«آسمان غرب» هرچند از ایرادات هنری متعددی رنج میبرد اما توجه آن به مقوله قهرمانسازی شایسته ستایش است
دفاع از لنز حماسه
گروه فرهنگی
روایت شهیدانِ ما، داستان مردانی است که در راه کارآمدی، خدمت به مردم و حقپرستی حد و مرزی نمیشناسند. وقتی ساختارها حتی اگر نام قانون بر آن نهاده باشند بر سر راه کارآمدی و دفاع از مردم و کشور و دین مانع ایجاد کنند، آنها قانون را زیر پا میگذارند تا روح قانون صیانت شوند. از دشمن نترسیدن یک مرحله است، مرحله سختتر از دوست نترسیدن است و یا کسانی که لباس دوست پوشیدهاند. این شخصیت عصیانگر در برابر ساختار دست و پاگیر و بعضا خائن را تا کنون سه بار در سینما، طی همین یکی دو سال اخیر دیدهایم. یکی از این نمودهای این شخصیت، شهید منصور ستاری در فیلم درخشان «منصور» است. شهید ستاری یکتنه برای صنعت هوایی ایران جنگید و اساسا «منصور» داستان جنگ با خودیهاست. شخصیت دیگر، شهید مهدی باکری است در فیلم «موقعیت مهدی». باکری در این فیلم به ستوه آمده از همرزمانش، از بچههای سپاه که زود عقبنشینی میکنند. حالا هم یک شخصیت دیگر داریم که در برابر ساختار اینبار خائن، میایستد و یکتنه معادلات نظامی دشمن در شروع حمله به ایران را به هم میریزد. علیاکبر شیرودی، خلبان کارکشته بالگرد است. او که از نزدیک شاهد رنج و عذاب مردم کردستان و کرمانشاه زیر حملات دشمن بعثی است، نمیتواند بپذیرد که بنا به دستور ابوالحسن بنیصدر، فرمانده کل قوای آن زمان، باید عقبنشینی کند و مردم را با بعثیها تنها بگذارد. او نیروهای هوانیروز ارتش را با خود همراه میکند و تنها با سه بالگرد، روزگار دشمن را سیاه میکند. «آسمان غرب» در خلق لحظههای حماسهآمیز موفق است. لحظههایی که در آن یک دفاع موفق اما با دستان خالی تصویر میشود. از این صحنهها میتوانیم در سینمای ایران زیاد داشته باشیم، چون أساسا تاریخ ما همین است! شیرودی شخصیت پرشوری بوده است. واقعا برق از سر هر مخاطبی میپراند، صحنهای که در آن شیرودی با بالگردی که مهماتی ندارد، به جان خودروی فرماندهان بعثی میافتد و کلک آنها را میکند. اما از این صحنهها که بگذریم «آسمان غرب» حرفی برای گفتن ندارد. بازیها در نیامده، دیالوگها در نیامده، داستان و فیلمنامه هم احتمالا برای مخاطبان بسیاری گنگ خواهد بود. وقتی بازیگران دیالوگ میگویند، حس میکنی داری یک تئاتر متوسط میبینی. یعنی حتی در حد یک فیلم بد هم نیست، در حد یک تئاتر بد یا نهایتا متوسط است. میشود گفت اگر کسی تصمیم بگیرد برای شهید شیرودی فیلمی بسازد، میتواند به تکراری بودن این سوژه توجهی نکند. چون «آسمان غرب» نهایتا نتوانسته شخصیت این شهید را به زیبایی و کاملی تصویر کند.
روایت شهیدانِ ما، داستان مردانی است که در راه کارآمدی، خدمت به مردم و حقپرستی حد و مرزی نمیشناسند. وقتی ساختارها حتی اگر نام قانون بر آن نهاده باشند بر سر راه کارآمدی و دفاع از مردم و کشور و دین مانع ایجاد کنند، آنها قانون را زیر پا میگذارند تا روح قانون صیانت شوند. از دشمن نترسیدن یک مرحله است، مرحله سختتر از دوست نترسیدن است و یا کسانی که لباس دوست پوشیدهاند. این شخصیت عصیانگر در برابر ساختار دست و پاگیر و بعضا خائن را تا کنون سه بار در سینما، طی همین یکی دو سال اخیر دیدهایم. یکی از این نمودهای این شخصیت، شهید منصور ستاری در فیلم درخشان «منصور» است. شهید ستاری یکتنه برای صنعت هوایی ایران جنگید و اساسا «منصور» داستان جنگ با خودیهاست. شخصیت دیگر، شهید مهدی باکری است در فیلم «موقعیت مهدی». باکری در این فیلم به ستوه آمده از همرزمانش، از بچههای سپاه که زود عقبنشینی میکنند. حالا هم یک شخصیت دیگر داریم که در برابر ساختار اینبار خائن، میایستد و یکتنه معادلات نظامی دشمن در شروع حمله به ایران را به هم میریزد. علیاکبر شیرودی، خلبان کارکشته بالگرد است. او که از نزدیک شاهد رنج و عذاب مردم کردستان و کرمانشاه زیر حملات دشمن بعثی است، نمیتواند بپذیرد که بنا به دستور ابوالحسن بنیصدر، فرمانده کل قوای آن زمان، باید عقبنشینی کند و مردم را با بعثیها تنها بگذارد. او نیروهای هوانیروز ارتش را با خود همراه میکند و تنها با سه بالگرد، روزگار دشمن را سیاه میکند. «آسمان غرب» در خلق لحظههای حماسهآمیز موفق است. لحظههایی که در آن یک دفاع موفق اما با دستان خالی تصویر میشود. از این صحنهها میتوانیم در سینمای ایران زیاد داشته باشیم، چون أساسا تاریخ ما همین است! شیرودی شخصیت پرشوری بوده است. واقعا برق از سر هر مخاطبی میپراند، صحنهای که در آن شیرودی با بالگردی که مهماتی ندارد، به جان خودروی فرماندهان بعثی میافتد و کلک آنها را میکند. اما از این صحنهها که بگذریم «آسمان غرب» حرفی برای گفتن ندارد. بازیها در نیامده، دیالوگها در نیامده، داستان و فیلمنامه هم احتمالا برای مخاطبان بسیاری گنگ خواهد بود. وقتی بازیگران دیالوگ میگویند، حس میکنی داری یک تئاتر متوسط میبینی. یعنی حتی در حد یک فیلم بد هم نیست، در حد یک تئاتر بد یا نهایتا متوسط است. میشود گفت اگر کسی تصمیم بگیرد برای شهید شیرودی فیلمی بسازد، میتواند به تکراری بودن این سوژه توجهی نکند. چون «آسمان غرب» نهایتا نتوانسته شخصیت این شهید را به زیبایی و کاملی تصویر کند.
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه