مدال «مجاهد کبیر» شایسته سیدی است که کبر دشمن را سخره گرفت و صغیر بودن او را عیان کرد

وارث حیدر

جواد شاملو
از دنیایی که بین دوستان و محبان جدایی می‌اندازد بعید نبود که بین تو و مظلومان غرب آسیا هم جدایی بیندازد اما از تو توقع نداشتیم روزی نباشی. زیباترین افق حزب‌اللهی بودن؛ شورانگیزترین معنای مقاومت، دلرباترین تصویر از ادب در برابر ولایت، عاقلانه‌ترین تصویر از مفهوم شجاعت... سیدحسن! اگر اسمت را در گوگل جستجو کنیم، ذیل نامت می‌آورد سیاست‌مدار لبنانی. عنوان غلطی هم نیست؛ بالأخره تو هم خیلی سیاست‌مدار بودی و هم خیلی لبنانی. آن‌قدر سیاست‌مدار بودی که توانستی اقلیت مهجور شیعه در لبنان را تبدیل به اقلیتی محترم، منسجم و ریشه‌دار تبدیل کنی و حزب‌الله لبنان را در صحنه مشوش سیاست بیروت، به عنوان عضوی پایدار تثبیت کنی. آن‌قدر هم لبنانی بودی که در مراسم تشییعت از شیعه و سنی و مسیحی، با هر ظاهری حاضر بود و بسیاری تو را بابا خطاب می‌کردند؛ اما کدام سیاست‌مداری حاضر می‌شد یک روز پس از هفتم اکتبر به غائله‌ای بپیوندد که چون تویی قطعا انتهایش را می‌دانست؟ کدام لبنانی‌ای می‌توانست صاحب ایده وحدت ساحات شود و نگذارد مقاومت فلسطین بعد از عملیات طوفان حتی برای یک روز احساس تنهایی و غربت کند؟ تو سیاست‌فهم بودی و کسی در نبوغ سیاسی و راهبردی‌ات تردید نداشت؛ اما مدار تو شهادت بود. تو لبنانی بودی و همه وجودت این را شهادت می‌داد؛ اما از سوری‌ها سوری‌تر، از غزاوی‌‌ها غزاوی‌تر و از ایرانی‌ها ایرانی‌تر بودی.  گوگل تقصیری ندارد سید؛ نمی‌تواند زیر اسم تو، یک معرفی حقیقی بیاورد؛ همان عنوانی که رهبر انقلاب برایت برگزید: مجاهد کبیر. مجاهد بودی، چون چند دهه روز و شبت جهاد بود. کبیر بودی، چون کبر صهیون و بزرگ‌تر از صهیون را تحقیر کردی. تحقیر... تحقیر دشمن؛ چقدر هنرمند بودی سید در این مقوله. مجاهد زیاد است، فرمانده زیاد است، نیروی مقاومت زیاد است. اما تو صرفا پیروز نمی‌شدی؛ پیروزی صرف سیرابت نمی‌کرد؛ تو  پیروزی را با چاشنی حماسه در می‌آمیختی. هدف تو صرفا مقاومت در برابر اسرائیل نبود، هدف تو نابودی هیمنه، قلدری رژیم بود و در آن موفق بودی. تو از این جهت مجاهد کبیر بودی که صغیر بودن دشمن را به رخ جهان کشیدی. با صهیون جنگیدی؛ اما صهیون را ریز می‌دیدی و مهم‌تر از ضربه‌های نظامی، با ضربه‌های حیثیتی دشمن را به فضاحت می‌کشانیدی. آن 80 تن بمبی که رژیم برای کشتنت بر ضاحیه انداخت نیز عیان‌کننده حقد و عقده‌ای است که نوادگان یهود خیبر از تو، وارث حیدر داشتند. تو را کشتند؛ اما ذوالفقارت، حزبت هنوز پابرجاست و برق تیزی‌اش از پیش دشمن کنار نمی‌رود. 
وارث حیدر