روایتسازی سقوط دمشق به سبک جولانی
اخیرا سرکرده هیئت تحریرالشام درباره پشتپرده ۱۱ روز آخر حکومت بشار اسد در سوریه به نکات و خاطراتی اشارهکرده که شاید از دید برخی مخاطبان جدی و
واقعی تلقی شود اما در حقیقت چیزی جز نوعی فرافکنی و تلاش برای انحراف از «واقعیت ماجرا»محسوب نمیگردد! جولانی در این خصوص ادعا کرده است :
«در خلال عملیات «ردع العدوان» در سال گذشته، مکاتباتی با طرف روسی انجام شد که از محتوای آن، احساس کردم سقوط نظام اسد نزدیک است . پسازآنکه بر ریف غربی حلب مسلط شدیم، طرف روسی پیامی برای من ارسال کرد که «در همینجا متوقف شوید و هرچه گرفتهاید، همان را نگهدارید، در غیر این صورت اوضاع تشدید خواهد شد.» اما ابومحمد جولانی در مصاحبه خود به چندین نکته اساسی در خصوص روزهای آخر حکومت بشار اسد در سوریه اشاره نکرده است.نکاتی که اگر لحاظ میشد، قطعا روایت سازی وی در خصوص تسلط خود و گروه متبوعش بر دمشق تغییر میکرد! نخست اینکه اساسا عملیات موسوم به ردع العدوان با دستور و نظارت ترکیه و آمریکا صورت گرفت و جولانی اساسا در مقام و مرتبهای نبود که در خصوص ادامه عملیات یا توقف آن تصمیم بگیرد. به عبارت بهتر، جولانی «مهره»بودن خود در این عملیات را انکار نموده و خود را متغیری مستقل و فردی تعیینکننده در این آوردگاه قلمداد کرده است. این رویکرد تبلیغاتی را میتوان در بطن همان تاکتیک «ترمیم چهره جولانی»جستوجو کرد که اتفاقا فرمانروایان این رویکرد نیز واشنگتن و آنکارا هستند.
دوم اینکه جولانی اشارهای به انجام این عملیات در فرامتن و بستر جنگ غزه نکرده است. بدون شک موساد نهتنها در جریان عملیات جولانی و همراهانش در ادلب بوده، بلکه در ابعاد تاکتیکی و عملیاتی موضوع نیز همپوشانی مستقیمی با مثلث کاخ سفید-پنتاگون-سنتکام داشته است. میت( دستگاه اطلاعاتی ترکیه ) نیز در این معادله بهمثابه یک رابط ( و نه کارگزار مستقل) عمل کرده است. زمان، مکان و نحوه طغیان مهرههای هیئت تحریرالشام (جبهه النصره) تصمیمی نبود که جولانی قادر به اتخاذ و از آن مهمتر، اجرایی نمودن آن باشد. موضوعی که اتاقهای فکر غرب نیز بارها در تحلیلهای یکساله خود بر روی آن تأکید نمودهاند. سوم اینکه معادله حکمرانی کنونی در دمشق بر پایه «روایت سازی»شکلگرفته و زمانی که ابعاد پنهان و آشکار این روایت سازی آشکار گردد، قطعا جولانی دیگر نمیتواند حتی برای حداقل مخاطبانی که تصور استقلال وی را میکنند، ژست یک حاکم مستقل و مقتدر را به خود بگیرد. همین مسئله جولانی را وادار ساخته تا از فاز «روایتگری واقعی» به«روایت سازی انحرافی»روی آورد. اما سؤال اصلی اینجاست که تاریخمصرف این روایت سازی محدود و معین خواهد بود.پس از پایان این زمان ، جولانی
ناچار است از «روایت سازی انحرافی»نیز فراتر رود .در این صورت اندک مخاطبان زودباور در منطقه که جولانی را نماد یک خیزش مستقل علیه یک نظام مستقر قلمداد میکنند نیز دیگر ادعاهای وی را هضم نخواهند کرد.
واقعی تلقی شود اما در حقیقت چیزی جز نوعی فرافکنی و تلاش برای انحراف از «واقعیت ماجرا»محسوب نمیگردد! جولانی در این خصوص ادعا کرده است :
«در خلال عملیات «ردع العدوان» در سال گذشته، مکاتباتی با طرف روسی انجام شد که از محتوای آن، احساس کردم سقوط نظام اسد نزدیک است . پسازآنکه بر ریف غربی حلب مسلط شدیم، طرف روسی پیامی برای من ارسال کرد که «در همینجا متوقف شوید و هرچه گرفتهاید، همان را نگهدارید، در غیر این صورت اوضاع تشدید خواهد شد.» اما ابومحمد جولانی در مصاحبه خود به چندین نکته اساسی در خصوص روزهای آخر حکومت بشار اسد در سوریه اشاره نکرده است.نکاتی که اگر لحاظ میشد، قطعا روایت سازی وی در خصوص تسلط خود و گروه متبوعش بر دمشق تغییر میکرد! نخست اینکه اساسا عملیات موسوم به ردع العدوان با دستور و نظارت ترکیه و آمریکا صورت گرفت و جولانی اساسا در مقام و مرتبهای نبود که در خصوص ادامه عملیات یا توقف آن تصمیم بگیرد. به عبارت بهتر، جولانی «مهره»بودن خود در این عملیات را انکار نموده و خود را متغیری مستقل و فردی تعیینکننده در این آوردگاه قلمداد کرده است. این رویکرد تبلیغاتی را میتوان در بطن همان تاکتیک «ترمیم چهره جولانی»جستوجو کرد که اتفاقا فرمانروایان این رویکرد نیز واشنگتن و آنکارا هستند.
دوم اینکه جولانی اشارهای به انجام این عملیات در فرامتن و بستر جنگ غزه نکرده است. بدون شک موساد نهتنها در جریان عملیات جولانی و همراهانش در ادلب بوده، بلکه در ابعاد تاکتیکی و عملیاتی موضوع نیز همپوشانی مستقیمی با مثلث کاخ سفید-پنتاگون-سنتکام داشته است. میت( دستگاه اطلاعاتی ترکیه ) نیز در این معادله بهمثابه یک رابط ( و نه کارگزار مستقل) عمل کرده است. زمان، مکان و نحوه طغیان مهرههای هیئت تحریرالشام (جبهه النصره) تصمیمی نبود که جولانی قادر به اتخاذ و از آن مهمتر، اجرایی نمودن آن باشد. موضوعی که اتاقهای فکر غرب نیز بارها در تحلیلهای یکساله خود بر روی آن تأکید نمودهاند. سوم اینکه معادله حکمرانی کنونی در دمشق بر پایه «روایت سازی»شکلگرفته و زمانی که ابعاد پنهان و آشکار این روایت سازی آشکار گردد، قطعا جولانی دیگر نمیتواند حتی برای حداقل مخاطبانی که تصور استقلال وی را میکنند، ژست یک حاکم مستقل و مقتدر را به خود بگیرد. همین مسئله جولانی را وادار ساخته تا از فاز «روایتگری واقعی» به«روایت سازی انحرافی»روی آورد. اما سؤال اصلی اینجاست که تاریخمصرف این روایت سازی محدود و معین خواهد بود.پس از پایان این زمان ، جولانی
ناچار است از «روایت سازی انحرافی»نیز فراتر رود .در این صورت اندک مخاطبان زودباور در منطقه که جولانی را نماد یک خیزش مستقل علیه یک نظام مستقر قلمداد میکنند نیز دیگر ادعاهای وی را هضم نخواهند کرد.
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه



