جای نگرش درست به نابینایان و زندگی آنها همچنان خالی است
جهان پرچالش روشندلان
گلناز ابراهیمی
یکصد و ده سال پیش، نابینایان ناگزیر بودند مانند یک بیمار لاعلاج در بیمارستان یا خانه بستری شوند. از چنین افرادی انتظار نمیرفت که تحصیل کنند یا درجایی مشغول به کار شوند. اغلب نابینایان بیهیچ حمایتی از سوی جامعه تنها میتوانستند رؤیای داشتن یک خانواده و زندگی مستقل را در سر بپرورانند.
اما در طول زمان افراد زیادی برای احقاق حقوق نابینایان جنگیدهاند. بیتردید به سبب تلاشها و مبارزات آنان است که اکنون میلیونها نفر در سراسر جهان مانند هر فرد دیگری از شانس زندگی مستقل برخوردارند. در واقع چالشهای دیروز نابینایان به فرصتهای امروز تبدیل
شدهاند. سالها مبارزه برای حقوق نابینایان در کنار تحولات تکنولوژیک، خط بریل و ابزارهایی که به کمک زندگی روزمره نابینایان آمدهاند همگی باعث شده آنها مانند دیگر افراد اجتماع به زندگی ادامه دهند.
تصور همه بر این است که «زندگی» خود، مهمترین چالش برای نابینایان است چراکه باید برای آن بجنگند. پیروزی در این رزم دشوار، مستلزم پافشاری آنان بر
دو شرط اساسی و حیاتی است: برابری و عدم تبعیض. «تبعیض» همواره یکی از مشکلاتی بوده و هست که تمامی معلولان از جمله افراد دچار اختلال بینایی با آن دست به گریباناند. مبارزه با تبعیض نیز هرگز آسان نبوده اما تلاش و استقامت عده کمی، برای عده زیادی پیروزی به ارمغان آورده است. دنیای نابینایان تغییر کرده چراکه عده کمی برای احقاق حقوق خود و دیگران ناامید نشدهاند و از پا ننشستهاند. اگر هلن کلر برای تحصیل و آزادی خود مبارزه نکرده بود یا اگر لوئیس بریل سالهای متمادی از عمر خود را وقف ابداع و توسعه خط بریل نمیکرد یا اگر مدافعان حقوق معلولان در جهان در برابر بیتوجهی دولتمردان به این گروه سکوت اختیار میکردند بدون شک دنیای امروز نابینایان مانند گذشته دنیای تاریک و هولناکی بود. تلاشهای جهانی سبب شده است نابینایان برای زندگی، به فرصتهای برابری با دیگران دست یابند و به جای کنار گذاشته شدن از فهرست داوطلبان یک شغل یا محروم ماندن از تحصیل در دانشگاه با همسالان خود عادلانه رقابت کنند. آنان دیگر ناچار نیستند جدا از دیگران و در کنار افرادی که مانند خودشان هستند در انزوا زندگی کنند.بسیاری تلاش کردهاند تا دنیا جای بهتری برای زندگی معلولان شود اما جهان درحالتوسعه، حتی از برآوردن نیازهای شهروندان معمولی خود نیز عاجز است. هنوز هم برای رفع مشکلات این گروه جای امیدهای بسیاری باقی است.
برای آنکه دنیایی با چالشهای کمتر برای نابینایان بسازیم نخست باید بدانیم مهمترین مشکلاتی که پیش روی آنهاست کدام است؟
نگرش غلط، سرآغاز تمامی مشکلات نابینایان
نابینایان در زندگی روزمره همچنان با مشکلات بسیاری روبهرو هستند. آنها ناگزیرند پیوسته در کنار مردمی زندگی کنند که از یک روشندل میترسند چون نمیتواند ببیند! باورهای غلط همواره دست و پاگیر آنهاست. آنها نمیبینند اما به ناتوانی محکوم میشوند. بسیاری افراد تصور میکنند نابینایان در درک و فهم مطالب و تواناییهای ذهنی و فکری نیز دچار اختلالاند و همین نگرش غلط در جامعه سرآغاز تمامی دیگر چالشهایی است که سر راه نابینایان قرار میگیرد.چالشهای محیطی یکی دیگر از مشکلات جدی نابینایان به شمار میروند. نابینایان مطلق یا افراد کمبینا، اغلب حتی در
محیطهای آشنا برای یافتن مسیر با مشکلات زیادی روبهرو میشوند. درواقع تحرک فیزیکی یکی از جدیترین موانعی است که با آن مواجهاند. سفر کردن، رفتن به محل کار، خرید کردن یا حتی پیادهروی ساده در یک خیابان شلوغ میتواند برای آنان معضل بزرگی باشد. به همین دلیل است که بسیاری از نابینایان در محیطهای ناآشنا از همراهی یکی از بستگان یا دوستان خود بهره میبرند. به علاوه، افراد نابینا میبایست با تمام جزئیات محل کار یا منزل خود آشنا باشند. موانع بزرگ مانند میزها و صندلیها به ویژه در محیط کار نباید جابهجا شوند تا فرد نابینا در اثر برخورد با آنها دچار آسیب نشود. اعضای خانواده و همکاران نابینایان نیز میبایست مسیر تردد آنها را از موانع احتمالی پاک کنند و هر وسیله یا چیزی را در جای مشخصی قرار دهند.
عدم مناسبسازی و امنیت در تردد
عدم مناسبسازی و امنیت در تردد افراد دارای معلولیت یکی از بزرگترین موانعی است که در سر راه نابینایان وجود دارد و برداشتن تمام موانع محیطی و همچنین تسهیلسازی امکانات جامعه برای استفاده افراد کمبینا و نابینا در حضور هرچه بیشتر آنان بسیار مهم است. حتی برخی معتقدند ریشه همه مشکلات افراد دارای اختلال بینایی عدم مناسبسازی محیط پیرامون است. لازم به یادآوری است که منظور از مناسبسازی صرفا برداشتن موانع محیطی نیست، بلکه حذف کردن هر آنچه در محیط مانع دسترسی میشود. بهطور مثال در هنگام ساختمانسازی به ویژه اماکن عمومی باید دقت کرد که تمامی افراد با شرایط ویژه مانند نابینایان، کمبینایان، سالمندان، کودکان و دیگر معلولیتها بتوانند به راحتی در آنجا رفتوآمد کنند مثلا آسانسورها به سیستم بریل مجهز باشند، در کنار پله از سطوح شیبدار مناسب استفاده شود به ویژه موانع آهنی که گاه نهادها برای جلوگیری از ورود موتورها و وسایل نقلیه دیگر در پیادهروها و ساختمانها و پارکها و دیگر مکانها قرار میدهند.
در کشورهای توسعهیافته اقدامات بسیاری در زمینه مناسبسازی صورت گرفته؛ تاکسیهای مجهز به امکانات لازم با رنگها و اپراتورهای مخصوص و طراحی سایتهای معین برای راهنمایی هرچه بهتر افراد دارای معلولیت که با توجه به نوع معلولیت خود چگونه میتوانند از امکانات حملونقل عمومی استفاده کنند، ازجمله اقدامات بسیار رایج در کشورهای توسعهیافته است. چند سال قبل فرودگاه شیکاگو در آمریکا
به دلیل اینکه در برخی قسمتهای فرودگاه از راهنماهای بریل و اشاره برای معلولان استفاده نکرده بود مجبور به تحمل جزای نقدی از سوی دادگاههای مربوطه شد. حال آنکه سیستم حملونقل عمومی در ایران مناسبسازی نشده است. بهطور مثال در مترو پاریس بخشی جدا برای ورود کالسکه و ویلچر در نظر گرفتهشده است و برای نابینایان از سگهای راهنما استفاده میشود که آنها را به خوبی به مسیر واگنها هدایت میکند. یا اینکه میتوانند وسیلهای بسیار کوچک و ارزان را خریداری کنند که به آنها بعد از مشخص کردن مسیر دقیقامیگوید از چه ایستگاهی و چگونه باید استفاده کنند.
مغفول ماندن قانون عصای سفید
متأسفانه در کشور ما نهتنها مسئله مناسبسازی به معنای واقعی کلمه مورد غفلت قرارگرفته، بلکه قانون عصای سفید نیز اجرایی نشده است.
برخی از مواد مهم این قانون عبارتاند از:
۱- دولت موظف است که نابینایان و دیگر معلولان جسمی را تشویق کند تا در تمام امور اجتماعی و اقتصادی دولت شرکت کنند و درنتیجه کار و اشتغال یابند.
۲- نابینایان و دیگر معلولان جسمی، حق استفاده آزادانه از خیابانها و بزرگراهها، پیادهروها و سایر مکانهای همگانی و همانطور وسایل حملونقل، هتل و اماکن عمومی را دارند.
۳- رانندگانی که با وسایل نقلیه خود از خیابان میگذرند، در صورت نزدیک شدن به نابینایی که از عصای سفید یا متالیک، سگ راهنما یا از بازوبند نابینایی استفاده میکند، موظفاند که احتیاط لازم را به عمل آورند تا صدمهای به فرد نابینا وارد نشود. البته نداشتن عصا یا سگ راهنما در چنین مراکز و اماکنی ممکن است دلیلی بر بیمبالاتی فرد نابینا تلقی شود.
۴- هر شخص یا سازمانی که بخواهد بهطور غیرمجاز در استفاده شخص نابینا یا معلول از تسهیلات همگانی محدودیتی ایجاد کند، یا اینکه حقوق نابینایان و دیگر معلولان عاقل و بالغ را نادیده بگیرد، باید مجرم شناخته شود.
۵- هر سال، مسئولان دولت باید روز ۱۵ اکتبر را به عنوان روز بزرگداشت عصای سفید به نحو شایستهای ارج نهند و اهمیت قانون عصای سفید را موردبحث قرار دهند. آنها باید از مردم بخواهند که رفتار معقولانهای با معلولان داشته باشند و با همکاری صمیمانه قدمهای مؤثری برای آنها بردارند.
۶- دولت موظف است افراد نابینا یا دیگر معلولان جسمی را در بخشهای دولتی و شعب آن و همانطور مدارس دولتی با شرایط مساوی، چون دیگر افراد اجتماع بپذیرد، مگر اینکه معلولیت خاص آنها مانع انجام کار در آن مراکز باشد.
۷- افراد نابینا و دیگر معلولان جسمی، همچون دیگر اعضای جامعه حق دارند در کشور خود بر اساس شرایط و مقررات قابلاجرا برای همه، از خانههای مسکونی آماده برای اجاره ماهانه یا سالانه استفاده کنند. البته کسی که ملک خود را به یک نابینا یا معلول اجاره میدهد، مجبور نیست به این منظور تغییراتی در خانهاش بدهد یا اینکه خود را موظف به مراقبت خاصی در مورد فرد نابینا بداند.
۸- نابینایان و دیگر معلولان حق تام و برابر دارند که از مکانها، مزایا، تسهیلات و امتیازات وسایل حملونقل همگانی چون هواپیما، وسایل موتوری، قطار، اتوبوس، اتومبیلها، کشتی و دیگر وسایل نقلیه و هتل، مسافرخانه، مکانهای عمومی و مراکز تفریحی و مذهبی و دیگر اماکنی که عموم مردم در آنجا جمع میشوند، استفاده کنند و اگر در بعضی شرایط محدودیتی وجود داشته باشد این محدودیت باید قانونی و قابلاجرا برای همگان باشد.
در ایران اما تنها قانونی که حقوق نابینایان را به رسمیت میشناسد، قانون حمایت از حقوق معلولان است که آن هم به شکل جدی اجرایی نشده است. چالشهای اجتماعی از دیگر موانع زندگی عادی نابینایان هستند. این مشکلات زمانی بروز پیدا میکنند که فرد قادر نیست در یک فعالیت مهم اجتماعی مشارکت کند. نابینایی در اغلب موارد سبب میشود توانایی فرد برای انجام وظایف کاری کاهش پیدا کند و درنتیجه فرصتهای شغلی وی نیز محدود میشود. این مسئله نهفقط بر شرایط مالی که بر اعتمادبهنفس روشندلان تأثیر نامطلوبی دارد. علاوه بر این، اختلال بینایی باعث میشود مشارکت فرد در فعالیتهای غیرکاری مثل ورزش یا تفریح نیز محدود شود. این محدودیت نیز خود به کاهش ارتباطات اجتماعی فرد نابینا و درنهایت، کاهش بیشتر عزتنفس وی میانجامد.
فرصتهای کمی در بازار کار برای نابینایان وجود دارد
برای بیشتر افراد، «اشتغال» مهمترین فعالیت زندگی است که سبب بهبود کیفیت زندگی، افزایش عزتنفس، احساس مشارکت در اجتماع و رضایت عمومی از زندگی میشود. اشتغال برای معلولان از اهمیت مضاعفی برخوردار است چراکه کار برای آنان، شرط ضروری برای کسب استقلال، جدا نماندن از جامعه و اطمینان از مشارکت برابر در تمام عرصههای زندگی است. به همین دلیل بازتوانی و اشتغال همواره دو اولویت مهم سازمانها و مؤسساتی است که برای احقاق حقوق و بهبود شرایط زندگی معلولان تلاش میکنند و شاخص ارزیابی کشورهایی است که خود را حامی یا دوستدار معلولان میدانند.با نگاه دقیقتری به بحث اشتغال میتوان دریافت در بازار کار فرصتهای کمی برای نابینایان وجود دارد. این محدودیت در حق انتخاب شغل اگر با دیگر مشکلات بازار کار ازجمله نرخ بالای بیکاری، پایین بودن تسهیلات تکنولوژیک و تبعیض همراه شود شرایط برای کاریابی نابینایان دشوارتر نیز میشود.
در سراسر دنیا فرصتهای کمنظیری برای تحصیلات دانشگاهی نابینایان فراهمشده است. به جز معدودی از رشتهها آنها قادرند در شاخههای مختلف حقوق، روانشناسی، علوم اجتماعی، موسیقی، ادبیات و... ادامه تحصیل بدهند. گرچه مدارک تحصیلی بالاتر رقابتپذیری آنان را در برابر دیگر افراد جامعه بیشتر میکند اما، نبود قوانین حمایتی و البته فقدان درک درست در کارفرمایان همچنان سایه سنگین خود را بر بازار کار نابینایان گسترده است. در اکثر کشورها، اشتغال معلولان در بخشهای دولتی آسانتر است چراکه بخش خصوصی بیشتر نگران سودآوری است و ترجیح میدهد هزینههای احتمالی نیروی انسانی را کاهش دهد. ناآگاهی کارفرمایان از سیاستها و خدمات ویژه نابینایان نیز میتواند دلیل دیگری باشد که چرا عمده افراد دچار اختلال بینایی در بخشهای دولتی به کار گرفته میشوند.اشتغال و کاریابی برای کسانی که امکان تحصیلات عالی پیدا نمیکنند دشوارتر خواهد بود چراکه آموزش این گروه از روشندلان در بهترین حالت به آموزشهای مقدماتی دوران مدرسه محدود است. این نابینایان برای اشتغال غالبا به دورهها و کلاسهای مهارتآموزی مؤسسات و انجمنهای دولتی و غیردولتی نیازمندند تا بتوانند جایگاه شغلی متناسبی در جامعه پیدا کنند.در کنار این همه، افزایش فرصتهای شغلی مستلزم وجود خدمات توانبخشی جدی و قدرتمند در جامعه است. علاوه بر مراکز توانبخشی که مهارتهای نابینایان را افزایش میدهند و آنان را برای مواجهه و حل مشکلات فیزیکی و روانشناختی در جامعه آماده میکنند به مراکزی برای کاریابی ویژه معلولان نیاز است تا با در نظر گرفتن محدودیتها و توانمندیهای هر فرد، فرصتهای موجود در بازار کار را شناسایی و به فرد نابینا معرفی کنند. وظیفه دیگر اینگونه مؤسسات اساسا ایجاد فرصتهای شغلی متناسب با تواناییهای معلولان است.نباید از خاطر برد که بزرگترین مانع برای اشتغال نابینایان یا افراد دچار اختلال بینایی کنار آمدن با خود معلولیت و باورهای نادرست عموم در مورد آن است. هنگامیکه معلولان در جستوجوی کار هستند یا تلاش میکنند شغل کنونی خود را حفظ کنند به احتمال بسیار زیاد در موقعیتهای ناخوشایندی قرار میگیرند یا تبعیضها و پیشداوریهای نامطلوبی را تجربه میکنند که عموماناشی از ناآگاهی مردم از توانمندیهای آنان است.
به نظر میرسد نخستین و مؤثرترین گام برای رفع موانع اشتغال نابینایان تغییر نگرش جامعه است. تغییر نگرشی که یقینا از دولتمردان و قانونگذاران آغاز میشود.
رضا طاهری در مقالهای با اشاره به مشکل اشتغال نابینایان مینویسد: «اشتغال امروزه بهراستی یکی از بزرگترین مشکلات جهانی است و تمام کشورها در این راستا همواره به اقدامات مختلفی در جهت رفع آن دست زدهاند. اعلامیه حقوق بشر در ماده ۲۳ خود اشتغال را یکی از بنیادیترین حقوق افراد بشر دانسته است. آمار بیکاری در میان نابینایان بسیار زیاد است. مشکلات فراروی افراد معلول، لزوماناشی از شرایط جسمی و ذهنی آنها نیست بلکه در اکثر موارد، این طرز تلقی غلط جامعه و سیاستگذار است که این افراد را از صحنه کار و فعالیت دور نگه میدارد. چه آنکه به گواه تحقیقاتی که در این حوزه در ایران صورت گرفته، هزاران معلول ایرانی برای گریز از بیکاری و مشکلات اقتصادی آن، با مشکلات بیشماری مواجهاند.
به این دلیل که با وجود تحولاتی که در سطح بینالمللی از لحاظ حقوقی و اجتماعی به وقوع پیوسته و دستاورد آن گرایش مثبت برای بهکارگیری معلولان است، هنوز هم محدوده دقیق حقوق قانونی این دسته از افراد در ابهام قرار دارد. آمارهای رسمی، نرخ بیکاری نابینایان را ۴۰ درصد اعلام کرده است. به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت نرخ بیکاری معلولان در ایران چهار برابر نرخ بیکاری افراد عادی است، که از این میان ۸۰ درصد آنان در میان خانوادههای فقیر هستند. در میان شاغلان نیز شغلهای گوناگونی ازجمله استاد دانشگاه، معلم، نماینده شورای شهر، کارمند و کارشناس دیده میشود اما متأسفانه تصور غالب این است که نابینا باید تلفنچی باشد و بیشترین شغل در میان نابینایان نیز همین است. به رغم وجود قوانین متعدد برای اشتغال نابینایان هنوز اکثر قریب به اتفاق آنان بیکار هستند که این خود نشاندهنده عدم کارایی قوانین است. شاید هم وجود فرهنگ تبعیضآمیز این علت را تقویت کند. نابینایانی که با وجود تمام گرفتاریهای موجود تحصیلات تکمیلی خود را به اتمام میرسانند در جستوجوی کار با موانع زیادی روبهرو خواهند شد. بارها پیشآمده که در فرصتهای استخدامی رزومه یک شخص نابینا تأییدشده اما بعدازاینکه متوجه نابینایی شخص شدهاند، از استخدام او سر باز زدهاند، شاید بهاینعلت که تا زمانی که میشود از افراد سالم استفاده کرد چرا باید یک نابینا را به کار گماشت؟ مگر یک نابینا میتواند این کارها را انجام دهد؟ احتمالاتا اینجا هم که درسخوانده استادها به او نمره دادهاند اما واقعا تفاوتی نمیکند که یک کارمند نابیناست یا بینا چراکه تلاش کاری و تعهد به آن همچنین تخصص سه ضلع اصلی در استخدام هستند. به کار گرفتن یک نابینا که دارای مهارت و اخلاق کاری است بسیار بهتر است از به کار گرفتن افرادی که وجدان کاری را زیر پا میگذارند، پریشانحالی در میان قوانین به این مشکل بسیار دامن زده و شاید عدم سرمایهگذاری مناسب نیز این مشکل را تشدید میکند به این مفهوم که میبینیم همواره دیدهشده که کارآفرینان در کارگاههای خود بهطور مثال از زنان یا غیره استفاده کردهاند. انجام این کار در زمینه افراد دارای معلولیت نیز بسیار مناسب به نظر میرسد.»
چالش نابینایان در ازدواج
یکی دیگر از مشکلات نابینایان ازدواج است. همیشه این سؤال مطرح بوده که افراد دارای معلولیت باید با اشخاص مانند خود ازدواج کنند یا خیر؟ در این میان ازدواج نابینا با نابینا یا کمبینا همواره موافقان و مخالفان زیادی داشته است. موافقان به این نکته اشاره میکنند که کسی که مانند آنها دارای اختلال بینایی است بهتر شرایط آنها را درک میکند. معمولا افراد بینا که با نابینا و کمبینا ازدواج میکنند بعد از مدتی خسته شده و بهطور دائم بر سر شریک زندگی خود منت میگذارند و اساسا علت این ازدواج را باید در حس ترحم یا کسب پاداشهای معنوی دانست، اما مخالفان همواره میگویند ازدواج دو نفر با اختلال بینایی ضمن اینکه شرایط هم را بهتر درک میکنند، اما آفات زیادی به همراه دارد. اولا در این صورت ضعف بینایی آنها دو برابر شده و برجستهتر خواهد شد و چنانچه یکی از زوجین بینا باشد میتواند این ضعف را بهتر پوشش دهد. در ثانی ازدواج دو نفر با مشکل بینایی احتمال بروز این مشکل در فرزندان را افزایش میدهد تا آنجا که شاید از نظر ژنتیکی آنان را از این کار منع کند و اینکه فرزندان حاصل از این ازدواج فارغ از اینکه مشکل بینایی دارند یا ندارند در رشد و تربیت مشکلات زیادی را تجربه میکنند چراکه برخی از امور به بینایی نیاز دارد. در هر صورت ازدواج نابینایان نیز باید با سیاستگذاریهای مناسب و فرهنگسازی صحیح تا حدود زیادی مرتفع شود.
چه باید کرد؟
برای رفع هر مشکل ابتدا باید آن را به خوبی شناخت، علل به وجود آمدن آن را بررسی و شرایط تخفیف و تشدید آن را نیز واکاوی کرد آنگاه است که راهکارها نمایان میشود.
در مورد نابینایان و رفع مشکلات آنان نیز باید در ابتدا به فرهنگسازی و اطلاعرسانی دست زد و به خانوادهها آموخت که در چه شرایطی ممکن است فرزند آنها دچار نابینایی شود؟ و در صورت بروز آن باید چگونه با فرزند خود برخورد کنند. سپس رسانهها هستند که میتوانند چراغ را در دست گرفته و جامعه را نسبت به این مسئله آگاه سازند. دولت و مجلس هم در تدوین هر برنامه و قانونی باید به این نکته توجه داشته باشند که آیا افراد دارای معلولیت میتوانند از آن بهره ببرند و برای آنان مشکلی پیش نخواهد آمد؟ بهطور مثال اگر ما قانون جامع حمایت از افراد دارای معلولیت وضع میکنیم با دیگر قوانین دامنه اجرای آن را محدود نسازیم و برای اجرای دقیق آن همواره از ضمانت اجرایی دقیق استفاده کنیم. با انجام برخی اقدامات با صرف هزینههای کمتر میتوانیم بسیاری از مشکلات نابینایان را حل یا کمرنگ کنیم. اگرچه در دهههای گذشته و با تلاشهای سازمانها و مجامع ملی و بینالمللی نگرش عموم مردم نسبت به معلولیت و معلولان دستخوش دگرگونیهای مثبت زیادی شده است. این شاید به آن معناست که وقت آن رسیده قانونگذاران و دولتمردان نیز حقوق نابینایان را جدیتر بگیرند و برای حمایت از آنان قوانین بیشتر و کارآمدتری تدوین و اجرا کنند. حقوق نابینایان نباید با افراد بینا تفاوتی داشته باشد. آنان نیز باید از کودکی شاد، آموزش مناسب، شغل امن، زندگی خانوادگی رضایتبخش، اوقات فراغت مفرح، فعالیتهای اجتماعی و فرصت مشارکت تمام و کمال در جامعه بهرهمند باشند. آنها نیز مانند سایر مردم نیازمند احترام، اعتماد، عزت و مهر و محبت هستند و از همه مهمتر آنکه باید مانند دیگر شهروندان از حقوق انسانی و مدنی برخوردار شوند.
به نظر میرسد دنیا تا رسیدن به این درک و باور فاصله زیادی دارد. شاید به همین دلیل است که در کشورهای مختلف قوانینی به تصویب رسیده است تا حقوق نابینایان (و دیگر معلولان جامعه) به رسمیت شناخته شود و موردحمایت قرار گیرد.به نظر میرسد کشور ما نیز برای حل مشکلات معلولان به ویژه نابینایان در ابتدای راه است. شاید بهترین و مؤثرترین روش برای تحقق یک جامعه آرمانی که معلولان بتوانند فارغ از تبعیض و مستقل از دیگران در آن زندگی کنند باور به این نکته است که معلول تفاوتی با دیگر شهروندان ندارد و باید مانند آنان از تمامی حقوق فردی و اجتماعی برخوردار شود. احترام به این حق، نخستین گام برای رسیدن به جامعه دوستدار معلولان است.
یکصد و ده سال پیش، نابینایان ناگزیر بودند مانند یک بیمار لاعلاج در بیمارستان یا خانه بستری شوند. از چنین افرادی انتظار نمیرفت که تحصیل کنند یا درجایی مشغول به کار شوند. اغلب نابینایان بیهیچ حمایتی از سوی جامعه تنها میتوانستند رؤیای داشتن یک خانواده و زندگی مستقل را در سر بپرورانند.
اما در طول زمان افراد زیادی برای احقاق حقوق نابینایان جنگیدهاند. بیتردید به سبب تلاشها و مبارزات آنان است که اکنون میلیونها نفر در سراسر جهان مانند هر فرد دیگری از شانس زندگی مستقل برخوردارند. در واقع چالشهای دیروز نابینایان به فرصتهای امروز تبدیل
شدهاند. سالها مبارزه برای حقوق نابینایان در کنار تحولات تکنولوژیک، خط بریل و ابزارهایی که به کمک زندگی روزمره نابینایان آمدهاند همگی باعث شده آنها مانند دیگر افراد اجتماع به زندگی ادامه دهند.
تصور همه بر این است که «زندگی» خود، مهمترین چالش برای نابینایان است چراکه باید برای آن بجنگند. پیروزی در این رزم دشوار، مستلزم پافشاری آنان بر
دو شرط اساسی و حیاتی است: برابری و عدم تبعیض. «تبعیض» همواره یکی از مشکلاتی بوده و هست که تمامی معلولان از جمله افراد دچار اختلال بینایی با آن دست به گریباناند. مبارزه با تبعیض نیز هرگز آسان نبوده اما تلاش و استقامت عده کمی، برای عده زیادی پیروزی به ارمغان آورده است. دنیای نابینایان تغییر کرده چراکه عده کمی برای احقاق حقوق خود و دیگران ناامید نشدهاند و از پا ننشستهاند. اگر هلن کلر برای تحصیل و آزادی خود مبارزه نکرده بود یا اگر لوئیس بریل سالهای متمادی از عمر خود را وقف ابداع و توسعه خط بریل نمیکرد یا اگر مدافعان حقوق معلولان در جهان در برابر بیتوجهی دولتمردان به این گروه سکوت اختیار میکردند بدون شک دنیای امروز نابینایان مانند گذشته دنیای تاریک و هولناکی بود. تلاشهای جهانی سبب شده است نابینایان برای زندگی، به فرصتهای برابری با دیگران دست یابند و به جای کنار گذاشته شدن از فهرست داوطلبان یک شغل یا محروم ماندن از تحصیل در دانشگاه با همسالان خود عادلانه رقابت کنند. آنان دیگر ناچار نیستند جدا از دیگران و در کنار افرادی که مانند خودشان هستند در انزوا زندگی کنند.بسیاری تلاش کردهاند تا دنیا جای بهتری برای زندگی معلولان شود اما جهان درحالتوسعه، حتی از برآوردن نیازهای شهروندان معمولی خود نیز عاجز است. هنوز هم برای رفع مشکلات این گروه جای امیدهای بسیاری باقی است.
برای آنکه دنیایی با چالشهای کمتر برای نابینایان بسازیم نخست باید بدانیم مهمترین مشکلاتی که پیش روی آنهاست کدام است؟
نگرش غلط، سرآغاز تمامی مشکلات نابینایان
نابینایان در زندگی روزمره همچنان با مشکلات بسیاری روبهرو هستند. آنها ناگزیرند پیوسته در کنار مردمی زندگی کنند که از یک روشندل میترسند چون نمیتواند ببیند! باورهای غلط همواره دست و پاگیر آنهاست. آنها نمیبینند اما به ناتوانی محکوم میشوند. بسیاری افراد تصور میکنند نابینایان در درک و فهم مطالب و تواناییهای ذهنی و فکری نیز دچار اختلالاند و همین نگرش غلط در جامعه سرآغاز تمامی دیگر چالشهایی است که سر راه نابینایان قرار میگیرد.چالشهای محیطی یکی دیگر از مشکلات جدی نابینایان به شمار میروند. نابینایان مطلق یا افراد کمبینا، اغلب حتی در
محیطهای آشنا برای یافتن مسیر با مشکلات زیادی روبهرو میشوند. درواقع تحرک فیزیکی یکی از جدیترین موانعی است که با آن مواجهاند. سفر کردن، رفتن به محل کار، خرید کردن یا حتی پیادهروی ساده در یک خیابان شلوغ میتواند برای آنان معضل بزرگی باشد. به همین دلیل است که بسیاری از نابینایان در محیطهای ناآشنا از همراهی یکی از بستگان یا دوستان خود بهره میبرند. به علاوه، افراد نابینا میبایست با تمام جزئیات محل کار یا منزل خود آشنا باشند. موانع بزرگ مانند میزها و صندلیها به ویژه در محیط کار نباید جابهجا شوند تا فرد نابینا در اثر برخورد با آنها دچار آسیب نشود. اعضای خانواده و همکاران نابینایان نیز میبایست مسیر تردد آنها را از موانع احتمالی پاک کنند و هر وسیله یا چیزی را در جای مشخصی قرار دهند.
عدم مناسبسازی و امنیت در تردد
عدم مناسبسازی و امنیت در تردد افراد دارای معلولیت یکی از بزرگترین موانعی است که در سر راه نابینایان وجود دارد و برداشتن تمام موانع محیطی و همچنین تسهیلسازی امکانات جامعه برای استفاده افراد کمبینا و نابینا در حضور هرچه بیشتر آنان بسیار مهم است. حتی برخی معتقدند ریشه همه مشکلات افراد دارای اختلال بینایی عدم مناسبسازی محیط پیرامون است. لازم به یادآوری است که منظور از مناسبسازی صرفا برداشتن موانع محیطی نیست، بلکه حذف کردن هر آنچه در محیط مانع دسترسی میشود. بهطور مثال در هنگام ساختمانسازی به ویژه اماکن عمومی باید دقت کرد که تمامی افراد با شرایط ویژه مانند نابینایان، کمبینایان، سالمندان، کودکان و دیگر معلولیتها بتوانند به راحتی در آنجا رفتوآمد کنند مثلا آسانسورها به سیستم بریل مجهز باشند، در کنار پله از سطوح شیبدار مناسب استفاده شود به ویژه موانع آهنی که گاه نهادها برای جلوگیری از ورود موتورها و وسایل نقلیه دیگر در پیادهروها و ساختمانها و پارکها و دیگر مکانها قرار میدهند.
در کشورهای توسعهیافته اقدامات بسیاری در زمینه مناسبسازی صورت گرفته؛ تاکسیهای مجهز به امکانات لازم با رنگها و اپراتورهای مخصوص و طراحی سایتهای معین برای راهنمایی هرچه بهتر افراد دارای معلولیت که با توجه به نوع معلولیت خود چگونه میتوانند از امکانات حملونقل عمومی استفاده کنند، ازجمله اقدامات بسیار رایج در کشورهای توسعهیافته است. چند سال قبل فرودگاه شیکاگو در آمریکا
به دلیل اینکه در برخی قسمتهای فرودگاه از راهنماهای بریل و اشاره برای معلولان استفاده نکرده بود مجبور به تحمل جزای نقدی از سوی دادگاههای مربوطه شد. حال آنکه سیستم حملونقل عمومی در ایران مناسبسازی نشده است. بهطور مثال در مترو پاریس بخشی جدا برای ورود کالسکه و ویلچر در نظر گرفتهشده است و برای نابینایان از سگهای راهنما استفاده میشود که آنها را به خوبی به مسیر واگنها هدایت میکند. یا اینکه میتوانند وسیلهای بسیار کوچک و ارزان را خریداری کنند که به آنها بعد از مشخص کردن مسیر دقیقامیگوید از چه ایستگاهی و چگونه باید استفاده کنند.
مغفول ماندن قانون عصای سفید
متأسفانه در کشور ما نهتنها مسئله مناسبسازی به معنای واقعی کلمه مورد غفلت قرارگرفته، بلکه قانون عصای سفید نیز اجرایی نشده است.
برخی از مواد مهم این قانون عبارتاند از:
۱- دولت موظف است که نابینایان و دیگر معلولان جسمی را تشویق کند تا در تمام امور اجتماعی و اقتصادی دولت شرکت کنند و درنتیجه کار و اشتغال یابند.
۲- نابینایان و دیگر معلولان جسمی، حق استفاده آزادانه از خیابانها و بزرگراهها، پیادهروها و سایر مکانهای همگانی و همانطور وسایل حملونقل، هتل و اماکن عمومی را دارند.
۳- رانندگانی که با وسایل نقلیه خود از خیابان میگذرند، در صورت نزدیک شدن به نابینایی که از عصای سفید یا متالیک، سگ راهنما یا از بازوبند نابینایی استفاده میکند، موظفاند که احتیاط لازم را به عمل آورند تا صدمهای به فرد نابینا وارد نشود. البته نداشتن عصا یا سگ راهنما در چنین مراکز و اماکنی ممکن است دلیلی بر بیمبالاتی فرد نابینا تلقی شود.
۴- هر شخص یا سازمانی که بخواهد بهطور غیرمجاز در استفاده شخص نابینا یا معلول از تسهیلات همگانی محدودیتی ایجاد کند، یا اینکه حقوق نابینایان و دیگر معلولان عاقل و بالغ را نادیده بگیرد، باید مجرم شناخته شود.
۵- هر سال، مسئولان دولت باید روز ۱۵ اکتبر را به عنوان روز بزرگداشت عصای سفید به نحو شایستهای ارج نهند و اهمیت قانون عصای سفید را موردبحث قرار دهند. آنها باید از مردم بخواهند که رفتار معقولانهای با معلولان داشته باشند و با همکاری صمیمانه قدمهای مؤثری برای آنها بردارند.
۶- دولت موظف است افراد نابینا یا دیگر معلولان جسمی را در بخشهای دولتی و شعب آن و همانطور مدارس دولتی با شرایط مساوی، چون دیگر افراد اجتماع بپذیرد، مگر اینکه معلولیت خاص آنها مانع انجام کار در آن مراکز باشد.
۷- افراد نابینا و دیگر معلولان جسمی، همچون دیگر اعضای جامعه حق دارند در کشور خود بر اساس شرایط و مقررات قابلاجرا برای همه، از خانههای مسکونی آماده برای اجاره ماهانه یا سالانه استفاده کنند. البته کسی که ملک خود را به یک نابینا یا معلول اجاره میدهد، مجبور نیست به این منظور تغییراتی در خانهاش بدهد یا اینکه خود را موظف به مراقبت خاصی در مورد فرد نابینا بداند.
۸- نابینایان و دیگر معلولان حق تام و برابر دارند که از مکانها، مزایا، تسهیلات و امتیازات وسایل حملونقل همگانی چون هواپیما، وسایل موتوری، قطار، اتوبوس، اتومبیلها، کشتی و دیگر وسایل نقلیه و هتل، مسافرخانه، مکانهای عمومی و مراکز تفریحی و مذهبی و دیگر اماکنی که عموم مردم در آنجا جمع میشوند، استفاده کنند و اگر در بعضی شرایط محدودیتی وجود داشته باشد این محدودیت باید قانونی و قابلاجرا برای همگان باشد.
در ایران اما تنها قانونی که حقوق نابینایان را به رسمیت میشناسد، قانون حمایت از حقوق معلولان است که آن هم به شکل جدی اجرایی نشده است. چالشهای اجتماعی از دیگر موانع زندگی عادی نابینایان هستند. این مشکلات زمانی بروز پیدا میکنند که فرد قادر نیست در یک فعالیت مهم اجتماعی مشارکت کند. نابینایی در اغلب موارد سبب میشود توانایی فرد برای انجام وظایف کاری کاهش پیدا کند و درنتیجه فرصتهای شغلی وی نیز محدود میشود. این مسئله نهفقط بر شرایط مالی که بر اعتمادبهنفس روشندلان تأثیر نامطلوبی دارد. علاوه بر این، اختلال بینایی باعث میشود مشارکت فرد در فعالیتهای غیرکاری مثل ورزش یا تفریح نیز محدود شود. این محدودیت نیز خود به کاهش ارتباطات اجتماعی فرد نابینا و درنهایت، کاهش بیشتر عزتنفس وی میانجامد.
فرصتهای کمی در بازار کار برای نابینایان وجود دارد
برای بیشتر افراد، «اشتغال» مهمترین فعالیت زندگی است که سبب بهبود کیفیت زندگی، افزایش عزتنفس، احساس مشارکت در اجتماع و رضایت عمومی از زندگی میشود. اشتغال برای معلولان از اهمیت مضاعفی برخوردار است چراکه کار برای آنان، شرط ضروری برای کسب استقلال، جدا نماندن از جامعه و اطمینان از مشارکت برابر در تمام عرصههای زندگی است. به همین دلیل بازتوانی و اشتغال همواره دو اولویت مهم سازمانها و مؤسساتی است که برای احقاق حقوق و بهبود شرایط زندگی معلولان تلاش میکنند و شاخص ارزیابی کشورهایی است که خود را حامی یا دوستدار معلولان میدانند.با نگاه دقیقتری به بحث اشتغال میتوان دریافت در بازار کار فرصتهای کمی برای نابینایان وجود دارد. این محدودیت در حق انتخاب شغل اگر با دیگر مشکلات بازار کار ازجمله نرخ بالای بیکاری، پایین بودن تسهیلات تکنولوژیک و تبعیض همراه شود شرایط برای کاریابی نابینایان دشوارتر نیز میشود.
در سراسر دنیا فرصتهای کمنظیری برای تحصیلات دانشگاهی نابینایان فراهمشده است. به جز معدودی از رشتهها آنها قادرند در شاخههای مختلف حقوق، روانشناسی، علوم اجتماعی، موسیقی، ادبیات و... ادامه تحصیل بدهند. گرچه مدارک تحصیلی بالاتر رقابتپذیری آنان را در برابر دیگر افراد جامعه بیشتر میکند اما، نبود قوانین حمایتی و البته فقدان درک درست در کارفرمایان همچنان سایه سنگین خود را بر بازار کار نابینایان گسترده است. در اکثر کشورها، اشتغال معلولان در بخشهای دولتی آسانتر است چراکه بخش خصوصی بیشتر نگران سودآوری است و ترجیح میدهد هزینههای احتمالی نیروی انسانی را کاهش دهد. ناآگاهی کارفرمایان از سیاستها و خدمات ویژه نابینایان نیز میتواند دلیل دیگری باشد که چرا عمده افراد دچار اختلال بینایی در بخشهای دولتی به کار گرفته میشوند.اشتغال و کاریابی برای کسانی که امکان تحصیلات عالی پیدا نمیکنند دشوارتر خواهد بود چراکه آموزش این گروه از روشندلان در بهترین حالت به آموزشهای مقدماتی دوران مدرسه محدود است. این نابینایان برای اشتغال غالبا به دورهها و کلاسهای مهارتآموزی مؤسسات و انجمنهای دولتی و غیردولتی نیازمندند تا بتوانند جایگاه شغلی متناسبی در جامعه پیدا کنند.در کنار این همه، افزایش فرصتهای شغلی مستلزم وجود خدمات توانبخشی جدی و قدرتمند در جامعه است. علاوه بر مراکز توانبخشی که مهارتهای نابینایان را افزایش میدهند و آنان را برای مواجهه و حل مشکلات فیزیکی و روانشناختی در جامعه آماده میکنند به مراکزی برای کاریابی ویژه معلولان نیاز است تا با در نظر گرفتن محدودیتها و توانمندیهای هر فرد، فرصتهای موجود در بازار کار را شناسایی و به فرد نابینا معرفی کنند. وظیفه دیگر اینگونه مؤسسات اساسا ایجاد فرصتهای شغلی متناسب با تواناییهای معلولان است.نباید از خاطر برد که بزرگترین مانع برای اشتغال نابینایان یا افراد دچار اختلال بینایی کنار آمدن با خود معلولیت و باورهای نادرست عموم در مورد آن است. هنگامیکه معلولان در جستوجوی کار هستند یا تلاش میکنند شغل کنونی خود را حفظ کنند به احتمال بسیار زیاد در موقعیتهای ناخوشایندی قرار میگیرند یا تبعیضها و پیشداوریهای نامطلوبی را تجربه میکنند که عموماناشی از ناآگاهی مردم از توانمندیهای آنان است.
به نظر میرسد نخستین و مؤثرترین گام برای رفع موانع اشتغال نابینایان تغییر نگرش جامعه است. تغییر نگرشی که یقینا از دولتمردان و قانونگذاران آغاز میشود.
رضا طاهری در مقالهای با اشاره به مشکل اشتغال نابینایان مینویسد: «اشتغال امروزه بهراستی یکی از بزرگترین مشکلات جهانی است و تمام کشورها در این راستا همواره به اقدامات مختلفی در جهت رفع آن دست زدهاند. اعلامیه حقوق بشر در ماده ۲۳ خود اشتغال را یکی از بنیادیترین حقوق افراد بشر دانسته است. آمار بیکاری در میان نابینایان بسیار زیاد است. مشکلات فراروی افراد معلول، لزوماناشی از شرایط جسمی و ذهنی آنها نیست بلکه در اکثر موارد، این طرز تلقی غلط جامعه و سیاستگذار است که این افراد را از صحنه کار و فعالیت دور نگه میدارد. چه آنکه به گواه تحقیقاتی که در این حوزه در ایران صورت گرفته، هزاران معلول ایرانی برای گریز از بیکاری و مشکلات اقتصادی آن، با مشکلات بیشماری مواجهاند.
به این دلیل که با وجود تحولاتی که در سطح بینالمللی از لحاظ حقوقی و اجتماعی به وقوع پیوسته و دستاورد آن گرایش مثبت برای بهکارگیری معلولان است، هنوز هم محدوده دقیق حقوق قانونی این دسته از افراد در ابهام قرار دارد. آمارهای رسمی، نرخ بیکاری نابینایان را ۴۰ درصد اعلام کرده است. به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت نرخ بیکاری معلولان در ایران چهار برابر نرخ بیکاری افراد عادی است، که از این میان ۸۰ درصد آنان در میان خانوادههای فقیر هستند. در میان شاغلان نیز شغلهای گوناگونی ازجمله استاد دانشگاه، معلم، نماینده شورای شهر، کارمند و کارشناس دیده میشود اما متأسفانه تصور غالب این است که نابینا باید تلفنچی باشد و بیشترین شغل در میان نابینایان نیز همین است. به رغم وجود قوانین متعدد برای اشتغال نابینایان هنوز اکثر قریب به اتفاق آنان بیکار هستند که این خود نشاندهنده عدم کارایی قوانین است. شاید هم وجود فرهنگ تبعیضآمیز این علت را تقویت کند. نابینایانی که با وجود تمام گرفتاریهای موجود تحصیلات تکمیلی خود را به اتمام میرسانند در جستوجوی کار با موانع زیادی روبهرو خواهند شد. بارها پیشآمده که در فرصتهای استخدامی رزومه یک شخص نابینا تأییدشده اما بعدازاینکه متوجه نابینایی شخص شدهاند، از استخدام او سر باز زدهاند، شاید بهاینعلت که تا زمانی که میشود از افراد سالم استفاده کرد چرا باید یک نابینا را به کار گماشت؟ مگر یک نابینا میتواند این کارها را انجام دهد؟ احتمالاتا اینجا هم که درسخوانده استادها به او نمره دادهاند اما واقعا تفاوتی نمیکند که یک کارمند نابیناست یا بینا چراکه تلاش کاری و تعهد به آن همچنین تخصص سه ضلع اصلی در استخدام هستند. به کار گرفتن یک نابینا که دارای مهارت و اخلاق کاری است بسیار بهتر است از به کار گرفتن افرادی که وجدان کاری را زیر پا میگذارند، پریشانحالی در میان قوانین به این مشکل بسیار دامن زده و شاید عدم سرمایهگذاری مناسب نیز این مشکل را تشدید میکند به این مفهوم که میبینیم همواره دیدهشده که کارآفرینان در کارگاههای خود بهطور مثال از زنان یا غیره استفاده کردهاند. انجام این کار در زمینه افراد دارای معلولیت نیز بسیار مناسب به نظر میرسد.»
چالش نابینایان در ازدواج
یکی دیگر از مشکلات نابینایان ازدواج است. همیشه این سؤال مطرح بوده که افراد دارای معلولیت باید با اشخاص مانند خود ازدواج کنند یا خیر؟ در این میان ازدواج نابینا با نابینا یا کمبینا همواره موافقان و مخالفان زیادی داشته است. موافقان به این نکته اشاره میکنند که کسی که مانند آنها دارای اختلال بینایی است بهتر شرایط آنها را درک میکند. معمولا افراد بینا که با نابینا و کمبینا ازدواج میکنند بعد از مدتی خسته شده و بهطور دائم بر سر شریک زندگی خود منت میگذارند و اساسا علت این ازدواج را باید در حس ترحم یا کسب پاداشهای معنوی دانست، اما مخالفان همواره میگویند ازدواج دو نفر با اختلال بینایی ضمن اینکه شرایط هم را بهتر درک میکنند، اما آفات زیادی به همراه دارد. اولا در این صورت ضعف بینایی آنها دو برابر شده و برجستهتر خواهد شد و چنانچه یکی از زوجین بینا باشد میتواند این ضعف را بهتر پوشش دهد. در ثانی ازدواج دو نفر با مشکل بینایی احتمال بروز این مشکل در فرزندان را افزایش میدهد تا آنجا که شاید از نظر ژنتیکی آنان را از این کار منع کند و اینکه فرزندان حاصل از این ازدواج فارغ از اینکه مشکل بینایی دارند یا ندارند در رشد و تربیت مشکلات زیادی را تجربه میکنند چراکه برخی از امور به بینایی نیاز دارد. در هر صورت ازدواج نابینایان نیز باید با سیاستگذاریهای مناسب و فرهنگسازی صحیح تا حدود زیادی مرتفع شود.
چه باید کرد؟
برای رفع هر مشکل ابتدا باید آن را به خوبی شناخت، علل به وجود آمدن آن را بررسی و شرایط تخفیف و تشدید آن را نیز واکاوی کرد آنگاه است که راهکارها نمایان میشود.
در مورد نابینایان و رفع مشکلات آنان نیز باید در ابتدا به فرهنگسازی و اطلاعرسانی دست زد و به خانوادهها آموخت که در چه شرایطی ممکن است فرزند آنها دچار نابینایی شود؟ و در صورت بروز آن باید چگونه با فرزند خود برخورد کنند. سپس رسانهها هستند که میتوانند چراغ را در دست گرفته و جامعه را نسبت به این مسئله آگاه سازند. دولت و مجلس هم در تدوین هر برنامه و قانونی باید به این نکته توجه داشته باشند که آیا افراد دارای معلولیت میتوانند از آن بهره ببرند و برای آنان مشکلی پیش نخواهد آمد؟ بهطور مثال اگر ما قانون جامع حمایت از افراد دارای معلولیت وضع میکنیم با دیگر قوانین دامنه اجرای آن را محدود نسازیم و برای اجرای دقیق آن همواره از ضمانت اجرایی دقیق استفاده کنیم. با انجام برخی اقدامات با صرف هزینههای کمتر میتوانیم بسیاری از مشکلات نابینایان را حل یا کمرنگ کنیم. اگرچه در دهههای گذشته و با تلاشهای سازمانها و مجامع ملی و بینالمللی نگرش عموم مردم نسبت به معلولیت و معلولان دستخوش دگرگونیهای مثبت زیادی شده است. این شاید به آن معناست که وقت آن رسیده قانونگذاران و دولتمردان نیز حقوق نابینایان را جدیتر بگیرند و برای حمایت از آنان قوانین بیشتر و کارآمدتری تدوین و اجرا کنند. حقوق نابینایان نباید با افراد بینا تفاوتی داشته باشد. آنان نیز باید از کودکی شاد، آموزش مناسب، شغل امن، زندگی خانوادگی رضایتبخش، اوقات فراغت مفرح، فعالیتهای اجتماعی و فرصت مشارکت تمام و کمال در جامعه بهرهمند باشند. آنها نیز مانند سایر مردم نیازمند احترام، اعتماد، عزت و مهر و محبت هستند و از همه مهمتر آنکه باید مانند دیگر شهروندان از حقوق انسانی و مدنی برخوردار شوند.
به نظر میرسد دنیا تا رسیدن به این درک و باور فاصله زیادی دارد. شاید به همین دلیل است که در کشورهای مختلف قوانینی به تصویب رسیده است تا حقوق نابینایان (و دیگر معلولان جامعه) به رسمیت شناخته شود و موردحمایت قرار گیرد.به نظر میرسد کشور ما نیز برای حل مشکلات معلولان به ویژه نابینایان در ابتدای راه است. شاید بهترین و مؤثرترین روش برای تحقق یک جامعه آرمانی که معلولان بتوانند فارغ از تبعیض و مستقل از دیگران در آن زندگی کنند باور به این نکته است که معلول تفاوتی با دیگر شهروندان ندارد و باید مانند آنان از تمامی حقوق فردی و اجتماعی برخوردار شود. احترام به این حق، نخستین گام برای رسیدن به جامعه دوستدار معلولان است.

تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
برای پایان یک گفتوگوی دو ساله
-
بازطراحی نظام تسهیلاتدهی بانکها ضروری است
-
تقویت معیشت کشاورزان پیششرط رشد کشاورزی است
-
شکست اروپا در قمار اسنپبک
-
جهان پرچالش روشندلان
-
چرا نباید با گروسی مدارا کرد؟
-
بازتعریف نقش بانکها در خدمت به مردم
-
رؤیای همسویی هوش مصنوعی با ارزشهای انسانی
-
عدالتخواهی اسپانیا و سکوت اعراب!
-
حزب الله خود را مقتدرانه بازیابی کرده است