انقلاب اسلامی فصل نوینی در تاریخ سوادآموزی ایران ایجاد کرد

انقلابِ دانش‌گستر

مبارزه با بی‌سوادی سال‌هاست که پایه و اساس برنامه‌های مختلف است و دولت‌های وقت سواد را به‌عنوان یکی از اولویت‌های برنامه‌های توسعه ملی خود برشمرده‌اند و در این راستا مسئولان ذیربط از کاهش بی‌سوادی خبر می‌دهند. سرمایه‌گذاری در افزایش سطح آموزش در جوامع بهتر و کم‌هزینه‌تر از سرمایه‌گذاری در برطرف کردن هزینه‌های ناشی از بی‌سوادی است، از این‌رو انقلاب اسلامی در بدو پیروزی بر این مهم تاکید و توجه داشته است. 
حال اینکه عملکرد رژیم پهلوی در مبارزه با بی‌سوادی نامطلوب بوده و تا آخرین سال‌های سقوط رژیم شاهنشاهی با وجود صرف بودجه‌های سنگین و بهره‌گیری از نیروی انسانی و امکانات مختلف، بسیاری از کودکان لازم‌التعلیم از امکان ورود به مدارس بی‌بهره بودند و نه‌تنها جهل و بی‌سوادی در جامعه ریشه‌کن نشد بلکه روز‌به‌روز بر تعداد افراد بی‌سواد جامعه نیز افزوده شد. به طوری که طبق سرشماری سال ١٣۵۵، از کل جمعیت 27.1 میلیون نفری ٦‌ساله به بالا، 14.2 میلیون نفر (52.5 درصد) بی‌سواد بوده‌اند که تعداد مردان بی‌سواد از پنج میلیون و تعداد زنان بی‌سواد از هشت میلیون نفر عبور می‌کرد. 
مفهوم متعارف سواد،‌ داشتن مهارت خواندن، نوشتن و شمارش است. صرف نظر از تحولات در عرصه تکنولوژی که‌ مفهوم تازه‌ای از سواد را ایجاد کرده، براساس برآوردهای آماری  ۹۷/۱ درصد مردم دارای مهارت خواندن و نوشتن و استفاده از اعداد هستند. 
 نهضت سوادآموزی؛ تلاشی برای از بین بردن بی‌سوادی 
یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با توجه به اهمیت و ضرورت سوادآموزی، به فرمان امام خمینی‌(ره)، در دی‌ماه 1358 نهضت سوادآموزی تأسیس شد. در اساسنامه آن، هدف از تشکیل این نهاد از بین بردن بی‌سوادی در کشور اعلام شد و پس از تاسیس «تا سال 1365 نزدیک به 11 میلیون نفر به جمعیت باسوادان کشور افزوده شد و نرخ باسوادی از 47.5 درصد به حدود 61.8 درصد رسید. با اجرای طرح بسیج عمومی سوادآموزی در سال 1369 و آموزش بیش از 4.1 میلیون نفر بی‌سواد مطلق در طول یک دهه، در سال 1375 نرخ با‌سوادی به 79.5 درصد رسید
 (18 درصد افزایش). این افزایش در سرشماری سال‌های 1385، 90 و 1395 به ترتیب به 84.6 درصد، 84.8 درصد و 87.6 درصد ادامه پیدا کرد و در برآورد سال 1401 این رقم به 90.5 درصد افزایش یافته است.» (برگرفته از سایت نهضت سواد آموزی) 
مبتنی بر آمار و مقاله‌ای که مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده، در پایان عمر رژیم پهلوی، ۶۸ درصد از بزرگسالان در بی‌سوادی به سر می‌بردند و تنها کمتر از ۴۰ درصد از کودکان توانستند دوران دبستان را پشت سر بگذارند. 
 شکست طرح و برنامه‌های سوادآموزی در رژیم پهلوی
سازمان تعلیمات اکابر، نخستین سازمانی بود که از سال ۱۳۱۵ به‌طور رسمی آموزش به مردم را در عصر پهلوی آغاز کرد اما فعالیت کلاس‌های اکابر تا شهریور ماه سال ۱۳۲۰ ادامه داشت و در این تاریخ به علت عدم کارآمدی منحل شد. 
سازمان‌ها و طرح‌های دیگری هم شکل گرفت، که به‌علت ناتوانی در گسترش سواد، موفقیتی به‌دست نیاوردند. بدین ترتیب طرح و برنامه‌های سوادآموزی رژیم پهلوی یکی پس از دیگری به شکست انجامید. آمار‌ها نشان می‌دهد اقدامات این رژیم در زمینه آموزش موفق نبوده و بعضا پس‌رفت هم داشته است. در‌این‌باره می‌توان به مقاله «تاریخچه سواد‌آموزی در ایران از ۱۳۱۰ تا امروز» استناد کرد. مبتنی بر مکتوبات نگارنده: «در سال ۱۳۲۲ بود که کلاس‌های سواد‌آموزی بزرگسالان تحت عنوان آموزش سالمندان فعالیت خود را شروع کرد. در فاصله سال‌های ۱۳۲۰تا ۱۳۳۵ برداشت تازه‌ای از آموزش بزرگسالان تحت عنوان تعلیمات اساسی در جهان مورد ‌توجه قرار گرفت. یونسکو بنیانگذار این تفکر بود و در کشور‌های مصر، هندوستان، فیلیپین و مکزیک به اجرا درآمد. ایران در سال ۱۳۲۳ تصمیم گرفت این برنامه را به‌صورت مستقل اجرایی کند. از این‌رو هیئتی به هندوستان اعزام و پس از مراجعت این هیئت و با استفاده از تجارب آن ها برنامه‌ای به طور آزمایشی در چند استان کشور عملیاتی شد. برای اجرای این برنامه از هر استان چهار شهرستان و از هر شهرستان یک روستا در نظر گرفته شد. پس از انتخاب روستا‌های مورد نظر اسفرادی با نام مربی تعلیمات اساسی از میان معلمان محلی هر استان انتخاب شدند تا پس از کار‌آموزی به روستا‌های محل مأموریت خود بروند. برنامه تعلیمات اساسی با توجه به هزینه سنگینی که در برداشت، در سال ۱۳۳۰ متوقف و اداره آن به بنگاه عمران وزارت کشور محول شد. در این میان، بنیاد خاور نزدیک با استفاده از این فلسفه، سال ۱۳۲۸ فعالیت‌های خود را در منطقه ورامین آغاز کرد. این بنیاد آموزش را بر پایه آگاهی‌های شغلی و اجتماعی بنا نهاد و هدفش این بود که از حدود خواندن و نوشتن فراتر رود و به رشد آگاهی مردم در زمینه بهداشت و تندرستی، کشاورزی، خانه داری، تربیت کودک و صنایع‌دستی بپردازد، ولی هیچ یک از این اهداف به نتیجه نرسید و به دلیل هزینه سنگین، گسترش آن در همه مناطق امکان‌پذیر نبود. پس‌از‌آن، فعالیت کلاس‌های آموزش بزرگسالان در سال ۱۳۳۵ با استفاده از تجارب گذشته از سر گرفته شد. در این دوره علاوه بر وزارت فرهنگ که اجرای برنامه‌های آموزش بزرگسالان را به عهده داشت، وزارتخانه‌های دیگری مثل کشاورزی، کار، جنگ و سازمان‌هایی نظیر بنیاد خاور نزدیک، اداره کل امور اجتماعی و عمران روستایی، ارتش، بانک عمران و سازمان پیشاهنگی نیز در امر سواد‌آموزی بزرگسالان مشارکت داشتند. تا این زمان غیر از کلاس‌های شبانه که در دبستان‌ها تشکیل شده بود، در کارخانه‌های دولتی، آسایشگاه‌ها و بیمارستان‌ها، واحد‌های ارتش و شهربانی نیز کلاس‌های سواد‌آموزی بزر گسالان، با اعتبار سازمان‌های مذکور و نظارت وزارت فرهنگ تشکیل شد. اما علیرغم کلاس‌هایی که تا آن زمان تشکیل شده بود، هنوز حدود 11 میلیون نفر از افراد گروه سنی10 سال به بالا نتوانسته بودند از امکانات آموزش رسمی بهره‌مند شوند. کلاس‌های آموزش بزرگسالان تا سال ۱۳۴۵ به‌کار خود ادامه داد و به دلیل رشد سریع جمعیت و افزایش درصد بی‌سوادان جامعه توفیق چندانی نداشت.»
به هر روی طرح مسئله بی‌سوادی ایران در سطح بین‌المللی و آشکار شدن عدم موفقیت برنامه‌های قبلی، لزوم اقدامات به‌ظاهر ابتکاری را مطرح ساخت، چراکه با وجود تلاش‌های ظاهری و وضع قوانین و مقررات مختلف در زمینه سواد‌آموزی بزرگسالان، درصد زیادی از افراد که بالقوه می‌توانستند باسواد باشند از نعمت خواندن و نوشتن و کسب آگاهی محروم بودند. علیرغم شعار‌هایی که برای تحت پوشش قرار دادن کودکان لازم التعلیم مطرح بود، همه‌ساله بیش از دو میلیون کودک در سراسر کشور، به دلیل عدم وجود امکانات آموزشی و همچنین مسائل و مشکلات اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی نمی‌توانستند به مدارس راه‌یافته و از آموزش‌و‌پرورش رسمی بهره‌مند شوند. بدین سبب براساس مقاله «تاریخچه سواد‌آموزی در ایران»، سپاه دانش برای سواد‌آموزی کودکان لازم التعلیم و بزرگسالان، مخصوصا در مناطق دور افتاده که فاقد امکانات آموزشی بودند تشکیل شد. سپاهیان دانش شامل مشمولان نظام وظیفه می‌شد که گواهینامه متوسطه کامل داشتند و با همکاری وزارت جنگ برای آموزگاری پس از گذراندن چهار ماه دوره آموزشی نظامی، با درجه گروهبانی به روستا‌ها فرستاده می‌شدند و به کودکان و روستائیان خواندن و نوشتن می‌آموختند. 
سپاه دانش در کنار دانشسرا‌های مقدماتی و کلاس‌های تربیت معلم از مراکز تربیت معلم محسوب می‌شد. از این‌رو در سال ۱۳۴۱ طرح سپاه دانش به اجرا در آمد. در آن زمان حدود ۶۸ در صد جمعیت ایران روستا نشین بودند و نسبت بی‌سوادی در میان بزرگسالان، به‌ویژه در مناطق دور افتاده، گاه از ۹۵ درصد نیز تجاوز می‌کرد. برای تکمیل این طرح در سال۱۳۴۷ طرح مشابهی به نام قانون خدمات اجتماعی زنان به تصویب رسید. بر طبق این قانون زنان تحصیل کرده موظف بودند در فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی کشور رسما مشارکت کنند و بخشی از برنامه‌های سواد‌آموزی به عهده آنان واگذار شد. دو سال پس از تشکیل سپاه دانش یعنی در سال ۱۳۴۳، کمیته ملی پیکار جهانی با بی‌سوادی تشکیل شد تا به امر سواد‌آموز‌ی بزرگسالان بپردازد. در این زمان، هنوز تعداد بی‌سوادان جامعه در میان طبقات محروم به طور اعم و در میان روستائیان به طور اخص زیاد بود. لذا این سازمان تأسیس شد تا مسئولیت از بین بردن بی‌سوادی را در میان اقشار مختلف جامعه به عهده داشته باشد. در سال ۱۳۵۴ نیز با توجه به کمبود‌ها و نارسایی‌ها و عدم توفیق برنامه‌های سواد‌آموزی و اهمیت مسئله بار دیگر موضوع سواد‌آموزی در جامعه مطرح شد. این بار فعالیت‌های سواد‌آموزی در قالب کلماتی فریبنده‌تر مطرح شد و از این رو، سازمان جهاد ملی سواد‌آموزی با برنامه‌ها و طرح جدیدی تشکیل شد. این طرح در‌واقع به‌دنبال بازتاب نارسایی‌های سواد‌آموزی ایران در نشریات بین‌المللی و همچنین تعهداتی که ایران برای ریشه‌کن ساختن بی‌سوادی در چارچوب طرح‌های آزمایشی یونسکو به عهده گرفته بود ارائه شد. هدف این طرح که از سال ۱۳۵۵ به اجرا در آمد ریشه‌کن ساختن
 بی‌سوادی طی ۱۱ سال یعنی تا سال ۱۳۶۶ در ایران بود. در طرح پیشنهادی بر تشکیل کلاس‌های سواد‌آموزی با مشارکت همه اقشار مردم به‌ویژه جوامع محلی و افراد بی‌سواد با در نظر گرفتن نیاز‌های مختلف آنان، برقراری نظام غیرمتمرکز، استفاده از باسوادان داوطلب خدمت و پیگیری و ارزشیابی دقیق فعالیت‌ها بسیار تاکید شد. در هدف این طرح علاوه بر بالا بودن درصد باسوادی، ایجاد دگرگونی‌های مطلوب در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور نیز ملحوظ شده بود. در طرح جهاد ملی سواد‌آموزی قرار بود مناطق روستایی و جمعیت زنان، نوجوانان و نیروی انسانی شاغل از اولویت برخوردار باشند. علاوه بر این نظام مدیریت و سازماندهی این طرح ابتدا به‌صورت غیر متمرکز پیشنهاد شده بود ولی بعدها در عمل به‌صورت متمرکز اداره شد. با اینکه در طرح جهاد ملی سواد‌آموزی کوشش فراوانی شد تا مدیریت و سازماندهی سواد‌آموزی، برنامه‌ها و شیوه کار بسیار سودمند و مؤثر باشد تا شکست‌ها و ناکامی‌های متعدد گذشته جبران شود، ولی در عمل نتوانست تعداد قابل‌ملاحظه‌ای از افراد بی‌سواد را تحت پوشش قرار دهد. 
 فصل جدیدی در تاریخ سواد‌آموزی
آن زمان، وضعیت سواد و علم در کشور‌های دیگر به نحوی بود که به روایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، «برخی از کشور‌ها سفر‌هایی به کُرات دیگر انجام می‌دادند و این در حالی بود که در ایران، مردم گرفتار بی‌سوادی بودند. وضعیت به حدی بغرنج بود که آیت‌الله کمره‌ای از علما و روحانیون تهران در پاسخ به محمد مصدق که طرحی را برای لزوم باسواد بودن رأی دهندگان در حال آماده کردن داشت، گفته بود: در کشور از هر ۱۰۰ نفر فقط ۱۵ نفر سواد دارند!» 
در ادامه گزارش مرکز اسناد انقلاب این آمار ارائه شده است که، «سال ۱۳۵۵جمعیت محصل 6 ساله و بیشتر در دوره ابتدایی و راهنمایی بیش از هفت میلیون نفر بود و از این تعداد بیشتر از چهار میلیون نفر مرد و نزدیک به سه میلیون نفر زن بودند. در گروه سنی ۲۵تا۳۹ سال، بالغ بر ۶۵ درصد بی‌سواد و در گروه سنی ۴۰ سال و بالاتر، تنها ۱۷ درصد باسواد بوده‌اند. طبق آمار در سال ۱۳۵۵ که جمعیت ۴۵ سال و بیشتر ایران بالغ بر 5.2 میلیون نفر بوده، 4.3 میلیون نفر آن بی‌سواد بوده‌اند. در سال ۱۳۵۵، جمعیت ۱۵ سال و بیشتر ایران در مناطق شهری و روستایی، به ترتیب 9.4 و 9.3 میلیون نفر بوده است. در این سال تعداد باسوادان شهری 5.2 میلیون نفر و شاخص باسوادی 55.3  درصد بوده است. در حالی که وجود 1.6 میلیون نفر باسواد در روستا، تنها 16.8 درصد میزان باسوادی در این مناطق را آشکار می‌کند. این موضوع نشان می‌دهد هیچ عدالتی در این حوزه در میان روستائیان و شهریان رعایت نمی‌شد و روستائیان با بی‌توجهی رژیم پهلوی، محکوم به بی‌سوادی بودند. همچنین میزان باسوادی زنان روستایی در سال‌های ۱۳۳۵، ۱۳۴۵ و ۱۳۵۵ به‌ترتیب ۱/۲، ۴/۳ و ۱۶/۵ درصد بود.» 
در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی فصل جدیدی در تاریخ سواد‌آموزی گشوده شد. بعد از گذشت یک سال از تاسیس جمهوری اسلامی و با توجه به ضعف سازمان‌های سواد‌آموزی گذشته و برنامه‌هایی که توسط آنها به اجرا در آمده بود و از توفیق نا‌چیزی برخوردار بود و همچنین با توجه به نیازی که بر اثر تغییرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه برای کسب آگاهی و افزایش سطح سواد احساس می‌شد، در هفتم دی ماه ١٣۵٨ به فرمان آیت‌الله خمینی و بر اساس مصوبه شورای انقلاب اسلامی سازمان جدیدی تحت عنوان نهضت سواد‌آموزی تشکیل شد و هم‌اکنون به گفته رئیس این نهضت، میانگین نرخ باسوادی در کشور به ۹۷/۱درصد رسیده است.
 براساس گزارشی که در رسانه های مکتوب منتشر شده، سال ۱۳۵۵ درصد باسوادی درجمعیت ۴۹ تا۱۰ ساله حدود ۴۸/۸ درصد بوده است، درحالی‌که طبق سرشماری سال ۱۳۹۵ این رقم به ۹۴/۷ درصد رسیده و از رشدی نزدیک به ۴۶ درصد حکایت دارد. این رقم در برآورد سال ۱۴۰۰ به رقم ۹۷/۱ درصد افزایش یافته است. نتایج سرشماری انجام شده در بین سال‌های ۱۳۵۵ تا ۱۳۹۵ نشان می‌دهد تفاوت نرخ باسوادی در بین زنان و مردان از ۲۳/۴ درصد در سال ۱۳۵۵ به حدود ۶/۸ درصد در سال ۱۳۹۵ کاهش یافته و این رقم در برآورد سال ۱۴۰۰ به کمتر از ۶/۱ درصد رسیده است.همچنین شاخص سواد در مناطق محروم کشور بهبود پیدا کرده، به‌طوری‌که طبق سرشماری‌های انجام شده بین سال‌های ۱۳۵۵ تا ۱۳۹۵ میزان باسوادی مناطق شهری از ۶۵/۴ درصد در سال ۱۳۵۵ به ۹۰/۸ درصد در سال ۱۳۹۵ افزایش یافته است. در همین زمان نرخ باسوادی مناطق روستایی از ۳۰/۵ به ۷۸/۵ درصد افزایش نشان می‌دهد.
 به‌عبارت‌دیگر میزان افزایش باسوادی در مناطق روستایی با شتاب بیشتری صورت گرفته است و تفاوت درصد باسوادی در بین مناطق شهری و روستایی از ۳۴/۹درصد سال ۱۳۵۵ به حدود ۱۲/۳ درصد در سال ۱۳۹۵ کاهش یافته و این رقم در برآورد سال ۱۴۰۰ به ۱۱ درصد رسیده است.» 
انقلابِ دانش‌گستر
دریافت همه صفحات
دانلود این صفحه
آرشیو
تیترهای روزنامه