رحیمپور ازغدی:
سیدجمال الدین اسدآبادی، چریک تمام عیار بود
حسن رحیمپور ازغدی، سخنران و نظریه پرداز، میگوید: شروع آشنایی من با این مرد بزرگ، قبل از انقلاب بود. اولین بار نام او را از پدرم شنیدم و بعد در آثار شهید مطهری و شریعتی، توجه من بیشتر به او جلب شد.
رحیمپور ازغدی، در یکی از سخنرانیهای خود، درباره سیدجمالالدین اسدآبادی میگوید: سیدجمال همیشه در ذهن من به عنوان یک دیدهبان و یک پیشرو بود؛ کسی که فرسنگها جلوتر از کاروان مسلمین حرکت کرد، راه و بیراه را شناخت و برمیگشت خبر میداد و کسی نمیشنید. علت اینکه همهجا با سیدجمال، اینطور برخورد میشد، این بود که او از عصر خودش جلوتر بود. یک نکته دیگر در مورد او این است که ملیت و مذهبش و همه چیزش مورد بحث بود. رفتار خود او، رفتار استثنایی بود. کسی که از در نجف در درس مرحوم شیخ انصاری و مرحوم ملاحسینقلی همدانی حضور پیدا میکند تا فراماسونری در خارج ایران، تا دوست و دشمن را بشناسد. همین یک علت است برای اینکه راجعبه او ابهاماتی بهوجود آمد و برخی افراد بدون مطالعه دقیق درمورد او با افراط و تفریط یاد کردند و بحث کردند. ازغدی در ادامه عنوان میکند: کسی که در شرایط آن روز، که رسانه و وسایل نقل و انتقالات نبود، از روستایی در نزدیکی اسدآبادِ همدان به افغانستان و هند و مصر و اروپا و عثمانی و روسیه میرود و بذرهایی میکارد که همه این اتفاقات که در جهان اسلام میافتد را میتوان به او ربط داد. به تعبیر بنده او یک چریک تمام عیار فرهنگی، ایدئولوژیک و سیاسی است. کسی که ازدواج نکرده، کسی که خانه و خانواده و خانمان تشکیل نداده و پایش جایی سفت نشده.
خاطره رحیمپور ازغدی از دوران دبیرستان، درباره سیدجمال نیز جالب است؛ سال ۵۷ که انقلاب اسلامی شروع شد، من یادم هست که در دبیرستان بودم. با بعضی از بچهها مدرسه را تعطیل کردیم. عکسهای شاه را از روی دیوارها پایین کشیدیم و شکستیم و تصویر امام را جای آن گذاشتیم. بعداز آن اولین اقدامی که کردیم، این بود که نام دبیرستان را -که دبیرستان معتبری در بالاشهر مشهد بود- شخصاً به سیدجمال الدین اسدآبادی تغییر دادم و تابلو مدرسه را عوض کردم.
رحیمپور ازغدی، در یکی از سخنرانیهای خود، درباره سیدجمالالدین اسدآبادی میگوید: سیدجمال همیشه در ذهن من به عنوان یک دیدهبان و یک پیشرو بود؛ کسی که فرسنگها جلوتر از کاروان مسلمین حرکت کرد، راه و بیراه را شناخت و برمیگشت خبر میداد و کسی نمیشنید. علت اینکه همهجا با سیدجمال، اینطور برخورد میشد، این بود که او از عصر خودش جلوتر بود. یک نکته دیگر در مورد او این است که ملیت و مذهبش و همه چیزش مورد بحث بود. رفتار خود او، رفتار استثنایی بود. کسی که از در نجف در درس مرحوم شیخ انصاری و مرحوم ملاحسینقلی همدانی حضور پیدا میکند تا فراماسونری در خارج ایران، تا دوست و دشمن را بشناسد. همین یک علت است برای اینکه راجعبه او ابهاماتی بهوجود آمد و برخی افراد بدون مطالعه دقیق درمورد او با افراط و تفریط یاد کردند و بحث کردند. ازغدی در ادامه عنوان میکند: کسی که در شرایط آن روز، که رسانه و وسایل نقل و انتقالات نبود، از روستایی در نزدیکی اسدآبادِ همدان به افغانستان و هند و مصر و اروپا و عثمانی و روسیه میرود و بذرهایی میکارد که همه این اتفاقات که در جهان اسلام میافتد را میتوان به او ربط داد. به تعبیر بنده او یک چریک تمام عیار فرهنگی، ایدئولوژیک و سیاسی است. کسی که ازدواج نکرده، کسی که خانه و خانواده و خانمان تشکیل نداده و پایش جایی سفت نشده.
خاطره رحیمپور ازغدی از دوران دبیرستان، درباره سیدجمال نیز جالب است؛ سال ۵۷ که انقلاب اسلامی شروع شد، من یادم هست که در دبیرستان بودم. با بعضی از بچهها مدرسه را تعطیل کردیم. عکسهای شاه را از روی دیوارها پایین کشیدیم و شکستیم و تصویر امام را جای آن گذاشتیم. بعداز آن اولین اقدامی که کردیم، این بود که نام دبیرستان را -که دبیرستان معتبری در بالاشهر مشهد بود- شخصاً به سیدجمال الدین اسدآبادی تغییر دادم و تابلو مدرسه را عوض کردم.
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه