ستاد احیای دریاچه ارومیه از سال 92 تا کنون در عمل مؤثر نبوده است

چالش‌های دریاچه ادامه دارد

گروه اجتماعی
نگین فیروزه‌ای ایران سال‌ها است که حال مساعدی ندارد و به اذعان مسئولان، علیرغم صرف هزاران میلیارد تومان هزینه و اجرای پروژه‌های متعدد، «خشکی کامل آن تا پایان تابستان قطعی است»، اما رئیس پژوهشکده علوم زمین سازمان زمین‌شناسی، خشکی کامل دریاچه ارومیه را رد کرده و به «رسالت» می‌گوید: «این دریاچه هیچ‌گاه به‌طور کامل خشک نخواهد شد چون به یک پلایا تبدیل شده و بر اساس بالانس بارش و تبخیر، ابعاد و حجم شورابه آن تغییر می‌کند. معمولا در فروردین‌ماه مقداری عمق می‌گیرد و در آخر تابستان خشک می‌شود.»
راضیه لک در این گفت‌وگو تأکید می‌کند که «در شرایط فعلی برنامه‌های ستاد احیا نیاز به بازنگری دارد و این ستاد باید برنامه مدونی باتوجه به وضعیت جدید دریاچه آماده کند. در این برنامه باید مشخص شود، چه میزانی از آب شیرین تأمین شده از محل صرفه‌جویی، انتقال، تصفیه فاضلاب و غیره، باید به دریاچه وارد شود. از دیگر مواردی که حتما باید در این برنامه مورد‌توجه باشد، حفظ بخشی از منابع آب شیرین در آبخوان‌هاست تا از تبخیر آن جلوگیری شود و اینکه چه میزان و چه مکان‌هایی نیاز به آب‌ برای کنترل و مهار ریزگرد دارند.»
مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید. 
رئیس اداره حفاظت محیط‌زیست آذربایجان غربی، هشدار داده، احتمالا تا پایان تابستان برای نخستین‌بار در تاریخ، دریاچه ارومیه به‌طور کامل خشک خواهد شد، سؤالی که در اینجا پیش می‌آید، این است که دولت یازدهم در سال ۹۲ با تصویب هیئت‌وزیران، کارگروه نجات و ستاد احیای دریاچه ارومیه را تشکیل داد. اما چرا این ستاد در هیچ دولتی نتوانست در احیای دریاچه نقش مؤثری داشته باشد و چرا ستاد احیا نتوانست سیاست‌های بالادستی را تغییر دهد یا مشارکت جامعه محلی را جلب کند؟
ابتدا باید اشاره کنم که دریاچه ارومیه به‌طور کامل خشک نخواهد شد و یک دریاچه موقت در محیط‌های پلایایی باقی خواهد ماند که بر اساس بالانس بارش و تبخیر، ابعاد و حجم شورابه آن تغییر می‌کند. اما در مورد سؤالی که پرسیدید، تأکید می‌کنم در ستاد احیای دریاچه ارومیه، پس از تشکیل، با بهره‌مندی از ظرفیت جامعه علمی کشور و متخصصان و دانشگاهیان، اقدامات بزرگی صورت پذیرفت و برنامه‌ای پنج‌ساله مدون شد که در زمان و شرایط دریاچه یک برنامه تأمین آب در حوضه آبریز دریاچه ارومیه بود و درهرحال برای منطقه همیشه ارزشمند بوده و می‌بایست اجرایی شود. اما اجرای این برنامه مستلزم حمایت وزارتخانه‌های مختلف به‌ویژه وزارت جهاد کشاورزی بود. ولی این وزارتخانه نتوانست برنامه‌های ستاد ازجمله کاهش ٤٠ درصدی مصرف آب کشاورزی در حوضه آبریز دریاچه ارومیه را محقق کند، درنتیجه ستاد احیا موفق نشد میزان آب مورد نیازی که باید ظرف چندسال به دریاچه وارد شود را رها‌سازی کند. از طرفی لازمه مشارکت جامعه محلی، فرهنگ‌سازی بود، اقدامی بسیار دشوار که در یک دوره کوتاه چندان محقق نشد. این موارد بدان معنا نیست که برنامه ستاد دارای اشکال بوده، اما واقعیت این است که فرصت طلایی احیای دریاچه ارومیه، چند سال قبل از تشکیل ستاد از دست رفته بود و درواقع ستاد احیا دیر تشکیل شد، درست درزمانی که دریاچه از یک رخداد حدی عبور کرده و اصطلاحا برگشت‌ناپذیر بود. اگر این ستاد به‌جای سال ٩٢، پنج سال قبل‌تر تشکیل می‌شد؛ یعنی زمانی که در بستر دریاچه ارومیه هنوز رسوب‌گذاری نمک شروع نشده بود، ستاد احیا می‌توانست کارنامه موفقی از خود به‌جای بگذارد.  
علیرغم اظهاراتی مبنی بر خشکی کامل دریاچه تا پایان تابستان، برخی از کارشناسان همچنان معتقدند که با اصلاح الگوی کشت، بهینه‌سازی آبیاری، مدیریت یکپارچه و جلب مشارکت جامعه محلی، هنوز امیدی برای حفظ دریاچه وجود دارد. این گروه از کارشناسان معتقدند، با هدایت آب به بخش‌های محدود برای جلوگیری از تشکیل کانون‌های ریزگرد، به‌جای خشک شدن کامل دریاچه، اقدامات برای جلوگیری از نفوذ آب‌شور دریاچه به دشت‌های اطراف، به‌ویژه در بخش شرقی و نظارت بر چاه‌های غیرمجاز، تخصیص حق‌آبه زیست‌محیطی دریاچه و بازنگری در سدسازی می‌تواند دریاچه را از وضعیت کنونی خارج کند، دیدگاه شما در‌این‌باره چیست؟
هیچ‌کدام از مواردی که اشاره کردید را رد نمی‌کنم، همه این اقدامات حتما باید انجام شود، آن هم در کشور خشک و نیمه‌خشکی همچون ایران که اکنون با بحران آب مواجه است. ایران ما، کشوری نیست که منابع آب شیرین فراوانی در اختیار داشته باشد، بنابراین تمامی اقداماتی که مطرح کردید برای حفظ شرایط فعلی دریاچه و حفظ حوضه آبریز دریاچه ارومیه لازم است. من از یک دهه قبل نیز مستمرا هشدار می‌دادم که حفظ وضع موجود بسیار لازم است. در هرزمانی باید به این مسئله فکر کرد، چون ممکن است سال آینده همین شرایط هم نباشد. اینکه می‌شود دریاچه ارومیه را احیا کرد یا نکرد، به نظرم باتوجه به وضعیت فعلی همگان می‌دانند دریاچه‌ای که در بستر آن چند متر نمک ترسیب کرده، قابل احیا نیست ولی مسلما برای کنترل و مهار ریزگرد به آب نیاز داریم. بنابراین باید بخشی از دریاچه ارومیه را تحت هر شرایطی نگه داشت و یکسری برنامه‌های کنترل و مهار ریزگرد را در دستور کار قرار داد، شاید بتوان بخش‌هایی از آن را درجایی که مردم بیشتر تردد می‌کنند و چهره غمگین و خشک دریاچه را می‌بینند، ازلحاظ منظرشناختی حفظ کرد. این موارد حتما باید مورد‌توجه باشد. در حاشیه دریاچه ارومیه، آبخوان‌هایی قرار دارد که پیش‌تر و زمانی که سطح آب آبخوان‌ها بالا بود، آب را به‌صورت چشمه وارد دریاچه می‌کردند، ولی اکنون به دلیل افت وحشتناک سطح آب‌های زیرزمینی، آبی از این طریق وارد دریاچه نمی‌شود و یا میزان آن بسیار اندک و در فصول پر‌بارش رخ می‌دهد. در‌صورتی‌که یکی از روش‌های تغذیه آب دریاچه‌ها، آب‌های زیرزمینی است ولی وقتی سطح آبخوان‌ها پایین می‌رود، دیگر نمی‌توانند آبی را به دریاچه وارد کنند، به عبارت بهتر چشمه‌های کف دریاچه اغلب خشک شده‌اند، در آن صورت این احتمال وجود دارد که  آب‌شور دریاچه از مسیر رودخانه‌های قدیمی که رسوبات دانه‌درشت دارند به آبخوان نفوذ کند. 
به نظر من در شرایط فعلی برنامه‌های ستاد احیا نیاز به بازنگری دارد و این ستاد باید برنامه مدونی باتوجه به وضعیت جدید دریاچه آماده کند. در این برنامه باید مشخص شود، چه میزانی از آب شیرین تأمین شده از محل صرفه‌جویی، انتقال، تصفیه فاضلاب و غیره، باید به دریاچه وارد شود. از دیگر مواردی که حتما باید در این برنامه مورد‌توجه باشد، حفظ بخشی از منابع آب شیرین در آبخوان‌هاست تا از تبخیر آن جلوگیری شود و اینکه چه میزان و چه مکان‌هایی نیاز به آب‌ برای کنترل و مهار ریزگرد دارند. 
 گروهی از صاحب‌نظران می‌گویند، کافی‌است مداخلات انسانی به حداقل خود برسد در این صورت طبیعت خودش را ترمیم خواهد کرد، اما دولت به سبب آن‌که برای بازگرداندن آب به دریاچه باید تاوان زیادی بدهد، حاضر به انجام کار واقعی دراین‌باره نیست و به همین دلیل در رسانه‌ها به‌صراحت می‌گویند، دریاچه تا پایان تابستان خشک خواهد شد. آیا شما با این دیدگاه موافقید؟ 
پس از بررسی و مطالعه حوزه‌های رسوبی و دریاچه‌های شور و فوق شور به لحاظ زمین‌شناسی درمی‌یابیم که این‌ها روند تحولی خود را طی می‌کنند تا به شرایطی می‌رسند که شکل و وضعیت مورفولوژی یک دریاچه شور به یک پلایا تبدیل می‌شود، این مسئله ناشی از نرسیدن آب شیرین در زمان مناسب به دریاچه و افزایش غلظت املاح و افزایش شوری بالغ‌بر ٣۵٠ گرم بر لیتر است، که آغاز ترسیب نمک در بستر دریاچه است. در این حالت سرعت رسوب‌گذاری عادی دریاچه که حدود نیم میلی‌متر در سال است به چندین سانتی‌متر در سال می‌رسد و لذا به‌سرعت عمق دریاچه از دست می‌رود و حوضه رسوبی به یک کفه نمکی (پلایا) تبدیل می‌شود. وقتی دریاچه به یک کفه نمکی تبدیل می‌شود، میزان تبخیر به‌شدت بالا می‌رود و به این محیط پلایا می‌گوییم، درست مانند آن است که به‌جای حفظ آب در یک فنجان، آب داخل نعلبکی ریخته شود. اما اینکه با پلایا چه باید کرد، مستلزم تدوین برنامه‌ای مدون و جدید است. در مورد ادامه سؤالتان که مطرح کردید دولت اگر بخواهد قادر به احیای دریاچه است، باید بگویم؛ اولا این دریاچه‌ها به‌طور کامل خشک نمی‌شوند. داخل دریاچه‌های شور همیشه در زمان آبگیری، دوباره آب خواهد بود، چون یک اکوسیستم زنده‌اند و پلایا‌ها ازنظر زمین‌شناسی دارای اکوسیستمی جدید و پویا هستند، به این نوع دریاچه‌ها، اصطلاحا دریاچه موقت می‌گویند. در یک‌فصلی از سال که بارش‌ها خوب است، داخل آن را مقداری آب فرا می‌گیرد و با وقوع خشکسالی به‌ویژه در تابستان و اواخر شهریورماه مجدد کم‌آب می‌شوند. بنابراین به طورکامل خشک نمی‌شوند. حاشیه پلایا خشک می‌شود ولی بخش‌های مرکزی آن همیشه مقداری آب دارد و در لایه‌های زیرین آن؛ آب‌های نمکی و شور وجود دارد. 
احیای دریاچه ارومیه با ریختن مقادیر نا‌چیزی آب شیرین بر روی پلایا، ممکن نیست. مثل این است که داخل لگن یا حوضچه‌ای نمک بریزید و آب را ذره‌ذره به حوضچه‌ای که مسطح است و عمق ندارد وارد کنید. اگر ما می‌توانستیم مقدار زیادی آب از‌دست‌رفته را یکباره وارد دریاچه کنیم، به‌گونه‌ای که نمک را حل می‌کرد و به سال‌هایی برمی‌گشتیم که هنوز ترسیب نمک شروع نشده بود، آنگاه وضعیت متفاوت بود. ولی در حال حاضر که با یک محیط پلایایی مواجهیم که کف و عمق دریاچه را نمک فرا‌گرفته، دریاچه دیگر احیا‌پذیر نیست. فقط باید این محیط پلایایی را به بهترین شکل با کمترین میزان ریزگرد‌های گلی و یا ریزگرد‌های گلی نمکی مدیریت کرد. باز هم تکرار می‌کنم تأمین و صرفه‌جویی در آب شیرین و برنامه‌های ستاد احیا در همه حالت باید اجرا شود اما اینکه با آب شیرین تأمین‌شده چگونه باید حوزه را مدیریت نمود نیاز به برنامه‌ای جدید دارد.
اما در مورد اینکه طبیعت قادر به ترمیم و اصلاح خودش است، باید تأکید کنم که تمام تغییرات و تحولات طبیعی به زمان‌هایی هزاران‌ساله نیاز دارد و نمی‌توان در بازه زمانی کوتاه و طی چند دهه، انتظار تحقق چنین پروسه‌ای را داشت. وقایع زمین‌شناسی و تغییرات محیط‌های رسوبی، در کوتاه‌مدت رخ نمی‌دهد. اتفاقاتی که ظرف ٢٠ سال اخیر رخ داده است، شامل تغییر محیط‌های رسوبی بوده که عمدتا ناشی از دخالت انسان است چون سرعت تغییرات زمین‌شناسی هزاران‌ساله را ما به یک تا دو دهه تبدیل کرده‌ایم لذا برگشت‌پذیری این مسئله، باتوجه به فشاری که بر مصرف آب به‌خاطر بارگذاری جمعیت ایجاد شده، در کوتاه‌مدت ممکن نیست. مگر اینکه اطراف دریاچه مصرف آبی نباشد و در طی هزاران سال، سیلاب‌هایی روی دریاچه را فرا بگیرد، سپس با ایجاد رسوبات گلی، سوبسیدانس زمین رخ بدهد و آرام‌آرام حوضه رسوبی مجدد عمق پیدا کند و لایه‌های نمکی در زیر گلِ پهنه سیلابی مدفون شود، آنگاه با تأمین آب از طریق بارش‌ها، محل یا حوضچه‌ای برای ایجاد یک دریاچه شکل خواهد گرفت. ما بارها این مسئله را در مغزه‌های کف دریاچه مشاهده کرده‌ایم. به‌عنوان‌مثال دریاچه ١٣ هزار سال پیش خشک شده اما مجدد شکل گرفته است. سال‌های خشکسالی و ترسالی در گذشته بسیار طولانی و چند صد‌ساله یا چند هزارساله بوده است. لذا انتظار احیای دریاچه در ظرف عمر یک انسان تقریبا غیرممکن است. 
خانم لک شما از سالیان پیش پیوسته مطرح کرده بودید که دریاچه ارومیه دیگر قابل احیا نیست یعنی دیگر نمی‌توان یک دریاچه با تراز اکولوژیکی را برگرداند، چگونه در وضعیتی که گروهی معتقد به احیا بودند، شما به این نتیجه قطعی رسیدید که پس از ١٣ هزار سال که این اکوسیستم سابقه خشک شدن نداشته، دیگر امکانی برای احیا نخواهد داشت؟
ببینید گروهی از افراد متخصص در حوزه‌های مختلف، در ستاد احیا مطالعاتی انجام دادند که خروجی آن برنامه‌ای مدون بود، اما در جریان تدوین این برنامه عمدتا کسانی نقش داشتند که در حوزه آب دارای تخصص بوده و تصور می‌کردند این دریاچه همانند یک ظرف آب است، که آب داخل آن از‌دست‌رفته و فقط دنبال این موضوع بودند که میزان آب از‌دست‌رفته را به یک نحوی تأمین و به دریاچه وارد کنند. اما از یک موضوع غافل شدند و همواره سعی کردم این موضوع را روشن کنم، آن هم مسئله تغییرات زمین‌شناسی دریاچه بود و تحولاتی که در محیط‌های رسوبی دریاچه‌های شور رخ می‌دهد. شاید اگر در زمان تشکیل ستاد احیا همه متوجه این مسئله می‌شدند که دریاچه به یک پلایا تبدیل شده، آنگاه آب شیرینی که ظرف چندسال تأمین و رها‌سازی شد، به شکل مناسب‌تری قابل مدیریت بود. در هنگام تشکیل ستاد احیا، کمیته زمین‌شناسی با مسئولیت بنده در گزارش خود اعلام نمود که آب شیرین را در آبخوان‌های اطراف دریاچه ذخیره کنیم یا اینکه فشار مصرف را از روی آبخوان‌ها برداریم که از طریق چشمه‌ها، آب از آبخوان به دریاچه بازگردد و آب شیرین را خیلی در معرض تبخیر قرار ندهیم. اکنون مشکل منطقه علاوه بر دریاچه ارومیه، دریاچه‌های زیرزمینی است که از بین رفته است. وقتی با بحران آب شیرین مواجهیم باید از این بابت مراقب باشیم که چه میزان آب را در معرض تبخیر قرار می‌دهیم و درست برنامه‌ریزی کنیم. لازم است در بخش‌های موردنیاز، آب شیرین را به‌منظور کنترل و مهار ریزگرد به دریاچه اختصاص دهیم. 
در سالیان اخیر برخی بر راهکار انتقال آب ‌برای احیای دریاچه ارومیه تأکید کرده‌اند ، همچون انتقال آب از دریای کاسپین، خلیج‌فارس، عمان و وان ترکیه، آیا چنین راهکار‌هایی که پیش‌تر مطرح‌شده و منتقدان زیادی هم دارد، قادر است به احیای دریاچه کمک کند و اساسا منطقی و عقلانی است؟
با انتقال آب بین حوضه‌ای مخالفم. هر دریاچه خود یک اکوسیستم است که بالانس تبخیر و بارش آب به تعادل رسیده است و آب مازادی ندارد، بنابراین اجازه نداریم آب آن را به حوضه دیگری انتقال دهیم. اکنون پروژه‌های انتقال آب در دنیا، پروژه‌های نا‌موفقی به لحاظ محیط‌زیستی هستند. اگر آب یک نقطه را به نقطه دیگری انتقال دهیم، چندین سال بعد حوضه مبدأنیز با مشکل مواجه خواهد شد. در حال حاضر مگر دریای کاسپین شرایط خوبی دارد، یا مگر اجازه داریم آب آن  را به‌نقطه دیگری انتقال دهیم؟ این پروژه‌ها چندین سال زمان می‌برد تا به نتیجه برسند. بنابراین چنین روش‌هایی نه در کوتاه‌مدت پاسخ می‌دهد و نه اجرای آن منطقی و درست است. هر حوضه‌ای به آب خودش نیاز دارد و نمی‌توان تصور کرد آب یک حوضه، زیاد است و باید مازاد آن را به نقطه دیگری برد. در مورد دریاهای آزاد ازجمله خلیج‌فارس و دریای عمان، آب باید در مبدأ شیرین شده و بعد منتقل شود. چون آب کاسپین یا عمان، اگر داخل دریاچه ارومیه ریخته شود، انگار که نمک وارد دریاچه شده است و به رفع بحران کمکی نخواهد کرد. چنانچه آب هم در مبدأ شیرین شود، باتوجه به مشکلاتی که در حوزه تأمین آب وجود دارد، آیا بهتر نیست که این آب‌برای مصارف شرب یا موارد مهم‌تر، به مصرف برسد؟ بنابراین باید به مدیریت آب در حوضه دریاچه ارومیه فکر کنیم، وقتی می‌گوییم حوضه آبریز این دریاچه، منظورمان دریاچه نیست، بلکه از خط الرأس ارتفاعات تا خود دریاچه را در بر می‌گیرد. وقتی مدیریت کل حوضه آبریز را می‌خواهیم درنظر بگیریم باید به تک‌تک موارد فکر کنیم، نه‌فقط خود دریاچه. 
هزینه تأمین آب شیرین از آب‌شور بسیار بالاست و از طرفی باید هزینه انتقال آب و مصرف برق را هم اضافه نمود. آیا چنین آب گرانی را می‌توان وارد دریاچه نمود؟ مقدار آب مورد نیاز دریاچه حداقل ٢٠ میلیارد متر‌مکعب است که اگر هزینه آب‌شیرین‌کن را برای هر متر‌مکعب ٣ دلار در نظر بگیریم، آیا چنین پروژه‌هایی قابل‌اجراست؟
درباره وضعیت کانون‌های تولید گرد‌و‌غبار در دریاچه ارومیه با‌توجه‌به احتمال خشک‌شدن کامل آن در پایان تابستان لطفا توضیحاتی ارائه بفرمایید و اینکه شعاع حرکتی ریزگرد‌ها تا کجا خواهد بود؟ 
همانطور که اشاره کردم این دریاچه هیچ‌گاه به‌طور کامل خشک نخواهد شد و یک پلایاست. همانند دریاچه نمک قم و حتی مهارلو که پلایا محسوب می‌شوند. معمولا در فروردین‌ماه مقداری عمق می‌گیرند و در آخر تابستان خشک می‌شوند. اما قسمت‌هایی از آن به کانون‌های نمک و ریزگرد تبديل می‌شوند، که موضوع بسیار مهمی است. آن قسمت‌هایی از دریاچه که به کانون ریزگرد تبدیل شده، ازلحاظ محیط رسوبی پلایاست، اگر یک پلایا را از بیرون دریاچه به داخل دریاچه طبقه‌بندی کنیم، ابتدا کفه گلی و بعد به سمت داخل دریاچه، کفه گلی نمکی و سپس کفه نمکی قرار دارد. در آخر هم دریاچه موقت شکل می‌گیرد. درحال حاضر دریاچه ارومیه همین وضعیت را دارد. از بیرون یک کفه گلی با ریزگرد‌ها یا کانی‌های عمدتا رسی وجود دارد و در هرجایی که تالابی خشک شده باشد و یا اطراف دریاچه‌ای خشکیده باشد، ریزگرد‌های گلی پدید می‌آید. اما کفه گلی نمکی خطرناک‌ترین قسمت است که پوسته‌های نازک نمک روی سطح زمین قرار می‌گیرد، این نمک‌ها عمدتا در اثر آب‌نمکی که در لایه‌های زیرین است و به دلیل خاصیت لوله‌های مویین و تبخیر، بالا می‌آید و پوسته‌های نازک نمک، سطح زمین را فرا می‌گیرد. این‌ها در اثر وزش باد، نمک را در هوا پخش می‌کنند. بنابراین اولویت اول برای کنترل و مهار ریزگرد، این کفه‌های گلی نمکی است. 
به این نکته نیز باید توجه کرد که در کفه‌های نمکی، آنجایی که دریاچه بوده است و در اثرتبخیر، نمک ترسیب کرده است، به‌راحتی ریزگرد تولید نمی‌شود، چون نمک حالت سنگ دارد وبسیار سفت‌وسخت است، لذا این بخش‌ها برای کنترل و مهار ریزگرد نباید در اولویت باشند. این نمک‌ها در بستر دریاچه‌ها ترسیب شده، ضخامت زیادی دارند و جنس‌شان عمدتا نمک طعام است. بخش داخلی دریاچه نیز گاهی آب دارد و گاهی آب آن از دست می‌رود و نیاز به کنترل و مهار ریزگرد ندارد. 
خاطرم هست که برای تدوین برنامه کنترل و مهار ریز گرد، سال ٩٤ من به همراه تعدادی از اساتید و متخصصین به ایالات کالیفرنیا، نوادا و یوتا سفر کردیم و چهار دریاچه شور دارای بحران را مشاهده کردیم، تجربیات منتقل شده بسیار ارزشمند است. برای دریاچه‌ای مشابه دریاچه ارومیه فعلی، روش‌های کنترل و مهار ریزگرد بسیار متنوع و عمدتا مبتنی بر آبیاری قطره‌ای همزمان با وزش باد و خشکی زمین در یک‌میزان مشخص شده است. به‌گونه‌ای که بلافاصله پس از رسیدن به یک شدت از باد که قابلیت برداشت نمک از سطح زمین را داشته باشد، دستگاه‌های خودکار، فعال و شروع به ریختن آب روی سطح زمین می‌کنند. 
چالش‌های دریاچه  ادامه دارد