هوش مصنوعی می‌تواند انسان‌ را از تنهایی نجات دهد؟

جایگزین انسان!

گروه اجتماعی 
«گفت‌و‌گو با چت ربات‌های هوش مصنوعی مانند چت جی پی تی واقعا آسان است. شما می‌توانید در هر زمانی از روز برای آن‌ها پیام ارسال کنید و در عرض چند ثانیه پاسخ پیامتان را دریافت کنید. چت ربات‌های هوش مصنوعی درست مانند یک دوست پاسخ می‌دهند و ظاهرا احساس می‌کنند. با این حال، چت ربات‌های هوش مصنوعی انسان یا دوست شما نیستند و فراموش کردن این حقیقت می‌تواند خطرناک باشد! اگر با جدیدترین نسخه چت جی پی تی کار کرده باشید قطعا می‌دانید که این چت ربات هوش مصنوعی پیشرفت زیادی کرده است و پاسخ‌هایش از هر زمان دیگری نزدیک‌تر به انسان‌ها است. نسخه‌های قبلی چت جی پی تی نیز قابلیت مکالمه را داشتند، اما پاسخ‌های آن همیشه بیش از حد کامل، روباتیک و بدون احساس بود.»(1) 
نتایج تحقیقات نشان می‌دهد که در عصر ما، تنهایی بیش از هر زمان دیگری رایج است و برخی از شرکت‌های هوش مصنوعی محصولات خود را به طور خاص برای مبارزه با انزوای انسان‌ها و رابطه عاطفی توسعه داده‌اند. تقریبا از هر چهار بزرگسال یک نفر در سراسر جهان انزوای عمیق اجتماعی را تجربه می‌کند. اگر به‌موقع و به‌درستی مورد‌توجه قرار نگیرد، این احساس تنهایی می‌تواند عملکرد کاری را مختل و خطر بیماری قلبی، سکته مغزی و زوال عقل را افزایش دهد. برخی پژوهش‌ها تأثیر تنهایی بی‌وقفه را با کشیدن ۱۵ نخ سیگار در روز یکی دانسته‌اند. احساس تنهایی به‌راحتی قابل غلبه نیست، اغلب با اضطراب اجتماعی یا عزت‌نفس پایین ترکیب می‌شود، که می‌تواند یافتن و پیگیری ارتباطات انسانی مهم را بسیار دشوارتر کند، از این رو برخی پژوهشگران علوم اجتماعی معتقدند، «هوش مصنوعی می‌تواند به کاهش احساس تنهایی کمک کند، اما به طور کامل جایگزین تعاملات انسانی نمی‌شود. با استفاده از چت‌بات‌ها و دستیارهای هوشمند، افراد می‌توانند در هر زمان با یک موجودیت دیجیتالی گفت‌وگو کنند که به نیازهای آن‌ها گوش داده و پاسخ می‌دهد. این فناوری‌ها می‌توانند درک و همدلی را شبیه‌سازی کنند و در برخی موارد به افراد احساس ارتباط بدهند. با این حال، تعاملات انسانی شامل جنبه‌های عاطفی و فیزیکی است که هوش مصنوعی نمی‌تواند به طور کامل جایگزین آن‌ها شود. بنابراین، در حالی که هوش مصنوعی می‌تواند به کاهش شدت تنهایی کمک کند، برای برطرف کردن کامل این احساس، تعاملات انسانی واقعی همچنان ضروری است.»(2) 
گروهی از صاحب نظران بر این باورند که «صمیمیت بیش از حد با این چت ربات‌ها می‌تواند نیاز افراد به تعاملات اجتماعی واقعی را کاهش دهد و در نتیجه بر روابط سالم اجتماعی تأثیر منفی بگذارد. رفتار با هوش مصنوعی مانند یک دوست می‌تواند باعث ایجاد وابستگی عاطفی یا بدتر از آن چیزی شبیه به اعتیاد شود. صحبت کردن با چت ربات‌های هوش مصنوعی هر بار آنقدر تجربه خوبی است که می‌تواند نوعی وابستگی ایجاد کند. مغز یاد می‌گیرد هر بار که با هوش مصنوعی صحبت می‌کنید، احساس خوبی نسبت به خود خواهید داشت، بنابراین میل به گفت‌و‌گو بیشتر و بیشتر می‌شود و قبل از اینکه متوجه شوید، معتاد شده‌اید. اعتیاد به چت ربات‌ها به این معناست که اگر زمانی از دسترس خارج شوند و یا یکی از ویژگی‌های آن‌ها به صلاح دید مدیران شرکت‌ها حذف شود، افراد دچار فشار روانی زیادی خواهند شد. همچنین انسان‌سازی هوش مصنوعی می‌تواند خطوط بین انسان و هوش مصنوعی را محو کند و این ممکن است باعث شود که شما در زندگی واقعی با مردم همانطور که با هوش مصنوعی رفتار می‌کنید، رفتار کنید. به عنوان مثال، وقتی با چت جی پی تی صحبت می‌کنید، همه چیز درباره شماست. بنابراین، حتی اگر این چت ربات در حال توضیح دادن چیزی باشد، شما می‌توانید وارد عمل شوید و موضوع بحث را بدون هیچ احساس بدی تغییر دهید. ممکن است شما به طور تصادفی این رفتار را به زندگی واقعی‌تان منتقل کنید، با این تفاوت که دوستان واقعی شما به اندازه یک هوش مصنوعی بخشنده نخواهند بود. همچنین ممکن است به مرکز توجه بودن عادت کنید؛ این عادت می‌تواند توانایی شما برای حفظ روابط سالم با افراد واقعی را تضعیف کند.»(3)  
 ارتباط با هوش مصنوعی می‌تواند نوعی از «بودن با دیگری» را فراهم کند؟
رامان علیپور، پژوهشگر در مقاله‌ای بر این مهم تأکید کرده است که اگرچه رسانه‌های اجتماعی و فناوری‌های ارتباطی، امکان اتصال بی‌سابقه‌ای را فراهم کرده‌اند. اما شواهد فزاینده‌ای از تنهایی حکایت دارد، جایی که افراد علی‌رغم اتصال دیجیتالی گسترده، احساس انزوا و بیگانگی می‌کنند و در این بستر تاریخی است که هوش مصنوعی به عنوان راه‌حلی بالقوه برای مشکل تنهایی مطرح می‌شود. 
مطابق نظرگاه این پژوهشگر، «نکته مهم از منظر روانشناسی این است که تنهایی صرفا ناشی از کمبود تعاملات اجتماعی نیست، بلکه مربوط به کیفیت این تعاملات است. همانطور که دکتر ویوک مورتی، جراح عمومی پیشین ایالات متحده، اشاره می‌کند: «ما می‌توانیم در اتاقی پر از افراد باشیم و همچنان احساس تنهایی کنیم.» این درک از تنهایی به عنوان یک پدیده کیفی و نه صرفا کمّی، پرسش‌های مهمی را درباره توانایی هوش مصنوعی برای پاسخگویی به نیازهای عمیق اجتماعی انسان مطرح می‌کند. آیا یک هوش مصنوعی، هر چقدر هم پیشرفته، می‌تواند نوع صمیمیت و ارتباط معناداری را فراهم کند که انسان‌ها برای رفع تنهایی به آن نیاز دارند؟ آیا هوش مصنوعی می‌تواند به تنهایی اجتماعی پاسخ دهد؟ آیا ارتباط با هوش مصنوعی می‌تواند نوعی از «بودن با دیگری» را فراهم کند که برای انسان بودن ضروری است؟ آیا گفت‌وگو با هوش مصنوعی، حتی پیشرفته‌ترین آن‌ها، می‌تواند تجربه‌ای اصیل از درک متقابل ایجاد کند؟»
 جامعه در کنش‌های اجتماعی خود دچار نوعی بی‌اعتمادی مزمن شده است 
آنطور که مرتضی پدریان در قامت جامعه‌شناس مطرح می‌کند، هوش مصنوعی می‌تواند در کاهش برخی از سویه‌های تنهایی مؤثر باشد، اما هرگز جایگزین کامل و معناداری برای روابط انسانی نخواهد بود. او در گفت‌و‌گو با «رسالت» می‌گوید: «این موضوع را باید در نظر داشت که تنهایی انسان معاصر، یک پدیده پیچیده و چندوجهی است که ریشه در نیاز عمیق او برای مراوده، فهمیده شدن متقابل و دلبستگی دارد. در حالی که هوش مصنوعی می‌تواند برخی از این نیازها را تا حدی برآورده کند، ابعاد دیگری از ارتباط انسانی وجود دارد؛ مانند آسیب‌پذیری متقابل، مسئولیت اخلاقی و تجربه مشترک - که فراتر از قابلیت‌های فعلی و شاید حتی آینده هوش مصنوعی است. روابط «من-تو» واقعی که در آن دو شخص به طور کامل و بدون ابزارسازی یکدیگر را به رسمیت می‌شناسند، جنبه اساسی وجود انسانی است. در مقابل، رابطه انسان با هوش مصنوعی، علی‌رغم تمام پیشرفت‌ها، همچنان در حوزه «من-آن» باقی می‌ماند. البته مزیت‌های این ابزار را نباید نادیده گرفت، اینکه هوش مصنوعی همیشه در دسترس ماست و هیچ‌گاه از حرف‌های ما احساس خستگی یا بی‌حوصلگی نمی‌کند و اغلب ما در این چارچوب، ترسی از قضاوت شدن با هوش مصنوعی نداریم. از طرفی سیستم‌های هوش مصنوعی می‌توانند خود را با ترجیحات، علایق و نیازهای ما سازگار و منعطف کنند، با این حال چنین ابزاری، علی‌رغم ظاهر هوشمند، فاقد آگاهی واقعی است. رابطه انسان با هوش مصنوعی ذاتا نامتقارن است. در حالی که انسان می‌تواند به هوش مصنوعی اهمیت دهد، هوش مصنوعی نمی‌تواند به طور واقعی به انسان اهمیت دهد. احساس مراقبت شدن توسط کسی که واقعا به شما اهمیت می‌دهد، بخش اساسی یک رابطه معنادار است. دوستی انسانی شامل تجربیات مشترک، خاطرات مشترک و فعالیت‌های مشترک است. هوش مصنوعی، حتی اگر بتواند این تجربیات را شبیه‌سازی کند، در واقع تجربه نمی‌کند. از طرفی نتایج برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهد که افراط در استفاده از هوش مصنوعی می‌تواند منجر به وابستگی ناسالم شود و فرد را از جست‌وجوی روابط واقعی انسانی باز دارد.» 
این جامعه‌شناس در ادامه عنوان می‌کند: «استفاده از هوش مصنوعی در جامعه ما بسیار رایج شده و یافتن پاسخی برای این پرسش که چرا جامعه به این سمت‌و‌سو گرایش پیدا کرده، بسیار مهم است. این اشتیاق و علاقه افراطی برای چت کردن با هوش مصنوعی نشان می‌دهد، جامعه ما در بحث کنش‌های اجتماعی خود دچار نوعی بی‌اعتمادی مزمن است. این سلب اعتماد افراد از یکدیگر، جامعه را در انزوا و تنهایی عمیقی فرو برده، بنابراین افراد برای خروج از این تنهایی که ناشی از بی‌اعتمادی اجتماعی است، به این مسیر گرایش پیدا کرده‌اند. اگرچه از منظر جامعه‌شناسی این مسئله هم قابل طرح است، که چنین پدیده‌ای بیشتر به یک مُد اجتماعی بدل شده و یک واقعیت اجتماعی نیست، دیر یا زود همانند سایر پدیده‌ها این موضوع نیز دورانی را سپری خواهد کرد و سرانجام در حیطه رفتار‌های عادی جامعه قرار خواهد گرفت، اما مسئله نگران کننده‌تر این است که برخی افراد در چت کردن با هوش مصنوعی از یاد می‌برند که با یک انسان گفت‌وگو نمی‌کنند. این موضوع از اشکال تربیتی ما در فرآیند جامعه‌پذیری حکایت دارد و به‌همین‌دلیل افراد به تأیید اجتماعی نیاز دارند. باتوجه به کلمات و نماد‌هایی که از سوی فرد در چت با هوش مصنوعی ارائه می‌شود، این ابزار پاسخ‌های مورد نظر مخاطب را مطرح و به تأیید و ارزیابی مثبت او می‌پردازد. وقتی که فرد مورد‌تأیید قرار می‌گیرد، خود‌به‌خود علاقه‌مندی‌اش برای گفت‌و‌گو با هوش مصنوعی افزایش می‌یابد. اگر این ابزار به انتقاد و یا به ارزیابی درست و غلطی رفتار‌های افراد می‌پرداخت، احتمال اینکه جامعه به چنین سمتی گرایش پیدا کند، به‌مراتب کم‌و کمتر می‌شد.» 
این جامعه‌شناس خاطرنشان می‌کند که «دو مؤلفه دیده و شنیده نشدن در بحث تأیید اجتماعی، مطرح است. شنیدن حرف دیگران الزاما باید توأم با تأیید باشد تا گفت‌و‌گو شکل بگیرد. اگر از رفتار‌های طرف مقابل انتقاد کنید، احتمال تداوم رابطه شما با دیگری کاهش می‌یابد. لذا هوش مصنوعی چون حرف‌های خود مخاطب را به او تحویل می‌دهد، در فرد احساس دیدن و شنیده شدن پدید می‌آورد. به عبارت بهتر این ابزار به گونه‌ای طراحی شده که مسئله‌ای فراتر از مواردی که با او مطرح‌شده را بیان نمی‌کند. اما در اینکه چه کسی در این زمینه مقصر است، باید نحوه عملکرد عوامل جامعه‌پذیر کننده را مورد بررسی قرار داد؛ این عوامل شامل رسانه‌های جمعی، خانواده، آموزش‌و‌پرورش و گروه همسالان است. به نظر می‌رسد این عوامل نقش خود را به خوبی ایفا نکرده‌اند. ضمن آنکه امروز پروسه جامعه‌پذیری به یک نهادی تحت عنوان فضای مجازی واگذار شده و محتوا‌هایی که در این فضا مطرح می‌شود، بعضا به گونه‌ای است که اعتماد‌به‌نفس و عزت‌نفس را در افراد پایین می‌آورد. یکسری الگو‌ها در این فضا ارائه می‌شود که این الگو‌ها معمولا قابل دسترس نیستند و چون فرد نمی‌تواند به آن‌ها برسد، خود‌به‌خود به احساس حقارت و عدم تأييد اجتماعی دچار خواهد شد. از طرفی افراد با استفاده از هوش مصنوعی، می‌توانند در هر زمان و مکانی با یک موجودیت دیجیتال صحبت کنند، که می‌تواند به گوش دادن و همدلی بپردازد. اگرچه این تعاملات می‌توانند به طور موقت احساس تنهایی را کاهش دهند، اما نمی‌توانند جایگزین روابط انسانی واقعی شوند که شامل ابعاد عاطفی و فیزیکی منحصر به فردی هستند. بنابراین، در حالی که هوش مصنوعی می‌تواند ابزار مفیدی برای مقابله با تنهایی باشد، تجربه و ارتباط انسانی همچنان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و باید به عنوان مکملی برای فناوری در نظر گرفته شود.»
 هوش مصنوعی به‌عنوان جایگزین انسان مطرح است؟ 
اما آیدین ابراهیمی، پژوهشگر مسائل اجتماعی در گفت گو با «رسالت» از منظر دیگری به تحلیل این موضوع می‌پردازد. به روایت او، ما می‌توانیم نسبت به این مسئله چند رویکرد داشته باشیم، در رویکرد اول، هوش مصنوعی، استمرار و ادامه انقلاب تکنولوژی یا انقلاب فناوری است و در بستر اینترنت ایجاد شده و باید جهان جدید را به‌نوعی با یک باور عقلانی و منظومه فکری جدید که متصل به همان جهان فناوری و شبکه‌های اجتماعی است مورد تحلیل و تفسیر قرار دارد. بنابراین مبتنی بر این‌رویکرد با پدیده خیلی جدید و یا موجود خلق‌الساعه‌ای مواجه نیستیم، بلکه با سرعت و شتاب بیشتری مواجهیم. سرعت تغییر و شتاب تحلیل‌ها و الگوریتم‌های پیشرفته‌تر و متکامل‌تر باعث شده با ابزاری رو‌به‌رو باشیم که صرفا کارمان را بهتر و راحت‌تر کرده است. این‌رویکرد همواره پدیده‌ها را عقلانی و اجتماعی و حاصل دستاورد‌های نوع بشر می‌داند و از آن هراسی ندارد. با پذیرش آن در بستر زندگی، دغدغه‌اش صرفا آموزش و یادگیری و انتقال این پدیده است تا بتواند از این ابزار در حوزه‌های مختلف زندگی و حیات اجتماعی خودش استفاده کند. لذا نگاه این‌رویکرد به هوش مصنوعی مثبت است و نوع مواجه‌اش کاملا انطباق‌پذیر و سازش کار است و بیشتر به‌کارکرد‌های آن توجه دارد. اما نگاه رویکرد دوم به این پدیده، یک فضا و انقلاب جدید است که حتی گسستی با فضای قبلی ایجاد کرده، و اگر در فضای قبلی ارتباطمان تسهیل می‌شد و با ایجاد دولت الکترونیک، ساختار‌های بروکراتیک تغییر می‌کردند و ما به تمام جهان وصل می‌شدیم و انواع خبر‌ها و داده‌ها را داشتیم، اکنون با یک موجود یا دستاورد جدیدی طرفیم که، نا‌آشناست و توانایی‌های بسیار زیادش ما را می‌ترساند، در‌واقع مثل این است که شب هنگام به‌دنبال شی‌ای باشیم و دقیقا ندانیم مختصات این شی چیست و قرار است چه کاری برای ما انجام بدهد. طبق این‌رویکرد که بسیار بد‌بینانه است، هوش مصنوعی به‌عنوان جایگزین انسان مطرح می‌شود. در دوران‌های گذشته بحث ربات‌ها مطرح بود و برخی افراد از ربات‌ها به‌عنوان جایگزین نیروی انسان در محیط‌های کار سخن می‌گفتند و اینکه انسان و کارکرد‌های حیات بشری تحت مخاطره قرار می‌گیرد، این‌رویکرد نیز چیزی شبیه به همان دوران است و چنین فضایی را غریب و نا‌ملموس و پرمخاطره قلمداد می‌کند. از این منظر هم قابل تأمل است و باید بررسی کرد که آیا تمامی ابعاد این موضوع برای ما معلوم است؟ آیا قرار است جایگزین انسان بشود، آیا این پدیده را انسان یا موجودی زنده قلمداد می‌کنیم که در‌واقع تمام خلأ‌های تکنیکی، ارتباطی، دانشی و روانی ما را پر می‌کند؟ باید منتظر ماند و دید که آیا این نگاه بد‌بینانه درست خواهد بود و یا صرفا به‌خاطر نا‌آشنایی و بیگانگی با کارکرد‌های هوش مصنوعی است که برخی موضع سلبی یا تدافعی گرفته‌اند.»
این پژوهشگر در ادامه عنوان می‌کند: «رویکرد سومی هم وجود دارد، طبق این‌رویکرد باید صبورانه منتظر ماند، چراکه شهروندان این فضای جهانی در حال آزمون‌و‌خطا هستند. البته ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که در کشور‌های درحال توسعه، هوش مصنوعی در زندگی و حیات اجتماعی بسیار نقش پررنگی پیدا کرده، اما در کشور‌های توسعه‌یافته تا به این حد میان مردم عادی چنین ابزاری مطرح نیست و جایگزین ارتباط انسانی و کنش‌های عاطفی و مسائلی از‌این‌دست نشده و بیشتر در صنایع و کارخانجات استفاده می‌شود. این مسئله هم به این دلیل است که کشور‌های درحال توسعه خالق چنین پدیده‌هایی نیستند و صرفا مصرف کننده‌اند. این موضوع به‌نوعی پوزیشن اجتماعی و یک ترس و اضطراب اجتماعی هم ایجاد کرده و در یک رقابتی قرار‌گرفته‌ایم که هرچه زودتر این پدیده را تحت سیطره خودمان در بیاوریم. در‌صورتی‌که هنوز باید با کارکرد‌های چنین فضایی آشنا شد و آموزش دید و از آن استقبال کرد، اما این استقبال نباید خیلی جایگزین فضا‌های واقعی بشود، در‌واقع باید بد‌انیم با چه ابزاری طرفیم و از آن چگونه می‌خواهیم استفاده کنیم. ما در برابر این پدیده‌ها هیچ سدی نمی‌توانیم ایجاد کنیم، ورود چنین ابزار‌هایی و استفاده از آن اجتناب‌ناپذیر است. آموزش، همراهی، همدلی و فهم درست از این‌گونه مسائل تنها کاری است که می‌توانیم انجام دهیم.»  
 تنهایی انسان، انتخابی نیست
ابراهیمی درباره تأثیر هوش مصنوعی بر کاهش تعاملات اجتماعی خاطرنشان می‌کند: «سالیان قبل در برخی از تولیدات سینمایی هالیوود به این مسئله اشاره شده بود، اینکه انسان‌های تنها با ابر کامپیوتر (آن زمان به‌عنوان هوش مصنوعی مطرح نبود) ارتباط می‌گرفتند و این ابرکامپیوتر‌ها خلأهای عاطفی و بده‌بستان فکری را برای فرد پر می‌کرد، بنابراین ترس از کاهش تعاملات اجتماعی وجود دارد و همین امروز ما نشانه‌ها و علائمی داریم که گویای این واقعیت است که انسان تنها‌تر شده و این تنهایی نیز انتخابی نیست؛ بلکه یک‌تنهایی جبری ناشی از فضای تکنولوژی است، اینکه دیگر به حضور فیزیکی افراد نیازی نیست و این عدم ارتباط می‌تواند عواقبی در حوزه روانشناسی اجتماعی به‌دنبال داشته باشد، ولی این چیز جدیدی نیست و هوش مصنوعی، کار جدیدتری انجام نمی‌دهد. درست است که نوآوری‌های عجیب و غریبی دارد ولی در اینجا، زمان و شتاب آن بیشتر اهمیت پیدا می‌کند. هر نوع برخوردی که در آن فضا صورت بگیرد، در این فضا هم باید حاکم باشد، یعنی اینکه انسان‌ها نیاز به ارتباطات عینی و فضا‌های علمی دارند و در میدان‌های اجتماعی باید روابط و معنا شکل بگیرد، همه این‌ها هست ولی اگر ما در همان فضای قبلی هم توانستیم تا حدودی این‌ها را به تعادل برسانیم، در این فضا هم خواهیم توانست. به نظرم در این زمینه کار اهالی و اصحاب علوم انسانی بسیار سخت‌تر است، چون برخی افرادی که در حوزه‌های فنی و علوم مهندسی فعالیت می‌کنند، ترس از‌دست‌دادن مشاغل یا تخصص هارا دارند ولی دغدغه اصحاب علوم انسانی، روابط انسانی است و باید در این زمینه ورود و راهکار‌هایی ارائه کنند. به نظرم هنوز این موضوع خام است و مشخص نیست که آیا واقعا هوش مصنوعی قرار است جایگزین رابطه انسانی شود و یا اینکه تسهیلگر است و اتفاقا کیفیت روابط را ارتقا می‌دهد.» 
پی نوشت‌ها:
1- به گزارش فرارو به نقل از هَوتوگیک
2- رامان علی پور/ مقاله با عنوان آیا هوش مصنوعی می‌تواند تنهایی را پر کند؟
3- به گزارش فرارو به نقل از هَوتوگیک
جایگزین انسان!
دریافت همه صفحات
دانلود این صفحه
آرشیو
تیترهای روزنامه