چگونه پلاستیک به مشکلی چنین بزرگ تبدیل شد؟

امروزه پلاستیک یکی از عمده‌ترین آلاینده‌های طبیعت است، اما چرا و چگونه به این نقطه رسیدیم، ماجرای استفاده از آن چیست و چگونه به آلاینده‌ای فراگیر بدل شد؟ در این نوشته به پرسش‌هایی ازاین‌دست می‌پردازیم.
پلاستیک همه‌جا را فراگرفته است، چه در آب و چه در خشکی، از اقیانوس‌ها ورودها و دریاها گرفته تا صحراها و بیابان‌ها و کوهستان‌ها، جایی نیست که پای پسماندهای پلاستیکی به آنجا نرسیده باشد. برای آنکه دراین‌باره دیدگاهی کلی به دست آوریم و دریابیم که پای پلاستیک به کجاها بازشده بد نیست بدانیم که طبق پژوهشی که سال ۲۰۲۰ انجام‌شده اگر روندهای کنونی به همین سان ادامه یابد تا سال ۲۰۵۰ تقریباهمه‌ پرندگان دریایی در بدن خود پلاستیک خواهند داشت. اگر بدانیم که پلاستیک چه تاریخچه کوتاهی دارد شگفت‌زده خواهیم شد از این‌که چگونه به‌ این سرعت همه‌جا را گرفته و به معضلی چاره‌ناپذیر در محیط‌زیست تبدیل‌شده است!
واژه‌ پلاستیک در ‌معنای مرتبط با «انعطاف‌پذیری و به‌آسانی شکل‌پذیری» پیشینه‌ای دراز دارد اما نخستین بار در ۱۹۰۹ به معنای ماده‌ای خاص که یکی از گونه‌های پلیمر است به‌کاررفته است. پلیمرها یک دسته از درشت‌ملکول‌ها هستند که از شمار بالایی واحد تکرارشونده ساخته می‌شوند. پلاستیک ماده‌ایست که با انعطاف و شکل‌پذیری و قالب‌پذیری شناخته می‌شود که این ویژگی در فراگیر و پرکاربرد شدن این ماده بسیار مؤثر بوده است. پلیمرها همیشه در طبیعت وجود داشته‌اند؛ برای نمونه، چوب یک‌جور پليمر طبیعی است و پروتئین هم گونه‌ای پلیمر طبیعی است. اما پلاستیک یک‌جور پلیمر است که مصنوعی است و در دو سده‌ اخیر به دست انسان ساخته‌وپرداخته شده است. صنعت پلاستیک با جنگ جهانی دوم جان گرفت. در دهه ۱۹۴۰ میلادی بود که قدرت‌های نظامی در کشورهایی چون آلمان و ایالات‌متحده بودجه‌هایی هنگفت صرف کردند و امکانات پژوهشی را به‌کار بستند تا پلاستیک را هرچه بهتر و باکیفیت‌تر گردانند چراکه پلاستیک ماده‌ای بود که در زمان جنگ بسیار به کار می‌آمد. گرچه پیش‌ از آن زمان سازندگان هیچ‌گاه پلاستیک را ماده‌ درخوری نمی‌دانستند، با آغاز جنگ فلزهایی چون مس و آلومینیوم و استیل و روی که در جنگ به کار می‌آمد هرچه گرانتر شد و درنتیجه سازندگان رو آوردند به پلاستیک. چنین بود که جنگ جهانی دوم که جهان را دگرگون و زیروزبر کرد و دورانی نو پدید آورد از این بابت نیز طلیعه‌ دورانی نو بود -دوران پلاستیک!
اما جنگ نبود که پلاستیک به کالایی مصرفی تبدیل شد. تا چندی پس از جنگ هنوز فرهنگ صرفه‌جویی و با کم ساختن و باز کاربرد و استفاده دوباره و چندباره از کالاها رایج بود، فرهنگی که تا اندازه‌ زیادی از حال و هوای دوران جنگ برآمده بود. با کندوکاو در تاریخچه‌ تولید پلاستیک در دهه‌ ۱۹۵۰ به سخنی برمی‌خوریم از شخصی به نام لوید استوفر که در آن زمان سردبیر مجله‌ «بسته‌بندی مدرن» بود. او در سال ۱۹۵۶ دراین‌باره گفته است: «آینده‌ پلاستیک در سطل زباله است... زمان آن فرارسیده که صنعت پلاستیک دیگر بسته‌بندی‌های «بازکاربرد»(یعنی قابل‌استفاده دوباره و چندباره) تولید نکند و بر تولید محصولات یکبارمصرف متمرکز شود. چراکه این کسب‌وکاریست که هرروزه از نو زنده می‌شود و در حد میلیاردها واحد کالا بزرگی دارد. 
بدین‌سان تولید انبوه و تبدیل پلاستیک به کالای مصرفی و یکبارمصرف ‌پدیده‌ای نسبتا جدید است و از حدود نیم‌سده‌ پس از اختراع پلاستیک آغاز شد. برای همین وقتی سخن از تاریخچه‌ تولید انبوه پلاستیک است معمولا از سده‌ نوزدهم و دهه‌های آغازین در سده بیستم می‌گذرند و اغلب از جایی پس از دهه‌ ۱۹۵۰ آغاز می‌کنند. پیش از آن زمان گرچه پلاستیک تولید می‌شد اما خبری از تولید انبوه پلاستیک در شکل انواع و اقسام کالاها نبود.
جالب است که تا چند دهه پس از اختراع پلاستیک هنوز آن را برای محیط‌زیست بد نمی‌دانستند. بلکه برعکس در آغاز تصور می‌شد به‌کارگیری پلاستیک برای طبیعت و محیط‌زیست خوب است. این نگاه زیست‌محیطی به پلاستیک در آن زمان دلایلی خاص خودش را داشت. پلاستیک را می‌شد جایگزین برخی فرآورده‌های کاغذی کرد تا درختان را برای تولید کاغذ قطع نکنند. همچنین پلاستیک جایگزین خوبی برای برخی مواد طبیعی بود که کمیاب بودند و کم‌کم داشتند تمام می‌شدند. برای نمونه، پلاستیک جایگزین خوبی برای عاج، شلاک و لاک لاک‌پشت بود، موادی که هریک در صنعت‌های گوناگون کاربرد داشتند.
امروزه اما همه‌جا می‌شنویم و می‌خوانیم که پلاستیک طبیعت را می‌آلاید. به‌طورکلی امروزه آلودگی و آلایندگی محیط‌زیست گفتمانی بسیار رایج است. برای همین بد نیست بدانیم که آلودگی و آلایندگی هم در این معنا خودانگاره‌هایی نوین هستند که پیشینه‌ چندان درازی ندارند. در حقیقت وقتی از آلودگی یا آلایندگی برای محیط‌زیست سخن می‌رود معنای علمی این واژه‌ها موردنظر است، معنایی که در سده‌ نوزدهم پا گرفت.
تاریخ آلودگی و آلایندگی در معنای جدید با معادله‌ معروف به استریتر-فلپس آغاز می‌شود، معادله‌ای که «ظرفیت آلاینده‌پذیری» آب را نشان می‌دهد. این معادله را «ه. و. استریتر» و «ارل برنارد فلپس»، دو مهندس بهداشت محیط (رشته‌ای که در آن زمان هنوز نوبنیاد بود)، به سال ۱۹۲۵ به دست آوردند. از آن زمان معنای جدید آلودگی و آلایندگی رایج شد. انگاره‌ «ظرفیت آلاینده‌پذیری» امروزه در دانش‌های محیط‌زیست بسیار رایج است. همچنین بسیاری از سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها درزمینه‌ محیط‌زیست بر پایه‌ این انگاره انجام می‌شود. 
با این معادله و با انگاره‌ «ظرفیت آلاینده‌پذیری» بود که دیدگاهی «علمی» درباره‌ آلودگی نیز رایج شد، این‌که آب یا خاک یا هوا یا به‌طورکلی طبیعت می‌تواند خود را پاک گرداند و از آلودگی بپیراید یعنی توانایی خودپاکسازی دارد ولی وقتی آلودگی از اندازه‌ معینی گذشت دیگر خودپاکسازی شدنی نیست؛ از این گذشته، طبق دیدگاه علمی درزمینه آلودگی، این اندازه‌ معین را می‌شود سنجید و پیش‌بینی کرد و از این طریق تعیین کرد که چیزی آلوده است یا نه. پس گرچه این دیدگاه علمی درباره‌ آلودگی و آلایندگی ما را آگاه می‌کند که حدی از آلودگی هست که طبیعت نمی‌تواند تاب بیاورد اما گویا در عمل حدی از آلودگی را هم مجاز می‌شمارد، برخلاف نگرش سنتی که ما را از هرگونه آلودن طبیعت پرهیز می‌داد. ازاین‌رو می‌شود گفت که این نگرش درباره‌ آلایندگی در حقیقت تا حدی هم راه را بر صنایع آلاینده باز می‌کند.
  صنعت پلاستیک و طبیعت
به‌هرروی پلاستیک وقتی به کالای مصرفی یا یکبارمصرف تبدیل شد و با تولید انبوه به بازار آمد آلودگی ناشی از پلاستیک را دیگر نمی‌شد نادیده گرفت. وقتی در صنعت پلاستیک باریک شویم می‌بینیم که آنچه این صنعت به بار آورده این واقعیت است که پلاستیک به خانه‌ها یا محل کار انسان‌ها می‌رود ولی دیری در آنجا نمی‌ماند بلکه به‌عنوان کالای مصرفی و یکبارمصرف - ‌طوری که گویی پیشگویی لوید استوفر درست از آب درآمده باشد - به سطل زباله می‌رود و ازآنجا پایش به طبیعت باز می‌شود. 
برای آنکه درک کنیم مصرفی شدن و یکبارمصرف شدن پلاستیک چه اندازه در آلودگی ناشی از پلاستیک نقش دارد بد نیست بدانیم که در حال حاضر در اروپا ۴۰ درصد از پلاستیک تولیدشده برای بسته‌بندی مصرف می‌شود.
بدین‌سان اگر بخواهیم نتیجه‌ای سربسته و کلی برای این نوشته بگیریم باید بگوییم که درواقع ساختاری اقتصادمحور و سرمایه‌سالار بود که پلاستیک را به گرفتاری‌ چنین بزرگ برای محیط‌زیست تبدیل کرد. چنان‌که دیدیم پلاستیک تا وقتی کالای مصرفی نبود و به تولید انبوه نمی‌رسید حتی فوایدی هم برای طبیعت داشت. 
در کانون این گرفتاری بزرگ ایده‌ رشد و پیشرفت اقتصادی جای داشت.
 پلاستیک از وقتی معنای سود و منفعت را یافت اندک‌اندک به مشکلی بزرگ و بزرگ‌تر تبدیل شد. در کشور ما ایران نیز در کمابیش بر همین پاشنه می‌چرخد و پلاستیک همه‌جا را فراگرفته، با این تفاوت که آگاهی به پلاستیک چونان معضلی زیست‌محیطی هنوز فراگیر نشده است. برخی از ما ممکن است زمانی را به یادآوریم که پلاستیک هنوز کمیاب بود و همه‌جا را نگرفته بود. آن زمان در ایران به کیسه‌های پلاستیکی «مُشما» می‌گفتند، درحالی‌که در نسل بعدی واژه‌ «پلاستیک» رایج شد و امروزی‌ترها ترجیح می‌دهند بگویند «نایلون». درگذر از مشما به نایلون اما آگاهی زیست‌محیطی درباره‌ پلاستیک چندان فرقی نکرده است. 
چگونه پلاستیک به مشکلی چنین بزرگ تبدیل شد؟