یک سند ودهها پیام
"تحولات" تعیین کننده اصول سیاست خارجی یک کشور نیستند اما منظومه راهبردی و تاکتیکی یک بازیگر را می تواند هدف قرار دهد. این قاعده کلان در حوزه روابط بین الملل، در قبال سیاست خارجی آمریکا نیز صادق است. باید توجه داشت که واشنگتن رویکرد جنگ طلبانه خود ( مبتنی بر استراتژی مهارحداکثری ایران) را به یکباره تعریف و اجرایی نکرده و در سند سیاست خارجی سال 2025 این کشور که اتفاقا از سوی تیم سیاست خارجی ترامپ نگاشته شده ،این رویکرد سلبی علیه کشورمان کاملا به چشم می خورد. درا ین سند راهبردی تیم سیاست خارجی ترامپ صرفا بر روی مسئله هستهای کشورمان تمرکز نکرده و آدرس نوعی "توافق جامع با ایران"را به نظام بینالملل مخابره نموده است. این توافق جامع، سه مؤلفه کلان دارد:پرونده هستهای ، پرونده موشکی و پرونده منطقه ای.
صورتمسئله آشکار است:ترامپ در صدد تبدیل "استراتژی فشار حداکثری" به " استراتژی مهار حداکثری ایران"بوده و تاکتیکها، گفتارها و رفتارهای خود و دیگر اعضای کاخ سفید و وزارت خارجه و دفاع آمریکا را نیز حول همین محور راهبردی تعریف کرده است. پیشفرض ترامپ در پیشبرد این استراتژی خطرناک ، پذیرش مذاکرات و متعاقبا توافق جامع از سوی تهران بوده است. اما پاسخ مقتدرانه جمهوری اسلامی ایران به تجاوز آمریکا و رژیم صهیونیستی به خاک پاک و مقدس کشورمان و افزایش تصاعدی هزینه های جنگ و مداخله گرایی علیه واشنگتن ( که نمونه بارز آن را در موشکباران پایگاه آمریکایی العدید مشاهده کردیم ) به طور طبیعی تحولی است که می تواند کاخ سفید را وادار به نوعی عقب نشینی جبری علیه کشورمان نماید. اکنون ترامپ در دوراهی سختی قرار گرفته است :یکی انهدام جبری و ناخواسته منظومه راهبردی و چندلایه ای که در قبال ایران طراحی نموده و عبور از استراتژی مهار حداکثری تهران و دیگری،پرداخت هزینههای سنگین و غیرقابلجبران تقابل همهجانبه با ایران. باید توجه داشت که در مقابل استراتژی مهارحداکثری آمریکا جز با زبان قدرت و انسجام نمی توان مواجهه کرد.چنین قدرتی باید در توان نظامی ما تبلور مطلق و کامل داشته باشد چنانچه در دفاع مقدس 12 روزه نیز شاهد آن بودیم. اکنون زمان آن است که هزینه های بازی ضد ایرانی آمریکا را افزایش داد زیرا هر گونه سیگنالی که از آن برداشت "مصالحه با دشمن "شود به طور طبیعی ترامپ و دستگاه امنیتی -سیاسی آمریکا را نسبت به پیگیری همان اهداف شوم تعریف شده در سند راهبردی سال 2025 میلادی جری می سازد.
در مواجهه قدرتمندانه با چنین دشمن ماهوی و فریبکاری نباید حتی لحظه ای تردید و درنگ کرد.
صورتمسئله آشکار است:ترامپ در صدد تبدیل "استراتژی فشار حداکثری" به " استراتژی مهار حداکثری ایران"بوده و تاکتیکها، گفتارها و رفتارهای خود و دیگر اعضای کاخ سفید و وزارت خارجه و دفاع آمریکا را نیز حول همین محور راهبردی تعریف کرده است. پیشفرض ترامپ در پیشبرد این استراتژی خطرناک ، پذیرش مذاکرات و متعاقبا توافق جامع از سوی تهران بوده است. اما پاسخ مقتدرانه جمهوری اسلامی ایران به تجاوز آمریکا و رژیم صهیونیستی به خاک پاک و مقدس کشورمان و افزایش تصاعدی هزینه های جنگ و مداخله گرایی علیه واشنگتن ( که نمونه بارز آن را در موشکباران پایگاه آمریکایی العدید مشاهده کردیم ) به طور طبیعی تحولی است که می تواند کاخ سفید را وادار به نوعی عقب نشینی جبری علیه کشورمان نماید. اکنون ترامپ در دوراهی سختی قرار گرفته است :یکی انهدام جبری و ناخواسته منظومه راهبردی و چندلایه ای که در قبال ایران طراحی نموده و عبور از استراتژی مهار حداکثری تهران و دیگری،پرداخت هزینههای سنگین و غیرقابلجبران تقابل همهجانبه با ایران. باید توجه داشت که در مقابل استراتژی مهارحداکثری آمریکا جز با زبان قدرت و انسجام نمی توان مواجهه کرد.چنین قدرتی باید در توان نظامی ما تبلور مطلق و کامل داشته باشد چنانچه در دفاع مقدس 12 روزه نیز شاهد آن بودیم. اکنون زمان آن است که هزینه های بازی ضد ایرانی آمریکا را افزایش داد زیرا هر گونه سیگنالی که از آن برداشت "مصالحه با دشمن "شود به طور طبیعی ترامپ و دستگاه امنیتی -سیاسی آمریکا را نسبت به پیگیری همان اهداف شوم تعریف شده در سند راهبردی سال 2025 میلادی جری می سازد.
در مواجهه قدرتمندانه با چنین دشمن ماهوی و فریبکاری نباید حتی لحظه ای تردید و درنگ کرد.

تیتر خبرها
تیترهای روزنامه