ترامپ و دغدغه دفرمه سازی اروپا

حنیف غفاری
آشفتگی اتحادیه اروپا از بازگشت ترامپ بر مسند قدرت، کاملا محرز است. اظهارات اخیر جوزف بورل، ماکرون، اولاف شولتس و دیگر سیاستمداران اروپایی بیانگر نگرانی آنها نسبت به آینده ای نامعلوم و بلکه تاریک در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی قاره سبز بوده و جایی برای مانور موثر اروپای واحد در مناسبات پیرامونی خود باقی نخواهد گذاشت.اما نگرانی اروپائیان نسبت به بازگشت ترامپ را نباید محدود به جنگ تجاری ( وضع تعرفه های گمرکی بر کالاهای صادراتی اروپا به آمریکا) یا بروز منازعات  امنیتی در دو سوی آتلانتیک بر سر موضوعاتی مانند جنگ اوکراین محدود کرد. 
آنچه اروپای امروز را آزار می دهد، استعداد
 فوق العاده ایست که این مجموعه برای فروپاشی و بهترین حالت ممکن، دفرمه شدن دارد. شرایط جاری در اروپا گواه تحولات غیرقابل پیش بینی و غیرقابل مدیریتی است که در برابر این منظومه ظاهرا واحد اما در حقیقت منفصل وجود دارد. ویکتور اوربان، نخست وزیر
 مجارستان و یکی از اندک متحدان ترامپ در اروپا، نمی تواند خوشحالی زاید الوصف خود را نسبت به بازگشت رئیس جمهور سابق آمریکا به عرصه قدرت کتمان کند. دیگر جریان های ملی گرای
 افراطی از جمله جورجا ملونی، نخست وزیر ایتالیا و مارین لوپن، رهبر جبهه ملی فرانسه نیز رویکردی مشابه اوربان دارند. اما احزاب سنتی ، خصوصا سوسیال دموکراتها و محافظه کاران میانه رو بدترین وضعیت ممکن را در قاره سبز تجربه می کنند. 
فروپاشی دولت اولاف شولتس در برلین، فضا را برای مانور سیاسی بیشتر جریانات ضد اتحادیه اروپا در این مجموعه باز خواهد کرد. فراموش نکنیم که آلمان به عنوان اقتصاد اول اروپا، بیشترین ضربه را از جنگ تجاری با آمریکا خواهد خورد و احزاب سنتی، چه بخواهند یا نخواهند قربانی این منازعه تلقی می شوند. در چنین وضعیتی، اقبال شهروندان آلمانی و فرانسوی نسبت به احزاب ملی گرای افراطی بیش از پیش تقویت خواهد شد. قطعا ترامپ رئیس جمهور جدید آمریکا و ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه نیز از روند اضمحلال و فروپاشی اتحادیه اروپا یا تبدیل شدن آن به مجموعه ای کاملا
 بی خاصیت حمایت می کنند.
ترامپ اروپای واحد را رقیب اقتصادی واشنگتن و روسیه، این مجموعه را رقیب امنیتی خود قلمداد کرده و هر یک از زاویه ای خاص نسبت به تحولات گذشته، جاری و آتی در اتحادیه اروپا  و حوزه اقتصادی یورو می نگرند. 
ترامپ ابایی از اعلان جنگ علیه اروپای کنونی ندارد. این منازعه از یک سو ناظر بر ساختارهای کلان قدرت در قاره سبز و از سوی دیگر، ناظر بر ابزارهای اعمال قدرت اقتصادی-امنیتی اروپائیان در نظام بین الملل خواهد بود.سیاستمداران کنونی اروپا، به مانند نسل گذشته خود و افرادی مانند ژاک شیراک، گرهارد شرودر ، جک استراو و ......قدرت جمعی و حداقلی برای تسلط بر این دوران بحرانی نخواهند داشت. اصلی ترین مشکل اروپای امروز، صرفا عدم توانایی در مدیریت بحران های جمعی نیست، بلکه تاب آوری حداقلی در برابر بحران نیز از عهده بسیاری از کشورها و سیاستمداران این مجموعه خارج است. به نظر می رسد روزهای تعیین کننده و البته سختی پیش روی اروپائیان ، خصوصا زوج برلین-پاریس( به عنوان دو ستون اصلی اتحادیه اروپا ومنطقه یورو) خواهد بود.
ترامپ و دغدغه دفرمه سازی اروپا