ضرورت حمایت مضاعف از زنان روستایی

ورود وسایلِ مدرنی همچون ماشین لباس‌شویی، جارو برقی و ظرف‌شویی زندگی بخشِ بزرگی از زنانِ را متحول کرده اما این وسایل مدرن در دسترس همه زنان نیست. حتی امروز هم که داشتنِ این‌گونه وسایل در هر خانه‌ای ضروری تلقی می‌شود، بخشی از زنانِ روستایی از آن محروم هستند، به ویژه آن‌هایی که سرو کارشان با کوه و دشت و باغ است. آنها کمتر دیده می‌شوند و مطالبات شان معمولاً در عرصه عمومی مطرح نمی‌شود. گاهی آن‌ها را در حالِ شستنِ دسته‌جمعی لباس‌ها در یک چشمه با کمترین وسایل شست و شو و سخت‌ترین روش آن می‌بینیم، برخی اوقات آن‌ها را در حال کشاورزی، دامداری، پختِ نان و گاهی هم قامتِ خمیده آن‌ها را در زیرِ وزنِ هیزم‌هایی می‌بینیم که بر دوش می‌کشند. 
وضعیت آنان مطلوب نیست و با این‌که افزون بر نقش مادری و همسری سهم بسیاری در احیای زیست‌بوم و اقتصاد خانوار به دوش می‌کشند، با مجموعه‌ای از چالش‌ها و مشکلات روبه‌رو هستند. بسیاری از آنان ساعت کارشان قبل از طلوع آفتاب شروع‌‌ می‌شود و آخرین نفری هستند که به خواب می‌روند. 
جمعیت زنان روستایی نسبت به زنان کل کشور ۲۸ درصد است و سهم قابل توجهی در تولید ناخالص ملی، نوآوری و رفاه اجتماعی دارند، با این حال جدی گرفته نمی شوند. این زنان «نقش برجسته‌ای در تحکیم بنیان خانواده و تولید محصولات کشاورزی و امنیت غذای کشور ایفا می کنند. بیش از ۷۰ درصد فعالیت های مربوط به دام و طیور ‌کشور بر عهده‌ زنان روستایی و عشایری است و ۴۰ درصد فعالیت‌های زراعتی و باغبانی و بیش از ۸۰ درصد تولیدات محصولات کشاورزی به روش سنتی توسط زنان روستایی انجام می‌شود.» (منبع: خبرگزاری مهر)طبق آمار مرکز مطالعات و برنامه ریزی اقتصاد کشاورزی، در استان های بوشهر و هرمزگان۵۰ درصد نیروی کاشت، ۶۰ درصد نیروی داشت و ۶۵ درصد نیروی برداشت، زنان هستند و با توجه به این که اشتغال زنان در محیط خارج از خانه اغلب با انجام وظایف خانه‌داری نیز همراه است، فشار کاری و استرس‌های ناشی از آن در زنان بیشتر از مردان نمود دارد، این درحالی است که زنان روستایی از مزایای شغلی نظیر بیمه‌، شرایط کار سالم، بازنشستگی و مرخصی محروم هستند.  ناهید میرعلی، جامعه‌شناس و پژوهشگر مسائل زنان و خانواده به پرسش‌های ما در این زمینه پاسخ داده است. 
 خانم میرعلی شما مطالعات و پژوهش هایی در این باره انجام داده اید و به روستاهای مختلف هم سفر کرده اید، از زاویه دید شما، زندگی زنان روستایی چگونه سپری می شود؟
کارِ زنان روستایی پیش از طلوع آفتاب و حتی قبل از روشن شدنِ کامل هوا آغاز می‌شود. باید زودتر از همه اعضای خانواده بیدار شوند تا هیزم جمع کنند، آتشی برپا دارند و بساطِ صبحانه را آماده کنند. همسر و فرزندان را راهی کارهای روزمره می‌کنند و سپس کارهای دیگر را آغاز می‌کنند. اگر دامدار باشند، باید دام‌ها را بدوشند و آن‌ها را به چوپان بسپارند. پس از این نوبتِ جوشاندنِ شیر و تبدیلِ آن به دیگر لبنیاتِ مورد استفاده است. اگر همسرِ خانواده‌ای باغبان باشند باید ترتیب آبیاری و دیگر کارهای باغ را بدهند. اگر کشاورز هم باشند به همین ترتیب. مثلاً باید دشتِ میوه‌ها را وارسی کنند. اگر مقداری از آن‌ها رسیده باشند، باید آن‌ها را بچینند تا یا مصرف شود یا روانه بازار شود. آبِ مورد نیازشان را هم باید با فاصله‌ای دور از چشمه بیاورند یا با یک شلنگ به خانه نزدیک کنند. پخت و پز و شست و شو در چنین شرایطی بسیار دشوارتر از انجام همین کارها در یک آشپزخانه شهری است؛ هم زمان بیشتری می‌برد و هم دشوارتر است.  حین انجام همه این کارها اگر کودکی هم داشته باشند باید از او هم مراقبت کنند. یا اگر سالمندی در خانه باشد باید حواسشان به او هم باشد. صبح تا ظهرشان با این‌گونه کارها سپری می‌شود. پیش از فرا رسیدنِ وقت ناهار باید تمام این کارها به درستی انجام شده باشد تا فرصتی هم برای تدارک غذای ظهر داشته باشند. 
ذکر تمامِ این‌ها به این معنی نیست که در اجتماعِ روستایی مورد بحث، مردها بیکارند یا زحمتی ندارند. مردان هم وظایف بسیار دشواری بر عهده دارند. اما چندین تفاوت اساسی وجود دارد. اول اینکه زنان چندین کار را باید به طور همزمان پیش ببرند و در حین انجامِ کارهای عمومی، به امورِ مربوط به هر عضو خانواده هم رسیدگی کنند، از شست و شو و نظافت گرفته تا تهیه غذا و فراهم آوردن بستری مناسب برای استراحت. اما مردها یک وظیفه مشخص بر عهده دارند. در عین حال زنانِ روستایی بهره‌ای از این کار نمی‌برند. 
 علیرغم اقداماتی که زنان روستایی انجام می دهند، چه حمایت‌هایی از آنان صورت می پذیرد؟
تنها در برخی مناطق‌ از  زنان روستایی حمایت می‌شود. ولی این حمایت به طور گسترده و در سطح ملی وجود ندارد. بخصوص این باید در روستاهایی که با کمبود آب و خشکسالی و به طبع با فقر بسیار زیاد روبه‌رو هستند تشدید شود. ما این حمایت را نمی‌بینیم. به نظرم لازم است سیاست‌های حمایتی در مناطق فقیر و مناطقی که با خشکسالی و کمبود آب مواجه هستند افزایش پیدا کند. جلوی ورود بی‌رویه کالاهای کشاورزی گرفته شود تا کار کشاورزان از ارزش و اهمیت بیشتر برخوردار شود. فکر می‌کنم زنان روستایی به طور سنتی و از اعصار قدیم پا به پای مردان کار کردند، در مناطق شمالی به ویژه در استان‌هایی مانند مازندان، گیلان، گلستان و ... این مسئله را می‌بینید. به همین دلیل این زنان قدرتمند هستند و لزومی نیست که کسی آنان را قدرتمند کند. این حمایت و توانمندسازی را در مناطقی باید انجام داد که احتیاج به کمک‌های مالی دارند؛ در مناطقی که فقر و  خشکسالی و کم آبی وجود دارد. مسئله دیگری که می‌تواند به توانمندسازی زنان کمک کند همین کالاهایی‌ است که خانم‌ها تولید می‌کنند؛ چه کالاهای دستی چه دیگر کالاها. لازم است این ها به شهر‌ها برده شود و به فروش برسد. این هم یک سیاست ملی را می‌طلبد؛ سیاستی که هر چقدر از واردات کاهش پیدا کند به طبع محصولاتی که در سطح مناطق و در سطح ملی تولید می‌شود فروش‌شان افزایش پیدا خواهد کرد. این به توانمندی زنان روستایی کمک بسیاری خواهد کرد. تمام این‌ها به نظر من به سیاست‌های کلی و ملی دولت ربط دارد. در ایران به روستاهای متعددی رفتم و با زنان آنجا مصاحبه داشتم. شما کمتر زنی را می‌بینید که از وضعیت‌ خود آگاه نباشد. به همین خاطر حمایت ملی برای ارزشگذاری به کار و موقعیت شغلی زنان روستایی ضروری است. 
طبق تحقیقات محلی، بزرگترین موانع توسعه صنایع ‌دستی زنان روستایی عدم حمایت دولت، نبود زیر‌ساخت ‌های اقتصادی لازم برای فروش محصولات، کوتاه‌‌ مدت بودن درآمد حاصل از فروش، کمبود منابع آموزشی برای زنان روستایی و عشایری و در دسترس نبودن مواد اولیه است. 
آنطور که دبیر کارگروه زنان روستایی عشایر و مناطق محروم معاونت زنان و خانواده اعلام کرده: «به طور کلی برای صنایع دستی زنان عشایر هیچ اقدامی صورت نگرفته و هیچ برنامه ای برای صنایع دستی زنان عشایر وجود ندارد. به عنوان مثال ۶۰-۷۰هزار تومان ارزش حداقلی هر کیلو نخی است که زنان عشایر با پیلی می‌ریسند، اما به دلیل عدم دسترسی به بازارها مجبورند این نخ یا محصولات دیگرشان را به یک سوم قیمت به واسطه ها بفروشند. واسطه ها زنان روستایی و عشایر را استثمار می‌کنند.» 
توانمندسازی زنان با صرف هزینه‌ های اندک البته ممکن است اما متأسفانه هیچ گونه اقدامی در این راستا صورت نگرفته است. اگرچه استفاده از ظرفیت مشاغل سنتی در مناطق گردشگری در فصل‌های به‌خصوصی از سال امکان‌پذیر است ولی بدون حمایت دولتی درآمد چندانی نصیب شاغلان این صنایع نمی‌کند. به‌خصوص که به‌دلیل داغ شدن فصلی بازار رقابت صنایع دستی در این مناطق، به سرعت متولیانی همچون دهیاری‌ها و ارگان‌های مشابه نواحی حاشیه دست به کار می‌شوند و بازار را به دست می‌گیرند و افراد غیروابسته به این ارگان‌ها مجبورند برای رسیدن به آن بازار فصلی تلاش و هزینه‌ای چند برابر داشته باشند. در برخی از مکان های تفریحی نیز زنان محلی می توانند غرفه‌هایی را برای فروش محصولات خود بر پا کنند، ولی برای داشتن غرفه‌های فروش، باید اجاره بها بپردازند. طبیعی است که همه‌ از پس پرداخت اجاره بهای سنگین این غرفه‌ها برنمی‌آیند و بخش بزرگی از زنان روستایی عملاً امکان فروش محصولات خود را نمی‌یابند. این وضعیت در دیگر مناطقی که دارای امامزاده‌های گردشگری است نیز وجود دارد و طبیعتاً دهیاری‌ها اداره‌ غرفه‌ها را به دوستان و آشنایان خود می‌سپارند و در سهم فروش آنان شریک می‌شوند. شریک‌شدن در سهم فروش اگر مابه‌ازای اجاره بها باشد شاید تا حدودی مقرون به صرفه باشد اما وضع مالیات بر غرفه و دیگر هزینه‌های تحمیل شده بر غرفه‌داران عملاً دست زنان روستایی را از این بازارها دور می‌کند. 
 شما در صحبت هایتان به عدم ارزشگذاری کار زنان روستایی اشاره کردید، این موضوع در کشورهای دیگر چقدر مورد توجه است؟
متاسفانه در تمام جهان، ازجمله در کشورهایی نظیر هلند و فرانسه، اصولاً روی کار زنان ارزش کمتری گذاشته می‌شود و در کشورهای پیشرفته هم تفاوت دستمزد زیادی بین زنان و مردان وجود دارد. حال اینکه در بخش کشاورزی، زنان با در دست داشتن مشارکت در امنیت غذایی، 43 درصد از غذای جهان را تامین می‌کنند. در کشور ما نیز به همین ترتیب است و زنان روستایی بار سنگین تولید صنایع تبدیلی محلی لبنی را بر عهده داشته و تولید بخش مهمی از صنایع دستی نیز در دست آن ها است. بنابراین میلیون‌ها زن که در پایداری امنیت غذایی نقشی بی‌بدیل دارند، با دستمزدهای ناپایدار و بدون حق بیمه مشغول به کارند و با این که جلوی صحنه هستند کمتر دیده می‌شوند. همچنین برخی زنان کولبری آب می‌کنند و یکی از آسیب‌های جسمی آنان همین است. حمل روزانه آب در ظروف سنگین و بعضا مسافت های طولانی آسیب‌های جسمی و روانی متعددی برای زنان به بار می آورد و به خاطر تامین آب مجبورند مشک های آب ۷۰کیلویی را کیلومترها حمل کنند. حمل ظروف سنگین آب زنان را دچار انواع بیماری‌ها همچون دیسک کمر، شکستن مهره‌های ستون فقرات، کمردرد و سقط جنین می کند. حتی در برخی روستاها در نبود آب شرب و قطعی‌های مکرر، زنان برای تهیه آب آشامیدنی باید ساعت های طولانی در صف بایستند تا بتوانند یک دبه آب قابل شرب برای خانواده هایشان تأمین کنند. از این رو باید تاکید کرد، زحمت و تلاش زنان روستایی بیشتر از مردان است زیرا علاوه بر تامین آب و کارهای کشاورزی باید در خانه‌داری، تربیت فرزندان، تهیه مواد مصرفی و نیز تولید انواع مواد پروتئینی و لبنیات هم فعالیت کنند. اما تلاش زیاد آنان به چشم نمی‌آید و مردان تنها در صورتی متوجه این زحمات می‌شوند که زن بیمار شود و کارها لنگ بماند. البته سیاست عمومی دولت ها در عدم ارزش‌گذاری کار دامپروری و کشاورزی را نباید در این جریان نادیده گرفت. اگر این کارها در ایران از ارزش‌گذاری بالایی برخوردار بود، به طبع کار زنان هم در روستا ارزش بیشتری داشت. هرچند در کشور ما نزدیک به 3 هزار نفر از دهیاران و مسئولان اجرایی در روستاها زنان هستند و این یک گام رو به جلو محسوب می‌شود با این حال هنوز هم با سطح مورد انتظار فاصله داریم.  
 مشکلات زنان روستایی در تمام نقاط کشور یکسان نیست، آیا می‌توان گفت مشکلات زنان روستایی در مناطق توسعه یافته کمتر از مناطق توسعه نیافته است؟
بله همانطور که اشاره کردید بستگی دارد که زنان در کدام نقطه ساکن باشند، چون بعضی روستاها به لحاظ طبیعی و جغرافیایی به نسبت ثروتمند هستند، به خصوص روستاهایی که در آن کشاورزی امکان‌پذیر است و انجام می‌گیرد. این یکی از منابع درآمدی مهم برای خانواده و زنان به شمار می‌رود. به همین دلیل زنان در این روستا‌ها کمتر در مضیقه قرار دارند تا روستاهایی مثلاً در سیستان و بلوچستان، هرمزگان و مناطقی که به علت خشکسالی در سال‌های اخیر بسیاری از کشتزار‌ها از بین رفته است و مشکل فقر بیشتر به چشم می‌خورد. لذا در برخی روستا‌ها که ثروت بیشتری وجود دارد و منطقه توسعه یافته است، سطح زندگی خیلی بالا‌تر است و به همان نسبت مشکلات زنان کمتر است. 
طبیعتا  وضعیت زنان روستایی در مناطق کوهستانی و صعب‌العبور بغرنج است؛ جایی که کیفیت و امکانات زندگی و مسکن، بهداشت و آموزش در سطح پایین‌تری قرار دارد. در مناطق کوهستانی، تابستان ها آفتاب سوزان است و دسترسی به منابع آب و علف برای دامپروری دشوار است و عشایر با کوچ به دامنه کوهستان خانه‌های عمدتا گلی و سنگی را ترک کرده و در سیاه‌ چادرهایی که حاصل دسترنج زنان است ساکن می‌شوند. پیمودن فرسنگ ها راه خاکی و کوهستانی با پیچ‌های خطرناک، پراکندگی جغرافیایی، نبود سرپناه مناسب، کمبود آب آشامیدنی سالم، بهداشت پایین، سوء تغذیه، تکیه به دامپروری سنتی و فراوری محصولات لبنی، پخت نان و تامین غذا، نشان می دهد بار سنگینی بر دوش زنان روستاست. 
 گفته شده در برخی نقاط کشور به خاطر کمبود درآمد خیلی از مردان روستا‌ها را ترک کرده‌اند یا به حاشیه شهر‌ها رفته‌اند یا صبح می‌روند به شهر‌ یا کارخانجات اطراف روستا‌ها کار می‌کنند، در اینجا بازهم زنان هستند که نقش اصلی را در بخش کشاورزی برعهده دارند، آیا این طور نیست؟ 
همین طور است. در بسیاری از روستا‌ها مرد‌ان به کار کشاورزی نمی‌پردازند، بلکه به کارهای پردرآمد‌تر در شهر‌ها کشیده می‌شوند، در نتیجه کار کشاورزی را وقتی البته قرار است کوچک باشد و درآمد چندانی نداشته باشد، زنان انجام می‌دهند. در خیلی از روستا‌ها می‌بینم آقایانی که قبلاً کشاورز بودند، توانسته‌اند یک تراکتور یا کمباین بخرند یا اجاره کنند و زمین‌های دیگران را شخم بزنند. این کار درآمد بیشتری برای آنان دارد و زنان‌شان به جایشان کار کشاورزی را انجام می دهند. من دیده ام در کارخانه‌های سیمان مردان کار می‌کنند و امر کشاورزی عملاً بر دوش زنان گذاشته شده است. این زنان در واقع از صبح تا عصر روی زمین‌هایشان کار می‌کنند. تمام کارهای خانه هم برعهده این زنان است. این یک تصویر دوگانه دارد یعنی امر کشاورزی و تمام مشکلات و مسئولیت‌ها برگردن زنان گذاشته شده است به خاطر اینکه مردان از روستا‌ها رفته‌اند یا ساکن شهر‌ها شده‌اند. این خودش مشکلات فیزیکی و خستگی را بر زنان تحمیل می‌کند. در بسیاری از روستا‌ها می‌بینید که خانم‌ها علاوه بر اینکه کار کشاورزی می‌کنند، کارهای دستی انجام می‌دهند و این کارهای دستی‌ را خیلی وقت‌ها در بازار شهرهای نزدیک به روستا به فروش می‌رسانند. درآمدی که از این راه کسب می‌کنند در جهت تربیت و آموزش بچه‌هایشان به کار می‌برند، برای اینکه در تمام مناطق ایران‌‌ همان خواسته‌های طبقه متوسط شهری گسترده شده است. این‌ باعث می‌شود که زنان روستایی بیش از پیش درگیر کار و زحمت شوند، با این حال از بازنشستگی، بیمه‌، مرخصی و سایر مزایای بخش رسمی اقتصاد محروم هستند. 
این روند نه تنها در ایران که در قلب کشورهای پیشرفته صنعتی چون آمریکا نیز صادق است؛ در کالیفرنیا، زنان روستایی به صورت فصلی و روزمزد، خطرات گوناگون را به جان خریده و ساعات طولانی در شرایط سخت، کارهای کشاورزی انجام می‌دهند. مبتنی بر نتایج تحقیقی که روی زنان کارگر کشاورز در منطقه میانی کالیفرنیا انجام شده، کارگران زن بیمه‌های بهداشتی ندارند و در اثر استفاده از انواع سموم، کودکان ناقص به دنیا می آورند. مصائب و چالش‌های متعددی برای زنان روستایی در سراسر جهان وجود دارد و این چالش‌ها برای بسیاری از زنان سنگین‌تر‌ و پیچیده‌تر است. 
ضرورت  حمایت مضاعف از زنان روستایی