نگاهی به حیات مقتدرانه‌ خورشیدی که در بند نماند

حیــدر ســامرا

گروه فرهنگی
در پهنه تاریخ پرفراز و نشیب حیات ائمه اطهار (علیهم‌السلام)، دوران امامت حضرت امام علی‌النقی الهادی (علیه‌السلام) به عنوان یکی از حساس‌ترین و پیچیده‌ترین مقاطع زمانی شناخته می‌شود که در آن، تقابل جبهه حق و باطل به مرحله‌ای از بلوغ تشکیلاتی و معرفتی رسید. برای درک عمیق شخصیت این امام همام، فراتر از روایت‌های سنتی و تقویمی، باید به بازخوانی راهبردی سیره ایشان در قاب مفهوم کلان «انسان ۲۵۰ ساله» پرداخت؛ مفهومی که تمامی امامان را به مثابه یک واحد سیاسی و معنوی پیوسته در مسیر استقرار حاکمیت الهی ترسیم می‌کند. حیات سیاسی امام هادی (علیه‌السلام) که ۳۳ سال به طول انجامید، نقطه عطفی در گذار از حضور عینی امام در میان جامعه به عصر غیبت و مدیریت پنهانی بود. ایشان در حالی که بیش از دو دهه از عمر شریف خود را در «سامرا» به عنوان یک پادگان نظامی و تحت نظارت شدید 6 خلیفه عباسی سپری کردند، توانستند نه‌تنها نفوذ معنوی خود را در قلب دستگاه خلافت گسترش دهند، بلکه با سازماندهی «شبکه وکالت» زیرساخت‌های فکری و مدیریتی لازم برای حیات پایدار تشیع در سده‌های بعد را پی‌ریزی کنند. 
 تحلیل زیست‌بوم سیاسی سامرا و راهبرد مقاومت در حصر
سامرا در زمان معتصم عباسی نه به عنوان یک شهر مدنی سنتی، بلکه با ماهیتی کاملا نظامی و امنیتی بنا شد. هدف از ساخت این شهر، اسکان غلامان ترک بود که از مناطقی چون سمرقند و ترکستان به خدمت خلافت درآمده بودند و به دلیل ناآشنایی با زبان عربی و فرهنگ اسلامی، ابزاری ایده‌آل برای سرکوب و نظارت محسوب می‌شدند. انتقال امام هادی (علیه‌السلام) به این محیط پادگانی، تلاشی از سوی دستگاه خلافت برای قطع پیوندهای امام با پایگاه‌های مردمی‌شان در مدینه و کوفه بود. با این حال، مطالعه سیره امام نشان می‌دهد که ایشان این تهدید را به فرصتی برای نفوذ در لایه‌های پنهان قدرت مبدل ساختند. امام در سامرا نه به عنوان یک زندانی منفعل، بلکه به عنوان محوریتی مقتدر عمل کردند که حتی نگهبانان و فرماندهان نظامی تحت تأثیر هیبت الهی‌شان قرار می‌گرفتند.
تحلیل نبرد میان امام هادی (علیه‌السلام) و خلفای عباسی نشان‌دهنده پیروزی قاطع جبهه امامت است. در حالی که 6 خلیفه عباسی در دوران امامت ایشان، یکی پس از دیگری با ذلت و اغلب در جریان کودتاهای داخلی و درگیری‌های خونین جان باختند، جامعه شیعه به شکلی بی‌سابقه در تاریخ، از نظر کیفی و کمی گسترش یافت. این گسترش در شرایطی رخ داد که دستگاه خلافت، خون‌ریزترین و کینه‌توزترین خلفای خود همچون متوکل را به میدان آورده بود. متوکل با تخریب قبر مطهر امام حسین (علیه‌السلام) و کشتارهای وسیعی که ارقام آن تا ۱۲۰ هزار نفر ذکر شده است، درصدد ریشه‌کن کردن مذهب اهل‌بیت بود. اما مدیریت هوشمندانه امام هادی (علیه‌السلام) باعث شد که نه تنها این فشارها منجر به فروپاشی شیعه نشود، بلکه شیعیان به یک شبکه قدرتمند و نامرئی تبدیل شوند که نفوذشان تا قلب دربار خلیفه پیش رفته بود.
  سایه و آمادگی برای غیبت
برجسته‌ترین دستاورد مدیریتی امام هادی (علیه‌السلام) تکامل و استحکام‌بخشی به «سازمان وکالت» است. این سازمان که ریشه‌های آن به دوران امام کاظم (علیه‌السلام) بازمی‌گردد، در زمان امام دهم به چنان بلوغی رسید که توانست تمامی نیازهای فکری، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مسلمانان را تولیت و کفایت کند. اهمیت این سازمان در آن بود که امام در شرایط حصر کامل در پادگان سامرا، از طریق این شبکه مویرگی با شیعیان در اقصی‌نقاط جهان اسلام مرتبط بودند. مناطقی همچون بغداد، کوفه، قم، ری، خراسان، یمن و مدینه تحت پوشش وکلای امینی بودند که فرامین امام را منتقل و وجوهات شرعی را مدیریت می‌کردند.
سازمان وکالت تحت نظارت امام هادی (علیه‌السلام) صرفا یک نهاد جمع‌آوری مال نبود، بلکه یک ساختار چندلایه برای صیانت از هویت شیعه محسوب می‌شد. مراکز بزرگ علمی و حدیثی که بعدها در قم و نجف و مشهد شکل گرفت، محصول تدبیر والای امام در این سازمان بود. امام با طبقه‌بندی شیعیان و تعیین وکلای ارشد، عملاساختاری را ایجاد کردند که جامعه تشیع بتواند بدون حضور فیزیکی مستقیم امام، وظایف اعتقادی و عملی خود را انجام دهد. این اقدام، یک آمادگی تمدنی برای ورود به عصر غیبت بود. امام هادی و امام عسکری (علیهماالسلام) با این تدبیر، شیعه را تعلیم دادند که چگونه در دوران طولانی غیبت، انسجام تشکیلاتی خود را حفظ کند و از انحرافات مصون بماند.
در حوزه اقتصادی، امام هادی (علیه‌السلام) از طریق این شبکه، نوعی «جهاد مالی» را رهبری می‌کردند. با توجه به فقر گسترده‌ای که حکومت عباسی بر شیعیان تحمیل کرده بود، امام وجوهات را به شکلی مدیریت می‌کردند که عزت شیعیان حفظ شود و به خاطر عسرت مالی، در برابر غیرشیعه یا دستگاه حکومت سر خم نکنند. ایشان حتی از آبروی خود مایه می‌گذاشتند تا نگذارند فقر، منجر به محرومیت پیروان از نعمت ولایت یا پذیرش رشوه‌های حکومتی شود. این نگاه به معیشت مردم، ریشه در این اصل داشت که امام پدر امت است و حتی نسبت به کسانی که در دینداری ضعیف هستند، احساس مسئولیت پدری دارد.
تبیین معارف الهی در قالب زیارت: زیارت جامعه کبیره و غدیریه
در دورانی که از یک سو جریانات «غالی» با نسبت دادن عقاید خرافی به ائمه، مرزهای توحید را تهدید می‌کردند و از سوی دیگر، دستگاه خلافت سعی در تقلیل جایگاه امام به یک شخصیت مذهبی صرف و بی‌خطر داشت، امام هادی (علیه‌السلام) با انشای دو متن جاویدان، یعنی «زیارت جامعه کبیره» و «زیارت غدیریه» مرزهای معرفتی تشیع را بازتعریف کردند. زیارت جامعه کبیره، به تعبیر رهبری یک دانشنامه کامل از مقامات ائمه است که با بیان وافی و شافی و زیباترین تعبیرات صادر شده است. این زیارت به دلیل جامعیت و اتقان محتوایی، به عنوان شناسنامه امام‌شناسی شیعه شناخته می‌شود. امام در این متن، ائمه را «خازنان علم الهی» و «سیاست‌مداران بندگان» (ساسة العباد) معرفی می‌کنند که نشان‌دهنده پیوند ناگسستنی سیاست و معنویت در مکتب اهل‌بیت است.
زیارت غدیریه که در روز غدیر و در جریان سفر اجباری امام به عراق صادر شد، یک دفاعیه بی‌نظیر و مستدل از ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است. امام هادی (علیه‌السلام) در این زیارت، با تسلطی خیره‌کننده، بیش از ۷۰ آیه از قرآن کریم را بر فضایل و حقانیت حضرت علی (علیه‌السلام) تطبیق داده‌اند. این کار در آن فضای خفقان، نوعی جهاد تبیین بود که نه‌تنها فضایل ملکوتی، بلکه ضرورت امامت سیاسی امیرالمؤمنین را با استفاده از متن قطعی قرآن به جامعه یادآوری می‌کرد. تحلیل این دو زیارت نشان می‌دهد که امام هادی (علیه‌السلام) چگونه از قالب دعا و زیارت برای انتقال پیچیده‌ترین مفاهیم سیاسی و اعتقادی استفاده کرده‌اند؛ مسیری که در آن امام هم پاسخگوی شبهات بود و هم فضایل حقیقی را برای جلوگیری از انحراف غلات بیان می‌کرد.
مقابله با انحرافات داخلی: غلات و جریان واقفیه
حیات سیاسی امام هادی (علیه‌السلام) همزمان بود با فعالیت شدید جریان‌های انحرافی که کیان فکری تشیع را تهدید می‌کردند. «غلات» کسانی بودند که با حمایت‌های پنهان حکومت، عقاید خرافی و الوهی به ائمه نسبت می‌دادند تا چهره عقلانی و وحیانی امامت را در جامعه مخدوش کنند. امام هادی (علیه‌السلام) با قاطعیت بی‌نظیری به طرد این افراد پرداختند. ایشان با تأکید بر بندگی محض ائمه در برابر خداوند، مرز میان «غلو» و «معرفت حق» را روشن کردند. ایشان مکررا تأکید می‌کردند که ائمه از خود هیچ ندارند و هرچه هست از
 فضل الهی و در سایه عبودیت است.
چالش دیگر، جریان «واقفیه» بود که از زمان امام رضا (علیه‌السلام) در امامت امام کاظم (علیه‌السلام) توقف کرده بودند. این جریان به دلیل نفوذ در میان برخی بزرگان شیعه و در اختیار داشتن ثروت‌های کلان، خطر بزرگی برای انسجام شیعیان محسوب می‌شد. امام هادی (علیه‌السلام) با مدیریت هوشمندانه و تبیین دقیق سلسله امامت، توانستند بسیاری از فریب‌خوردگان این جریان را به بدنه اصلی شیعه بازگردانند. ایشان همچنین با تأکید بر امامت در سنین کودکی (که در مورد خودشان و امام جواد رخ داده بود) جامعه را برای پذیرش امامت حضرت حجت (عج) در خردسالی آماده کردند و شبهات مربوط به علم و عصمت در سنین پایین را پاسخ گفتند.
جنگ روانی و اقتدار معنوی در برابر استبداد
یکی از جنبه‌های اعجاب‌انگیز سیره امام هادی (علیه‌السلام)، غلبه اقتدار معنوی ایشان بر هیبت ظاهری خلفای قدرتمند بود. متوکل عباسی با وجود آنکه امام را در پادگان محصور کرده بود، همواره از نفوذ ایشان هراس داشت. گزارش‌های تاریخی نشان می‌دهد که حتی غلامان سیاه و ترک که بهره‌ای از معرفت دینی نداشتند، با دیدن امام تحت تأثیر قرار گرفته و به سجده می‌افتادند. این نفوذ به قدری بود که وقتی متوکل بیمار شد و پزشکان از درمانش عاجز ماندند، به دعای امام هادی (علیه‌السلام) پناه برد و شفا یافت؛ امری که نفوذ معنوی امام را حتی در میان دشمنان خونیشان تثبیت کرد.
امام در مجلس متوکل، زمانی که خلیفه مغرور به قدرت خود بود، با قرائت اشعاری که از فانی بودن قدرت و نزول پادشاهان از قصرهای سر به فلک کشیده به دخمه‌های تنگ قبر سخن می‌گفت، چنان تحولی در مجلس ایجاد کرد که متوکل به گریه افتاد و مجلس بزمش از هم پاشید. این «جنگ روانی» نشان‌دهنده آن است که امام نه‌تنها از قدرت خلافت نمی‌هراسید، بلکه از هر فرصتی برای در هم شکستن غرور مادی حاکمان استفاده می‌کرد. ایشان با وجود تقیه شدید که آن را «مانند ترک نماز» در آن دوران ضروری می‌دانستند، در بزنگاه‌های تاریخی حقیقت را با چنان صلابتی بیان می‌کردند که دستگاه خلافت را به لرزه می‌انداخت.
مدیریت تمدنی و آمادگی برای عصر انتظار
نگاه کلان به سیره امام هادی (علیه‌السلام) نشان می‌دهد که ایشان فراتر از مدیریت یک گروه مذهبی، در حال پی‌ریزی یک «تمدن اسلامی اصیل» بودند. گسترش بی‌سابقه تشیع در دوران ایشان و دو امام پس از ایشان، اتفاقی تصادفی نبود، بلکه نتیجه تلاش‌های شبانه‌روزی و تشکیلاتی این بزرگواران بود. در دورانی که خلافت عباسی به سمت اشرافی‌گری، اتراف و دوری از توده‌ها پیش می‌رفت، امام هادی (علیه‌السلام) با تأکید بر ساده‌زیستی مسئولان و لزوم زندگی در سطح عموم مردم، الگوی حکمرانی اسلامی را زنده نگاه داشتند. ایشان به کارگزاران خود می‌آموختند که حتی اگر ثروتمند هستند، حق ندارند در جایگاه حاکمیت، متمایز از ضعیف‌ترین قشرهای جامعه زندگی کنند تا دل مردم نسوزد و پیوند میان امت و امامت گسسته نشود.
امام هادی (علیه‌السلام) با تقویت مراکز علمی و تربیت شاگردانی که هر کدام در منطقه‌ای نفوذ داشتند، میراثی را بر جای گذاشتند که پس از شهادت ایشان نیز به حیات خود ادامه داد. شهادت ایشان در ۴۲ سالگی به دست معتز عباسی، اگرچه ضایعه‌ای بزرگ بود، اما در واقع مهر تأییدی بر پیروزی راهبرد ایشان بود. تحلیل مبارزات ایشان نشان می‌دهد که در نبرد میان حق و باطل، پیروز واقعی کسی است که بتواند بر دل‌ها حکومت کند و ساختاری ایجاد کند که حتی در غیاب فیزیکی رهبر، مسیر هدایت را تداوم بخشد.
امروز، بازخوانی شخصیت امام هادی (علیه‌السلام) برای جامعه اسلامی یک ضرورت راهبردی است. ایشان به ما آموختند که چگونه می‌توان در سخت‌ترین شرایط امنیتی و اقتصادی، نه تنها تسلیم نشد، بلکه با سازماندهی هوشمندانه و تکیه بر معارف ناب، جبهه حق را گسترش داد. میراث ایشان در زیارت جامعه کبیره و غدیریه، همچنان چراغ راهی برای شناخت مقام ولایت و دفاع از حقانیت اسلام اصیل در برابر جریانات تحریفی و تکفیری است.
حیــدر ســامرا
دریافت همه صفحات
دانلود این صفحه
آرشیو
تیترهای روزنامه