابع اطلاعاتی از وظایف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. این وزارتخانه باید از بودجه عمومی کشور سهم نابینایان را اختصاص بدهد ولی از زیربار مسئولیت خود شانه خالی میکند. ضمن آنکه سرانه تولید کتابهای گویا و بریل گران تمام میشود و این سرانه باید تامین شود.
به نظر میرسد یکی دیگر از مشکلات، این است که به علت امکان توزیع فایلهای صوتی در فضای مجازی، ناشرین کشور، از دادن فایل الکترونیکی به مراکز تولید کتابهای صوتی نابینایان خودداری میکنند!
بله چون معتقدند این کتابها بعد از توزیع وارد بازار شده و به شکل غیرقانونی به فروش میرسند و این مسئله بازار فروش را محدود میکند، به همین دلیل ناشرین از اعطای فایل جلوگیری میکنند. ما ضمن احترام بهحقوق ناشرین که حتما حق دارند از مزایای مادی مالکیت معنوی اثرشان استفاده کنند اما بر حقوق برابر افراد نابینا و کمبینا هم تاکید داریم، زیرا این افراد باید بتوانند به منابع اطلاعاتی خود دسترسی داشته باشند. بارها از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خواستهایم که به این قضیه ورود کرده و با تشکیل کمیته تخصصی چند ضلعی با حضور ناشرین، تولیدکنندگان کتابهای نابینایان، متخصصین حوزه فرهنگ و حقوقدانان برای این معضل چارهاندیشی کنند اما متاسفانه این وزارتخانه تاکنون به این مسئله ورود نکرده است.
نهفقط در حوزه کتاب که در بخش نشریات هم نابینایان مورد بیتوجهی قرارگرفتهاند و چاپ «ایرانسپید» متوقف و روزنه اطلاعرسانی به افراد دارای معلولیت بسته شده، چرا این اتفاق افتاده است؟
انتشار روزنامه ایران سپید، بهعنوان تنها روزنامه ویژه نابینایان، که افتخار کشور در سطح بینالمللی است به علت عدم درک درست هیئتمدیره وقت موسسه ایران از سال ١٤٠٠ بهبعد متوقف شده است. میگویند بهزیستی باید به ما کمک کند تا روزنامه را منتشر کنیم. در گذشته تعاملاتی میان بهزیستی و موسسه مطبوعاتی ایران وجود داشت، و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای انتشار اینروزنامه دارای بودجه بود و کمک میکرد اما اکنون اینگونه نیست. این را بارها مطرح کردهام که توقف چاپ اینروزنامه ناشی از توجه نکردن مسئولان وقت به نیاز جامعه نابینایان بوده است. جامعه نابینایان به یک منبع موثق اطلاعرسانی احتیاج دارد، چون باعث خواهد شد در سطوح تصمیمگیری و تصمیمسازیها، سطح زندگی افراد دارای معلولیت ارتقاء پیدا کند.

تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
بهترین سپر پساجنگ
-
تحقق رشد کشاورزی در گرو بازنگری سیاستهای حمایتی است
-
اشتغال پایدار با محور مهارت و فناوری
-
تباهی مانور سیاسی ترامپ
-
مطالبات معوق مانع اصلی پویایی صنعت تجهیزات پزشکی است
-
ضرورت حمایت دولت از تولید تجهیزات پزشکی
-
وحشت نتانیاهو از کودتای سیاسی
-
پایان تابآوری فرانسویها
-
نگاهی به وضعیت اشتغال معلولان
-
ایران همواره آماده تعامل دیپلماتیک است
-
هدف اسرائیل از حمله به جنوب لبنان کوچ اجباری مردم است