چه باید کرد تا کسب‌وکارهای سنتی در عصر فروشگاه‌های زنجیره‌ای زنده بمانند؟

آیا بازار سنتی توان تطبیق با تحولات نوین را دارد؟

گروه اقتصادی  
در دورانی نه‌چندان دور، خیابان‌های اصلی شهرها و کوچه‌های فرعی محلات، نبض اقتصاد خرد جامعه را در دست داشتند. بقالی‌های کوچک، سوپرمارکت‌های خانوادگی، نانوایی‌های محلی و میوه‌فروشی‌های آشنا، نه‌فقط محل تأمین مایحتاج روزانه مردم، بلکه بخشی از هویت فرهنگی و اجتماعی محلات به شمار می‌رفتند. حضور گرم صاحب مغازه‌ها، شناخت شخصی از مشتریان، حساب دفتری‌ها و گپ‌وگفت‌های صمیمانه میان خرید، فضایی ایجاد می‌کرد که فراتر از یک تبادل اقتصادی بود اما امروز، این تصویر آرام و آشنا، در حال تغییر است. فروشگاه‌های زنجیره‌ای با ویترین‌های یکدست، قیمت‌های درج‌شده، کارت‌خوان‌های چندمنظوره و تبلیغات گسترده، یکی‌یکی جایگزین حجره‌ها و مغازه‌هایی می‌شوند که زمانی ستون‌های معیشتی جامعه به شمار می‌رفتند. این تغییر، تنها یک تحول در سبک خرید نیست؛ بلکه نشانه‌ای از تغییر عمیق در ساختار اقتصادی، اجتماعی و چه‌بسا فرهنگی جامعه است. این دگرگونی، اگرچه برخی جنبه‌های مثبت با خود به همراه دارد، اما در مقابل، چالش‌هایی نیز برای کسب‌وکارهای سنتی و ساختار اقتصاد محلی پدید آورده است. در حقیقت می‌توان گفت که طی سال‌های اخیر، اقتصاد خُرد در بسیاری از کشورها درگیر تحولات آرام اما بنیادینی شده است؛ تحولاتی که نه با هیاهوی رسانه‌ای همراه‌اند، نه آن‌چنان در اخبار رسمی منعکس می‌شوند، اما تأثیر آن‌ها بر ساختار معیشتی و چه‌بسا فرهنگی جامعه بسیار عمیق و گسترده است. یکی از مهم‌ترین نمودهای این دگرگونی، رشد قابل‌توجه فروشگاه‌های زنجیره‌ای در سطح شهرها و مناطق روستایی است؛ فروشگاه‌هایی که با ظاهری یک دست، خدماتی ساختارمند و قیمت‌هایی گاه رقابتی، آرام‌آرام در حال جایگزینی کسب‌وکارهای سنتی و محلی هستند. درگذشته، تعامل مردم با فروشندگان محله، نوعی پیوند اجتماعی و اقتصادی خاص را شکل می‌داد و این ارتباط نه‌فقط بر پایه خرید و فروش کالا، بلکه بر اساس اعتماد و نوعی تعامل انسانی استوار بود و فر‌وشندگان محلات کوچک تنها تأمین‌کننده کالا نبودند، بلکه بخشی از حافظه جمعی محله و جامعه محسوب می‌شدند. اما اکنون، این ساختار قدیمی تحت فشار مدل‌های جدید فروش، رقابت نابرابر و تغییر ذائقه مصرف‌کنندگان قرارگرفته است. شایان‌ذکر است تا بگوییم که رشد فروشگاه‌های زنجیره‌ای، در ذات خود پدیده‌ای منفی نیست. در بسیاری از کشورها، این مدل توانسته به ارتقای بهره‌وری، کاهش هزینه‌های مصرف‌کننده و تسهیل دسترسی به کالاها کمک کند. اما آنچه که نیازمند تأمل و بررسی است، چگونگی مدیریت این گذار، جلوگیری از تضعیف بازار سنتی و تلاش برای ایجاد نوعی هم‌زیستی میان این دو مدل اقتصادی است. اینکه این تحولات چگونه بر معیشت خانواده‌های شاغل در مشاغل خرد اثر گذاشته‌اند، چه فرصت‌ها و تهدیدهایی در دل خوددارند و چگونه می‌توان با سیاست‌گذاری هوشمندانه، از ظرفیت هر دو بهره گرفت، محور اصلی این گزارش است. در ادامه این گزارش، تلاش خواهیم کرد که به بررسی ابعاد مختلف این تغییر بزرگ بپردازیم و راهکارهای پیشنهادی برای حفظ تعادل در ساختار بازار خُرد را تبیین سازیم. 
 دگرگونی در سبک خرید و رفتار مصرف‌کننده
با گسترش فروشگاه‌های زنجیره‌ای، سبک خرید مردم به تدریج تغییریافته است. در این فروشگاه‌ها، مشتریان با نظم و تنوع بالای کالاها، امکانات فروش نوین و محیطی مدرن‌تر روبه‌رو می‌شوند. این موارد، تأثیر مستقیم بر رفتار خرید دارند. مصرف‌کننده امروز، کمتر از گذشته با مغازه‌دار وارد تعامل چهره به چهره می‌شود و بیشتر به دنبال سرعت، سهولت و تخفیف است. در چنین فضایی، کسب‌وکارهای سنتی که هنوز بر پایه روابط انسانی و انعطاف‌های شخصی کار می‌کنند، به‌روز مشتریان خود را از دست می‌دهند. از طرفی دیگر کسب‌وکارهای سنتی، اغلب توسط خانواده‌ها اداره می‌شوند و سهم مهمی در اشتغال‌زایی محلی دارند. کاهش فروش این واحدها، به ویژه در مناطق کم‌برخوردار، موجب بروز مشکلات اقتصادی و چه‌بسا مهاجرت شغلی به مشاغل غیرتخصصی یا غیررسمی شده است. فروشگاه‌های زنجیره‌ای، با تمام مزایایی که دارند، کمتر از نظر اشتغال‌زایی اجتماعی تأثیرگذارند؛ زیرا استخدام در آن‌ها غالباً متمرکز، کوتاه مدت و چرخشی است.
 یک دست‌سازی فرهنگی و کاهش تنوع بازار
بازارهای سنتی همواره محلی برای عرضه محصولات بومی، محلی و خانگی بوده‌اند. اما با گسترش فروشگاه‌های زنجیره‌ای، عرضه کالاهای یک‌شکل و سراسری جای این تنوع را گرفته است. درنتیجه، هم تولیدکنندگان خرد و صنایع‌دستی محلی آسیب می‌بینند، هم سبد کالای مصرف‌کننده محدود و یک دست‌تر می‌شود. پیش‌تر مغازه‌های محلی، نقش مهمی در تعاملات اجتماعی ایفا می‌کردند. فروشنده محله، نه‌فقط فروشنده بلکه شنونده و معتمد بسیاری از مردم است. اما ساختار فروشگاه‌های زنجیره‌ای که بر اساس فرآیندهای تعریف‌شده و کنترل‌شده عمل می‌کنند، جای کمی برای این روابط انسانی باقی گذاشته‌اند. این تغییر، می‌تواند در بلندمدت موجب گسست‌های اجتماعی در بافت‌های شهری شود.
 چرا فروشگاه‌های زنجیره‌ای دارای جذابیت هستند؟
این فروشگاه‌ها به دلایل مختلف، موفق به جلب توجه قشر گسترده‌ای از جامعه شده‌اند. به‌عنوان‌مثال  توانایی در ارائه تخفیف‌های گسترده؛ به دلیل خرید عمده و قدرت مذاکره بالا با تولیدکنندگان، تنوع کالا در فضای متمرکز؛ که موجب صرفه‌جویی در زمان و انرژی خریداران می‌شود و استفاده از تکنولوژی‌های روز؛ مانند اپلیکیشن‌های خرید، تخفیف‌های دیجیتال و ارسال درب منزل موجب شده تا این فروشگاه‌ها دارای جذابیت قابل‌توجهی برای مصرف‌کنندگان باشند. از سوی دیگر تجربه خرید مدرن و شفاف با درج قیمت، اطلاعات کالا و خدمات پس از فروش مشخص نیز از دیگر عوامل این جذابیت و تمایل بالای مصرف‌کنندگان است و در صورت عدم تقویت بازارهای سنتی این مزایا می‌توانند موجب حاشیه‌نشینی کامل خرده‌فروشان کوچک شوند.
راهکارهای پیشنهادی برای به‌روزرسانی بازار خرد و تقویت کسب‌وکارهای سنتی
برای ایجاد تعادل در فضای خرده‌فروشی کشور، مجموعه‌ای از سیاست‌ها و اقدامات باید به صورت همزمان اجرا شود که در ادامه به بررسی دقیق‌شان خواهیم پرداخت. 
توسعه مدل‌های نوین خرده‌فروشی سنتی: کسب‌وکارهای محلی می‌توانند با ارتقاء مهارت‌های مدیریتی و فروش، استفاده از تکنولوژی‌های ساده (مانند دستگاه کارت‌خوان، بارکدخوان، یا اپ‌های فروش) و بازسازی فضای فروشگاه، تجربه خرید بهتری به مشتری ارائه دهند.
سیاست‌های حمایتی هدفمند: دولت و نهادهای مسئول باید سیاست‌هایی را تدوین کنند که به نفع کسب‌وکارهای خرد باشد؛ از جمله؛ اعطای تسهیلات کم‌بهره برای نوسازی فروشگاه‌ها، آموزش و توانمندسازی صاحبان کسب‌وکارهای سنتی در حوزه بازاریابی و فناوری و تسهیل در فرآیند ثبت‌نام و بیمه تأمین اجتماعی برای شاغلان بازار خرد. 
شبکه‌سازی بین فروشندگان سنتی: تشکیل اتحادیه‌های محلی فعال و مدرن می‌تواند قدرت چانه‌زنی فروشندگان سنتی را افزایش دهد. از سوی دیگر، ایجاد بازارچه‌های محلی هوشمند یا مجموعه‌های تعاونی، می‌تواند هم قدرت خرید آن‌ها را بالا ببرد و هم چهره‌ جدیدی از بازار سنتی به نمایش بگذارد.
تعامل سازنده میان بخش دولتی و خصوصی: باید چارچوبی برای همزیستی فروشگاه‌های زنجیره‌ای و بازارهای سنتی فراهم شود. برنامه‌ریزی‌های شهری، اختصاص سهمیه مکانی، اعمال محدودیت‌های منطقی برای تراکم فروشگاه‌های زنجیره‌ای در برخی مناطق و حمایت از کسب‌وکارهای سنتی، بخشی از این راهکار است.
 آینده بازار خرده‌فروشی در گرو همزیستی عادلانه
در مجموع، رشد سریع و همه‌جانبه فروشگاه‌های زنجیره‌ای در بستر شهرهای کوچک و بزرگ، بدون تردید دستاوردهایی در زمینه‌ی افزایش دسترسی، کاهش نسبی قیمت برخی کالاها و ارتقاء استانداردهای خدماتی به همراه داشته است. اما در سوی دیگر این روند، واقعیت‌های نگران‌کننده‌ای نهفته که نباید از چشم سیاست‌گذاران اقتصادی و برنامه‌ریزان شهری دور بماند. تضعیف بازارهای سنتی، افت درآمد مشاغل خُرد، کاهش نقش بازارهای محلی در بافت‌های شهری از پیامدهایی است که در صورت بی‌توجهی، می‌تواند آسیب‌های اقتصادی را به دنبال داشته باشد. اکنون زمان آن فرارسیده که با رویکردی متوازن، سیاست‌هایی هوشمندانه برای ایجاد عدالت اقتصادی در عرصه خرده‌فروشی تدوین شود. دولت، نهادهای صنفی و چه‌بسا خود فروشگاه‌های زنجیره‌ای می‌توانند در قالب طرح‌های مسئولیت اجتماعی، نقشی فعال در حمایت از بازارهای محلی ایفا کنند. همچنین به‌روزرسانی و آموزش اصناف سنتی، ارتقاء زیرساخت‌های خدماتی در بازارهای قدیمی، تقویت برندینگ محلی و توسعه فروش آنلاین کسب‌وکارهای کوچک، از راهبردهایی است که می‌تواند بازار سنتی را در مسیر بقا و تحول قرار دهد. این تقابل اگر به درستی مدیریت شود، الزاماً منجر به حذف یکی توسط دیگری نخواهد شد؛ بلکه می‌تواند بستری برای هم‌افزایی، رقابت سازنده و شکل‌گیری یک نظام خرده‌فروشی متعادل و پایدار باشد؛ جایی که در آن هم فروشندگان محلی با تجربه‌ سال‌ها اعتمادسازی مشتری و هم فروشگاه زنجیره‌ای با قابلیت توزیع وسیع و مدرن، بتوانند نقش خود را به نفع مصرف‌کننده و اقتصاد ملی ایفا کنند.
 آیا بازار سنتی توان تطبیق با تحولات نوین را دارد؟