خواجه شیراز جلوه اعجاز معارف قرآنی فرهنگ ایرانی و زبان فارسی است
حافظه ایران
گروه فرهنگی
سلام پادشاه، سلام سلطان؛ سلام بهترین شاعر جهان... بیستم مهرماه میآید و دوباره عطر غزلهای تو، شیراز و ایران و جهان را پر میکند. روز بزرگداشت توست، اما مگر میشود تو را در یک روز و یک مکان خلاصه کرد؟ تو خودِ «حافظه ایران» هستی. برای ما ایرانیان، تو فقط یک شاعر نیستی، تو یک عارف الهی و عصاره تمام آن چیزی هستی که ما نامش را فرهنگ ایرانی میگذاریم: عرفانی عمیق، شوخطبعی رندانه، انساندوستی بیحدومرز، و زبانی که مرزهای اعجاز را جابجا کرده است.
پادشاه سخن! تو با نبوغ زبانی حیرتانگیزت، فرم غزل فارسی را به متعالیترین شکل ممکن رساندی. چنان واژهها را در هم تنیدی که هر بیت، جهانی از معنا را در خود پنهان کرد. هر غزل تو تکثر معنایی دارد؛ مخاطب میتواند تو را عاشق زمینی بداند یا عارفی آسمانی، رندی ساختارشکن یا فقیهی مصلح. این خاصیت فقط در کلام توست که همزمان «تأویلپذیر» و «بیتکلف» است. اعجابانگیزترین ابیات تو، همانها که کلید رمزگشایی از هستیاند، همچون یک لوح زرین در فرهنگ ما حک شدهاند:
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
و یا آنجا که اوج فلسفه و رندی را در یک بیت خلاصه میکنی:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
اما شاهکار حقیقی تو، حک کردن یک فرهنگ ضد ریا و دروغ در عمق جان ایرانیان بود. تو با هر غزل، شمشیری بر تزویر کشیدی و حقیقت رندانه را برای همیشه در حافظه ما ماندگار کردی.
حافظ جان! در جهان هیچ شاعری نیست که با دیوانش «فال» بگیرند. این استثنا فقط برای تو وجود دارد! وقتی کسی در اوج سردرگمی و نیاز به راهنما، نیت میکند و دیوان تو را میگشاید، این یعنی تو را نه فقط شاعر، بلکه «لسانالغیب» و «رازدار هستی» میدانند. تو به تنهایی، هم ادبیات ما هستی و هم یک کتاب مقدس عرفانی. این ویژگی، جایگاه تو را در جان ما، از جایگاه هر شاعر دیگری مجزا میکند. شاید هیچ بیتی با مضمون آشکار «میهنپرستی» نداشته باشی، اما به طرز شگفتانگیزی، در تار و پود هویت ملی ما تنیدهای. اینکه یک ایرانی در هر کجای جهان، دیوان تو را میگشاید و در پناه کلام تو آرام میگیرد، معجزهای است که جز از سلطان سخن برنمیآید. اما ارزش تو فقط محدود به ایران نیست. بزرگان فلسفه و ادبیات غرب، شیفته تو شدند. گوته، شاعر بزرگ آلمانی، تو را «استاد» خود خواند و الهام از غزلیات تو، «دیوان شرقی-غربی» را خلق کرد. او در ستایش تو نوشت: «ای حافظ، ای زبان دردانهترین رمزها!» و یا نیچه، فیلسوف بزرگ، از «رندی و شادخواری» تو تأثیر پذیرفت و آن را نوعی «فلسفه زندگی» دانست. تو به غرب ثابت کردی که رندی میتواند اوج حکمت باشد. در هر روز و هر سال به تو نیاز داریم تا «چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند» را به یادمان بیاوری، تا یادمان نرود که «دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند» و تا بدانیم «عاشق شو ارنه روزی کار جهان سر آید».تا ایران هست، تو حافظ آن خواهی بود.
سلام پادشاه، سلام سلطان؛ سلام بهترین شاعر جهان... بیستم مهرماه میآید و دوباره عطر غزلهای تو، شیراز و ایران و جهان را پر میکند. روز بزرگداشت توست، اما مگر میشود تو را در یک روز و یک مکان خلاصه کرد؟ تو خودِ «حافظه ایران» هستی. برای ما ایرانیان، تو فقط یک شاعر نیستی، تو یک عارف الهی و عصاره تمام آن چیزی هستی که ما نامش را فرهنگ ایرانی میگذاریم: عرفانی عمیق، شوخطبعی رندانه، انساندوستی بیحدومرز، و زبانی که مرزهای اعجاز را جابجا کرده است.
پادشاه سخن! تو با نبوغ زبانی حیرتانگیزت، فرم غزل فارسی را به متعالیترین شکل ممکن رساندی. چنان واژهها را در هم تنیدی که هر بیت، جهانی از معنا را در خود پنهان کرد. هر غزل تو تکثر معنایی دارد؛ مخاطب میتواند تو را عاشق زمینی بداند یا عارفی آسمانی، رندی ساختارشکن یا فقیهی مصلح. این خاصیت فقط در کلام توست که همزمان «تأویلپذیر» و «بیتکلف» است. اعجابانگیزترین ابیات تو، همانها که کلید رمزگشایی از هستیاند، همچون یک لوح زرین در فرهنگ ما حک شدهاند:
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
و یا آنجا که اوج فلسفه و رندی را در یک بیت خلاصه میکنی:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
اما شاهکار حقیقی تو، حک کردن یک فرهنگ ضد ریا و دروغ در عمق جان ایرانیان بود. تو با هر غزل، شمشیری بر تزویر کشیدی و حقیقت رندانه را برای همیشه در حافظه ما ماندگار کردی.
حافظ جان! در جهان هیچ شاعری نیست که با دیوانش «فال» بگیرند. این استثنا فقط برای تو وجود دارد! وقتی کسی در اوج سردرگمی و نیاز به راهنما، نیت میکند و دیوان تو را میگشاید، این یعنی تو را نه فقط شاعر، بلکه «لسانالغیب» و «رازدار هستی» میدانند. تو به تنهایی، هم ادبیات ما هستی و هم یک کتاب مقدس عرفانی. این ویژگی، جایگاه تو را در جان ما، از جایگاه هر شاعر دیگری مجزا میکند. شاید هیچ بیتی با مضمون آشکار «میهنپرستی» نداشته باشی، اما به طرز شگفتانگیزی، در تار و پود هویت ملی ما تنیدهای. اینکه یک ایرانی در هر کجای جهان، دیوان تو را میگشاید و در پناه کلام تو آرام میگیرد، معجزهای است که جز از سلطان سخن برنمیآید. اما ارزش تو فقط محدود به ایران نیست. بزرگان فلسفه و ادبیات غرب، شیفته تو شدند. گوته، شاعر بزرگ آلمانی، تو را «استاد» خود خواند و الهام از غزلیات تو، «دیوان شرقی-غربی» را خلق کرد. او در ستایش تو نوشت: «ای حافظ، ای زبان دردانهترین رمزها!» و یا نیچه، فیلسوف بزرگ، از «رندی و شادخواری» تو تأثیر پذیرفت و آن را نوعی «فلسفه زندگی» دانست. تو به غرب ثابت کردی که رندی میتواند اوج حکمت باشد. در هر روز و هر سال به تو نیاز داریم تا «چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند» را به یادمان بیاوری، تا یادمان نرود که «دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند» و تا بدانیم «عاشق شو ارنه روزی کار جهان سر آید».تا ایران هست، تو حافظ آن خواهی بود.

تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
جایزه صلح در خدمت جنگ
-
تصمیم درباره تنگه هرمز به شرایط فشار بر صادرات ایران بستگی دارد
-
نباید هیچ کارخانهای تابستان سال بعد با کمبود برق مواجه باشد
-
اعجاز تابآوری
-
حافظه ایران
-
شریک جرم فرانسوی نسلکشی غزه
-
بدون هویت ملی برندسازی ملی به نتیجه نمیرسد
-
انتقال آب؛ مُسکنی برای چالش بیسابقه!
-
بحران موجودیت سیاسی نتانیاهو در سایه آتشبس
-
سکته سایبری صهیونیستها در جنگ غزه