هر قانون و تصمیم سلاحی است علیه خودش
اگر از اغراض و اهداف آن غافل باشیم تنظیمگری کجسلیقه
جواد شاملو
در روزهای گذشته برخورد با یک صفحه اینستاگرامی مورد توجه اقشار گوناگون مردم قرار گرفته است. صفحه متعلق به مرد مسنی است که در شهر رشت در حضور عدهای از مردم میرقصد و فیلم آن را در صفحه شخصیاش بارگذاری میکند. واکنشها به این اقدام کاملا منفی بود. یعنی اکثر قریب به اتفاق مردم چه در فضای واقعی و چه در مجازی آن را نپسندیدند. در این میان طیف گستردهای از اقشار مذهبی و انقلابی هم واکنش مثبتی به این اقدام نشان ندادند. در حقیقت نیز به این نوع تنظیمگری انتقاداتی وارد است که میتوان آنها را ذیل چند سرفصل بیان کرد.
نخست اینکه سیاستگذار و تنظیمگر و حکمران باید از نقض غرض بر حذر باشد. او از سیاست خود هدفی دارد، باید ببیند اجرای این سیاست هدف اصلی را نقض میکند یا محقق میسازد. برای مثال، اگر هدف سیاستگذار از مسدودسازی صفحه شخصی این فرد عدم اشاعه رفتار اوست نباید کاری کرد که او و فعلش چندین برابر دیده شود. تنها کسی که میتوانست صادق را اینقدر مشهور کند مسئولی بود که تصمیم گرفت صفحه او را مسدود کند. هر قانون و تصمیم سلاحی است علیه خودش، اگر از اغراض و اهداف آن غافل باشیم.
دوم اینکه باید به زمان اجرای سیاست عنایت داشت و مراقب بود که این تصمیم چه پازلی را در ذهن عموم مردم تکمیل میکند. باید سنجید که این تصمیم به چه حادثه یا اتفاق دیگری میتواند پیوند بخورد. برای مثال افکار عمومی هنوز درگیر ماجرای چای است. کلیت فضای رسانهای کشور باید در خدمت حل این مسئله باشد و نباید قبل از بسته شدن پرونده آن در اذهان، خبر دیگری را خواسته یا ناخواسته پررنگ ساخت؛ خاصه آنکه این خبر قابلیت پیوست شدن به خبر قبلی را داشته باشد تا گفته شود: «سگ را ول کرده و سنگ را گرفتهاند». اینگونه خبر قبلی هم پروندهاش باز میماند و در ذهنها تهنشین میشود و هم ضریب پیدا میکنند. فضای رسانهای کشور باید تا حد امکان منسجم و همگرا باشد. گذشته از این فضای جامعه ایران هنوز کم و بیش از وقایع سال گذشته ملتهب است؛ اگر ما این التهاب را در خیابانها نمیبینیم دلیل بر نبودن آن نیست. اینگونه رفتارها به وقایع سال گذشته نیز قابلیت ضمیمه شدن دارد. همچنین الان فرصتی است که افکار عمومی را متوجه قضایای غزه کرد و جامعه را هرچه بیشتر با آرمان فلسطین آشنا ساخت. با ساخت اینگونه خبرها، مهمترین خبر جهان را از سکه میاندازیم.
سوم اینکه باید به سوژه اجرای یک تصمیم یا قانون توجه داشت. برخی سوژهها در هر صورت همدلی مخاطب را بر میانگیزند و تا جای ممکن باید از برخورد سلبی با آنها اجتناب کرد. همچون سوژههای ضعیف از قبیل کودکان، زنان، سالخوردگان، فقیران و مواردی از این دست. یک پیرمرد سادهدل نمیتواند ناهنجاری و فحشا را در جامعه گسترش دهد. اگر هم لازم است با او برخورد کنیم، این برخورد باید با ظرافت همراه باشد نه از ابتدا با قاهریت.
در مجموع باید توجه داشت رواداری در جای ممکن، سختگیری در جای ضرور را توجیه میکند. اگر ما تا جای ممکن با مماشات و مهربانی و ظرافت حکمرانی کنیم، مخاطب میفهمد آنجایی که سختگیری میشود دلیل و حکمتی پشت قضیه است و حکمران، بنای گیر دادن و سختگیری ندارد.
همچنین اینگونه تصمیمات مردم را به مقوله حیاتی حکمرانی فضای مجازی بدبین میسازد. حکمرانی فضای مجازی برای حفاظت از مردم در یک محیط پرآسیب است. آسیبهایی که در بسیاری موارد شامل موارد مالی و حقوقی میشود نه الزاما هنجاری. نباید از حکمرانی فضای مجازی تصویر یک گشت ارشاد در ذهن مردم ساخت.
در روزهای گذشته برخورد با یک صفحه اینستاگرامی مورد توجه اقشار گوناگون مردم قرار گرفته است. صفحه متعلق به مرد مسنی است که در شهر رشت در حضور عدهای از مردم میرقصد و فیلم آن را در صفحه شخصیاش بارگذاری میکند. واکنشها به این اقدام کاملا منفی بود. یعنی اکثر قریب به اتفاق مردم چه در فضای واقعی و چه در مجازی آن را نپسندیدند. در این میان طیف گستردهای از اقشار مذهبی و انقلابی هم واکنش مثبتی به این اقدام نشان ندادند. در حقیقت نیز به این نوع تنظیمگری انتقاداتی وارد است که میتوان آنها را ذیل چند سرفصل بیان کرد.
نخست اینکه سیاستگذار و تنظیمگر و حکمران باید از نقض غرض بر حذر باشد. او از سیاست خود هدفی دارد، باید ببیند اجرای این سیاست هدف اصلی را نقض میکند یا محقق میسازد. برای مثال، اگر هدف سیاستگذار از مسدودسازی صفحه شخصی این فرد عدم اشاعه رفتار اوست نباید کاری کرد که او و فعلش چندین برابر دیده شود. تنها کسی که میتوانست صادق را اینقدر مشهور کند مسئولی بود که تصمیم گرفت صفحه او را مسدود کند. هر قانون و تصمیم سلاحی است علیه خودش، اگر از اغراض و اهداف آن غافل باشیم.
دوم اینکه باید به زمان اجرای سیاست عنایت داشت و مراقب بود که این تصمیم چه پازلی را در ذهن عموم مردم تکمیل میکند. باید سنجید که این تصمیم به چه حادثه یا اتفاق دیگری میتواند پیوند بخورد. برای مثال افکار عمومی هنوز درگیر ماجرای چای است. کلیت فضای رسانهای کشور باید در خدمت حل این مسئله باشد و نباید قبل از بسته شدن پرونده آن در اذهان، خبر دیگری را خواسته یا ناخواسته پررنگ ساخت؛ خاصه آنکه این خبر قابلیت پیوست شدن به خبر قبلی را داشته باشد تا گفته شود: «سگ را ول کرده و سنگ را گرفتهاند». اینگونه خبر قبلی هم پروندهاش باز میماند و در ذهنها تهنشین میشود و هم ضریب پیدا میکنند. فضای رسانهای کشور باید تا حد امکان منسجم و همگرا باشد. گذشته از این فضای جامعه ایران هنوز کم و بیش از وقایع سال گذشته ملتهب است؛ اگر ما این التهاب را در خیابانها نمیبینیم دلیل بر نبودن آن نیست. اینگونه رفتارها به وقایع سال گذشته نیز قابلیت ضمیمه شدن دارد. همچنین الان فرصتی است که افکار عمومی را متوجه قضایای غزه کرد و جامعه را هرچه بیشتر با آرمان فلسطین آشنا ساخت. با ساخت اینگونه خبرها، مهمترین خبر جهان را از سکه میاندازیم.
سوم اینکه باید به سوژه اجرای یک تصمیم یا قانون توجه داشت. برخی سوژهها در هر صورت همدلی مخاطب را بر میانگیزند و تا جای ممکن باید از برخورد سلبی با آنها اجتناب کرد. همچون سوژههای ضعیف از قبیل کودکان، زنان، سالخوردگان، فقیران و مواردی از این دست. یک پیرمرد سادهدل نمیتواند ناهنجاری و فحشا را در جامعه گسترش دهد. اگر هم لازم است با او برخورد کنیم، این برخورد باید با ظرافت همراه باشد نه از ابتدا با قاهریت.
در مجموع باید توجه داشت رواداری در جای ممکن، سختگیری در جای ضرور را توجیه میکند. اگر ما تا جای ممکن با مماشات و مهربانی و ظرافت حکمرانی کنیم، مخاطب میفهمد آنجایی که سختگیری میشود دلیل و حکمتی پشت قضیه است و حکمران، بنای گیر دادن و سختگیری ندارد.
همچنین اینگونه تصمیمات مردم را به مقوله حیاتی حکمرانی فضای مجازی بدبین میسازد. حکمرانی فضای مجازی برای حفاظت از مردم در یک محیط پرآسیب است. آسیبهایی که در بسیاری موارد شامل موارد مالی و حقوقی میشود نه الزاما هنجاری. نباید از حکمرانی فضای مجازی تصویر یک گشت ارشاد در ذهن مردم ساخت.
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه