تأملی بر تشکیل نیروی بینالمللی برای غزه
قاتلانی که لباس ناجی میپوشند
قاسم غفوری
نشست بینالمللی دوحه با محوریت بررسی تشکیل نیروی بینالمللی ثباتبخش در غزه، برگزار شد.در نشست دوحه، نمایندگان سطح میانی ۳۲ کشور درباره جزئیات عملیاتی مرحله دوم طرح ازجمله سلسلهمراتب فرماندهی، محل استقرار نیروها، دستورالعملهای اولیه به بحث پرداختند و «یاکی دولف»، هماهنگکننده ارتش رژیم صهیونیستی با مرکز فرماندهی بینالمللی نظارت بر آتشبس غزه در «کریاتگات»، تنها از طریق ویدئو کنفرانس توضیحاتی برای شرکتکنندگان ارائه کرده است. این نشست با ادعای دور بعدی طرح ترامپ در حالی برگزار شده که شواهد امر نشان میدهد عملا هیچ مؤلفهای برای تحقق آن وجود ندارد و بیش از آنکه جنبه عملی داشته باشد رویکردی تبلیغاتی برای اهدافی است که میتواند پیامدهای خطرناکی برای غزه به همراه داشته باشد.
طرحهایی که اجرایی نشده است
ترامپ در حالی طرحی 20 مادهای را برای آتشبس اعلام و با این ادعا به سرزمینهای اشغالی سفر و سپس در شرمالشیخ در وضعیتی تحقیرآمیز سران کشورها متعهد به پیگیری طرح ترامپ شدند که تا به امروز هیچکدام از مفاد طرح 20 مادهای بهجز تبادل اسرا و اجساد اجرایی نشده است. در یکسوی معادله رژیم صهیونیستی به نسلکشی با حملات نظامی ادامه میدهد و در سوی دیگر نیز تعهدات جهانی برای ارسال کمکهای بشردوستانه به غزه محقق نشده است، چنانکه اکنون غزه به 300 هزار چادر برای اسکان آوارگان و دهها هزار کامیون برای ارسال کمکهای غذایی و دارویی نیاز دارد که هیچکدام اجرایی نشده است و سرما، باران و بمباران هرروز جان بیشماری از ساکنان غزه را میگیرد. در شرایطی که هیچکدام از بندهای شرمالشیخ اجرایی نشده است، عملا برگزاری نشست دوحه پیرامون آینده غزه بیمعناست، بویژه آنکه خواست غرب نابودسازی حق دفاع مشروع فلسطینیها با خلع سلاح مقاومت است که نتیجه آن تشدید اشغالگری صهیونیستها خواهد بود. چنانکه اکنون نیز با ادعای خط زرد بخشهایی از غزه را به اشغال در آوردهاند.
آمریکا بر این ادعا بود که دهها کشور پذیرفتهاند تا در طرح ارسال نیرو به غزه مشارکت داشته باشند. با توجه به نیت آمریکا مبنی بر اینکه جنگ را از حوزه اسرائیل به عرصه جهانی علیه غزه تغییر داده و رسما به سفیدسازی و تطهیر رژیم صهیونیستی بپردازد، بسیاری از کشورها دیگر حاضر به اعزام نیرو نشده و طرحهای خود را پس گرفتهاند. این وضعیت در حالی شکست طرح آمریکا برای تغییر ماهیت جنگ و تبدیل نیروهای جهانی به ابزاری برای اشغالگری و جنایت صهیونیستهاست که رسوایی بزرگی به نام ناتوانی در اجماع سازی جهانی را نیز برای آمریکا رقم میزند. مسئلهای که خود سندی بر افول یکجانبهگرایی آمریکایی است و آشکار میسازد که چرا ترامپ اخیرا ادعای لزوم رویکرد واحد جهانی به اقدام علیه افراطگرایی اسلامی را مطرح کرده است. خواستهای که در کنار نگاه جنگ افروزانه آمریکا، وضعیت بحرانی آمریکا در نظام چندجانبه گرایانه آشکار میسازد.
حمایت غرب از بحران در غزه
نگاهی واقع بینانه نشان میدهد که برای آمریکا و اروپا عملا موضوع غزه و نسلکشی در آن اولویت نمیباشد و با رویکرد به مسائلی همچون جنگ اوکراین، تجاوز به ونزوئلا، به دنبال اهدافی ورای آتشبس غزه هستند.
نشست دوحه در حالی برگزار شد که یک حلقه گمشده رسماً صوری و غیرقابل اجرایی بودن اهداف ادعایی این نشست را آشکار میسازد و آن محقق نشدن اصلی به نام مجازات متجاوزان و جنایتکاران است. جهان پس از طرح آتشبس خواهان آن بوده است که رژیم صهیونیستی بهعنوان محور اصلی نسلکشی و وضعیت بحرانی غزه مورد بازخواست قرار گرفته و متحدانش همچون آمریکا و بزرگان اروپا مجازات شوند. پس از گذشت دو ماه از آتشبس ادعایی نهتنها هیچ حرکتی در این زمینه صورت نگرفته است، بلکه غرب رسماً با تطهیر سازی جنایت صهیونیستها بر ابعاد حمایتهای تسلیحاتی و اقتصادی از این رژیم افزوده و حتی سرکوب حامیان فلسطین و نهادهای بینالمللی ازجمله دادگاه لاهه شدت گرفته است. قدر مسلم تا زمانی که رژیم صهیونیستی در حوزه امن قرار دارد و غرب حاضر به پذیرش خواست جهانی برای مجازات آن نمیباشد، ورود به مرحله دوم آتشبس هیچ معنا و مفهومی نخواهد داشت و یک دروغ و فریب است. نشست دوحه هیچ اشارهای به این مهم نداشته است و این یعنی دادن اعتمادبهنفس کاذب به رژیم صهیونیستی که نتیجه آن تشدید کشتارها در غزه، اشغالگری در کرانه باختری و تجاوزگری رژیم در منطقه خواهد بود.
غزه برای غرب اولویت نیست
نگاهی واقع بینانه نشان میدهد که برای آمریکا و اروپا عملاً موضوع غزه و نسلکشی در آن اولویت نمیباشد و با رویکرد به مسائلی همچون جنگ اوکراین، تجاوز به ونزوئلا، به دنبال اهدافی ورای آتشبس غزه هستند. این امر به معنای کاهش توجه و یا خروج غرب از غرب آسیا نمیباشد، بلکه از یکسو در راستای تجاوزگریها و منفعت طلبیهای جدید در جهان و از سوی دیگر فرصت سازی برای رژیم صهیونیستی است تا در سایه انحراف افکار عمومی به حاشیهها به جنایاتش ادامه دهد. اهمیت نداشتن غزه در اولویتهای غرب چنان است که لاوروف، وزیر خارجه روسیه رسما هشدار میدهد که غرب با جنگ اوکراین به دنبال اهمیت زدایی از وضعیت بحرانی تحمیلی به غزه است. در این وضعیت انتظار داشتن از نشست دوحه برای برداشتن گامهای عملی جهت مرحله بعدی آتشبس یک تصور و توهم خیالی است که با واقعگرایی هیچ تناسبی نخواهد داشت.
نکته پایانی آنکه رفتار کشورهای غربی مبنی بر استمرار حمایت یکجانبه از رژیم صهیونیستی، جلوگیری از ورود کمکهای بشردوستانه به غزه بهعنوان ابزار باجخواهی و خلع سلاح مقاومت، فضای رسانهای برای پنهانسازی درد و رنج غزه و جنایات صهیونیستها، سفیدسازی وضعیت فاجعهبار اردوگاههای اسرای فلسطینی، رفتار سؤالبرانگیز برخی کشورهای عربی که نشستهای بهاصطلاح آتشبس غزه را به ابزاری برای توجیه سازشکاری و همراهی با آمریکا علیه فلسطین مبدل کردهاند، سکوت سازمان ملل و مدعیان صلح در برابر تجاوزگری رژیم صهیونیستی در منطقه و... بیانگر وجود تفکرات و طراحیهایی است که نه حلال فاجعه غزه بلکه زمینهساز ابعاد جدیدی از جنایت و نسلکشی است. وضعیتی که نشان میدهد نشستهایی همچون دوحه دارای هیچگونه برنامه عملیاتی و اجرایی برای کمک به غزه نمیباشد و صرفا مبنا و بهانهای برای توجیه رفتارهای مداخله جویانه غرب در منطقه و سرپوشی بر استمرار جنایات صهیونیستهاست. هر چند که مقامات قطری تلاشی صادقانه در حل بحرانهای منطقه و کمک به غزه داشتهاند اما به نظر میرسد فشارهای آمریکا، ماهیت تروریستی رژیم صهیونیستی و انفعال جهانی مانع از به نتیجه رسیدن این صداقت رفتاری قطر است که نشستهایی همچون دوحه را مانند شرمالشیخ به سکویی برای فاجعهای جدید مبدل میسازد که بیداری و هوشیاری منطقه در برابر آن برای جلوگیری از یک جنایت جدید ضروری مینماید.
نشست بینالمللی دوحه با محوریت بررسی تشکیل نیروی بینالمللی ثباتبخش در غزه، برگزار شد.در نشست دوحه، نمایندگان سطح میانی ۳۲ کشور درباره جزئیات عملیاتی مرحله دوم طرح ازجمله سلسلهمراتب فرماندهی، محل استقرار نیروها، دستورالعملهای اولیه به بحث پرداختند و «یاکی دولف»، هماهنگکننده ارتش رژیم صهیونیستی با مرکز فرماندهی بینالمللی نظارت بر آتشبس غزه در «کریاتگات»، تنها از طریق ویدئو کنفرانس توضیحاتی برای شرکتکنندگان ارائه کرده است. این نشست با ادعای دور بعدی طرح ترامپ در حالی برگزار شده که شواهد امر نشان میدهد عملا هیچ مؤلفهای برای تحقق آن وجود ندارد و بیش از آنکه جنبه عملی داشته باشد رویکردی تبلیغاتی برای اهدافی است که میتواند پیامدهای خطرناکی برای غزه به همراه داشته باشد.
طرحهایی که اجرایی نشده است
ترامپ در حالی طرحی 20 مادهای را برای آتشبس اعلام و با این ادعا به سرزمینهای اشغالی سفر و سپس در شرمالشیخ در وضعیتی تحقیرآمیز سران کشورها متعهد به پیگیری طرح ترامپ شدند که تا به امروز هیچکدام از مفاد طرح 20 مادهای بهجز تبادل اسرا و اجساد اجرایی نشده است. در یکسوی معادله رژیم صهیونیستی به نسلکشی با حملات نظامی ادامه میدهد و در سوی دیگر نیز تعهدات جهانی برای ارسال کمکهای بشردوستانه به غزه محقق نشده است، چنانکه اکنون غزه به 300 هزار چادر برای اسکان آوارگان و دهها هزار کامیون برای ارسال کمکهای غذایی و دارویی نیاز دارد که هیچکدام اجرایی نشده است و سرما، باران و بمباران هرروز جان بیشماری از ساکنان غزه را میگیرد. در شرایطی که هیچکدام از بندهای شرمالشیخ اجرایی نشده است، عملا برگزاری نشست دوحه پیرامون آینده غزه بیمعناست، بویژه آنکه خواست غرب نابودسازی حق دفاع مشروع فلسطینیها با خلع سلاح مقاومت است که نتیجه آن تشدید اشغالگری صهیونیستها خواهد بود. چنانکه اکنون نیز با ادعای خط زرد بخشهایی از غزه را به اشغال در آوردهاند.
آمریکا بر این ادعا بود که دهها کشور پذیرفتهاند تا در طرح ارسال نیرو به غزه مشارکت داشته باشند. با توجه به نیت آمریکا مبنی بر اینکه جنگ را از حوزه اسرائیل به عرصه جهانی علیه غزه تغییر داده و رسما به سفیدسازی و تطهیر رژیم صهیونیستی بپردازد، بسیاری از کشورها دیگر حاضر به اعزام نیرو نشده و طرحهای خود را پس گرفتهاند. این وضعیت در حالی شکست طرح آمریکا برای تغییر ماهیت جنگ و تبدیل نیروهای جهانی به ابزاری برای اشغالگری و جنایت صهیونیستهاست که رسوایی بزرگی به نام ناتوانی در اجماع سازی جهانی را نیز برای آمریکا رقم میزند. مسئلهای که خود سندی بر افول یکجانبهگرایی آمریکایی است و آشکار میسازد که چرا ترامپ اخیرا ادعای لزوم رویکرد واحد جهانی به اقدام علیه افراطگرایی اسلامی را مطرح کرده است. خواستهای که در کنار نگاه جنگ افروزانه آمریکا، وضعیت بحرانی آمریکا در نظام چندجانبه گرایانه آشکار میسازد.
حمایت غرب از بحران در غزه
نگاهی واقع بینانه نشان میدهد که برای آمریکا و اروپا عملا موضوع غزه و نسلکشی در آن اولویت نمیباشد و با رویکرد به مسائلی همچون جنگ اوکراین، تجاوز به ونزوئلا، به دنبال اهدافی ورای آتشبس غزه هستند.
نشست دوحه در حالی برگزار شد که یک حلقه گمشده رسماً صوری و غیرقابل اجرایی بودن اهداف ادعایی این نشست را آشکار میسازد و آن محقق نشدن اصلی به نام مجازات متجاوزان و جنایتکاران است. جهان پس از طرح آتشبس خواهان آن بوده است که رژیم صهیونیستی بهعنوان محور اصلی نسلکشی و وضعیت بحرانی غزه مورد بازخواست قرار گرفته و متحدانش همچون آمریکا و بزرگان اروپا مجازات شوند. پس از گذشت دو ماه از آتشبس ادعایی نهتنها هیچ حرکتی در این زمینه صورت نگرفته است، بلکه غرب رسماً با تطهیر سازی جنایت صهیونیستها بر ابعاد حمایتهای تسلیحاتی و اقتصادی از این رژیم افزوده و حتی سرکوب حامیان فلسطین و نهادهای بینالمللی ازجمله دادگاه لاهه شدت گرفته است. قدر مسلم تا زمانی که رژیم صهیونیستی در حوزه امن قرار دارد و غرب حاضر به پذیرش خواست جهانی برای مجازات آن نمیباشد، ورود به مرحله دوم آتشبس هیچ معنا و مفهومی نخواهد داشت و یک دروغ و فریب است. نشست دوحه هیچ اشارهای به این مهم نداشته است و این یعنی دادن اعتمادبهنفس کاذب به رژیم صهیونیستی که نتیجه آن تشدید کشتارها در غزه، اشغالگری در کرانه باختری و تجاوزگری رژیم در منطقه خواهد بود.
غزه برای غرب اولویت نیست
نگاهی واقع بینانه نشان میدهد که برای آمریکا و اروپا عملاً موضوع غزه و نسلکشی در آن اولویت نمیباشد و با رویکرد به مسائلی همچون جنگ اوکراین، تجاوز به ونزوئلا، به دنبال اهدافی ورای آتشبس غزه هستند. این امر به معنای کاهش توجه و یا خروج غرب از غرب آسیا نمیباشد، بلکه از یکسو در راستای تجاوزگریها و منفعت طلبیهای جدید در جهان و از سوی دیگر فرصت سازی برای رژیم صهیونیستی است تا در سایه انحراف افکار عمومی به حاشیهها به جنایاتش ادامه دهد. اهمیت نداشتن غزه در اولویتهای غرب چنان است که لاوروف، وزیر خارجه روسیه رسما هشدار میدهد که غرب با جنگ اوکراین به دنبال اهمیت زدایی از وضعیت بحرانی تحمیلی به غزه است. در این وضعیت انتظار داشتن از نشست دوحه برای برداشتن گامهای عملی جهت مرحله بعدی آتشبس یک تصور و توهم خیالی است که با واقعگرایی هیچ تناسبی نخواهد داشت.
نکته پایانی آنکه رفتار کشورهای غربی مبنی بر استمرار حمایت یکجانبه از رژیم صهیونیستی، جلوگیری از ورود کمکهای بشردوستانه به غزه بهعنوان ابزار باجخواهی و خلع سلاح مقاومت، فضای رسانهای برای پنهانسازی درد و رنج غزه و جنایات صهیونیستها، سفیدسازی وضعیت فاجعهبار اردوگاههای اسرای فلسطینی، رفتار سؤالبرانگیز برخی کشورهای عربی که نشستهای بهاصطلاح آتشبس غزه را به ابزاری برای توجیه سازشکاری و همراهی با آمریکا علیه فلسطین مبدل کردهاند، سکوت سازمان ملل و مدعیان صلح در برابر تجاوزگری رژیم صهیونیستی در منطقه و... بیانگر وجود تفکرات و طراحیهایی است که نه حلال فاجعه غزه بلکه زمینهساز ابعاد جدیدی از جنایت و نسلکشی است. وضعیتی که نشان میدهد نشستهایی همچون دوحه دارای هیچگونه برنامه عملیاتی و اجرایی برای کمک به غزه نمیباشد و صرفا مبنا و بهانهای برای توجیه رفتارهای مداخله جویانه غرب در منطقه و سرپوشی بر استمرار جنایات صهیونیستهاست. هر چند که مقامات قطری تلاشی صادقانه در حل بحرانهای منطقه و کمک به غزه داشتهاند اما به نظر میرسد فشارهای آمریکا، ماهیت تروریستی رژیم صهیونیستی و انفعال جهانی مانع از به نتیجه رسیدن این صداقت رفتاری قطر است که نشستهایی همچون دوحه را مانند شرمالشیخ به سکویی برای فاجعهای جدید مبدل میسازد که بیداری و هوشیاری منطقه در برابر آن برای جلوگیری از یک جنایت جدید ضروری مینماید.



