سرباز راه علی (علیه السلام)

محسن پیرهادی
یک. در وصف مولای متقیان علیه‌السلام آمده که آن حضرت جمع اضداد بود. اوج مهربانی و قله جنگاوری بود، لبریز از عاطفه و سرشار از خشم مقدس، اسطوره زهد و سرتاپا در حال تلاش و کار، خلوت‌گزین و سحرنشین سجاده و امیر کلام و بیان. در وصف مقام او دستمان کوتاه است و خرما بر نخیل.
دو. اولیای خدا معمولا در میان خلایق گمنام‌اند. این افتخار و خوش‌اقبالی عصر ماست که چهره‌ای همچون حاج قاسم سلیمانی با سرشت علوی، چنان میان ما بود که درک شخصیت امیرالمؤمنین علیه‌السلام کمی به ذهن نزدیک شود. او در میان ما بود. بارها صحبت‌هایش را شنیدیم. مواضعش را به نظاره نشستیم. اغلب ما حدود دو دهه می‌شناختیمش. سال‌های آخر قبل از شهادت که همه او را می‌شناختند. حالا پنج سال است که مزارش در گلزار شهدای کرمان، میعادگاه میلیون‌ها انسان است.
سه. حاج قاسم چه کرد که تا این اندازه محبوب شد؟ ما که سردار شهید کم نداشته‌ایم. چرا حاج قاسم در میان خیل شهیدان، سیدالشهدا نامیده شد؟ چرا در اغلب سخنان و دیدارها، رهبر معظم انقلاب از رفیق عزیزشان یاد می‌کنند؟ نکته اصلی همین‌جاست.  راز جاودانگی و مقام بلند او چیست؟
چهار. حاج قاسم در نوبه خود، در عصر ما جمع اضداد بود. او درحالی‌که تمدنی‌ترین و اسلامی‌ترین دفاع این قرن را پیش می‌برد و هرروز در یکی از سرزمین‌های اسلامی نقش ایفا می‌کرد، میهن‌پرست‌ترین ما هم بود. او درحالی‌که لحظه‌ای از دغدغه فلسطین و لبنان و سوریه و عراق فارغ نمی‌شد، ایران را حرم می‌دانست و می‌دانیم که حرم در نگاه او چه ابعادی می‌تواند داشته باشد. نام حاج قاسم لرزه بر اندام دشمنان می‌انداخت اما به‌گونه‌ای عموی مهربان فرزندان شهدا بود و برایشان وقت می‌گذاشت که قابل ‌تصور نبود. وقتش همچون امیرالمؤمنین برکت داشت. ده‌ها عملیات برون‌مرزی را رصد و در مواردی مدیریت می‌کرد، در سیل و بحران‌های داخلی خدمتگزار بود، در عرصه‌های داخلی و ملی نقش جدی ایفا می‌کرد و درعین‌حال صدها فرزند شهید از ارتباط مداوم او با خود خاطره‌ها دارند. این را مقایسه کنید با مایی که در مدیریت‌های کوچک، کمتر فرصتی برای خانواده و دوستان خودمان پیدا می‌کنیم. این به‌راستی سؤال است که چگونه صدها فرزند شهید از ملاقات حضوری، تماس تلفنی، ارسال پیام و حتی عیادت‌های او در بیمارستان خاطره‌ها دارند. مگر حاج قاسم بااین‌همه مشغله، چه قدر وقتش برکت پیدا کرده بود.
پنج. حاج قاسم خیلی معمولی بود. از آن جنس معمولی‌ها که امیرالمؤمنین در صفات پیامبر خاتم می‌فرمود که اگر بر سفره‌ای بنشیند از بندگان و بردگان شناخته نمی‌شود. او تا پايان عمر، یک ایرانی روستایی باقی ماند. حتی کرمانی یا به قول مردم آن خطه کرمونی باقی ماند و با وجود آن‌که هر جا وصیت می‌کرد، از اعتاب مقدس عراق گرفته تا
 مشهد الرضا می‌توانست منزل ابدی گزیند، خواست که در کرمان و کنار همشهریان شهیدش به خاک سپرده شود. او خیلی به فکر بود و با تدبیر بود و حتی نوشته روی سنگ مزارش را از قبل اندیشیده بود. او جمع بین شیعه و سنی در منطقه، جمع بین راست و چپ در جریانات سیاسی، جمع بین متدینین و عرفی‌ها در جامعه و جمع بین نگاه ملی و فراملی و تمدنی بود. واژه‌ای هم که برای سنگ مزار خود برگزید در یک کلام، جامع‌ومانع بود: «سرباز قاسم سلیمانی».
سرباز راه  علی (علیه السلام)
دریافت همه صفحات
دانلود این صفحه
آرشیو