از انقلاب اسلامی تا جنگ 12 روزه
رمز ماندگاری و پویایی ایران قوی
حسن ساختمانیان
انقلاب اسلامی ایران از آغاز شکلگیری خود تا امروز، همواره در معرض فشارها، جنگها و توطئههایی بوده است که هدف اصلی آنها، تضعیف استقلال و اقتدار جمهوری اسلامی ایران بوده است. این نوشتار با بررسی مقاومت تاریخی مردم ایران در جنگ تحمیلی هشتساله (۱۹۸8-۱۹۸0) و تطبیق آن با الگوی مشابه در جنگهای کوتاهمدت اخیر (اشاره به تحولات اخیر منطقه و تقابلات نظامی محدود)، تلاش دارد تا ماهیت مداوم سیاستهای دشمنان ایران را آشکار سازد.
تاکتیکها و ابزارهای دشمن ممکن است با گذشت زمان تغییر کند، اما استراتژی بنیادین غرب و همپیمانان منطقهای آن مبنی بر محدودسازی نفوذ ایران، همچنان ثابت مانده است. این مقاله سعی دارد با استناد به دو دوره تاریخی مشخص این تداوم استراتژیک را اثبات کند.
تجربه جنگ هشتساله
جنگ تحمیلی که از سوی عراق بر ایران آغاز شد، صرفا یک درگیری مرزی یا قومی نبود؛ بلکه پروژهای بود که با حمایت گسترده بلوک غرب، بلوک شرق سابق، و کشورهای مرتجع منطقه طراحی شده بود تا پدیده نوظهور انقلاب اسلامی را در نطفه خفه کند.
مقاومت خرمشهر، نقطه عطف ایستادگی جمهوری اسلامی ایران در برابر دشمنان بود. در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، ارتش بعث عراق با حمایت قدرتهای بزرگ و تصور سقوط سریع ایران، حمله سراسری خود را آغاز کرد. صدام حسین با تکیهبر حمایتهای سیاسی و نظامی غرب، سه گردان از لشکر زرهی خود را مأمور تصرف خرمشهر کرد.مقاومت در خرمشهر نه فقط یک نبرد نظامی، بلکه یک رویارویی ایدئولوژیک بود. نیروهای کمتعداد ایرانی، شامل تکاوران نیروی دریایی، نیروهای داوطلب مردمی (بسیج)، سپاهیان تازهتأسیس، و ستاد جنگهای نامنظم شهید چمران، در برابر ماشین جنگی مکانیزه عراق ایستادگی کردند.مقاومت ۳۴ روزه خرمشهر به یکی از درخشانترین صفحات تاریخ ایران تبدیل شد؛ شهری که با دستهای خالی اما باایمانی راسخ، به گورستان نیروهای بعثی بدل شد و معادلات جهان را تغییر داد.در طول هشت سال جنگ، حجم کمکهای خارجی به عراق غیرقابلاغماض بود و نشان از ماهیت فراملیتی جنگ داشت. این حمایتها در ابعاد مالی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و سیاسی تعریف میشد.
پیروزی بزرگ برای ملت ایران
پس از هشت سال مقاومت و ایستادگی، ایران بدون حمایت خارجی و با تکیه بر ایمان و وحدت مردم خود، نهتنها شکست نخورد بلکه حتی یک وجب از خاک خود را از دست نداد. این حقیقت، قدرت نوظهور ایران اسلامی را به جهانیان اثبات کرد و تبدیل به نماد مقاومت و استقلال در جهان اسلام شد.عملیات مرصاد (تیر ۱۳۶۷) و شکست کامل منافقین و ارتش عراق در واپسین روزهای جنگ، نقطه پایانی بر توهمات دشمنان بود و نشان داد که هیچ قدرت جهانی قادر به تسلیم ملت ایران نیست.
پس از پایان جنگ و پذیرش قطعنامه ۵۹۸، غرب بهسرعت سیاست خود را تغییر داد. این تغییر تاکتیک، ماهیت استراتژیک دشمن را نمایان ساخت.بلافاصله پس از اشغال کویت توسط عراق (۱۹۹۰)، همان دولتهایی که صدام را تا بن دندان مسلح کرده بودند و از او بهعنوان ابزاری علیه ایران استفاده میکردند، این بار او را بهعنوان متجاوز شناخته و بهانهای برای حمله گسترده و نابودی زیرساختهای نظامی عراق یافتند.تجاوز ائتلاف غربی (۱۹۹۱ و ۲۰۰۳) به عراق، با هزینهای بالغبر تریلیونها دلار و قربانی شدن میلیونها انسان، خاورمیانه را به ویرانهای تبدیل کرد و الگوی مداخله مستقیم را نهادینه ساخت. باوجود اعلام اشتباه از سوی غرب در خصوص وجود سلاحهای کشتارجمعی، عراق پس از بیست سال اشغال، فقیر و بیدفاع باقی ماند و عملا تبدیل به یک حیاطخلوت تحت کنترل غرب شد.
با تثبیت نفوذ در عراق و افغانستان، ائتلاف غربی با الگوهای مشابه، بار دیگر ایران را هدف قرار داد. این بار، جنگ نظامی مستقیم با تجهیزات سنگین جای خود را به جنگ ترکیبی داد که شامل فشار اقتصادی، عملیات روانی، و اقدامات محدود نظامی یا تحریک داخلی بود.بررسی دقیق وقایع اخیر، بهویژه درگیریهایی که میتوان آنها را «جنگ ۱۲ روزه» (اشاره به درگیریهای کوتاهمدت و هدفمند اخیر) نامید، نشان از شباهتهای آشکاری با الگوهای قدیمی دارد. این الگوها، حلقههای زنجیر توطئهای هستند که از سال ۱۳۵۹ آغاز شدهاند.
هدف دشمن در مواجهه با ایران قدرتمند چیست؟
این تطبیق نشان میدهد که در هر دو دوره، هدف اصلی یکی بوده است: محدود کردن قدرت منطقهای و جلوگیری از دستیابی ایران به جایگاه شایسته خود.در جنگ ترکیبی امروز، ابزارهایی چون جنگ سایبری (تلاش برای از کار انداختن زیرساختها)، عملیات روانی شدید (با محوریت برجستهسازی مشکلات داخلی)، و استفاده از فشار هستهای بهعنوان اهرم چانهزنی به کار گرفته میشود. اما تاریخ نشان میدهد که دشمنان ایران، در درک عمق مقاومت این ملت، بارها دچار اشتباه محاسباتی شدهاند. رمز موفقیت ایران در دفع این توطئهها، نه در تجهیزات صرف، بلکه در عوامل درونی و ساختاری آن نهفته است. نظام جمهوری اسلامی بر پایههای ولایتفقیه بنا شده است. رهبری نظام (بهویژه در دوران پس از امام خمینی توسط حضرت آیتالله خامنهای مدظلهالعالی) بهعنوان فرمانده کل قوا و قطب وحدت ملی، همواره بالاترین نقش را در اتخاذ تصمیمات استراتژیک و حفظ انسجام درونی در برابر فشارهای خارجی ایفا کرده است. این رهبری، توانسته است در برابر پروژههای تجزیهطلبانه و فشار حداکثری، موضعی منسجم و غیرقابل نفوذ ایجاد کند.
از سوی دیگر، علیرغم تلاشهای دشمن برای شکاف افکنی قومی، مذهبی، و سیاسی، ملت ایران در بزنگاههای حساس (مانند دفاع مقدس و درگیریهای اخیر) توانسته است وحدت ملی خود را حول محور انقلاب حفظ کند. این وحدت، مؤثرترین پاسخ به عملیات روانی دشمن است که همواره بر تفرقه تمرکز دارد.همچنین توسعه روزافزون توانمندیهای دفاعی و نظامی ایران، بهویژه در حوزههای موشکی و سامانههای پدافندی، موجب شده است که هزینه هرگونه اقدام نظامی مستقیم علیه ایران برای دشمنان، به طرز سرسامآوری افزایش یابد. این بازدارندگی، نیروی اصلی در جلوگیری از تکرار سناریوهای جنگی تمامعیار است.
نتیجهگیری
تاریخ معاصر ایران نشان میدهد که هرچند چهره دشمنان و ابزارهای فشار (از تانک و هواپیما تا سایبر و رسانه) تغییر کرده است، اما ماهیت توطئه ثابت مانده است. از جنگ هشتساله که باهدف محو فیزیکی ایران آغاز شد، تا جنگ ترکیبی امروز که باهدف انفعال ساختاری و سیاسی ایران طراحی شده است، هدف اصلی همواره یکچیز بوده است: جلوگیری از استقلال، اقتدار، و نقشآفرینی ایران در جهان.ملت ایران با تکیهبر ایمان، وحدت، و رهبری الهی، همچنان ایستاده است و این مقاومت، تداوم همان حماسه خرمشهر است که نسلها پس از نسلها تکرار خواهد شد؛ حماسهای که ثابت کرد اراده یک ملت متصل به مبدأ قدرت، قویتر از اتحاد چند ابرقدرت پشت سر یک رژیم متجاوز است.تحلیل تطبیقی جنگ تحمیلی هشتساله و الگوی مداوم مقابله غرب نشان میدهد که جمهوری اسلامی ایران همواره تحت«جنگ دائمی»بوده است. این جنگ، ماهیت خود را تغییر داده است؛ از جنگ سخت و فرسایشی به جنگ نرم و فشار حداکثری اقتصادی و ادراکی.
انقلاب اسلامی ایران از آغاز شکلگیری خود تا امروز، همواره در معرض فشارها، جنگها و توطئههایی بوده است که هدف اصلی آنها، تضعیف استقلال و اقتدار جمهوری اسلامی ایران بوده است. این نوشتار با بررسی مقاومت تاریخی مردم ایران در جنگ تحمیلی هشتساله (۱۹۸8-۱۹۸0) و تطبیق آن با الگوی مشابه در جنگهای کوتاهمدت اخیر (اشاره به تحولات اخیر منطقه و تقابلات نظامی محدود)، تلاش دارد تا ماهیت مداوم سیاستهای دشمنان ایران را آشکار سازد.
تاکتیکها و ابزارهای دشمن ممکن است با گذشت زمان تغییر کند، اما استراتژی بنیادین غرب و همپیمانان منطقهای آن مبنی بر محدودسازی نفوذ ایران، همچنان ثابت مانده است. این مقاله سعی دارد با استناد به دو دوره تاریخی مشخص این تداوم استراتژیک را اثبات کند.
تجربه جنگ هشتساله
جنگ تحمیلی که از سوی عراق بر ایران آغاز شد، صرفا یک درگیری مرزی یا قومی نبود؛ بلکه پروژهای بود که با حمایت گسترده بلوک غرب، بلوک شرق سابق، و کشورهای مرتجع منطقه طراحی شده بود تا پدیده نوظهور انقلاب اسلامی را در نطفه خفه کند.
مقاومت خرمشهر، نقطه عطف ایستادگی جمهوری اسلامی ایران در برابر دشمنان بود. در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، ارتش بعث عراق با حمایت قدرتهای بزرگ و تصور سقوط سریع ایران، حمله سراسری خود را آغاز کرد. صدام حسین با تکیهبر حمایتهای سیاسی و نظامی غرب، سه گردان از لشکر زرهی خود را مأمور تصرف خرمشهر کرد.مقاومت در خرمشهر نه فقط یک نبرد نظامی، بلکه یک رویارویی ایدئولوژیک بود. نیروهای کمتعداد ایرانی، شامل تکاوران نیروی دریایی، نیروهای داوطلب مردمی (بسیج)، سپاهیان تازهتأسیس، و ستاد جنگهای نامنظم شهید چمران، در برابر ماشین جنگی مکانیزه عراق ایستادگی کردند.مقاومت ۳۴ روزه خرمشهر به یکی از درخشانترین صفحات تاریخ ایران تبدیل شد؛ شهری که با دستهای خالی اما باایمانی راسخ، به گورستان نیروهای بعثی بدل شد و معادلات جهان را تغییر داد.در طول هشت سال جنگ، حجم کمکهای خارجی به عراق غیرقابلاغماض بود و نشان از ماهیت فراملیتی جنگ داشت. این حمایتها در ابعاد مالی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و سیاسی تعریف میشد.
پیروزی بزرگ برای ملت ایران
پس از هشت سال مقاومت و ایستادگی، ایران بدون حمایت خارجی و با تکیه بر ایمان و وحدت مردم خود، نهتنها شکست نخورد بلکه حتی یک وجب از خاک خود را از دست نداد. این حقیقت، قدرت نوظهور ایران اسلامی را به جهانیان اثبات کرد و تبدیل به نماد مقاومت و استقلال در جهان اسلام شد.عملیات مرصاد (تیر ۱۳۶۷) و شکست کامل منافقین و ارتش عراق در واپسین روزهای جنگ، نقطه پایانی بر توهمات دشمنان بود و نشان داد که هیچ قدرت جهانی قادر به تسلیم ملت ایران نیست.
پس از پایان جنگ و پذیرش قطعنامه ۵۹۸، غرب بهسرعت سیاست خود را تغییر داد. این تغییر تاکتیک، ماهیت استراتژیک دشمن را نمایان ساخت.بلافاصله پس از اشغال کویت توسط عراق (۱۹۹۰)، همان دولتهایی که صدام را تا بن دندان مسلح کرده بودند و از او بهعنوان ابزاری علیه ایران استفاده میکردند، این بار او را بهعنوان متجاوز شناخته و بهانهای برای حمله گسترده و نابودی زیرساختهای نظامی عراق یافتند.تجاوز ائتلاف غربی (۱۹۹۱ و ۲۰۰۳) به عراق، با هزینهای بالغبر تریلیونها دلار و قربانی شدن میلیونها انسان، خاورمیانه را به ویرانهای تبدیل کرد و الگوی مداخله مستقیم را نهادینه ساخت. باوجود اعلام اشتباه از سوی غرب در خصوص وجود سلاحهای کشتارجمعی، عراق پس از بیست سال اشغال، فقیر و بیدفاع باقی ماند و عملا تبدیل به یک حیاطخلوت تحت کنترل غرب شد.
با تثبیت نفوذ در عراق و افغانستان، ائتلاف غربی با الگوهای مشابه، بار دیگر ایران را هدف قرار داد. این بار، جنگ نظامی مستقیم با تجهیزات سنگین جای خود را به جنگ ترکیبی داد که شامل فشار اقتصادی، عملیات روانی، و اقدامات محدود نظامی یا تحریک داخلی بود.بررسی دقیق وقایع اخیر، بهویژه درگیریهایی که میتوان آنها را «جنگ ۱۲ روزه» (اشاره به درگیریهای کوتاهمدت و هدفمند اخیر) نامید، نشان از شباهتهای آشکاری با الگوهای قدیمی دارد. این الگوها، حلقههای زنجیر توطئهای هستند که از سال ۱۳۵۹ آغاز شدهاند.
هدف دشمن در مواجهه با ایران قدرتمند چیست؟
این تطبیق نشان میدهد که در هر دو دوره، هدف اصلی یکی بوده است: محدود کردن قدرت منطقهای و جلوگیری از دستیابی ایران به جایگاه شایسته خود.در جنگ ترکیبی امروز، ابزارهایی چون جنگ سایبری (تلاش برای از کار انداختن زیرساختها)، عملیات روانی شدید (با محوریت برجستهسازی مشکلات داخلی)، و استفاده از فشار هستهای بهعنوان اهرم چانهزنی به کار گرفته میشود. اما تاریخ نشان میدهد که دشمنان ایران، در درک عمق مقاومت این ملت، بارها دچار اشتباه محاسباتی شدهاند. رمز موفقیت ایران در دفع این توطئهها، نه در تجهیزات صرف، بلکه در عوامل درونی و ساختاری آن نهفته است. نظام جمهوری اسلامی بر پایههای ولایتفقیه بنا شده است. رهبری نظام (بهویژه در دوران پس از امام خمینی توسط حضرت آیتالله خامنهای مدظلهالعالی) بهعنوان فرمانده کل قوا و قطب وحدت ملی، همواره بالاترین نقش را در اتخاذ تصمیمات استراتژیک و حفظ انسجام درونی در برابر فشارهای خارجی ایفا کرده است. این رهبری، توانسته است در برابر پروژههای تجزیهطلبانه و فشار حداکثری، موضعی منسجم و غیرقابل نفوذ ایجاد کند.
از سوی دیگر، علیرغم تلاشهای دشمن برای شکاف افکنی قومی، مذهبی، و سیاسی، ملت ایران در بزنگاههای حساس (مانند دفاع مقدس و درگیریهای اخیر) توانسته است وحدت ملی خود را حول محور انقلاب حفظ کند. این وحدت، مؤثرترین پاسخ به عملیات روانی دشمن است که همواره بر تفرقه تمرکز دارد.همچنین توسعه روزافزون توانمندیهای دفاعی و نظامی ایران، بهویژه در حوزههای موشکی و سامانههای پدافندی، موجب شده است که هزینه هرگونه اقدام نظامی مستقیم علیه ایران برای دشمنان، به طرز سرسامآوری افزایش یابد. این بازدارندگی، نیروی اصلی در جلوگیری از تکرار سناریوهای جنگی تمامعیار است.
نتیجهگیری
تاریخ معاصر ایران نشان میدهد که هرچند چهره دشمنان و ابزارهای فشار (از تانک و هواپیما تا سایبر و رسانه) تغییر کرده است، اما ماهیت توطئه ثابت مانده است. از جنگ هشتساله که باهدف محو فیزیکی ایران آغاز شد، تا جنگ ترکیبی امروز که باهدف انفعال ساختاری و سیاسی ایران طراحی شده است، هدف اصلی همواره یکچیز بوده است: جلوگیری از استقلال، اقتدار، و نقشآفرینی ایران در جهان.ملت ایران با تکیهبر ایمان، وحدت، و رهبری الهی، همچنان ایستاده است و این مقاومت، تداوم همان حماسه خرمشهر است که نسلها پس از نسلها تکرار خواهد شد؛ حماسهای که ثابت کرد اراده یک ملت متصل به مبدأ قدرت، قویتر از اتحاد چند ابرقدرت پشت سر یک رژیم متجاوز است.تحلیل تطبیقی جنگ تحمیلی هشتساله و الگوی مداوم مقابله غرب نشان میدهد که جمهوری اسلامی ایران همواره تحت«جنگ دائمی»بوده است. این جنگ، ماهیت خود را تغییر داده است؛ از جنگ سخت و فرسایشی به جنگ نرم و فشار حداکثری اقتصادی و ادراکی.
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
تعلل در تعیین نرخ تضمینی کشت را به خطر میاندازد
-
الگوی کشت بدون برنامهریزی دقیق به نتیجه نخواهد رسید
-
خودکفایی در تعلیق
-
ما و چالش آب
-
رمز ماندگاری و پویایی ایران قوی
-
گذشت زمان،استیصال دشمنان در برابر سلاح مقاومت را نشان میدهد
-
ما همه مقصریم!
-
جهش صنعتی با تکیه بر توان داخلی
-
زندگی در قاب فیلترها
-
تحول در تأمین مالی پوشاک



