جنگ تحمیلی ایران با رژیم جنایتپیشه صهیونی ادامه دارد
تیری که کمانه کرد
جواد شاملو
روز پنجم جنگ، یعنی سهشنبه بیستوهفتم خرداد در حالی آغاز شد که خبرها هنوز به افق ساختمان شیشهای بود. حمله رژیم به صداوسیما یک حمله نظامی بود که عملاً به یک خودزنی رسانهای تبدیل شد. تیری که دشمن به سمت رسانه ملی پرتاب کرد، به دیوار پولادین ایمان سحر امامی و همکارانش برخورد کرد و به سمت خود رژیم بازگشت. نیت رژیم از حمله به ساختمان مرکزی صداوسیما چیزی جز ارعاب مردم نبود. مردمی که بهطور زنده پای گیرندهها نشسته بودند، با دیدن فرو ریختن استودیوی شبکه خبر، احساس تحت حمله بودن و ناامنی را بیشتر دریافت میکردند. اگر نبود واکنش معجزهوار سحر امامی و همکارانش، دشمن تمام و کمال به این هدف میرسید.
اما حسی که به مردم القا شد این بود: «درست است که تحت حملهایم؛ اما شیرمردانه و شیرزنانه میایستیم». ایران اینجا هم باعث گیج شدن دشمن شد. همانگونه که در میدان رزم تیرهای پدافند دشمن به سمت خود دشمن هدایت میشود، این تیر نیز به سمت حیثیت دشمن کمانه کرد و آن را بیش از پیش فرو ریخت.درست مثل ساختمانهای «آمان» و «موساد». ایران در حملههای اخیر خود بر دقت، موفقیت و نمایش اشراف اطلاعاتی خود تأکید داشته. تا پیش از این ایران با شلیک موشکهای متعدد، پدافند رژیم را فلج میکرد اما اینبار نشان داد برای گمراه کردن پدافند دشمن نیازی به شلیک فلهای موشکها و پهپادها ندارد. بلکه با شلیکهای پیشرفته، به اندازه نیاز میزند و دقیق میزند.
روز سهشنبه حملاتی هم به تهران شد. ۶ صبح، انفجار هولناکی آرامش مردم تهران را بر هم زد و سمت عصر هم حملهای به شمال تهران شد. این حملات دشمن اهداف گوناگونی دارند، اما مهمترین هدفشان تدمیر و فروپاشی روانی ساکنان تهران است تا به این ترتیب حمایت مردمی از جمهوری اسلامی ایران کاهش یابد. اما به نظر میرسد تحلیل عموم مردم در شرایط فعلی، این است که راه صلح از جنگ میگذرد و باید اسرائیل را متوقف کرد. این تحلیل عملگرایانه و واقعگرایانه، محصول عملکرد خود رژیم اشغالگر و مشخصا کابینه نتانیاهو در دوران پسا هفت اکتبر است و با حاکمیت چنین تحلیلی، مقاومت ایران از حمایت نرمافزاری مردم برخوردار خواهد بود. در واقع به بیان صریحتر، باید گفت علاوهبر مردمی که به طور ایدئولوژیک و سلحشورانه نبرد با رژیم منحوس را انتظار میکشیدند، دیگر مردم نیز پاسخ ندادن به دشمن یا ارسال سیگنال ضعف را به عنوان یک راهحل، کارآمد نمیشمرند. آنها الزاما جنگ با اسرائیل را به عنوان یک هدف مستقل پیگیری نمیکنند، بلکه میدانند برای بازگشت به شرایط عادی، باید دشمن را با زور متوقف کرد. ثمره سیاست و دکترین «مرگ یکبار شیون یکبار» نتانیاهو و افراط او در نظامیگری، چیزی جز این تحلیل نیست.
در این میان حمایت آمریکا از رژیم هم برای نتانیاهو ارضاکننده نیست. با ورود ترامپ به کاخ سفید، گرد و خاک سیاه جنگ در هیچ نقطه از جهان فروکش نکرد و بلکه برعکس، هم در اوکراین و هم در غزه کاملاً تشدید شد و در غرب آسیا جنگ پردامنه دیگری هم میان ایران و رژیم آغاز شد. ترامپ که با سر و صدای ظهور یک منجی قدم به دفتر ریاستجمهوری گذاشته بود، تا همینجایش هم کاملاً، کاملاً ناکام بوده. دیگر همین مانده که ایالات متحده را به طور مستقیم هم وارد یک جنگ بکند!
روز پنجم جنگ، یعنی سهشنبه بیستوهفتم خرداد در حالی آغاز شد که خبرها هنوز به افق ساختمان شیشهای بود. حمله رژیم به صداوسیما یک حمله نظامی بود که عملاً به یک خودزنی رسانهای تبدیل شد. تیری که دشمن به سمت رسانه ملی پرتاب کرد، به دیوار پولادین ایمان سحر امامی و همکارانش برخورد کرد و به سمت خود رژیم بازگشت. نیت رژیم از حمله به ساختمان مرکزی صداوسیما چیزی جز ارعاب مردم نبود. مردمی که بهطور زنده پای گیرندهها نشسته بودند، با دیدن فرو ریختن استودیوی شبکه خبر، احساس تحت حمله بودن و ناامنی را بیشتر دریافت میکردند. اگر نبود واکنش معجزهوار سحر امامی و همکارانش، دشمن تمام و کمال به این هدف میرسید.
اما حسی که به مردم القا شد این بود: «درست است که تحت حملهایم؛ اما شیرمردانه و شیرزنانه میایستیم». ایران اینجا هم باعث گیج شدن دشمن شد. همانگونه که در میدان رزم تیرهای پدافند دشمن به سمت خود دشمن هدایت میشود، این تیر نیز به سمت حیثیت دشمن کمانه کرد و آن را بیش از پیش فرو ریخت.درست مثل ساختمانهای «آمان» و «موساد». ایران در حملههای اخیر خود بر دقت، موفقیت و نمایش اشراف اطلاعاتی خود تأکید داشته. تا پیش از این ایران با شلیک موشکهای متعدد، پدافند رژیم را فلج میکرد اما اینبار نشان داد برای گمراه کردن پدافند دشمن نیازی به شلیک فلهای موشکها و پهپادها ندارد. بلکه با شلیکهای پیشرفته، به اندازه نیاز میزند و دقیق میزند.
روز سهشنبه حملاتی هم به تهران شد. ۶ صبح، انفجار هولناکی آرامش مردم تهران را بر هم زد و سمت عصر هم حملهای به شمال تهران شد. این حملات دشمن اهداف گوناگونی دارند، اما مهمترین هدفشان تدمیر و فروپاشی روانی ساکنان تهران است تا به این ترتیب حمایت مردمی از جمهوری اسلامی ایران کاهش یابد. اما به نظر میرسد تحلیل عموم مردم در شرایط فعلی، این است که راه صلح از جنگ میگذرد و باید اسرائیل را متوقف کرد. این تحلیل عملگرایانه و واقعگرایانه، محصول عملکرد خود رژیم اشغالگر و مشخصا کابینه نتانیاهو در دوران پسا هفت اکتبر است و با حاکمیت چنین تحلیلی، مقاومت ایران از حمایت نرمافزاری مردم برخوردار خواهد بود. در واقع به بیان صریحتر، باید گفت علاوهبر مردمی که به طور ایدئولوژیک و سلحشورانه نبرد با رژیم منحوس را انتظار میکشیدند، دیگر مردم نیز پاسخ ندادن به دشمن یا ارسال سیگنال ضعف را به عنوان یک راهحل، کارآمد نمیشمرند. آنها الزاما جنگ با اسرائیل را به عنوان یک هدف مستقل پیگیری نمیکنند، بلکه میدانند برای بازگشت به شرایط عادی، باید دشمن را با زور متوقف کرد. ثمره سیاست و دکترین «مرگ یکبار شیون یکبار» نتانیاهو و افراط او در نظامیگری، چیزی جز این تحلیل نیست.
در این میان حمایت آمریکا از رژیم هم برای نتانیاهو ارضاکننده نیست. با ورود ترامپ به کاخ سفید، گرد و خاک سیاه جنگ در هیچ نقطه از جهان فروکش نکرد و بلکه برعکس، هم در اوکراین و هم در غزه کاملاً تشدید شد و در غرب آسیا جنگ پردامنه دیگری هم میان ایران و رژیم آغاز شد. ترامپ که با سر و صدای ظهور یک منجی قدم به دفتر ریاستجمهوری گذاشته بود، تا همینجایش هم کاملاً، کاملاً ناکام بوده. دیگر همین مانده که ایالات متحده را به طور مستقیم هم وارد یک جنگ بکند!
