مغز علمی کشاورزی نیاز به تنظیم دوباره دارد؛

تات در آستانه یک تغییر ضروری

در هر نظام کشاورزی که بر پایه دانش حرکت می‌کند، نهادهای پژوهشی نقش زیربنایی دارند. این مراکز هستند که مسیر آینده تولید و امنیت غذایی را روشن می‌کنند و تصمیم‌ساز اصلی برای دولت‌ها و برنامه‌ریزان به‌شمار می‌آیند. سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی نیز در ایران با همین هدف ایجاد شد؛ نهادی که قرار بود پشتوانه فکری بخش کشاورزی باشد و در بزنگاه‌های حساس، مسیر علمی را به مدیران نشان دهد.
مروری بر عملکرد سال‌ اخیر نشان می‌دهد که این سازمان، باوجود برخورداری از ظرفیت‌های ارزشمند، در مدیریت خود با مسائلی روبه‌روست که اجازه نمی‌دهد توان واقعی‌اش بروز پیدا کند. موضوع، انتقاد تند یا نفی زحمات بدنه علمی نیست؛ سخن از این است که مدیریت امروز تات کمتر از آنچه انتظار می‌رود، توانسته سازمان را در مسیر یک برنامه روشن و منسجم هدایت کند.
ظرفیتی که به‌اندازه خودش دیده نمی‌شود
وقتی به نیروی انسانی زبده، گستره مراکز تحقیقاتی و تنوع رشته‌های تخصصی زیرمجموعه تات نگاه می‌کنیم، عمق سرمایه علمی کشور کاملاً قابل مشاهده است. این مجموعه اگر با برنامه‌ریزی دقیق هدایت شود، می‌تواند اثرگذاری جدی در افزایش بهره‌وری، اصلاح الگوی کشت و مدیریت چالش‌های اقلیمی داشته باشد. اما در عمل، فاصله‌ای میان ظرفیت بالقوه و خروجی‌های بالفعل احساس می‌شود؛ فاصله‌ای که بیش از هر چیز، ریشه در نوع مدیریت و جهت‌دهی سازمان دارد.
چند گره مدیریتی که نیازمند بازنگری است
۱. انتصاب‌هایی که حساسیت مأموریت را منعکس نمی‌کند
در رأس مدیریت  و در بخش‌هایی از واحدهای سازمان، انتصاباتی انجام شده که معیارهای تخصصی و سابقه میدانی در آن چندان برجسته نبوده است. این روند، به‌ویژه برای پژوهشگرانی که سال‌ها در این حوزه کار کرده‌اند، این تصور را ایجاد کرده که نقش کارشناسانه آنان در تصمیم‌گیری‌ها کمرنگ شده است. بازگشت به انتخاب‌های مبتنی بر شایستگی می‌تواند این نگرانی را برطرف کند.
۲. نبود یک برنامه روشن برای هدایت فعالیت‌ها
تات با این حجم مأموریت، بیش از هر چیز به یک نقشه راه مشخص نیاز دارد. در ماه‌های گذشته، وجود چنین برنامه‌ای کمتر احساس شده و فعالیت‌ها گاه بدون اولویت‌بندی دقیق یا نظام ارزیابی مشخص پیش رفته است. تجربه نشان می‌دهد که یک برنامه عملیاتی قابل‌سنجش، می‌تواند به‌سرعت سازمان را از پراکندگی خارج کند.
۳. کمرنگ‌شدن نقش ترویج و فاصله‌گرفتن از عرصه تولید
شبکه ترویج، نقطه تماس تات با کشاورزان است؛ جایی که دانش از آزمایشگاه به مزرعه منتقل می‌شود. اما در سال گذشته، بخش قابل‌توجهی از فعالیت‌های ترویجی جنبه اداری پیدا کرده و ارتباط کارشناسان با میدان عمل کاهش یافته است. احیای این پیوند، یکی از شروط اصلی افزایش بهره‌وری کشاورزی است.
اثر این وضعیت بر بخش کشاورزی
هرگاه یک نهاد علمی با کندی مدیریتی روبه‌رو شود، آثار آن خیلی زود در عرصه کشاورزی نمایان می‌شود. پروژه‌های مهم که باید پشتوانه تصمیم‌سازی و توسعه باشند، با تأخیر پیش می‌روند؛ هماهنگی میان مراکز تحقیقاتی کاهش می‌یابد؛ و ارتباط میان پژوهش و میدان عمل، آن‌گونه که باید، برقرار نمی‌شود.
 این مجموعه رخدادها باعث شده روندی که برای افزایش بهره‌وری، بهبود تاب‌آوری و ارتقای کیفیت تولید مورد نیاز است، با وقفه مواجه شود. پیامد این وضعیت را می‌توان در برخی بخش‌های تولید و بازار محصولات کشاورزی مشاهده کرد؛ جایی که چالش‌های بزرگی در حال شکل‌گیری است و نبود یک هدایت علمی منسجم، می‌تواند این مشکلات را پیچیده‌تر کند
راه عبور؛ تقویت مدیریت و بازگرداندن سازمان به مأموریت اصلی
کشاورزی ایران در دوره‌ای قرار دارد که نیاز به تصمیم‌سازی علمی بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود. منابع آب محدودتر شده، شرایط اقلیمی متغیرتر، و نیاز به افزایش بهره‌وری جدی‌تر. برای مواجهه با چنین شرایطی، وجود یک نهاد پژوهشی توانمند و هدایت‌شده ضروری است.
تات می‌تواند همان نقش تعیین‌کننده‌ای را که در ابتدا برای آن تعریف شده بود، دوباره ایفا کند، به‌شرط آن‌که مدیریت آن با بازنگری، برنامه‌ریزی و بهره‌گیری از سرمایه انسانی سازمان تقویت شود.
اصلاح رویکرد مدیریتی، درواقع گامی برای تقویت کشاورزی کشور است؛ نه صرفاً یک تغییر در ساختار اداری.
 تات در آستانه یک تغییر ضروری