جهان روی موج افسردگی
گروه اجتماعی
میگویند وضعیت سلامت روان در سطح جهان نگرانکننده است و شیوع اختلالات اضطرابی و افسردگی در سالهای اخیر افزایش یافته است. بیماری افسردگی نوعی از اختلال خلق است که در آن فرد بهواسطه غمواندوه مداوم علاقه خود را نسبت به موارد و داشتههای لذتبخش از دست میدهد. اختلال خلق زمانی روی میدهد که بیمار این حالت را به مدت بیش از دو هفته یا در همراهی سایر علائم بالینی داشته باشد و در فعالیتهای روزانه خود دچار اختلال در عملکرد شود.
آنطور که انجمن روانپزشکان اعلام کرده «آمارها گویای افزایش افسردگی در جامعه است و در ۲۶ سال گذشته آمار افسردگی در ایران حدود دوبرابر شده و در مقایسه استانی، تهران با بیشترین تعداد ابتلا در صدر استانهای کشور قرار میگیرد و در مقابل استانهای گیلان و یزد نسبت به سایر استانها از وضعیت مطلوبتری برخوردارند.» این انجمن وضعیت سلامت روان در سطح جهان را نیز نگرانکننده توصیف کرده و بر اساس یافتههای پژوهشگران، افسردگی دومین عارضه رایج در میان انسانهاست و بیش از چهار درصد از جمعیت جهان به این نوع اختلال دچار هستند.
فریبرز درتاج، رئیس انجمن روانشناسی تربیتی ایران با استناد بر گزارش سازمان بهداشت جهانی از ابتلای ۳۵۰ میلیون نفر در سراسر جهان به افسردگی خبر داده و گفته است: بیشترین شیوع افسردگی در افراد جوان 19 تا ۲۵ ساله با شیوع ۳۶/۲ درصد و سپس بزرگسالان با رنج سنی ۲۶ تا ۴۹ سال با شیوع ۲۹/۴ درصد و در افراد با سن ۵۰ سال و بالاتر ۱۳/۹ درصد اعلام شده است. همچنین شیوع در میان بزرگسالانی که دو یا چند نژاد را گزارش کردهاند با شیوع ۳۵/۲ درصد در بالاترین میزان بوده و پس از آن، در بزرگسالان سفید پوست با شیوع ۲۴/۶ درصد گزارش شده است.
درتاج با اشاره به وضعیت سلامت روان به تفکیک جنسیت عنوان کرده است: زنان در هر سنی بیشتر از مردان در گروه پریشانی روانی بالا قرار دارند، به گونهای که ۲۸ درصد از زنان دارای پریشانی روانی بالا هستند که این رقم برای آقایان ۱۹ درصد است.
با هم حرف بزنیم
روانپزشکان افزایش آگاهی عمومی پیرامون اختلال افسردگی، علل و انواع آن، راههای مؤثر پیشگیری و درمان آن و همچنین گسترش فرهنگ گفت وگو پیرامون آن، با هدف کاهش انگ اجتماعی و تشویق مبتلایان به مراجعه برای دریافت خدمات را امری ضروری دانسته و براین باورند که «افسردگی مانند غم يا شادی می تواند به سراغ همه ما بيايد که به آن سرماخوردگی روانی میگویند؛ یعنی به اندازه سرماخوردگی رایج است و معمولا با نشانههای اندوه، ناامیدی و بیمیلی در فعالیتهای روزمره بروز میکند.» از این رو برخی روانپزشکان از کسانی که فرد یا افراد افسرده در اطراف خود میشناسند، پیوسته میخواهند که او را به حرف زدن و ملاقات با متخصص ترغیب کنند.
«رضا کاظمزاده»، روانپزشک درباره اهمیت این موضوع میگوید: «گفتن و شنیدن جزئی از بهداشت روان است که باید از کودکی آموزش داده شود. این موضوعی است که باید بیش از حرف زدن از افسردگی، به آن توجه شود. اگر در جامعهای از کودکی در مورد بهداشت روان آموزشهای لازم را داده باشند، یک امنیت نسبی برای افراد ایجاد میشود که فکر نکنند با حرف زدن مورد قضاوت قرار میگیرند یا تحقیر شده و به حاشیه رانده میشوند.»
درست گوش کنیم و قضاوت نکنیم
این روانپزشک عنوان میکند: «در جوامع سنتی، فردیت شخص به رسمیت شناخته نمیشود و به همین دلیل مباحثی چون آبرو، احترام، شرم و حتی تعارف کردن، فرد را برای بیان مشکلات شخصی خود محدود میکند. در چنین جوامعی، صحبت کردن از مشکلات درونی نوعی ناهنجاری محسوب میشود و فرد با صحبت کردن در مورد مشکلات درونی خود، بیشتر از سمت جامعه ضربه میخورد. حرف زدن بهتر از نوشتن در کاهش افسردگی موثر است چرا که در صدا است که اندوه، گرفتاری و تاسف گوینده یا شنونده منتقل و صداقت او مشخص میشود. آنچه که در صحبت کردن از مشکل درونی راهگشا میشود، گوش کردن است. حتی اگر شنونده متخصص هم نباشد، با گوش کردن میتواند اجازه بدهد تا مشکل درونی فرد از درون به بیرون منتقل شود. این خود میتواند نیمی از راه برای کمک به درمان بسیاری از مشکلات روانی و درونی افراد باشد. به همین دلیل است که وقتی افراد پیش متخصص روانشناسی میروند، احساس میکنند که حالشان بهتر است.»
او اولین قدم آموزش بهداشت روانی را درست گوش کردن و قضاوت نکردن افراد میداند: «یکی از مسائلی که باعث میشود افراد مشکلات خود را چه در سطح اجتماع، چه برای یک متخصص و چه برای یک دوست بازگو نکنند، ترس از قضاوت شدن و به حاشیه رانده شدن است. بدون تردید صحبت کردن میتواند موثر باشد و در مرحله اول کمک میکند احساس درونی فرد به نوعی برای خودش حلاجی و زوایای مختلف درونی او برای خودش روشن شود. کسی که گوش کردن (گوش کردن بدون پیش داوری و قضاوت) را آموخته است نیز با گوش کردن و همراهی میتواند تا حدودی در این فرآیند، منجر به بهبودی افسردگی شود، هر فعالیتی که بتواند احساس درونی فرد را به بیرون منتقل کند، مانند نوشتن، نقاشی کردن یا کارهایی نظیر این، میتواند به درمان مشکلات روانی کمک کند.»
پس از نااميدی و درماندگی، افسردگی رخ میدهد
«از دست دادن شادابی و نشاط، از دست دادن نيرو و توان و در يک کلمه درماندگی» تعریفی است که مهديس کامکار، روانپزشک از افسردگی ارائه میکند. او میگوید: «اساس افسردگی نااميدی و درماندگی است. وقتی يک موجود زنده احساس میکند که نمیتواند از شرايط استرسآوری که در آن قرار گرفته رها شود ابتدا دچار نااميدی شده و سپس دچار افسردگی میشود. يعنی مرحله پس از نااميدی و درماندگی، افسردگی است.»
سياوش جمالفر، روانشناس نيز در تعريف افسردگی میگوید: «افسردگی حالتی است که فرد احساس میکند زندگی برايش تمام شده و همه چيز تيره و تار است. فرد احساس میکند از تمام دنيا بريده است، هيچ چيز برايش خوشايند نيست، همه چيز ارزش خود را از دست داده و هيچ شوقی برای زندگی ندارد. فرد افسرده اغلب میخواهد بخوابد و از رختخواب به سختی بيرون میآيد. همچنين در بعضی موارد افسردگی، ميل به غذا کم میشود و در بعضی موارد اشتها افزايش پيدا میکند.»
البته هر غم و اندوهی افسردگی نيست. شدت و مدت همراه بودن حس ناخوشايند درماندگی، روانشناسان را به تشخيص افسردگی میرساند.
اما اگر پژوهشها نشان داده باشد که افسردگی در ميان نوجوانان افزايش يافته است، اين پديده را چگونه میتوان توضيح داد؟ مهديس کامکار در پاسخ به اين پرسش میگوید: «علائم افسردگی در نوجوانان ممکن است خود را مانند علايم افسردگی در بزرگسالان نشان ندهد. علايمی مانند سوء مصرف مواد مخدر، رفتارهای خشونتآميز، ترک مدرسه، افت تحصيلی و موارد ديگری در رفتارهای کودکان و نوجوانان نشاندهنده افسردگی است.»
این روانپزشک میافزاید: «اگر بر اساس آمار ارائه شده، سن افسردگی در ايران پايين آمده است، دلايل اين امر «محيطی» است و دلايل بيولوژيک و درونی تفاوت چندانی نکرده است. دلايل محيطی باعث میشود که انسانها احساس بیثباتی و ناامنی اقتصادی داشته باشند.
به عنوان مثال، شکاف طبقاتی معضل بسيار بزرگی ايجاد میکند، زيرا فرد احساس میکند به طور ناعادلانه از سطح پايينتری از خدمات شهروندی برخوردار میشود و اين مسئله افسردهکننده است. بهويژه اگر فکر کند کاری هم نمیتوان کرد.»
روانشناسان سه عامل ژنتيک، چگونگی گذراندن دوران کودکی و استرسهای بيرونی را از عوامل بروز افسردگی میدانند.
پرسشی که شايد به ذهن همه ما بيايد اين است که اگر افسردگی ناشی از شرايط اجتماعی و اقتصادی يعنی شرايط بيرونی باشد، برای بهبود بيمار افسرده چه کمکی از دست ديگران و از جمله روانشناسان برمیآيد؟
سياوش جمالفر، روان شناس در پاسخ به اين پرسش عنوان میکند: «روانشناس نمیتواند شرايط جامعه و موقعيت خانوادگی فرد را تغيير دهد. تنها کاری که میتواند انجام بدهد اين است که اعتماد به نفس کافی در فرد ايجاد کند و او را از آن حالت خاص بيرون بياورد تا فرد بتواند با شرايطی که در آن قرار گرفته مدارا کند.»
جز مواردی که افسردگی ناشی از مشکلات ژنتيک در افراد است، روانشناسان از دست دادن والدين يا فرد مورد علاقه، نگرانی از آينده، مشکلات مالی، ناامنی شغلی و کشمکشهای موجود در خانه و محل کار را از عوامل مهم بروز افسردگی در افراد میدانند.
رواج افسردگی در میان افراد ۱۹ تا ۲۵ ساله
اما سوای آنچه گفته شد، نکته مهم در مورد ضرورت توجه به افسردگی و درمان آن این است که بنا بر اعلام سازمان بهداشت جهانی، این بیماری در میان افراد ۱۹ تا ۲۵ ساله بسیار رایج است و در صورت ادامه، به خودکشی ختم میشود!
مهديس کامکار، روانکاو بر این باور است که۹۰ درصد کسانی که خودکشی میکنند به بیماری روحی دچاراند. به نظر میرسد دلیل اصلی، بیماری روحی باشد و در درجه اول افسردگی روحی. اولین نکته این است که متوجه باشیم روشهای درمانی موثر در دسترس است. هم درمان با دارو و هم رواندرمانی. درواقع فکر خودکشی در میان بیماران مبتلا به افسردگی خیلی رایج است. پس نه میتوان به آن بیاعتنایی کرد و نه دست پاچه شد. باید بدانیم که قابل درمان است. باید پیش متخصص برویم تا بیماری را تشخیص بدهد و بعدهم برنامهای برای درمان ارائه کند. این مسئله را باید خیلی جدی گرفت. بیاعتنایی به آن اشتباه است. چون نشانه این است که کسی در رنج است و به درمان نیاز دارد. به گمانم این بیماری روحی مسئله جهانی است. اما در برخی مناطق به دلایل گوناگون نسبت بهجاهای دیگر دارای آمارهای بالاتری هستند.
او در تشریح این موضوع که انسان به چه مرحلهای از افسردگی میرسد که ممکن است دست به عمل خطرناکی مثل خودکشی بزند، میگوید: «دو مرحله در افسردگی وجود دارد که ممکن است فرد در آن دست به خودکشی بزند. این مرحله هم قبل از درمان و هم بعد از درمان افسردگی است. اصولا ۱۵ درصد از افرادی که افسردگی اساسی یا شدید را تجربه میکنند و ۱۵ درصد از افرادی که روانپریشی یا به شکل کلی شیزوفرنی را تجربه میکنند، بهاصطلاح روانپزشکی خودکشی موفق دارند. این سطح هیجانی خاص، از نظر سازوکار روانی من را در یک شرایطی قرار میدهد که بتوانم نقشهای برای مرگ خودم طرح ریزی کنم. بنابراین هم به انرژی روانی فعال و هم انرژی جسمی برای عملیاتی کردن این نقشه نیاز دارم.»
پذیرش، اولین گام برای درمان بیماری
کامکار با بیان اینکه خودکشی و دیگرکشی سومین دلیل مرگ در نوجوانان و جوانان و هشتمین دلیل در افراد بزرگسال است، میگوید: «زنان دو برابر مردان اقدام به خودکشی میکنند. ولی مردان دو برابر زنان خودکشی موفق انجام میدهند و اگر کسی دور از خانواده زندگی کند باید از طریقی به او کمک کرد و مانع این اقدام شد. برای کسانی که منزوی و مجرد، بیوه، بیکس و تنها، مهاجر و مطرود هستند، سامانههای حمایتی بسیار برای کاستن از اضطراب و ایجاد و افزایش آرامش و شادی موثر است. هر آنچه موجب ایجاد سیستم یا سامانه امنیتی و حمایتی میشود، یعنی هر نوع گروهی، هر نوع دستهای و کسانی که به یکشکلی با آن آدم پیوندی دارند میتوانند از دور یا نزدیک به او کمک کنند. مثلا یکی از چیزهایی که کمک میکند همین دهکده جهانی ارتباطات است. شما اگر توی جزیره دوردست هم افتاده باشید اگر یک جوری با رسانهها ارتباط داشته باشید تنها نیستید. ولی بازهم جای روابط نزدیک انسانی را نمیگیرد. از طرفی باید حرف زدن در مورد افسردگی و خودکشی را ترویج کرد؛ اقدامی که شاید بتواند تعدادی از کسانی را که تصمیم به خودکشی گرفتهاند منصرف کند. اینکه ما از گفتن افسردگی، اضطراب و وسواس واهمه داریم، به ناشناخته بودن روان و بیماریهای آن برمیگردد و اینکه از دیرباز در جامعه ما نگرش صحیحی به بیماریهای روانی وجود نداشته است.»
این روان شناس که خود روزی مبتلا به افسردگی بوده است، خاطرنشان میکند: «پذیرش، اولین گام درمان بیماری افسردگی است. با حرف زدن در مورد آن هم میفهمیم که تنها نیستیم و هم خیلی همهگیر است؛ درست مثل سرماخوردگی.»
میگویند وضعیت سلامت روان در سطح جهان نگرانکننده است و شیوع اختلالات اضطرابی و افسردگی در سالهای اخیر افزایش یافته است. بیماری افسردگی نوعی از اختلال خلق است که در آن فرد بهواسطه غمواندوه مداوم علاقه خود را نسبت به موارد و داشتههای لذتبخش از دست میدهد. اختلال خلق زمانی روی میدهد که بیمار این حالت را به مدت بیش از دو هفته یا در همراهی سایر علائم بالینی داشته باشد و در فعالیتهای روزانه خود دچار اختلال در عملکرد شود.
آنطور که انجمن روانپزشکان اعلام کرده «آمارها گویای افزایش افسردگی در جامعه است و در ۲۶ سال گذشته آمار افسردگی در ایران حدود دوبرابر شده و در مقایسه استانی، تهران با بیشترین تعداد ابتلا در صدر استانهای کشور قرار میگیرد و در مقابل استانهای گیلان و یزد نسبت به سایر استانها از وضعیت مطلوبتری برخوردارند.» این انجمن وضعیت سلامت روان در سطح جهان را نیز نگرانکننده توصیف کرده و بر اساس یافتههای پژوهشگران، افسردگی دومین عارضه رایج در میان انسانهاست و بیش از چهار درصد از جمعیت جهان به این نوع اختلال دچار هستند.
فریبرز درتاج، رئیس انجمن روانشناسی تربیتی ایران با استناد بر گزارش سازمان بهداشت جهانی از ابتلای ۳۵۰ میلیون نفر در سراسر جهان به افسردگی خبر داده و گفته است: بیشترین شیوع افسردگی در افراد جوان 19 تا ۲۵ ساله با شیوع ۳۶/۲ درصد و سپس بزرگسالان با رنج سنی ۲۶ تا ۴۹ سال با شیوع ۲۹/۴ درصد و در افراد با سن ۵۰ سال و بالاتر ۱۳/۹ درصد اعلام شده است. همچنین شیوع در میان بزرگسالانی که دو یا چند نژاد را گزارش کردهاند با شیوع ۳۵/۲ درصد در بالاترین میزان بوده و پس از آن، در بزرگسالان سفید پوست با شیوع ۲۴/۶ درصد گزارش شده است.
درتاج با اشاره به وضعیت سلامت روان به تفکیک جنسیت عنوان کرده است: زنان در هر سنی بیشتر از مردان در گروه پریشانی روانی بالا قرار دارند، به گونهای که ۲۸ درصد از زنان دارای پریشانی روانی بالا هستند که این رقم برای آقایان ۱۹ درصد است.
با هم حرف بزنیم
روانپزشکان افزایش آگاهی عمومی پیرامون اختلال افسردگی، علل و انواع آن، راههای مؤثر پیشگیری و درمان آن و همچنین گسترش فرهنگ گفت وگو پیرامون آن، با هدف کاهش انگ اجتماعی و تشویق مبتلایان به مراجعه برای دریافت خدمات را امری ضروری دانسته و براین باورند که «افسردگی مانند غم يا شادی می تواند به سراغ همه ما بيايد که به آن سرماخوردگی روانی میگویند؛ یعنی به اندازه سرماخوردگی رایج است و معمولا با نشانههای اندوه، ناامیدی و بیمیلی در فعالیتهای روزمره بروز میکند.» از این رو برخی روانپزشکان از کسانی که فرد یا افراد افسرده در اطراف خود میشناسند، پیوسته میخواهند که او را به حرف زدن و ملاقات با متخصص ترغیب کنند.
«رضا کاظمزاده»، روانپزشک درباره اهمیت این موضوع میگوید: «گفتن و شنیدن جزئی از بهداشت روان است که باید از کودکی آموزش داده شود. این موضوعی است که باید بیش از حرف زدن از افسردگی، به آن توجه شود. اگر در جامعهای از کودکی در مورد بهداشت روان آموزشهای لازم را داده باشند، یک امنیت نسبی برای افراد ایجاد میشود که فکر نکنند با حرف زدن مورد قضاوت قرار میگیرند یا تحقیر شده و به حاشیه رانده میشوند.»
درست گوش کنیم و قضاوت نکنیم
این روانپزشک عنوان میکند: «در جوامع سنتی، فردیت شخص به رسمیت شناخته نمیشود و به همین دلیل مباحثی چون آبرو، احترام، شرم و حتی تعارف کردن، فرد را برای بیان مشکلات شخصی خود محدود میکند. در چنین جوامعی، صحبت کردن از مشکلات درونی نوعی ناهنجاری محسوب میشود و فرد با صحبت کردن در مورد مشکلات درونی خود، بیشتر از سمت جامعه ضربه میخورد. حرف زدن بهتر از نوشتن در کاهش افسردگی موثر است چرا که در صدا است که اندوه، گرفتاری و تاسف گوینده یا شنونده منتقل و صداقت او مشخص میشود. آنچه که در صحبت کردن از مشکل درونی راهگشا میشود، گوش کردن است. حتی اگر شنونده متخصص هم نباشد، با گوش کردن میتواند اجازه بدهد تا مشکل درونی فرد از درون به بیرون منتقل شود. این خود میتواند نیمی از راه برای کمک به درمان بسیاری از مشکلات روانی و درونی افراد باشد. به همین دلیل است که وقتی افراد پیش متخصص روانشناسی میروند، احساس میکنند که حالشان بهتر است.»
او اولین قدم آموزش بهداشت روانی را درست گوش کردن و قضاوت نکردن افراد میداند: «یکی از مسائلی که باعث میشود افراد مشکلات خود را چه در سطح اجتماع، چه برای یک متخصص و چه برای یک دوست بازگو نکنند، ترس از قضاوت شدن و به حاشیه رانده شدن است. بدون تردید صحبت کردن میتواند موثر باشد و در مرحله اول کمک میکند احساس درونی فرد به نوعی برای خودش حلاجی و زوایای مختلف درونی او برای خودش روشن شود. کسی که گوش کردن (گوش کردن بدون پیش داوری و قضاوت) را آموخته است نیز با گوش کردن و همراهی میتواند تا حدودی در این فرآیند، منجر به بهبودی افسردگی شود، هر فعالیتی که بتواند احساس درونی فرد را به بیرون منتقل کند، مانند نوشتن، نقاشی کردن یا کارهایی نظیر این، میتواند به درمان مشکلات روانی کمک کند.»
پس از نااميدی و درماندگی، افسردگی رخ میدهد
«از دست دادن شادابی و نشاط، از دست دادن نيرو و توان و در يک کلمه درماندگی» تعریفی است که مهديس کامکار، روانپزشک از افسردگی ارائه میکند. او میگوید: «اساس افسردگی نااميدی و درماندگی است. وقتی يک موجود زنده احساس میکند که نمیتواند از شرايط استرسآوری که در آن قرار گرفته رها شود ابتدا دچار نااميدی شده و سپس دچار افسردگی میشود. يعنی مرحله پس از نااميدی و درماندگی، افسردگی است.»
سياوش جمالفر، روانشناس نيز در تعريف افسردگی میگوید: «افسردگی حالتی است که فرد احساس میکند زندگی برايش تمام شده و همه چيز تيره و تار است. فرد احساس میکند از تمام دنيا بريده است، هيچ چيز برايش خوشايند نيست، همه چيز ارزش خود را از دست داده و هيچ شوقی برای زندگی ندارد. فرد افسرده اغلب میخواهد بخوابد و از رختخواب به سختی بيرون میآيد. همچنين در بعضی موارد افسردگی، ميل به غذا کم میشود و در بعضی موارد اشتها افزايش پيدا میکند.»
البته هر غم و اندوهی افسردگی نيست. شدت و مدت همراه بودن حس ناخوشايند درماندگی، روانشناسان را به تشخيص افسردگی میرساند.
اما اگر پژوهشها نشان داده باشد که افسردگی در ميان نوجوانان افزايش يافته است، اين پديده را چگونه میتوان توضيح داد؟ مهديس کامکار در پاسخ به اين پرسش میگوید: «علائم افسردگی در نوجوانان ممکن است خود را مانند علايم افسردگی در بزرگسالان نشان ندهد. علايمی مانند سوء مصرف مواد مخدر، رفتارهای خشونتآميز، ترک مدرسه، افت تحصيلی و موارد ديگری در رفتارهای کودکان و نوجوانان نشاندهنده افسردگی است.»
این روانپزشک میافزاید: «اگر بر اساس آمار ارائه شده، سن افسردگی در ايران پايين آمده است، دلايل اين امر «محيطی» است و دلايل بيولوژيک و درونی تفاوت چندانی نکرده است. دلايل محيطی باعث میشود که انسانها احساس بیثباتی و ناامنی اقتصادی داشته باشند.
به عنوان مثال، شکاف طبقاتی معضل بسيار بزرگی ايجاد میکند، زيرا فرد احساس میکند به طور ناعادلانه از سطح پايينتری از خدمات شهروندی برخوردار میشود و اين مسئله افسردهکننده است. بهويژه اگر فکر کند کاری هم نمیتوان کرد.»
روانشناسان سه عامل ژنتيک، چگونگی گذراندن دوران کودکی و استرسهای بيرونی را از عوامل بروز افسردگی میدانند.
پرسشی که شايد به ذهن همه ما بيايد اين است که اگر افسردگی ناشی از شرايط اجتماعی و اقتصادی يعنی شرايط بيرونی باشد، برای بهبود بيمار افسرده چه کمکی از دست ديگران و از جمله روانشناسان برمیآيد؟
سياوش جمالفر، روان شناس در پاسخ به اين پرسش عنوان میکند: «روانشناس نمیتواند شرايط جامعه و موقعيت خانوادگی فرد را تغيير دهد. تنها کاری که میتواند انجام بدهد اين است که اعتماد به نفس کافی در فرد ايجاد کند و او را از آن حالت خاص بيرون بياورد تا فرد بتواند با شرايطی که در آن قرار گرفته مدارا کند.»
جز مواردی که افسردگی ناشی از مشکلات ژنتيک در افراد است، روانشناسان از دست دادن والدين يا فرد مورد علاقه، نگرانی از آينده، مشکلات مالی، ناامنی شغلی و کشمکشهای موجود در خانه و محل کار را از عوامل مهم بروز افسردگی در افراد میدانند.
رواج افسردگی در میان افراد ۱۹ تا ۲۵ ساله
اما سوای آنچه گفته شد، نکته مهم در مورد ضرورت توجه به افسردگی و درمان آن این است که بنا بر اعلام سازمان بهداشت جهانی، این بیماری در میان افراد ۱۹ تا ۲۵ ساله بسیار رایج است و در صورت ادامه، به خودکشی ختم میشود!
مهديس کامکار، روانکاو بر این باور است که۹۰ درصد کسانی که خودکشی میکنند به بیماری روحی دچاراند. به نظر میرسد دلیل اصلی، بیماری روحی باشد و در درجه اول افسردگی روحی. اولین نکته این است که متوجه باشیم روشهای درمانی موثر در دسترس است. هم درمان با دارو و هم رواندرمانی. درواقع فکر خودکشی در میان بیماران مبتلا به افسردگی خیلی رایج است. پس نه میتوان به آن بیاعتنایی کرد و نه دست پاچه شد. باید بدانیم که قابل درمان است. باید پیش متخصص برویم تا بیماری را تشخیص بدهد و بعدهم برنامهای برای درمان ارائه کند. این مسئله را باید خیلی جدی گرفت. بیاعتنایی به آن اشتباه است. چون نشانه این است که کسی در رنج است و به درمان نیاز دارد. به گمانم این بیماری روحی مسئله جهانی است. اما در برخی مناطق به دلایل گوناگون نسبت بهجاهای دیگر دارای آمارهای بالاتری هستند.
او در تشریح این موضوع که انسان به چه مرحلهای از افسردگی میرسد که ممکن است دست به عمل خطرناکی مثل خودکشی بزند، میگوید: «دو مرحله در افسردگی وجود دارد که ممکن است فرد در آن دست به خودکشی بزند. این مرحله هم قبل از درمان و هم بعد از درمان افسردگی است. اصولا ۱۵ درصد از افرادی که افسردگی اساسی یا شدید را تجربه میکنند و ۱۵ درصد از افرادی که روانپریشی یا به شکل کلی شیزوفرنی را تجربه میکنند، بهاصطلاح روانپزشکی خودکشی موفق دارند. این سطح هیجانی خاص، از نظر سازوکار روانی من را در یک شرایطی قرار میدهد که بتوانم نقشهای برای مرگ خودم طرح ریزی کنم. بنابراین هم به انرژی روانی فعال و هم انرژی جسمی برای عملیاتی کردن این نقشه نیاز دارم.»
پذیرش، اولین گام برای درمان بیماری
کامکار با بیان اینکه خودکشی و دیگرکشی سومین دلیل مرگ در نوجوانان و جوانان و هشتمین دلیل در افراد بزرگسال است، میگوید: «زنان دو برابر مردان اقدام به خودکشی میکنند. ولی مردان دو برابر زنان خودکشی موفق انجام میدهند و اگر کسی دور از خانواده زندگی کند باید از طریقی به او کمک کرد و مانع این اقدام شد. برای کسانی که منزوی و مجرد، بیوه، بیکس و تنها، مهاجر و مطرود هستند، سامانههای حمایتی بسیار برای کاستن از اضطراب و ایجاد و افزایش آرامش و شادی موثر است. هر آنچه موجب ایجاد سیستم یا سامانه امنیتی و حمایتی میشود، یعنی هر نوع گروهی، هر نوع دستهای و کسانی که به یکشکلی با آن آدم پیوندی دارند میتوانند از دور یا نزدیک به او کمک کنند. مثلا یکی از چیزهایی که کمک میکند همین دهکده جهانی ارتباطات است. شما اگر توی جزیره دوردست هم افتاده باشید اگر یک جوری با رسانهها ارتباط داشته باشید تنها نیستید. ولی بازهم جای روابط نزدیک انسانی را نمیگیرد. از طرفی باید حرف زدن در مورد افسردگی و خودکشی را ترویج کرد؛ اقدامی که شاید بتواند تعدادی از کسانی را که تصمیم به خودکشی گرفتهاند منصرف کند. اینکه ما از گفتن افسردگی، اضطراب و وسواس واهمه داریم، به ناشناخته بودن روان و بیماریهای آن برمیگردد و اینکه از دیرباز در جامعه ما نگرش صحیحی به بیماریهای روانی وجود نداشته است.»
این روان شناس که خود روزی مبتلا به افسردگی بوده است، خاطرنشان میکند: «پذیرش، اولین گام درمان بیماری افسردگی است. با حرف زدن در مورد آن هم میفهمیم که تنها نیستیم و هم خیلی همهگیر است؛ درست مثل سرماخوردگی.»
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
همواره همراه مسلمانان جهان و صدای مظلومان خواهیم بود
-
تحریم کالاهای رژیم صهیونیستی گامی برای تحقق نابودی این رژیم است
-
راه پیشرفت از مسير روستا
-
فیلترینگ با چاشنی دور زدن قانون و مردم
-
توسعه میادین مشترک نفتی راهبرد دولت چهاردهم است
-
نقشه جدید غرب در تفلیس
-
صدای واحد مسلمانان برای مقابله با جنایات رژیم صهیونیستی
-
جهان روی موج افسردگی
-
اعتراف بزرگ در تلآویو
-
درخشش باغ کیانوش در جنگل گیشه