سری مستندهای «غیر رسمی» گام مهمی در عرصه روایتسازی درست از رهبر معظم انقلاب اسلامی به شمار میروند
علمدار فرهنگ
جواد شاملو
باورکردنی نیست. طلبهای از حوزه سنتگرای مشهد، مبارزی دائما در حال فرار و حبس و فعالیت، سپس یک چهره مطرح در یک انقلاب بزرگ، یک مسئول سیاسی مهم، یک فرمانده نظامی، یک رهبر دقیق، هوشمند و دائما آگاه و فعال، باورکردنی نیست که اینچنین عرصه فرهنگ مکتوب را همچون کف دست خویش بشناسد. باورکردنی نیست در دورهای که آتش انقلاب به تندروی تمایل پیدا میکند تا آنجا که مزار حکیم طوس تهدید میشود، تبعیدی ایرانشهر به فکر ادبای پیش از انقلاب باشد.
باورکردنی نیست صاحب تفسیرهای مسجد هدایت، مترجم کتاب صلح امام حسن، خالق یک مکتب سیرهای که در کتاب انسان 250 ساله نمود پیدا کرد، پروست را بشناسد، دوگار را بشناسد، شولوخف را بشناسد و تالستوی و هوگو را که پیش از همه بشناسد.
رمانخوان، اهل شعر، اهل تاریخ، اهل سفرنامه، اهل زندگینامه، اهل ترجمه و اهل فرهنگ. او یک مرجع تقلید است، او یک شخصیت سیاسی بارز و تمامعیار است، او رهبر یک مملکت است. اگر بنا باشد کسی برای کتاب نخواندن بهانه داشته باشد، اوست. اما او میخواند؛ نه اینکه میخوانده، دمادم و مستمر میخواند. فرهنگ برایش فرع نیست و گرنه آن را کنار میگذاشت. او کتاب نخواندن را موجب مرگ دل میداند و بیش از این نمیتوان به کتاب احترام گذاشت.
کاری که صدرینیا در مستندهای «غیر رسمی» انجام میدهد، از چند جهت ذی قیمت است. اول آنکه روایتسازی است. اگر ما شخصیت رهبر خود را معرفی نکنیم، دیگران آن را معرفی میکنند. وقتی هزار و چهارصدساله پیش، نماز مجسم را گفتند مگر نماز میخواند، امروز هم یکی از فرهنگیترین رجال سیاسی دنیا را میتوانند بگویند مگر أصلا لای کتاب را باز کرده بود؟ کما اینکه چندی پیش یکی از شبکههای معاند مصاحبهای ترتیب داده بود که شخص مصاحبهشونده در آن میگفت رهبر انقلاب دوست دارد اهل شعر شناخته شود و در ادبیات داستانی هم تنها به ادبیات سوسیالیستی شوروی علاقه دارد و فرد جدیای در ادبیات نیست. آخرین قسمت مستند غیر رسمی،
کاملا روشن میسازد که آن شخص مصاحبهکنندهس در آن شبکه معاند، عجب حرف مفتی زده بود و چه عمقی از دریای یاوهگویی را درک کرده بود و بر چه قلهای از حماقت، پرچم خود را کوبانده بود. رهبر انقلاب قسمتی از زندگی خود را در جهان ادبیات گذرانده است.
جهت دوم که اهمیتش از جهت اول کمتر نیست، تعیین معیار است. رهبر انقلاب چگونه فردی است؟ این را آدمهای زیادی نمیدانند. اغلب مردم جامعه آقا را با سخنرانیها میشناسند که البته منبع خوبی است برای شناخت ایشان، اما سختتر میتواند کلیت این شخصیت را به نمایش بگذارد. وقتی الگویی از انقلابی تراز و معیار نباشد، نگاههای امنیتی میتوانند خود را تحمیل کنند.
رهبر انقلاب شخصیتی است اهل کتاب، اهل ذوق، اهل نگرش باز داشتن، اهل ارتباط گرفتن با تفکرات مختلف و اهل فرهنگ به معنای اصیل آن. نگاهی که اعتقادش سانسور و استبداد و فیلترینگ است، خیلی فاصله دارد با این نگاه. آقا هرچند در رأس قدرت است اما قدرتمآب نیست، زیربنای فکرش فرهنگ است و نه قدرت یا سیاست. زیربنای تفکرات امنیتزده قدرت است و نه فرهنگ عجیب آنکه کسانی که بیشترین هزینه را برای امنیت ملی ایران دادهاند، بیشترین دغدغه را برای فرهنگ ایران دارند. کسانی همچون سردار دلها و رهبر کلمهها.
باورکردنی نیست. طلبهای از حوزه سنتگرای مشهد، مبارزی دائما در حال فرار و حبس و فعالیت، سپس یک چهره مطرح در یک انقلاب بزرگ، یک مسئول سیاسی مهم، یک فرمانده نظامی، یک رهبر دقیق، هوشمند و دائما آگاه و فعال، باورکردنی نیست که اینچنین عرصه فرهنگ مکتوب را همچون کف دست خویش بشناسد. باورکردنی نیست در دورهای که آتش انقلاب به تندروی تمایل پیدا میکند تا آنجا که مزار حکیم طوس تهدید میشود، تبعیدی ایرانشهر به فکر ادبای پیش از انقلاب باشد.
باورکردنی نیست صاحب تفسیرهای مسجد هدایت، مترجم کتاب صلح امام حسن، خالق یک مکتب سیرهای که در کتاب انسان 250 ساله نمود پیدا کرد، پروست را بشناسد، دوگار را بشناسد، شولوخف را بشناسد و تالستوی و هوگو را که پیش از همه بشناسد.
رمانخوان، اهل شعر، اهل تاریخ، اهل سفرنامه، اهل زندگینامه، اهل ترجمه و اهل فرهنگ. او یک مرجع تقلید است، او یک شخصیت سیاسی بارز و تمامعیار است، او رهبر یک مملکت است. اگر بنا باشد کسی برای کتاب نخواندن بهانه داشته باشد، اوست. اما او میخواند؛ نه اینکه میخوانده، دمادم و مستمر میخواند. فرهنگ برایش فرع نیست و گرنه آن را کنار میگذاشت. او کتاب نخواندن را موجب مرگ دل میداند و بیش از این نمیتوان به کتاب احترام گذاشت.
کاری که صدرینیا در مستندهای «غیر رسمی» انجام میدهد، از چند جهت ذی قیمت است. اول آنکه روایتسازی است. اگر ما شخصیت رهبر خود را معرفی نکنیم، دیگران آن را معرفی میکنند. وقتی هزار و چهارصدساله پیش، نماز مجسم را گفتند مگر نماز میخواند، امروز هم یکی از فرهنگیترین رجال سیاسی دنیا را میتوانند بگویند مگر أصلا لای کتاب را باز کرده بود؟ کما اینکه چندی پیش یکی از شبکههای معاند مصاحبهای ترتیب داده بود که شخص مصاحبهشونده در آن میگفت رهبر انقلاب دوست دارد اهل شعر شناخته شود و در ادبیات داستانی هم تنها به ادبیات سوسیالیستی شوروی علاقه دارد و فرد جدیای در ادبیات نیست. آخرین قسمت مستند غیر رسمی،
کاملا روشن میسازد که آن شخص مصاحبهکنندهس در آن شبکه معاند، عجب حرف مفتی زده بود و چه عمقی از دریای یاوهگویی را درک کرده بود و بر چه قلهای از حماقت، پرچم خود را کوبانده بود. رهبر انقلاب قسمتی از زندگی خود را در جهان ادبیات گذرانده است.
جهت دوم که اهمیتش از جهت اول کمتر نیست، تعیین معیار است. رهبر انقلاب چگونه فردی است؟ این را آدمهای زیادی نمیدانند. اغلب مردم جامعه آقا را با سخنرانیها میشناسند که البته منبع خوبی است برای شناخت ایشان، اما سختتر میتواند کلیت این شخصیت را به نمایش بگذارد. وقتی الگویی از انقلابی تراز و معیار نباشد، نگاههای امنیتی میتوانند خود را تحمیل کنند.
رهبر انقلاب شخصیتی است اهل کتاب، اهل ذوق، اهل نگرش باز داشتن، اهل ارتباط گرفتن با تفکرات مختلف و اهل فرهنگ به معنای اصیل آن. نگاهی که اعتقادش سانسور و استبداد و فیلترینگ است، خیلی فاصله دارد با این نگاه. آقا هرچند در رأس قدرت است اما قدرتمآب نیست، زیربنای فکرش فرهنگ است و نه قدرت یا سیاست. زیربنای تفکرات امنیتزده قدرت است و نه فرهنگ عجیب آنکه کسانی که بیشترین هزینه را برای امنیت ملی ایران دادهاند، بیشترین دغدغه را برای فرهنگ ایران دارند. کسانی همچون سردار دلها و رهبر کلمهها.