درس‌های یک راهبرد شکست‌خورده

جواد شاملو
به نظر می‌رسد وظیفه ما در قبال عفت عمومی و پوشش هنجارمند و حجاب، به حساس‌ترین نقطه خود رسیده است. نقطه‌ای که در آن نه حساسیت بر پوشش سالم باید مورد غفلت قرار گیرد و نه انسجام و نظم اجتماعی باید اندک‌خدشه‌ای بپذیرد. نه باید به بهانه وحدت تن به بی‌عملی و ترک فریضه فردی و سیاسی امر به معروف و نهی از منکر داد و نه باید مصالح این روزگار غریب را به فراموشی سپرد. در این موضوع، ملاحظاتی را باید در نظر داشت، مثل:
یک. حجاب برای حاکمیت اسلامی، بخشی جدایی‌ناپذیر از هویت و ارزش‌های بنیادین محسوب می‌شود. این حساسیت از وظیفه دینی پاسداری از عفت عمومی، سلامت خانواده و نظم اجتماعی سرچشمه می‌گیرد. اما مسیر تحقق این هدف در عمل، پیچیده‌تر از آن چیزی بود که زمانی تصور می‌شد. با وجود تلاش‌های مستمر برای قانون‌گذاری و برخوردهای انتظامی، اکثر ابتکارات سیاستی به نتیجه مطلوب نرسیدند و حتی شاید گاهی نتیجه معکوس دادند. 
دو. در شرایط تزاحم بین احکام باید «اهم بر مهم» مقدم شود. حفظ نظام و وحدت ملی از بزرگ‌ترین مصلحت‌های جامعه اسلامی است و اجرای قهرآمیز یک حکم نباید به تضعیف این مصلحت اعظم منجر شود. در این صورت تعدیل (و نه توقف) شیوه اجرای آن حکم برای جلوگیری از مفسده بزرگ‌تر ضروری است. این نه یک عقب‌نشینی سیاسی، بلکه اجرای عدالت با در نظر گرفتن مصلحت است. بدون در نظر گرفتن مصلحت، شعار عدالت، شعار خوارج خواهد بود.
سه. تجربه گشت ارشاد، نمونه بارز شکست یک قانون بود. طرحی که قرار بود از حجاب صیانت کند، در عمل تنها ابزاری نمادین شد با تالی‌فاسدهای متعدد. این طرح نه‌تنها موفق نشد، بلکه موجبات وهن قانون و فلسفه عفاف را فراهم آورد. 
چهار. ناکامی سیاست‌های حجاب یک پدیده چندوجهی است که تنها در مرحله اجرا نیست، بلکه در طراحی و درک صحیح از جامعه نیز وجود دارد. 
امنیتی‌سازی و کنترل فشرده، انکار و واکنش‌های موقت و نمادین راهبردهای ناکارمدی‌اند که مسئله‌ای فرهنگی را به برنامه‌ای صرفاً پلیسی تبدیل کردند. آن‌ هم با ظهور لایه‌های نسلی جدید. نسل زد با چالش‌هایی روبه روست که نسل‌های قبل با آن آشنا نبودند؛ همچون: جهانی شدن، فضای مجازی، عدم قطعیت در آینده شغلی، جستجوی معنا در دنیای مادی‌گرا.
 پنج. راه حل چیست؟ تغییر جهت از تقابل به اقناع. مسائل فرهنگی ذاتاً از جنس نرم، اقناع و باور هستند و باید ادبیات مناسب و جذاب برای مخاطب جدید فراهم شود. حوزه‌های علمیه و مراکز فرهنگی باید اشخاصی تربیت کنند که بتوانند با زبان جوانان صحبت کنند، چون همه بار فرهنگی نباید بر دوش دولت باشد. نیروی انتظامی منطقاً باید بخش کوچک و نهایی اعمال قانون باشد، نه محور اصلی. راهبرد صحیح، فعال‌سازی تمامی دستگاه‌های فرهنگی است تا به مرحله برخورد انتظامی نرسیم. مجازات‌ها نیز باید از نهی زبانی و وعظ آغاز شوند، نه از حبس و جریمه سنگین. در نقطه عطف تاریخی امروز حفظ وحدت و انسجام ملت، ضرورتی اساسی برای بقا و پیشرفت کشور است. صیانت پایدار از ارزش‌های عفاف و حجاب، نه با جرم‌انگاری خام که نفاق می‌آفریند، بلکه با ایجاد بستر فرهنگی جذاب، اقناعی و اعتمادآفرین ممکن خواهد بود. این مهم‌ترین درس از گذشته و الزامی تخلف‌ناپذیر برای آینده‌ای یکپارچه است.

درس‌های یک راهبرد شکست‌خورده