تغییر پارادایم در ذهنهای غربزده
مسعود پیرهادی
این روزها برخی از فعالان سیاسی با لحنی دلسوزانه سخن از «تغییر پارادایم» به میان میآورند. در ظاهر، این تعبیر جذاب است و بوی نوگرایی میدهد، اما در باطن، نشانی نادرست میدهد و میتواند ملت را دوباره به بیراهه بکشاند. چرا که پارادایم انقلاب اسلامی خود زنده، پویا و متحول است؛ انقلابی که منبعث از اسلام است و همچون حقیقت دین، ذاتا در حال بالندگی و حرکت است. بنابراین نیازی به تغییر پارادایم انقلاب نیست، بلکه آنچه نیازمند تغییر فوری است، ذهنهای کوچک و زنگزدهای است که با غربزدگی و خودباختگی، مانع درخشش این حقیقت میشوند.
غربزدگی یک بیماری مزمن در بخشی از نخبگان ماست. نگاهی که همواره به جای اتکا به ظرفیتهای ملت و ایمان به توان داخلی، چشم به دست بیگانگان داشته و به امید نسخههای غربی نشسته است. همین نگاه بود که در سالهای اخیر، از برجام تا انواع قراردادهای سیاسی و اقتصادی، همهچیز را به لبخند قدرتهای غربی گره زد و در نهایت چیزی جز تحقیر، فشار و وعدههای توخالی نصیب ملت نساخت. این همان «تغییر پارادایم» خطرناکی است که به جای آیندهسازی، جز تکرار تجربههای تلخ، ثمری ندارد.
این خطای راهبردی، در تاریخ معاصر ما کمهزینه نبوده است. نزدیکترین و سهمگینترین نمونهاش همین تجربه تلخ ۲۸ مرداد است؛ جایی که عدهای دل به لبخند غرب بستند و تصور کردند میتوان با تکیه بر حمایتهای خارجی، منافع ملت را تضمین کرد. اما در عمل دیدیم که همان دستهایی که در ظاهر برای آزادی و استقلال کف میزدند، در پشت پرده کودتا را سامان دادند و استقلال یک ملت را به تاراج بردند. این، هشدار تاریخی ماست که غرب نه شریک مطمئن که بازیگری فرصتطلب و غدار است.
تاریخ نشان داده است که هر بار نگاه خودباخته به غرب غلبه کرده، نتیجه جز تحقیر، فشار و خیانت نبوده است.
در سالهای اخیر نیز نمونههای دیگری را تجربه کردیم؛ از مذاکراتی که قرار بود کلید گشایش اقتصادی باشد اما جز افزایش تحریم و بیاعتمادی ثمر نداشت، تا قراردادهایی که با هزار امید بسته شدند و با یک اشاره سیاسی پاره گشتند. اینها همه شواهدی است که به ما یادآور میشود تغییر پارادایم واقعی نه در پشت میزهای وابسته به غرب، که در دل مردم و در بازگشت به ایمان و اعتماد به ظرفیتهای ملی معنا پیدا میکند.
امروز در آستانه سالگرد ۲۸ مرداد، این درس تاریخی بیش از هر زمان دیگری باید در گوش جانها طنینانداز شود: غربگرایی نه تنها راهحل نیست، بلکه تکرار همان کابوسی است که ملت ایران سالها برای عبور از آن خون داده و هزینه پرداخته است.
پارادایم انقلاب اسلامی همچنان زنده و پیشرونده است؛ اما آنچه باید عوض شود، ذهنهایی است که هنوز اسیر توهمات گذشتهاند.
راه آینده روشن است: بازگشت به اعتماد به خدا، اعتماد به مردم، و ایستادن بر تواناییهای بومی که بارها امتحان خود را پس دادهاند.
این روزها برخی از فعالان سیاسی با لحنی دلسوزانه سخن از «تغییر پارادایم» به میان میآورند. در ظاهر، این تعبیر جذاب است و بوی نوگرایی میدهد، اما در باطن، نشانی نادرست میدهد و میتواند ملت را دوباره به بیراهه بکشاند. چرا که پارادایم انقلاب اسلامی خود زنده، پویا و متحول است؛ انقلابی که منبعث از اسلام است و همچون حقیقت دین، ذاتا در حال بالندگی و حرکت است. بنابراین نیازی به تغییر پارادایم انقلاب نیست، بلکه آنچه نیازمند تغییر فوری است، ذهنهای کوچک و زنگزدهای است که با غربزدگی و خودباختگی، مانع درخشش این حقیقت میشوند.
غربزدگی یک بیماری مزمن در بخشی از نخبگان ماست. نگاهی که همواره به جای اتکا به ظرفیتهای ملت و ایمان به توان داخلی، چشم به دست بیگانگان داشته و به امید نسخههای غربی نشسته است. همین نگاه بود که در سالهای اخیر، از برجام تا انواع قراردادهای سیاسی و اقتصادی، همهچیز را به لبخند قدرتهای غربی گره زد و در نهایت چیزی جز تحقیر، فشار و وعدههای توخالی نصیب ملت نساخت. این همان «تغییر پارادایم» خطرناکی است که به جای آیندهسازی، جز تکرار تجربههای تلخ، ثمری ندارد.
این خطای راهبردی، در تاریخ معاصر ما کمهزینه نبوده است. نزدیکترین و سهمگینترین نمونهاش همین تجربه تلخ ۲۸ مرداد است؛ جایی که عدهای دل به لبخند غرب بستند و تصور کردند میتوان با تکیه بر حمایتهای خارجی، منافع ملت را تضمین کرد. اما در عمل دیدیم که همان دستهایی که در ظاهر برای آزادی و استقلال کف میزدند، در پشت پرده کودتا را سامان دادند و استقلال یک ملت را به تاراج بردند. این، هشدار تاریخی ماست که غرب نه شریک مطمئن که بازیگری فرصتطلب و غدار است.
تاریخ نشان داده است که هر بار نگاه خودباخته به غرب غلبه کرده، نتیجه جز تحقیر، فشار و خیانت نبوده است.
در سالهای اخیر نیز نمونههای دیگری را تجربه کردیم؛ از مذاکراتی که قرار بود کلید گشایش اقتصادی باشد اما جز افزایش تحریم و بیاعتمادی ثمر نداشت، تا قراردادهایی که با هزار امید بسته شدند و با یک اشاره سیاسی پاره گشتند. اینها همه شواهدی است که به ما یادآور میشود تغییر پارادایم واقعی نه در پشت میزهای وابسته به غرب، که در دل مردم و در بازگشت به ایمان و اعتماد به ظرفیتهای ملی معنا پیدا میکند.
امروز در آستانه سالگرد ۲۸ مرداد، این درس تاریخی بیش از هر زمان دیگری باید در گوش جانها طنینانداز شود: غربگرایی نه تنها راهحل نیست، بلکه تکرار همان کابوسی است که ملت ایران سالها برای عبور از آن خون داده و هزینه پرداخته است.
پارادایم انقلاب اسلامی همچنان زنده و پیشرونده است؛ اما آنچه باید عوض شود، ذهنهایی است که هنوز اسیر توهمات گذشتهاند.
راه آینده روشن است: بازگشت به اعتماد به خدا، اعتماد به مردم، و ایستادن بر تواناییهای بومی که بارها امتحان خود را پس دادهاند.

تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
تغییر پارادایم در ذهنهای غربزده
-
حمایت از صنایع کوچک ضامن رونق تولید است
-
مسکن کارگران باید در اولویت واگذاری زمین قرار گیرد
-
اصناف؛ پیشران جهش اقتصادی
-
نگاه تکفیری کماکان در حکومت سوریه غالب است
-
آیا اوکراین و اروپا قربانی میشوند؟
-
صنایع کوچک قلب نوآوری اقتصاد
-
سایه سیگنالهای بد بر والاستریت
-
ملکه توحش!
-
چالش بزرگ نفس کشیدن در پایتخت