نتیجه حضور سیاستمداران جنگطلب در غرب
صدای فروپاشی اتحادیه اروپا
فخرالدین اسدی
این روزها سیگنالهای نگرانکنندهای علیه اتحادیه اروپا در نظرسنجیها مخابره میشود که نشاندهنده رویگردانی بیشتر شهروندان این مجموعه از احزاب طرفدار این مجموعه است. احزاب سوسیالدموکرات و محافظهکار ( راست میانه) تبدیل به گروههای ناکارآمد و بیهویتی شدهاند که قدرت تحلیل وضعیت جاری در اروپا و حوزه روابط بینالملل را ندارند. ضمن آنکه بازی همیشگی و مستقیم اتحادیه اروپا در زمین آمریکا و رژیم اشغالگر قدس( که اکنون خود را در جریان جنگ غزه نشان داده است) جایی برای تحقق استقلال واقعی اروپای واحد در نظام بینالملل باقی نگذاشته است. اروپای امروز، تبدیل به نماد شکست و آشفتگی شده و عبور از این وضعیت بحرانی، تقریبا ناممکن است.
هشدارهای صریح علیه موجودیت اروپای واحد
رابرت تومز، مورخ ۷۴ ساله بریتانیایی- فرانسوی و استاد بازنشسته تاریخ در دانشگاه کمبریج در مقالهای برای روزنامه آنلاین «تلگراف» با اشاره به تحولات تاریخی عصر حاضر، نسبت به وضعیت جاری در اروپا هشدار داده است. رابرت تومز مینویسد:
«آیا میتوان امروز نشانههایی را دید که حاکی از بیدار شدن سیاستمداران و مردم غرب در مقابل خطراتی باشد که با آن روبهرو هستند؟»
او سپس به جنگ اوکراین اشاره میکند که وضعیتی مشابه چکسلواکی در دهه ۳۰ را دارد که بخشهایی از آن به اشغال آلمان نازی درآمده بود.رابرت تومز مینویسد: «ما در سال ۱۹۳۸ میلادی مانع از دفاع چکها از خودشان شدیم؛ اما اکنون دستکم به اوکراینیها کمک کردیم تا مقاومت کنند. بااینوجود اوکراینیها حالا در معرض خطر رها شدن قرار گرفتند زیرا کمکها یا خیلی دیر و یا خیلی کم داده میشود. آمریکا بار دیگر مانند دوران بین دو جنگ جهانی، با توهم قدیمی دور بودن خود وسوسه شده است و اگر تسلیم این توهم شود، آنگاه استراتژی مشارکت دادن آمریکا در دفاع اروپا شکست خواهد خورد که یک شکست بزرگ استراتژیک برای بریتانیا در این قرن محسوب میشود.»
پیشدرآمدی بر انهدام اتحادیه اروپا
بر اساس اظهارات تومز، خطر بزرگی اتحادیه اروپا را تهدید میکند و شاهد شکلگیری قارهای ضعیف و تقسیمشده هستیم که تمایلی برای دفاع از خود ندارد. زمانی که در تاریخ هفتم فوریه سال ۱۹۹۲ میلادی پیمان ماستریخت یا همان پیمان اتحادیه اروپا بین سران ۱۲ کشور عضو جامعه اقتصادی اروپا منعقد شد، اروپائیان بر اساس قرائت و تفسیر رئالیستی خاصی که نسبت به مقوله قدرت داشتند، خود را موظف به بازی در زمین ایالاتمتحده آمریکا میدانستند.
بزرگترین خطای راهبردی اروپا
اتحادیه اروپا درست درزمانی تشکیل شد که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشیده و ساختار نظام دوقطبی بهنظام تکقطبی تبدیلشده بود. اروپائیان در سال ۱۹۹۲ فرصت طلایی استقلال از آمریکا را از دست دادند. اگرچه برخی مفسران اروپایی معتقد بودند تجمیع قدرت کشورهای اروپایی با یکدیگر بهمثابه عرضاندامی مؤثر در برابر یکهتازی اقتصادی و سیاسی آمریکا در نظام بینالملل خواهد بود اما نگاه زیرساختی بیشتر کشورهای اروپایی که خود را جزئی از شبکه «حامی ـ پیرو» تشکیلشده پس از فروپاشی کمونیسم به رهبری آمریکا میدانستند، منجر به تعریف «توان جمعی اروپا» در زمینبازی آمریکا شد.
اگرچه پس از گذار بشریت به هزاره سوم و متعاقب شکست آمریکا در جنگ عراق و ابتر ماندن بسیاری از طرحهای بینالمللی کاخ سفید و بازتعریف قدرت روسیه، چین و هند عملا دوران نظام تکقطبی به پایان رسید، اما بسیاری از کشورهای اروپایی به بازی سنتی خود در زمین آمریکا ادامه دادهاند.
بازی اروپا در زمین رژیم اشغالگر قدس و آمریکا نهتنها موقعیت قاره سبز را درجهان بهبود نبخشیده بلکه منجر به افزایش تصاعدی هزینههای شکست اروپا در جهان شده است.در سال ۲۰۱۱ رؤیای آمریكایی آتلانتیكی تسلط بر دمشق و استخدام ظرفیتهای ژنو استراتژیک سوریه به سود غرب آنقدر سران اروپایی را مدهوش کرده بود که متوجه بازی نافرجام و فاجعهآمیز خود با حلقه آتشی که آمریکا ایجاد کرده بود نشدند.رشد گروههای تروریستی و تکفیری و بازگشت آنها به خاک کشورهای اروپایی ـ که درگذشتهای بسیار نزدیک مولد و حامی این گروهها بودند ـ از یکسو و وقوع بحران مهاجرت به کشورهای اروپایی جملگی هزینههای سختی را بر پیکره قاره سبز وارد ساخته است.
هویت اقتصادی مخدوش اروپائیان
اروپائیان هویت اقتصادی خود را نیز در اشتراک با آمریکا شکل داده و از تجربه بحران اقتصادی در سال 2006 میلادی نیز عبرت نگرفتند. بحران اقتصادی سال ۲۰۰۶ میلادی در ایالاتمتحده آمریکا ـ که با ایجاد بحران مسکن در این کشور کلید خورد ـ و تسری آن به اتحادیه اروپا موضوع دیگری است که حتی برای اقتصاددانان اروپایی نیز همچنان مایه تأسف است. ایجاد پیوستگی اقتصادی و تجاری کشورهای عضو اتحادیه اروپا با ایالاتمتحده آمریکا از یکسو و ناتوانی سران اروپایی در مواجهه با بحران بدهیهای خارجی خود سبب شد تا بحران اقتصادی آمریکا به بدترین نحو ممکن به همه کشورهای اروپایی سرایت کند. در این میانبرخی کشورهای اروپای جنوبی و شرقی ـ مانند یونان، پرتغال، اسپانیا و... ـ بیش از دیگر کشورها آسیب دیدند. نکته قابلتأمل اینکه کشورهای اروپایی خارج از اتحادیه اروپا و منطقه یورو ـ بهطور خاص دو کشور نروژ و سوئیس ـ نسبت به دیگر کشورهای عضو یورو و اتحادیه اروپا کمتر در معرض آسیبهای ناشی از بحران اقتصادی قرار گرفتند.
به عبارت بهتر، نهتنها عضویت در اتحادیه اروپا و منطقه یورو منجر به مصونیت اعضای این مجموعه در برابر بحران اقتصادی نشد، بلکه به عاملی تسریعکننده در تسری این بحران به سایر کشورهای عضو تبدیل شد.
تعهد اروپائیان به صهیونیستها
تعهدپذیری وقیحانه بسیاری از کشورهای اروپایی در خصوص حمایت بیقیدوشرط از رژیم اشغالگر قدس مقوله دیگری است که هزینههای سیاست خارجی اتحادیه اروپا را افزایش داده است. آنچه در جریان حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی به نوار غزه رخداده و خروش گروههای مختلف اروپایی علیه سیاستمداران این مجموعه، شکاف جاری میان شهروندان و سیاستمداران اروپایی را تشدید کرده است. در چنین شرایطی اتحادیه اروپا نیز در کنار واشنگتن و تلآویو، بازنده قطعی جنگ غزه خواهد بود.از جنگ اوکراین گرفته تا جنگ غزه، شاهد بحرانسازیهای خودساخته و مزمن اروپائیان در نظام بینالملل هستیم.
این روزها سیگنالهای نگرانکنندهای علیه اتحادیه اروپا در نظرسنجیها مخابره میشود که نشاندهنده رویگردانی بیشتر شهروندان این مجموعه از احزاب طرفدار این مجموعه است. احزاب سوسیالدموکرات و محافظهکار ( راست میانه) تبدیل به گروههای ناکارآمد و بیهویتی شدهاند که قدرت تحلیل وضعیت جاری در اروپا و حوزه روابط بینالملل را ندارند. ضمن آنکه بازی همیشگی و مستقیم اتحادیه اروپا در زمین آمریکا و رژیم اشغالگر قدس( که اکنون خود را در جریان جنگ غزه نشان داده است) جایی برای تحقق استقلال واقعی اروپای واحد در نظام بینالملل باقی نگذاشته است. اروپای امروز، تبدیل به نماد شکست و آشفتگی شده و عبور از این وضعیت بحرانی، تقریبا ناممکن است.
هشدارهای صریح علیه موجودیت اروپای واحد
رابرت تومز، مورخ ۷۴ ساله بریتانیایی- فرانسوی و استاد بازنشسته تاریخ در دانشگاه کمبریج در مقالهای برای روزنامه آنلاین «تلگراف» با اشاره به تحولات تاریخی عصر حاضر، نسبت به وضعیت جاری در اروپا هشدار داده است. رابرت تومز مینویسد:
«آیا میتوان امروز نشانههایی را دید که حاکی از بیدار شدن سیاستمداران و مردم غرب در مقابل خطراتی باشد که با آن روبهرو هستند؟»
او سپس به جنگ اوکراین اشاره میکند که وضعیتی مشابه چکسلواکی در دهه ۳۰ را دارد که بخشهایی از آن به اشغال آلمان نازی درآمده بود.رابرت تومز مینویسد: «ما در سال ۱۹۳۸ میلادی مانع از دفاع چکها از خودشان شدیم؛ اما اکنون دستکم به اوکراینیها کمک کردیم تا مقاومت کنند. بااینوجود اوکراینیها حالا در معرض خطر رها شدن قرار گرفتند زیرا کمکها یا خیلی دیر و یا خیلی کم داده میشود. آمریکا بار دیگر مانند دوران بین دو جنگ جهانی، با توهم قدیمی دور بودن خود وسوسه شده است و اگر تسلیم این توهم شود، آنگاه استراتژی مشارکت دادن آمریکا در دفاع اروپا شکست خواهد خورد که یک شکست بزرگ استراتژیک برای بریتانیا در این قرن محسوب میشود.»
پیشدرآمدی بر انهدام اتحادیه اروپا
بر اساس اظهارات تومز، خطر بزرگی اتحادیه اروپا را تهدید میکند و شاهد شکلگیری قارهای ضعیف و تقسیمشده هستیم که تمایلی برای دفاع از خود ندارد. زمانی که در تاریخ هفتم فوریه سال ۱۹۹۲ میلادی پیمان ماستریخت یا همان پیمان اتحادیه اروپا بین سران ۱۲ کشور عضو جامعه اقتصادی اروپا منعقد شد، اروپائیان بر اساس قرائت و تفسیر رئالیستی خاصی که نسبت به مقوله قدرت داشتند، خود را موظف به بازی در زمین ایالاتمتحده آمریکا میدانستند.
بزرگترین خطای راهبردی اروپا
اتحادیه اروپا درست درزمانی تشکیل شد که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشیده و ساختار نظام دوقطبی بهنظام تکقطبی تبدیلشده بود. اروپائیان در سال ۱۹۹۲ فرصت طلایی استقلال از آمریکا را از دست دادند. اگرچه برخی مفسران اروپایی معتقد بودند تجمیع قدرت کشورهای اروپایی با یکدیگر بهمثابه عرضاندامی مؤثر در برابر یکهتازی اقتصادی و سیاسی آمریکا در نظام بینالملل خواهد بود اما نگاه زیرساختی بیشتر کشورهای اروپایی که خود را جزئی از شبکه «حامی ـ پیرو» تشکیلشده پس از فروپاشی کمونیسم به رهبری آمریکا میدانستند، منجر به تعریف «توان جمعی اروپا» در زمینبازی آمریکا شد.
اگرچه پس از گذار بشریت به هزاره سوم و متعاقب شکست آمریکا در جنگ عراق و ابتر ماندن بسیاری از طرحهای بینالمللی کاخ سفید و بازتعریف قدرت روسیه، چین و هند عملا دوران نظام تکقطبی به پایان رسید، اما بسیاری از کشورهای اروپایی به بازی سنتی خود در زمین آمریکا ادامه دادهاند.
بازی اروپا در زمین رژیم اشغالگر قدس و آمریکا نهتنها موقعیت قاره سبز را درجهان بهبود نبخشیده بلکه منجر به افزایش تصاعدی هزینههای شکست اروپا در جهان شده است.در سال ۲۰۱۱ رؤیای آمریكایی آتلانتیكی تسلط بر دمشق و استخدام ظرفیتهای ژنو استراتژیک سوریه به سود غرب آنقدر سران اروپایی را مدهوش کرده بود که متوجه بازی نافرجام و فاجعهآمیز خود با حلقه آتشی که آمریکا ایجاد کرده بود نشدند.رشد گروههای تروریستی و تکفیری و بازگشت آنها به خاک کشورهای اروپایی ـ که درگذشتهای بسیار نزدیک مولد و حامی این گروهها بودند ـ از یکسو و وقوع بحران مهاجرت به کشورهای اروپایی جملگی هزینههای سختی را بر پیکره قاره سبز وارد ساخته است.
هویت اقتصادی مخدوش اروپائیان
اروپائیان هویت اقتصادی خود را نیز در اشتراک با آمریکا شکل داده و از تجربه بحران اقتصادی در سال 2006 میلادی نیز عبرت نگرفتند. بحران اقتصادی سال ۲۰۰۶ میلادی در ایالاتمتحده آمریکا ـ که با ایجاد بحران مسکن در این کشور کلید خورد ـ و تسری آن به اتحادیه اروپا موضوع دیگری است که حتی برای اقتصاددانان اروپایی نیز همچنان مایه تأسف است. ایجاد پیوستگی اقتصادی و تجاری کشورهای عضو اتحادیه اروپا با ایالاتمتحده آمریکا از یکسو و ناتوانی سران اروپایی در مواجهه با بحران بدهیهای خارجی خود سبب شد تا بحران اقتصادی آمریکا به بدترین نحو ممکن به همه کشورهای اروپایی سرایت کند. در این میانبرخی کشورهای اروپای جنوبی و شرقی ـ مانند یونان، پرتغال، اسپانیا و... ـ بیش از دیگر کشورها آسیب دیدند. نکته قابلتأمل اینکه کشورهای اروپایی خارج از اتحادیه اروپا و منطقه یورو ـ بهطور خاص دو کشور نروژ و سوئیس ـ نسبت به دیگر کشورهای عضو یورو و اتحادیه اروپا کمتر در معرض آسیبهای ناشی از بحران اقتصادی قرار گرفتند.
به عبارت بهتر، نهتنها عضویت در اتحادیه اروپا و منطقه یورو منجر به مصونیت اعضای این مجموعه در برابر بحران اقتصادی نشد، بلکه به عاملی تسریعکننده در تسری این بحران به سایر کشورهای عضو تبدیل شد.
تعهد اروپائیان به صهیونیستها
تعهدپذیری وقیحانه بسیاری از کشورهای اروپایی در خصوص حمایت بیقیدوشرط از رژیم اشغالگر قدس مقوله دیگری است که هزینههای سیاست خارجی اتحادیه اروپا را افزایش داده است. آنچه در جریان حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی به نوار غزه رخداده و خروش گروههای مختلف اروپایی علیه سیاستمداران این مجموعه، شکاف جاری میان شهروندان و سیاستمداران اروپایی را تشدید کرده است. در چنین شرایطی اتحادیه اروپا نیز در کنار واشنگتن و تلآویو، بازنده قطعی جنگ غزه خواهد بود.از جنگ اوکراین گرفته تا جنگ غزه، شاهد بحرانسازیهای خودساخته و مزمن اروپائیان در نظام بینالملل هستیم.
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه