سقوط شهرها یا سقوط روحیهها؟
جواد شاملو
«اِن عَادَتِ العَقرَبُ عُدنَا لَها». اگر این مصرع عربی سالها پیش در کلام حکیم امین، رهبر انقلاب جا خوش نکرده بود و ایشان به احتمال بازگشت تکفیریها و رویارویی دوباره با آنها و شکستشان تصریح نکرده بود؛ بعضی از دلها به این سادگیها آرام نمیشد. «سقوط حلب» آنقدر عبارت سنگینی بود که دیگر نتوانیم خودمان را آرام کنیم و نیاز به پیام آسمانیتر داشته باشیم. هر چند ورق خیلی زود در سوریه برگشته و پیشروی مستانه تروریستها به طور اساسی متوقف شده، اما باید از خودمان بپرسیم نسبتمان با وقایع جنگ چیست؟ چهل سال پیش نه حلب و حماه و حمص، که همین خرمشهر خودمان ششدانگ افتاد دست ارتش بعث. در جنوب دزفول و سوسنگرد و آبادان تا مرز اشغال رفتند و در غرب نیز قسمتهایی از ایران اشغال شد. راه دور چرا؟ همین چند سال پیش داعش مساحت قابل توجهی از عراق و سوریه را تصرف کرده بود. باید پوستمان خیلی کلفتتر از این حرفها باشد؛ و الا دشمن روی این غافلگیریها و شوکها و وا رفتنها حسابهای جدیتری باز میکند. در صدر اسلام و در جنگ احد، کار به جایی رسید که پیامبر با دشمن تنها شده بود اگر امیرالمؤمنین نبود. فقط پیامبر بود و مرتضی علی
و گرد تا گردشان دشمن. چند سال بعدش، لشکر جمل بصره را تصرف کرد، عثمان بن حنیف را با صورت بیمو شده از شهر بیرون انداخت و بیتالمال را تصاحب کرد و اینها همه پیش از آن بود که سپاه مولا به دشمن برسد و نبرد آغاز شود. دوباره چند سال بعد، خوارج جنینی را از بطن زنی بیرون کشیدند و به دلیل اعتقاد پدرش به مولا، جنین را کشتند. راه حق اینگونه است، پر از پستی و بلندی است. در صدر اسلام فقط بدر و خیبر نبود؛ مسلمانان در احد به سختی شکست خوردند و مولای ما، روزها در بستر بیماری بود و سر تا پای وجودش زخم.
روایت ما از میدان همواره باید حماسی باشد، اما نیاز نیست همواره روایت پیروزی باشد. این اشتباهی بود که در طول سالهای دفاع از حرم از سوی رسانههای داخلی رخ داد. اگر نبود تبلیغات رعبآور خود داعش، شاید بسیاری از مردم اصلا نمیفهمیدند سردار دلها، حاجقاسم سلیمانی چه شاهکار معجزهآمیزی خلق کرد.
واقعیت آن است که تروریستهای شام، گروهکهایی تا بن دندان مسلح و تماما وابسته به اتاق جنگ واشنگتن و تلآویوند و بیشک در مسیر منتهی به شکست خود، پیروزیهای متعددی خلق میکنند.
اما جنگها را باید کلی تحلیل کرد نه مقطعی. اگر دفاع مقدس را فقط با عملیاتهای تلخ بدر و خیبر و کربلای چهار تحلیل کنیم، روایتمان از دفاع مقدس رنگی از حماسه نخواهد داشت و جنگ هشتساله فروغ خود را در چشممان از دست میدهد. اما اگر بفهمیم که در طول این هشت سال، رژیم جهانگستر سلطه نتوانست میلی متری مرز ایران را جا به جا کند؛ دیگر به این جنگ به چشم یک موفقیت بلکه همچون یک معجزه خواهیم نگریست. ما در دوران گذار به نظم جدیدیم، گذاری سخت و پررنج و پراشک. چگونه توقع داریم استکبار جهانی فرو بریزد و ما هیچ زلزلهای احساس نکنیم؟ دشمن با کیاست و سیاست و البته نهایت رذالت، در حال جنگ است. پاشنهها را ور بکشیم، که این تازه آغاز راه است!
«اِن عَادَتِ العَقرَبُ عُدنَا لَها». اگر این مصرع عربی سالها پیش در کلام حکیم امین، رهبر انقلاب جا خوش نکرده بود و ایشان به احتمال بازگشت تکفیریها و رویارویی دوباره با آنها و شکستشان تصریح نکرده بود؛ بعضی از دلها به این سادگیها آرام نمیشد. «سقوط حلب» آنقدر عبارت سنگینی بود که دیگر نتوانیم خودمان را آرام کنیم و نیاز به پیام آسمانیتر داشته باشیم. هر چند ورق خیلی زود در سوریه برگشته و پیشروی مستانه تروریستها به طور اساسی متوقف شده، اما باید از خودمان بپرسیم نسبتمان با وقایع جنگ چیست؟ چهل سال پیش نه حلب و حماه و حمص، که همین خرمشهر خودمان ششدانگ افتاد دست ارتش بعث. در جنوب دزفول و سوسنگرد و آبادان تا مرز اشغال رفتند و در غرب نیز قسمتهایی از ایران اشغال شد. راه دور چرا؟ همین چند سال پیش داعش مساحت قابل توجهی از عراق و سوریه را تصرف کرده بود. باید پوستمان خیلی کلفتتر از این حرفها باشد؛ و الا دشمن روی این غافلگیریها و شوکها و وا رفتنها حسابهای جدیتری باز میکند. در صدر اسلام و در جنگ احد، کار به جایی رسید که پیامبر با دشمن تنها شده بود اگر امیرالمؤمنین نبود. فقط پیامبر بود و مرتضی علی
و گرد تا گردشان دشمن. چند سال بعدش، لشکر جمل بصره را تصرف کرد، عثمان بن حنیف را با صورت بیمو شده از شهر بیرون انداخت و بیتالمال را تصاحب کرد و اینها همه پیش از آن بود که سپاه مولا به دشمن برسد و نبرد آغاز شود. دوباره چند سال بعد، خوارج جنینی را از بطن زنی بیرون کشیدند و به دلیل اعتقاد پدرش به مولا، جنین را کشتند. راه حق اینگونه است، پر از پستی و بلندی است. در صدر اسلام فقط بدر و خیبر نبود؛ مسلمانان در احد به سختی شکست خوردند و مولای ما، روزها در بستر بیماری بود و سر تا پای وجودش زخم.
روایت ما از میدان همواره باید حماسی باشد، اما نیاز نیست همواره روایت پیروزی باشد. این اشتباهی بود که در طول سالهای دفاع از حرم از سوی رسانههای داخلی رخ داد. اگر نبود تبلیغات رعبآور خود داعش، شاید بسیاری از مردم اصلا نمیفهمیدند سردار دلها، حاجقاسم سلیمانی چه شاهکار معجزهآمیزی خلق کرد.
واقعیت آن است که تروریستهای شام، گروهکهایی تا بن دندان مسلح و تماما وابسته به اتاق جنگ واشنگتن و تلآویوند و بیشک در مسیر منتهی به شکست خود، پیروزیهای متعددی خلق میکنند.
اما جنگها را باید کلی تحلیل کرد نه مقطعی. اگر دفاع مقدس را فقط با عملیاتهای تلخ بدر و خیبر و کربلای چهار تحلیل کنیم، روایتمان از دفاع مقدس رنگی از حماسه نخواهد داشت و جنگ هشتساله فروغ خود را در چشممان از دست میدهد. اما اگر بفهمیم که در طول این هشت سال، رژیم جهانگستر سلطه نتوانست میلی متری مرز ایران را جا به جا کند؛ دیگر به این جنگ به چشم یک موفقیت بلکه همچون یک معجزه خواهیم نگریست. ما در دوران گذار به نظم جدیدیم، گذاری سخت و پررنج و پراشک. چگونه توقع داریم استکبار جهانی فرو بریزد و ما هیچ زلزلهای احساس نکنیم؟ دشمن با کیاست و سیاست و البته نهایت رذالت، در حال جنگ است. پاشنهها را ور بکشیم، که این تازه آغاز راه است!
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
بحرانسازی در سوریه نتیجه ناکامی دشمن در لبنان است
-
امکان تأمین مالی نهضت ملی مسکن با حضور بخش خصوصی
-
همدلی بین خانه ملت و دولت
-
سقوط شهرها یا سقوط روحیهها؟
-
صنایع دانشبنیان مسیری برای توسعه پایدار
-
تحقق نهضت ملی مسکن در گرو حضور بخش خصوصی
-
مهرههای بازی واشنگتن و تل آویو
-
جنایتی فراتر از تصور بشریت
-
شهرها معلولاند نه آدمها