شاهمهره در شطرنج آموزشوپرورش
ابراهیم سحرخیز
معاون اسبق آموزش متوسطه وزارت آموزشوپرورش
آنچه از ۲۰ سال گذشته تاکنون، همواره در محافل رسانهای، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، میزگردهای علمی و دانشگاهی، نشستهای سیاسی و اقتصادی حتی مجامع و مؤسسات مذهبی مثل حوزههای علمیه توسط اهل منبر یا برخی از وعاظ به چالش کشیده شده و باادبیات، الفاظ و الحان مختلفی، کماکان بهعنوان نقل مجالس، دستبهدست میشود چیزی نیست جز «دستاوردهای آموزشوپرورش!»
از گزارههایی مثل «منفی زدن بیش از ۴۲۰ هزار داوطلب آزمون ورودی دانشگاهها در کنکور ۱۴۰۳ بگیر تا جایگاه تقریبا رده آخری ایران در آزمونهای بینالمللی پرلز و تیمز در هشت دوره متوالی، ابراز خجالت رئیس مجلس از کیفیت پایین آموزشوپرورش به دلیل ناتوانی شمار قابلملاحظهای از دانشآموزان پایان دوره ابتدایی از نوشتن درست و بدون غلط حتی اسم خود، سقوط بیوقفه و معنادار نمرات مربوط به امتحانات نهایی دانشآموزان در پایههای دوازدهم و یازدهم در چند سال اخیر، شکوه از نبود یادگیریهای مسئله محور و مهارت پایه، جا ماندن مدرسه از خلاقیت و بروز آفرینندگیهای فکری، روحی و ذوقی در پرتو پارادایم یا رویکرد «غایت محوری و نتیجه گرایی» حاکم بر متون درسی، متهم شدن بخشی از کتابهای درسی به ترویج سکولاریسم یا بالعکس آن در پیکربندی مطالب، به محاق رفتن ارزشهای فرهنگی و تربیتی در مدرسه، ناکامی در پرورش سوژههای مدنی و مؤمن، فراموش شدن تفاوتها و استعدادها در آموزش یکدست، فرمال و کارخانهای، شکلگیری آپارتاید آموزشی و طبقاتی شدن مدرسه تنها بخشی از چالشهایی است که منتقدان از آن بهدستاوردهای منفی آموزشوپرورش ایران یاد میکنند.
آیا بهراستی دست آموزشوپرورش ما، آنقدر تهی است که قدرت هماوردی با خواستهها و نیازهای امروز جامعه ایرانی را از دست داده است؟
این پرسش اساسی همچنان باقی است که چرا آموزشوپرورش نتوانسته است در ۳۵ سال گذشته، بهرغم کوککردن ساز تحولخواهی، تلاش برای عملیاتی شدن الگوی مفهومی مدرسه تراز، مانور دادنهای چندباره در بازنگری و اصلاح ساختار و نظام آموزشوپرورش از ستاد تا مدرسه و کلاس درس، حاکم شدن رویکردهایی مثل «توجه به فرهنگ و تمدن ایرانی - اسلامی، یادگیری آسان و همراه بااحساس موفقیت، متناسبسازی حجم و حذف مطالب غیرکاربردی» در تولید کتابها و متون آموزشی نوپدید، تحویل دادن گزارشهای بلندبالا در پروبال دادن بهجایگاه معاونان و مربیان پرورشی، مدرسه محوری، سنگین نشان دادن کفه ترازو به سمتوسوی کیفیتبخشی در مدرسه با شعارهای پرطمطراقی مثل «استمرار آموزش و ارتقای کیفیت»، «مدرسه قوی -ایران قوی»، «برای ایران برای مدرسه» و برجسته شدن نقش دانشگاه فرهنگیان با رسالت تربیتمعلمانی متعهد و کارآمد برای آموزشوپرورش و آستین بالا زدن رئیسجمهور برای رسیدن به عدالت در فضاهای کالبدی در سطح شهر و روستا، وجود مبانی و سازوکارهای حمایتی آشکار از حق آموزش در قانون اساسی و دیگر اسناد بالادستی، بخشی از خواستههای منتقدان را برآورده سازد؟
کجای کار میلنگد که آموزشوپرورش همچنان اندر خم «وادی فقر و فنا» مانده است. میگویند در بازی شطرنج، مهمترین مهرهای که باید از آن محافظت شود شاه است! اگر شاه کیشومات شود بازی را به حریف باختهاید.
به نظر میرسد «معلم» در آموزشوپرورش، همان شاهمهرهای است که در سایه سالها بیتوجهی ممتد، کیشومات شده و این موضوع باعث شده است تا آموزشوپرورش در ردیف بازندهها قرارگرفته و سالها و روزهای رو به افولی را تجربه کند. مسئله فقط کمبود ۳۳۵ تا ۱۲۵ هزار نفری معلم در مهر آینده نیست، بلکه به تأخیر انداختن زمان بازنشستگی بیش از ۴۰ درصد از معلمان، بسیج و بهکارگیری بیش از ۲۵ تا ۳۰ هزار معلم خرید خدماتی و سرباز معلم، متراکمسازی کلاسهای درس برای فرار از کلاسهای خالی از معلم است که بدون تردید در به ضعف کشاندن دستاوردها بیتأثیر نیست اما گستره مسئله معلم خیلی دراز دامنتر از آن است که تنها به چنین مواردی محدود شود.
از الگو و استراتژی تأمین ، تربیتمعلم بگیر تا طراحی مدلهای مناسب در نظام جبران خدمات باهدف افزایش رضایت شغلی ، انگیزه و بهرهوری و ارتقای محتوای شغل همان حلقه مفقودهای است که از کانون توجه آموزشوپرورش دورمانده است. اینکه چرا مسئلهای به این مهمی از سیاهه و چکلیست آموزشوپرورش جامانده است، محصول یک مسامحه یا تصادف نیست! اتفاقا یک سیاست یا راهبرد بزرگ برای فروپاشی و حراج آموزشوپرورش دولتی است.
متزلزل نشان دادن جایگاه و امنیت شغلی معلم، نادیدهگرفتن توانمندسازی و بهروزرسانی صلاحیتها و شایستگیهای او سالها است که سایهاش بر آموزشوپرورش ما سنگینی میکند و قرار هم نیست تغییری در این وضعیت حاصل شود، دیگر متغیرهای مداخلهگر، فرع بر آنند که البته بیتأثیر هم نیستند اما نه بهاندازه شاهمهرهای به اسم معلم!
معاون اسبق آموزش متوسطه وزارت آموزشوپرورش
آنچه از ۲۰ سال گذشته تاکنون، همواره در محافل رسانهای، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، میزگردهای علمی و دانشگاهی، نشستهای سیاسی و اقتصادی حتی مجامع و مؤسسات مذهبی مثل حوزههای علمیه توسط اهل منبر یا برخی از وعاظ به چالش کشیده شده و باادبیات، الفاظ و الحان مختلفی، کماکان بهعنوان نقل مجالس، دستبهدست میشود چیزی نیست جز «دستاوردهای آموزشوپرورش!»
از گزارههایی مثل «منفی زدن بیش از ۴۲۰ هزار داوطلب آزمون ورودی دانشگاهها در کنکور ۱۴۰۳ بگیر تا جایگاه تقریبا رده آخری ایران در آزمونهای بینالمللی پرلز و تیمز در هشت دوره متوالی، ابراز خجالت رئیس مجلس از کیفیت پایین آموزشوپرورش به دلیل ناتوانی شمار قابلملاحظهای از دانشآموزان پایان دوره ابتدایی از نوشتن درست و بدون غلط حتی اسم خود، سقوط بیوقفه و معنادار نمرات مربوط به امتحانات نهایی دانشآموزان در پایههای دوازدهم و یازدهم در چند سال اخیر، شکوه از نبود یادگیریهای مسئله محور و مهارت پایه، جا ماندن مدرسه از خلاقیت و بروز آفرینندگیهای فکری، روحی و ذوقی در پرتو پارادایم یا رویکرد «غایت محوری و نتیجه گرایی» حاکم بر متون درسی، متهم شدن بخشی از کتابهای درسی به ترویج سکولاریسم یا بالعکس آن در پیکربندی مطالب، به محاق رفتن ارزشهای فرهنگی و تربیتی در مدرسه، ناکامی در پرورش سوژههای مدنی و مؤمن، فراموش شدن تفاوتها و استعدادها در آموزش یکدست، فرمال و کارخانهای، شکلگیری آپارتاید آموزشی و طبقاتی شدن مدرسه تنها بخشی از چالشهایی است که منتقدان از آن بهدستاوردهای منفی آموزشوپرورش ایران یاد میکنند.
آیا بهراستی دست آموزشوپرورش ما، آنقدر تهی است که قدرت هماوردی با خواستهها و نیازهای امروز جامعه ایرانی را از دست داده است؟
این پرسش اساسی همچنان باقی است که چرا آموزشوپرورش نتوانسته است در ۳۵ سال گذشته، بهرغم کوککردن ساز تحولخواهی، تلاش برای عملیاتی شدن الگوی مفهومی مدرسه تراز، مانور دادنهای چندباره در بازنگری و اصلاح ساختار و نظام آموزشوپرورش از ستاد تا مدرسه و کلاس درس، حاکم شدن رویکردهایی مثل «توجه به فرهنگ و تمدن ایرانی - اسلامی، یادگیری آسان و همراه بااحساس موفقیت، متناسبسازی حجم و حذف مطالب غیرکاربردی» در تولید کتابها و متون آموزشی نوپدید، تحویل دادن گزارشهای بلندبالا در پروبال دادن بهجایگاه معاونان و مربیان پرورشی، مدرسه محوری، سنگین نشان دادن کفه ترازو به سمتوسوی کیفیتبخشی در مدرسه با شعارهای پرطمطراقی مثل «استمرار آموزش و ارتقای کیفیت»، «مدرسه قوی -ایران قوی»، «برای ایران برای مدرسه» و برجسته شدن نقش دانشگاه فرهنگیان با رسالت تربیتمعلمانی متعهد و کارآمد برای آموزشوپرورش و آستین بالا زدن رئیسجمهور برای رسیدن به عدالت در فضاهای کالبدی در سطح شهر و روستا، وجود مبانی و سازوکارهای حمایتی آشکار از حق آموزش در قانون اساسی و دیگر اسناد بالادستی، بخشی از خواستههای منتقدان را برآورده سازد؟
کجای کار میلنگد که آموزشوپرورش همچنان اندر خم «وادی فقر و فنا» مانده است. میگویند در بازی شطرنج، مهمترین مهرهای که باید از آن محافظت شود شاه است! اگر شاه کیشومات شود بازی را به حریف باختهاید.
به نظر میرسد «معلم» در آموزشوپرورش، همان شاهمهرهای است که در سایه سالها بیتوجهی ممتد، کیشومات شده و این موضوع باعث شده است تا آموزشوپرورش در ردیف بازندهها قرارگرفته و سالها و روزهای رو به افولی را تجربه کند. مسئله فقط کمبود ۳۳۵ تا ۱۲۵ هزار نفری معلم در مهر آینده نیست، بلکه به تأخیر انداختن زمان بازنشستگی بیش از ۴۰ درصد از معلمان، بسیج و بهکارگیری بیش از ۲۵ تا ۳۰ هزار معلم خرید خدماتی و سرباز معلم، متراکمسازی کلاسهای درس برای فرار از کلاسهای خالی از معلم است که بدون تردید در به ضعف کشاندن دستاوردها بیتأثیر نیست اما گستره مسئله معلم خیلی دراز دامنتر از آن است که تنها به چنین مواردی محدود شود.
از الگو و استراتژی تأمین ، تربیتمعلم بگیر تا طراحی مدلهای مناسب در نظام جبران خدمات باهدف افزایش رضایت شغلی ، انگیزه و بهرهوری و ارتقای محتوای شغل همان حلقه مفقودهای است که از کانون توجه آموزشوپرورش دورمانده است. اینکه چرا مسئلهای به این مهمی از سیاهه و چکلیست آموزشوپرورش جامانده است، محصول یک مسامحه یا تصادف نیست! اتفاقا یک سیاست یا راهبرد بزرگ برای فروپاشی و حراج آموزشوپرورش دولتی است.
متزلزل نشان دادن جایگاه و امنیت شغلی معلم، نادیدهگرفتن توانمندسازی و بهروزرسانی صلاحیتها و شایستگیهای او سالها است که سایهاش بر آموزشوپرورش ما سنگینی میکند و قرار هم نیست تغییری در این وضعیت حاصل شود، دیگر متغیرهای مداخلهگر، فرع بر آنند که البته بیتأثیر هم نیستند اما نه بهاندازه شاهمهرهای به اسم معلم!
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه



