تأثیر مهم زبان مادری بر فرآیند یادگیری زبان دوم

گروه اجتماعی- حسن طباطبایی
جهان در سال‌های اخیر شاهد خیل عظیمی از مهاجران بوده‌ است. این مهاجران از هرکجا که بیایند و مقصد نهایی‌شان هرکجا که باشد با پدیده‌ای به نام «یادگیری زبان بیگانه» مواجه هستند. پدیده‌ای که برای همه‌ مهاجران یک ضرورت است و درعین‌حال بسیار چالش‌برانگیز. چه بسیار کودکان مهاجری که نه‌تنها زبان مادری خود را به‌خوبی یاد نمی‌گیرند، بلکه زبان جامعه‌ میزبان را هم شکسته بسته صحبت می‌کنند. این عدم تسلط به زبان جامعه‌ میزبان نه‌تنها مشکلات فراوانی در مدرسه برای آن‌ها به بار می‌آورد، بلکه ازلحاظ روانی هم به آن‌ها فشار زیادی وارد می‌کند. بنابراین شاید این سؤال برای شما هم پیش آمده باشد؛ که چگونه می‌توانیم کودکی دوزبانه تربیت کنیم، آن‌هم در شرایطی که چالش‌های زبانی یکی از مهم‌ترین مسائلی است که افراد مهاجر با آن مواجه می‌شوند. این چالش‌ها می‌توانند از موانع اصلی در فرآیند تطبیق با محیط جدید و یافتن فرصت‌های شغلی و مشکل در ارتباطات روزمره و حتی دریافت خدمات اساسی باشد.
فراگیری زبان (چه زبان مادری و چه زبان دوم/زبان بیگانه) روندی‌ است پویا و پرپیچ‌وخم که از عواملی همچون سن، توانایی‌های فردی، تعاملات اجتماعی و میزان تماس با زبان تأثیر می‌پذیرد. به بیان ساده، دوزبانگی به معنی تسلط داشتن بر دو زبان متفاوت و نیز استفاده از هردوی آن‌هاست. یک فرد دو‌زبانه می‌تواند بسیار راحت و روان به هر دو زبان صحبت کند، فکر کند و خواب ببیند. دوزبانگی مزایای متعددی دارد که از میان آن‌ها می‌توان به افزایش توانایی‌های‌ مغزی ازجمله حافظه‌ کوتاه‌مدت، بالابردن اعتمادبه‌نفس، کمک به شکل‌گیری یک ذهنیت‌ِ باز  (که روانشناسان از آن به‌عنوان عامل موفقیت در زندگی یاد‌ می‌کنند)، به تأخیر انداختن بیماری‌هایی همچون آلزایمر و دمانس و‌ بسیاری دیگر اشاره کرد. دوزبانگی معمولا به دو شیوه‌ «طبیعی» یا «آموزشی» امکان‌پذیر است و آن‌طور که احمد سالاری در قامت کارشناس زبان‌شناسی به ما می‌گوید: در دوزبانگی طبیعی یا هم‌زمان نوزاد از ابتدای تولد و یا در طول رشد در معرض هر دو زبان قرار می‌گیرد. درنتیجه بدون هیچ‌گونه آموزش رسمی هر دو زبان را فرامی‌گیرد و می‌تواند به هر یک از دو زبان موردنظر به‌راحتی صحبت کند و آنچه را که می‌شنود درک کند. 
 کودک باید زبان مادریِ را تا حد مشخصی فراگرفته باشد
این کارشناس زبان‌شناسی به این نکته مهم اشاره می‌کند که: «دوزبانگی آموزشی یا پی‌درپی زمانی امکان‌پذیر است که کودک ابتدا زبان مادریِ خود را تا حد مشخصی به‌خوبی فراگرفته باشد، و پس‌ازآن (کم‌و‌بیش بعد از ۳ یا ۴ سالگی) برای یادگیری یک زبان دیگر آموزش ببیند. بنابراین، پدر و مادر مهاجری که می‌خواهند فرزندی دوزبانه تربیت کنند، در قدم اول می‌بایست با توجه به شرایط و امکانات خود با برنامه‌ریزی و جدیت در این مسیر حرکت کنند. البته پیش از شروع خوب است به این نکته توجه کنیم که تربیت فرزند دو‌زبانه کاری است بسیار پرزحمت و وقت‌گیر که در صورت موفقیت، نتایج ارزشمند آن یک عمر با کودک‌مان می‌ماند. اما اگر بدون آگاهی، برنامه‌‌ریزی و صرف وقت و جدیت لازم در این مسیر قدم بگذاریم، به‌احتمال‌زیاد کودک‌مان در معرض مشکلات متفاوتی قرار می‌گیرد. مشکلاتی همچون تأخیر‌زبانی (دیر زبان باز‌کردن)، سردرگمی زبانی (قاطی کردن دو زبان با هم)، عدم توانایی در ابراز احساسات، عدم سازگاری با محیط اطراف و نیز افت تحصیلی در مدرسه.» 
این زبان‌شناس تأکید می‌کند: «یافته‌های علمی نشان می‌دهد پیش از یادگیری زبان دوم، باید زبان مادری را آموخت. تجربه عملی آموزش‌ میلیون‌ها کودک به زبان غیرمادری تأیید می‌کنند که این کودکان عمدتا و به‌ناچار به «از برکردن» مطالبی روی می‌آورند که طبیعتا تا چند سال اول (گاهی تا پنج سال، یعنی مدت‌زمانی که برای درک زبان جدید لازم است) قادر به درک آن زبان نیستند. رشد زبان مادری که قرار است با ورود به مدرسه با خواندن و نوشتن ادامه یابد و تعامل‌های اجتماعی را تسهیل کند و بهبود دهد، با آغاز آموزش به زبان غیرمادری قطع می‌شود و کودک با توده غیرقابل‌فهمی از اطلاعات مواجه می‌شود. برچسب تنبلی و کم‌هوشی در سال‌های ابتدای تحصیل نه‌تنها اعتمادبه‌نفس کودکان  را پایین می‌آورد بلکه به تلاش مضاعف غالبا بی‌نتیجه در درک مطالبی وامی‌دارد که در محیط (زبانی) بیگانه ارائه می‌شوند. گاهی کودک به‌ناچار برنامه درسی را از برمی‌کند بدون اینکه فهمی از مطالب داشته باشد. در اصل کودک در بن‌بست آموزشی به دام می‌افتد که «از برکردن» تنها راه خروج از آن است. این ظلم مضاعف بر کودکی است که هم از برنامه درسی، رسانه‌های آموزشی و سرگرمی «به» زبان خود محروم است و هم از او انتظار می‌رود این برنامه‌ها و رسانه‌ها را به زبانی دیگر دنبال کند و در یادگیری موفق هم باشد.» 
سالاری بیان می‌کند: «یادگیری بهتر زبان بیگانه زمانی عملی است که کودک در محیط یادگیری باشد و به ظرایف زبان دوم تسلط پیدا کند، نه اینکه در سطح کلمه و جمله متوقف شود؛ در غیر این صورت یادگیری موضوعات درسی نیز روندی مکانیکی و سطحی خواهد بود که این هم با یادگیری «بهتر» مورد انتظار والدین فاصله دارد. 
اما همان‌طور که اشاره کردم نکته حائز اهمیت این است که پیش از یادگیری زبان دوم، کودک بتواند با زبان اول مکالمه کند. شاید سؤال اصلی این است که کودک از چه زمانی در معرض زبان مادری قرار می‌گیرد؟ برخی مادران مدعی‌اند از «روز اول» با فرزندان خود به زبان فارسی حرف زده‌اند. زبان بخشی از محیطی است که کودک در آن متولد می‌شود و حتی بخشی از محیط پیشاتولد است. فرآیند یادگیری نیز تلقیح بسته‌های زبانی به‌صورت کلمه و جمله در سنین زبان باز کردن کودک نیست، بلکه مراحل 6‌گانه تشخیص صوت‌ها در چندماهگی تا تولید کلمه و جمله در 6‌سالگی را طی می‌کند و با ورود به مدرسه پرورش این زبان کلید می‌خورد. بنابراین یادگیری زبان مادری نه با تولد که پیش از تولد آغاز می‌شود. کودک از زمانی که در شکم مادر است به صداهای محیط آگاه است. از این گذشته، گویشور هر زبان به ظرایف زبان خود بیش از هر زبان دیگری آشناست، اما به هر روی مادران مهاجری که از بدو تولد سعی کرده‌اند با زبان فارسی در خانه تکلم نکنند، کودک را از زبانی محروم می‌کنند که خود [مادر] با امکانات، بازی‌های زبانی، ضرب‌المثل‌ها، لحن عامیانه و خودمانی آن به‌خوبی آشنا بوده‌اند. محرومیت از زبان مادری امکان تفکر انتقادی و ارتباط اجتماعی با خود زبان و محیط زبان مادری را از کودک سلب می‌کند. کم نیستند نمونه کودکانی که بعد از به‌اصطلاح «زبان باز کردن» به زبانی غیرقابل‌فهم تکلم کرده‌اند که آش‌درهم‌جوشی از زبان محیطی و زبان شبه‌فارسی مادری بوده و درنتیجه قادر به برقراری ارتباط با همسالان خود نبوده‌اند.»
سالاری عنوان می‌کند: «زبان مادری تأثیر قابل‌ملاحظه‌ای در یادگیری ساختار زبانی زبان دوم دارد. آشنایی با قواعد گرامری، نحوه ترکیب کلمات و ساختار‌ جملات در زبان مادری، به فرد در یادگیری زبان دوم کمک می‌کند و او را در فرآیند یادگیری زبان دوم قوی‌تر می‌کند. زبان مادری، اولین زبانی است که هر فرد یاد می‌گیرد و با آن درک معنا را تجربه می‌کند. بنابراین دانش زبان مادری به او کمک می‌کند تا معانی واژگان و جملات در زبان دوم را بهتر درک کند. این ارتباط معنایی باعث می‌شود تا فرد بتواند بهتر و سریع‌تر در زبان دوم پیشرفت کند و از ابتدای یادگیری با مطالب پیچیده‌تر مواجه شود. از طریق گوش دادن و صحبت کردن به زبان مادری، فرد با نمونه‌های صحیح تلفظ و استفاده از اصول صحیح زبانی آشنا می‌شود. این مهارت‌ها به‌طور طبیعی به زبان دوم انتقال پیدا می‌کنند و تلفظ و مکالمه در زبان دوم را بهبود می‌بخشند.
 ازاین‌رو خوب است به این نکته توجه کنیم که سال‌های اولیه زندگی کودک دوران طلایی رشد اوست. از بدو تولد تا ۳ سالگی کودک از حساسیت شنیداری بسیار بالایی برخوردار است و مغز و ذهن او درست مانند یک اسفنج هر چه را که می‌شنود (به زبان مادری و نیز دیگر زبان‌ها) جذب کرده و مانند ضبط‌صوت به ذهن می‌سپارد. چنانچه مایل هستید فرزندتان به‌طور طبیعی دوزبانه بشود، لازم است او را از دوران جنینی و یا بدو تولد در معرض هر دو زبان قرار دهید.» 
سالاری خاطرنشان می‌کند: «بهتر است که کودکان هر زبان را تنها از گویشور همان زبان بشنوند. برای مثال اگر پدر و مادر هر دو فارسی‌‌‌زبان هستند و تصمیم دارند کودک‌شان از بدو تولد، دو زبان فارسی و انگلیسی را فرابگیرد، بهتر است که خودشان تنها و تنها به زبان فارسی با فرزندشان صحبت کنند و برای اینکه کودک‌شان در معرض زبان انگلیسی قرار بگیرد می‌توانند؛ در خانه لالایی‌ها، کارتون‌ها و داستان‌های صوتی انگلیسی را که توسط انگلیسی‌زبان‌ها اجرا شده برایش پخش کنند. می‌توانند از افرادی که زبان مادری‌شان انگلیسی است درخواست کنند که با کودک‌شان به انگلیسی صحبت کنند و امکان بازی با کودکان انگلیسی‌زبان را برای کودک خود فراهم کنند (برای مثال در زمین‌‌بازی و مهدکودک) درواقع بهترین گزینه این است که در این دوره از رشد زبانی، کودک تنها در معرض فرم صحیح (و بدون لهجه‌) هر یک از دو زبان قرار بگیرد. یا به عبارتی فارسی را فقط از فارسی‌زبان‌ها بشنود و انگلیسی را فقط از انگلیسی‌زبان‌ها. نکته قابل‌توجه دیگر، مدت‌زمانی است که کودک می‌بایست هرروز در معرض زبان باشد. برخی متخصصان معتقدند برای اینکه کودک ما مهارت دوزبانگی را به شیوه‌ طبیعی کسب کند، ضروری است یک‌سوم زمان بیداری‌اش را با هر یک از دو زبان در تماس باشد. بنابراین اگر نوزادی ۱۰ ساعت از روز بیدار است، خوب است که حدود ۳ ساعت در تماس با زبان فارسی و حدود ۳ ساعت در تماس با زبان انگلیسی باشد. این تماس می‌تواند تنها در حد پخش کارتون و شعر و داستان صوتی باشد، بدون اینکه کودک توجه خاصی به آن داشته باشد. درواقع همین‌که کودک به‌نوعی در معرض زبان مورد‌نظر باشد کفایت می‌کند. درهمین راستا توجه کنید که صحبت کردن با کودک و شعر خواندن برای او هم راهکارهای بسیار مفیدی هستند. علاوه‌‌ بر این‌ها، هنگامی‌که کودک خواب است، از پخش لالایی و شعر و داستان‌های صوتی به زبان دوم، نباید غافل شد.» 
 رابطه بین زبان مادری و زبان دوم
این زبان‌شناس تصریح می‌کند: «که حتما باید شرایطی فراهم کرد تا کودکان هر چند‌وقت یک‌بار زمانی را بدون حضور والدین، با گویشور زبان دوم سپری کنند. این کار سبب می‌شود تا کودک به‌مرورزمان ضرورت برقراری ارتباط به زبان دوم را حس کند.
 تکرار این شرایط پس از سه‌سالگی (زمانی که کودک می‌تواند چندکلمه‌ای صحبت کند) بسیار مهم و ضروری است. 
زبان آموزان همیشه به زبان مادری‌شان فکر می‌کنند و سپس همه‌چیز را به زبان جدیدی که یاد می‌گیرند، ترجمه می‌کنند. وقتی شما واژگان و قواعد گرامری جدید یاد می‌گیرید، اغلب آن‌ها را با زبان مادری‌تان مقایسه می‌کنید تا کاملا درکشان کنید. درنتیجه روان صحبت کردن کودک در زبان مادری‌ هم‌زمان که در تلاش برای درک قواعد زبان جدید است، صیقل خواهد خورد. زبان، یکی از مهم‌ترین ابزارهای ارتباطی انسان است و نقش حیاتی در تفکر، ارتباط و هویت فردی دارد. در فرآیند یادگیری زبان دوم، زبان مادری (زبان اول) فرد نقش مهمی ایفا می‌کند. زبان مادری به‌عنوان پایه اولیه زبانی، فرآیند مفهوم‌سازی و ترجمه در یادگیری زبان دوم را تسهیل می‌کند. دانستن معانی واژگان در زبان مادری، به فرد کمک می‌کند تا بهتر درک کند و معنای آن‌ها را به زبان دوم منتقل کند. یادگیری زبان دوم با تمرین و تکرار قوی‌تر می‌شود. زبان مادری می‌تواند به‌عنوان یک منبع تمرین و تکرار برای زبان دوم عمل کند و فرد را در حفظ و تقویت مهارت‌های زبانی در زبان دوم یاری کند. ضمن آنکه برای کودکان زبان مادری نقش مهمی در شکل‌دهی به هویت فرهنگی دارد. حفظ و تقویت زبان مادری، باعث افزایش ارتباط فرد با فرهنگ و جامعه مادری او می‌شود و احساس هویتی قوی‌تر در فرد ایجاد می‌کند.» 
این زبان‌شناس خاطرنشان می‌کند: «زبان عامل ارتباط مؤثر و درک درست از محیط جدید است و ازجمله چالش‌های عدم یادگیری زبان، دسترسی نداشتن به خدمات بهداشتی و آموزشی است. افراد مهاجر برای دسترسی به خدمات اساسی مانند درمان و تحصیل باید به زبان تسلط داشته باشند. 
درنتیجه، یادگیری زبان ضروری است. یکی دیگر از چالش‌ها، تفاوت‌های فرهنگی در استفاده از زبان است. اصطلاحات، قوانین اجتماعی و فرهنگ مکالمه در محیط جدید متفاوت است و این ممکن است به بروز اشتباه در ارتباطات منجر شود. 
در کل، چالش‌های زبانی در مهاجرت نه‌تنها تأثیری بر روی تطبیق فرد با محیط جدید دارند، بلکه بر فرصت‌های شغلی و زندگی اجتماعی او اثر می‌گذارد. برای حل این چالش‌ها، اهمیت توجه به فراگیری زبان دوم از کودکی و ایجاد برنامه‌های آموزشی مناسب با توجه به نیازهای کودک بسیار مهم است.»  
تأثیر مهم زبان مادری  بر فرآیند یادگیری زبان دوم
دریافت همه صفحات
دانلود این صفحه
آرشیو