شهادت اسماعیل هنیه در تهران برای رژیم غاصب یک تیر با دو نشان نبود، یک تیر سرگردان بود

شهید ایران و فلسطین

جواد شاملو
عجیب است؛ کسانی که بیش از همه به شهادت آن‌ها ایمان داریم؛ بیش از همه نیز ما را با شهادتشان شوکه می‌کنند. تقریبا مطمئن بودیم عاقبت حیات شخصیتی چون هنیه شهادت است، اما کجا فکرمی‌کردیم یک روز صبح با خبر شهادت او از خواب بیدار شویم؟ شهیدان زنده ما را بیشتر با شهادتشان حیرت‌زده می‌کنند. شهیدان زنده را شب‌ها می‌زنند. شهیدان زنده را در خارج از خانه می‌زنند. دستکم آمریکا وقتی حاج‌قاسم را شهید کرد؛ آن را به خود نسبت داد. رژیم صهیونیستی اما جرئت پذیرش اعلام مسئولیت ترور را هم ندارد. با ترور اسماعیل هنیه، زمان برای صهیونیست‌ها به عقب باز نخواهد گشت. با ترور هنیه، طوفان‌الاقصی نابود نخواهد شد. مگر با ترور حاج‌قاسم داعش زنده شد؟ مگر با ترور حاج‌قاسم محور مقاومت مرد؟ وقتی که یک نظم و نظام متفاوت می‌شود، ترور شخصیت‌ها تنها حکم انتقام دارد؛ نه راهبرد. ترور حاج‌قاسم انتقام آمریکا از نابودی نظم آمریکایی در منطقه بود و ترور اسماعیل هنیه، انتقام رژیم اشغال‌گر از نابودی افسانه شکست‌ناپذیری، بازدارندگی خیالی و عادی‌سازی بود. برای رژیم اشغال‌گر شرایط هرگز به پیش از طوفان‌الاقصی باز نخواهد گشت. گروه‌های مقاومت تنها به نابودی رژیم اشغال‌گر راضی می‌شوند، مسیر عادی‌سازی بسیار دشوار و پرهزینه شده است و مسئله اسرائیل و فلسطین در جهان به عنوان مهم‌ترین دوگانه‌ای که خیر و شر را در جهان امروز نمایندگی می‌کند 
جا افتاده است. این یک نظم جدید است. در این نظم جدید چهره رژیم اشغالگر هم شکست‌خورده است و هم جنایت‌پیشه. این چهره محصول عملیات طوفان‌الاقصی است. این عملیات، در عرض دیگر درگیری‌های مقاومت و اسرائیل نبود. بلکه از أساس مرحله‌ای جدید بود و طی آن رژیم اشغالگر بخش بزرگی از قدرت معنوی خود را از دست داد و مقاومت این قدرت را به دست آورد. از این رو ترور اسماعیل هنیه برای رژیم اشغالگر نوشدارو بعد از مرگ سهراب است. 
از اساس ترور نمی‌تواند یک دستاورد به حساب بیاید. این اولین بار نیست که رژیم اشغالگر در خیابان‌های تهران دست به ترور می‌زند، پیش از این نیز شهدای هسته‌ای ما و شهید محسن فخری‌زاده، به دست همین رژیم غاصب در همین تهران به شهادت رسیده بودند. این ترور برای تهران مضمن هیچ پیامی نیست. همانگونه که ترورهای قبلی هیچ تغییری در معادلات و مناسبات بین ایران و رژیم غاصب پدید نیاورد. ترور اسماعیل هنیه برای رژیم غاصب ویترین جذابی دارد. کشتن عضو برجسته حماس در قلب تهران، پایتخت محور مقاومت و ام‌القرای جهان اسلام. اما واقعیت چیست؟ حماس اگر خودش را برای شهادت و هزینه‌دادن همه‌جانبه مهیا نکرده بود که دست به طوفان‌الاقصی نمی‌زد. هنیه نیز همچون ده‌ها هزار شهید نوار غزه در این 10 ماه. از سوی دیگر ترور در تهران، برای اسرائیل مرحله قفلی نبوده است و أساس ترور، در هر جای جهان ممکن است. مگر همین چند روز پیش دونالد ترامپ در آمریکا آن هم به وسیله تفنگ ترور نشد؟ تازه پشت آن ترور که سازمان‌های عریض و طویل اطلاعاتی و امنیتی نبود! ترور هنیه برای اسرائیل یک تیر با دو نشان نبود، یک تیر سرگردان بود که هیچ دردی از این رژیم دوا نخواهد کرد. محور مقاومت با تدبیر و درایت از آغاز یک جنگ همه‌جانبه اجتناب کرده است اما در تمام این مدت رژیم اشغالگر هزینه داده است. تیرهای دشمن به هیمنه قدرت نرمش خورده و از آن سو، قدرت سخت مقاومت را نیز خدشه‌دار نکرده است.
با این همه ضرورت پاسخ قدرتمند جمهوری اسلامی ایران به رژیم اشغالگر بدیهی است. اسماعیل هنیه از ما بود و ما از اسماعیل هنیه. او با حاج‌قاسم ما همچون برادر بود. او را اگر در جایی جز ایران زده بودند هم ما آرام نمی‌نشستیم اما حالا که او را در تهران شهید کرده‌اند، دیگر نگاه ما به این شهید عزیز نگاه به یک ایرانی است. این یک قاعده تخلف‌ناپذیر بین‌المللی است، نه صرفا یک شعار مهمان‌نوازانه. 
شهید ایران و فلسطین