آرمان‌ها ترور نمی‌شوند

جواد شاملو
ابوعبیده، سخنگوی گردان‌های غزالدین القسام ترور شد. ما او را به چشم‌هایی شفاف و خسته می‌شناختیم؛ و کلماتی کوبنده و انگشت اشاره‌ای که فقط در برابر دشمن و تنها به نشان تهدید بالا می‌آمد. ابوعبیده اما در ماه‌های اخیر معنای دیگری هم داشت. او برای طرفداران محور مقاومت، همچون یک بازمانده بود. یکی از چهره‌های شاخص حماس که برخلاف هنیه و سنوار و ضیف و دیگر سرداران حماس، هنوز زنده بود و برای برخی نماد زنده بودن حماس بود. حذف افراد و ترور فرماندهان جبهه مقاومت، اصلی‌ترین واکنش رژیم اشغال‌گر به حماسه طوفان‌الاقصی بود. نگاه این رژیم به محور مقاومت، همچون مجموعه‌ای از افراد بود که سودای نابودی این سیاهی محض را در سر دارند. رژیم هرگز نخواست بفهمد و اگر هم فهمیده باشد، تاکنون هرگز حاضر نشده در زبان یا در عمل اعتراف کند که رؤیای پایان اشغال فلسطین تنها آرزوی شمار مشخص و معینی از افراد ملی‌گرا یا اسلام‌گرا یا شیعه در فلسطین و دیگر نقاط منطقه نیست؛ بلکه تمنایی عمیق و دیرینه است که می‌تواند نقطه اشتراک تمامی ساکنان گونه‌گون غرب آسیا به حساب آید. هرچند باید پذیرفت که این آرمان مشترک و فراگیر بدون همراهی دولت‌ها و حکومت‌های منطقه نمی‌تواند به تحقق افق آزادی فلسطین نزدیک شود و موفقیت‌هایی نیز که محور مقاومت تاکنون کسب کرده، تا حد زیادی ناشی از حمایت جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک ساختار حاکمیتی است. اما با این وجود بدیهی است که یک تشکیلات ریشه‌دار در چشم‌انداز عمومی چند ملت، هرگز با ترور سران از بین نمی‌رود، ولو به طور موقت از تحرک نظامی خود بکاهد و در کمین‌گاه، مترصد فرصت دوباره سر برآوردن بماند؛ شبیه رویکردی که حزب‌الله لبنان پس از شهادت سید مقاومت به درستی در پیش گرفت.
اما فارغ از این نگاه کلان، باید دید اکنون که در آستانه دومین سالگرد عملیات تاریخی طوفان‌الاقصی هستیم، آیا محور مقاومت از جنبه نظامی، فعلا به پایان خود رسیده؟ بالاخره انکارناپذیر است که این محور حالا شمار زیادی از فرماندهان باتجربه و توانمند خود را از دست داده (که شهید ابوعبیده فعلا آخرین آن‌هاست)؛ آسیب‌های زیادی به نیروی انسانی و تجهیزات و زیرساخت‌های نظامی آن خصوصا در غزه و لبنان وارد آمده و همچنین سقوط دمشق، ارتباط خط مقدم مقاومت با عقبه آن را دشوار ساخته. آیا می‌توان این رخدادها را به معنای شکست مقاومت و فراهم شدن امکان رسیدن دشمن به خواسته‌های خود -ولو به‌طور موقت- دانست؟
برای پاسخ به این سؤال باید دستاوردهای دشمن صهیونی را در کنار هزینه‌هایی که او در ازای این دستاوردها پرداخت کرده قرار دهیم. یک: اکنون که تقریباً دو سال از هفتم اکتبر 2023 می‌گذرد، انزوای بی‌سابقه اسرائیل در سرتاسر جهان، همچنان برجسته‌ترین پیامد طوفان‌الأقصی و تحولات پس از آن است. رژیمی که زمانی خود را «دموکراسی یگانه خاورمیانه» معرفی می‌کرد و از چتر حمایتی بی‌چون‌وچرای غربی‌ها برخوردار بود، اکنون در برابر امواج بی‌اعتمادی و انتقاد جهانی قرار گرفته است. انتقاداتی که شدّت و حدّت آن‌ها، قمارباز بی‌شخصیت کاخ سفید را مجاب کرده که رژیم دیگر نمی‌تواند به نسل‌کشی غزه ادامه دهد. او اعتراف کرد: «اسرائیل باید جنگ علیه غزه را پایان دهد زیرا به آن‌ها(صهیونیست‌ها) آسیب می‌رساند. اسرائیل ممکن است در جنگ پیروز شود، اما به دلیل جنگ، روابط، نفوذ بین‌المللی و نفوذ خود در کنگره را از دست خواهد داد»! کشورهای اروپایی که همواره شریک راهبردی تل‌آویو بودند، پس از شروع نسل‌کشی، یکی پس از دیگری شاهد اعتراضات مردمی گسترده علیه ادامه جنگ و کشتار غیرنظامیان در غزه شدند؛ تا جایی که برخی دولت‌ها از روی ناچاری به تعلیق فروش سلاح یا بازنگری در روابط دیپلماتیک با اسرائیل روی آوردند. به عنوان آخرین مورد، می‌توان به اظهارات وزیر امور خارجه بلژیک اشاره کرد: «ما در جلسه سازمان ملل، فلسطین را به رسمیت خواهیم شناخت و تحریم‌های شدیدی را علیه دولت اسرائیل اعمال خواهیم کرد. ما تصمیم گرفته‌ایم که در سطح اروپا به اقدامات مربوط به تعلیق همکاری با اسرائیل رأی مثبت بدهیم. ما ۱۲ تحریم سختگیرانه علیه اسرائیل آماده کرده‌ایم، از جمله ممنوعیت واردات محصولات از شهرک‌ها. کمک‌های کنسولی به بلژیکی‌های ساکن در شهرک‌های غیرقانونی اسرائیل را نیز محدود خواهیم کرد». سازمان‌های بین‌المللی همچون شورای حقوق بشر و دیوان کیفری بین‌المللی، بارها خواستار رسیدگی به جنایات جنگی اسرائیل شده‌اند. روندی که پیش‌تر تصورش دشوار بود، امروز به‌طور عینی در دستور کار نهادهای حقوقی جهان قرار گرفته است. اسرائیل هرچه بیشتر در گل انزوا فرو می‌رود و مشروعیت اخلاقی و سیاسی خود را در سطح جهانی از دست می‌دهد؛ ترور فرماندهان مقاومت چگونه می‌تواند چنین هزینه‌ای را جبران کند؟هزینه‌هایی که اسرائیل داده محدود به نابودی حیثیت عمومی او در سطح جهان نیست. رژیم اشغال‌گر از نظر نظامی نیز نتوانست امنیت خود را در برابر حملات حماس، یمن، حزب‌الله و ایران حفظ کند. هرچند آسیب‌های نظامی و اقتصادی و سیاسی رژیم در این حملات الزاما در کوتاه‌مدت به نابودی او نمی‌انجامد؛ اما به ملت‌های منطقه و حتی به ساکنان اراضی اشغالی ثابت می‌کند اسرائیل آسیب‌پذیر است. خاطره این نبردِ فعلاً دوساله، از ذهن صاحبان غرب آسیا و ساکنان فلسطین اشغالی پاک نخواهد شد و محرکی برای طوفان‌های سهمگین‌تر و وعده‌های صادق‌تر و شمشیرهای بران‌تر خواهد بود. به جز این تأثیر ذهنی و تاریخی، رژیم بعد از عملیات طوفان با آسیب‌های متعدد در حوزه سیاست داخلی، اجتماع و امور نظامی مواجه شد که تفصیل آن‌ها از حوصله این جریده خارج و برای خواننده، روشن و تکراری است. ماحصل همین آسیب‌ها، تقاضای آتش‌بس رژیم پس از 12 روز جنگ از ایران بود. اسرائیل امروز بیش از هر زمان دیگر میان تناقض «موفقیت‌های نظامی موقت» و «فقدان مشروعیت پایدار» گرفتار است و گنبد حیثیت رژیم همچون گنبد آهنین آن، وضعیتی پوزخندبرانگیز دارد. طوفان حتی اگر در کمین بنشیند در حقیقت در حال بازتولید و آماده‌سازی خیزشی دیگر علیه خاکسترهاست؛ آرمان‌ها را نمی‌توان ترور کرد.

آرمان‌ها ترور نمی‌شوند