فاطمیه داستان ارتدادی است که دختر پیامبر نگذاشت بی‌صدا بماند

دیباچه حماسه‌های خونین

جواد شاملو 
فاطمیه در جان‌ها زلزله می‌اندازد و عاشقان را برای شهادت بی‌قرارتر می‌کند. عنوان درس‌آموز شجاعت برای هیچ‌کس به‌اندازه مادر عصمت شایسته نیست. زنم؟ باشد! داغدارم؟ باشد! باردارم؟ باشد! فرزند کوچک دارم؟ باشد! من از حیدر دست بر نمی‌دارم... شیرزن هاشمی، با دست یداللهی، یک‌تنه مولای عالم را از چنگ اراذل‌واوباش مدینه بیرون کشید و گمان نکنیم که توان دختر پیامبر از توان آن مزدوران ناپاک بی‌مایه کمتر بود. او دختر محمد بود، فرمانده‌ای که علی، آری علی، حتی علی در تنگنای نبرد به او پناه می‌برد. اگر نبود هجوم قنفذ بر بانوی تنها و بی‌سلاح که رجاله‌ها حریف سیدة‌النساء نمی‌شدند. آه که در آن کوچه ذوالفقار چقدر تشنه رقصیدن بود و آه که زمین کوچه در آن لحظات سخت چقدر به زمین بدر رشک می‌برد و آه که در خانه وحی چقدر به یاد در قلعه خیبر بود و آه که خیل ملائک چقدر منتظر گوشه چشم صدیقه کبری بودند تا مدینه را کن فیکون کنند و آه که ذوالفقار بر طاقچه بیت‌النور ماند و زمین کوچه زمین‌خوردن علت خلقت را دید و ملائک در حسرت اذن یاری ماندند. 
اما ماجرای فاطمیه تنها در کوچه بنی‌هاشم نمی‌گذرد. فاطمیه داستان تقابل خانه وحی است با خود جامعه. در ماجرای عاشورا، سیدالشهداء علیه‌السلام باید جامعه کوفه و شام را بیدار و آگاه و احیا کند؛ اما جامعه مدینه بیدار و آگاه است؛ هنوز چیزی از غدیر نگذشته، هنوز زمانی از رحلت رسول خدا نگذشته. جامعه مدینه نه به خواب رفته و نه تحت تأثیر عملیات‌های تبلیغاتی به انحراف کشیده شده. جامعه مدینه حق را می‌داند، تا آنجا که وقتی صدیقه شهیده سلام‌الله علیها در خانه انصار را می‌زند، به او قول یاری می‌دهند اما یا از ترس دولت کودتا و یا به طمع تمتع دنیایی بیشتر در این دولت، توان ایستادن پای حق را ندارند. قیام خانه وحی علیه سقیفه نیز ازآن‌جهت با محوریت دختر پیامبر بود که جامعه خود را مستقیماً با رسول‌الله طرف ببیند و به یاری رسول‌الله برخیزد و برنخاست. فدک هم ازآنجا به یکی از محورهای احتجاجات حضرت زهرا تبدیل شد که ماجرا فقط رنگ و بوی سیاسی نداشته باشد و هرکه نسبت به پیامبر خدا عرقی داشت، احساس وظیفه کند که نکرد. دختر پیامبر یعنی خود پیامبر و مال او یعنی مال نبی، دیگر حجتی برای سکوت نبود اما مدینه باز هم سکوت کرد. به این ترتیب ام‌ابیها سلام‌الله علیها از تمام ظرفیت‌های قابل‌تصور استفاده کرد تا مردم را از کنج خانه‌هایشان بیرون بکشد و به صحنه بیاورد اما جامعه معماآلود مدینه قدم از قدم بر نداشت. مدینه خود رسول‌الله را تنها گذاشت و نه فقط امیرالمؤمنین را و نسبت به رسالت بی‌غیرتی نشان داد نه فقط نسبت به ولایت و مبعث را فراموش کرد، نه فقط غدیر را. مدینه با سکوتی که راه آتش را به‌سوی در بیت‌النور باز کرد، پیامبر را کشت. بحث بیهوده‌ای است که می‌گوییم پیامبر شهید شد یا به مرگ طبیعی رحلت نمود، چراکه مگر فاطمه زهرا بضعة‌الرسول نبود که شهید شد؟ و مگر امیر مؤمنان نفس‌الرسول نبود که شهید شد؟ و مگر سیدالشهداء همان حسینی نبود که پیامبر در موردش فرمود: «حسَینُ مِنِّی»؟ پیامبر خاتم شهید شد، نه یک‌بار، که بارها و بارها و نه به دست‌زن یهودی یا یکی از همسران، بلکه باری در کوچه، باری به محراب، باری به زهر، باری به گودال... و این حکایت ادامه یافت تا سامرا.
فاطمیه فریاد رسول‌الله بود از زبان دخترش، قیام رسول‌الله بود با قدم‌های دخترش، تبیین رسول‌الله بود با زبان دخترش. کور بود مدینه وگرنه می‌دید که محمد دوباره زنده شده، در قامت دخترش...
فاطمیه داستان ارتدادی است که فاطمه زهرا نگذاشت بی‌صدا بماند، داستان کودتایی است که دختر پیامبر نگذاشت بی‌رد خون بماند، داستان غصبی است که مادر سادات نگذاشت قانونی جلوه شود... وقتی ایمان مردم درونی نشود، دشمن به درون خانه وحی راه می‌یابد و وقتی جامعه با دیدن کودتایی که عین روز روشن است سرخود را به‌سوی دیگر باز گرداند، اولیاء‌الله به مسلخ می‌روند. 
جهان امروز هم بی‌شباهت به کوچه بنی‌هاشم نیست. جهان در برابر غداره‌کشی یک اهریمن بی‌قاعده ساکت است و تنها فرزندان فاطمه‌اند که گریبان ظالمان را گرفته‌اند، اما این بار ذوالفقارِ عاشقان نجف در نیام نمی‌ماند.
دیباچه حماسه‌های خونین
دریافت همه صفحات
دانلود این صفحه
آرشیو