تفکر استعمارزده؛ عمیقترین زخم استعمار
آفتابِ درونسوز!
جواد شاملو
استعمار را در سطوح کهنه، نو و فرانو تقسیم میکنند؛ اما خطری ریشهایتر از این تقسیمبندیها، سالهاست که در عمق جان جوامع شرقی، از جمله ایران، لانه کرده است: «تفکر استعمارزده». این نوع استعمار که نه با لشکرکشی مستقیم و نه با وامهای پنهان، بلکه با فتح ذهن و تحقیر حافظه تاریخی ملتها صورت میگیرد، خود را در تحلیلی از بحرانهای موجود ایران به وضوح نشان میدهد؛ تحلیلی که در آن، جایگاه متهم اصلی و شاکی تغییر میکند.
آنجا که کارگزاران فکری و برخی از جریانهای شاخص، در مواجهه با سختترین فشارهای خارجی، نظیر تحریمهای ظالمانه و تهدیدهای بیامان، با حالتی از پرسشگری ملتمسانه و تأسفبار، انگشت اتهام را در درجه اول به سوی «خودی» میگیرند، این تفکر استعمارزده سر بر میآورد. سؤال محوری اینان این است: «ما چه کردیم که وضعیت به اینجا رسید؟» یا با مثالی مشخص، ریشه تمام مصائب چهلساله را در یک اقدام دفاعی و هویتی (مانند تسخیر لانه جاسوسی) جستجو میکنند. این رویکرد، در نهایت به این نتیجه میرسد که ایران برای رفع فشار، باید ابتدا «خود را اصلاح کند» و گویی دشمنان خارجی صرفاً یک آینه بیطرف یا یک نیروی طبیعی بیاراده بودهاند که عمل ما باعث عکسالعمل آنان شده است.
این نوع تحلیل، فراتر از یک آسیبشناسی ساده است؛ چرا که مهمترین رکن «معادله ستم» یعنی وجود یک «ظالم» با نیت تخریب و تسلط را نادیده میگیرد یا کمرنگ میکند. در این منطق معیوب، روحیه مطالبهگری از دشمن و مقاومت در برابر زیادهخواهی او به کلی از میان میرود. اگر هر تجاوز و فشار خارجی، ابتدا ناشی از «کوتاهی» ما باشد، پس برای رهایی، به جای مقاومت، باید دائماً عقبنشینی کرد تا ظالم راضی شود! این همان نقطهای است که فرانتس فانون، جامعهشناس برجسته ضد استعماری، از آن به عنوان «از خود بیگانگی» و پذیرش برچسبهای استعمارگر یاد میکند.
آسیبشناسی و نقد عملکرد داخلی، یک ضرورت حیاتی و شرط پویایی هر جامعهای است؛ اما این نقد نباید در خدمت «تبرئه دشمن» قرار گیرد. اوج استعمارزدگی، آنجاست که ملت تحت ستم، بدون هیچ اجبار فیزیکی، اولین متهم تجاوزات و ظلمهای وارد شده به خود را نه دشمن متجاوز، بلکه خود بداند. این تفکر، بزرگترین پیروزی استعمار در میدان جنگ روایتهاست؛ جایی که تسلیم نه در خاک، که در «ذهن» رخ میدهد و توان ملت برای ایستادگی و خودباوری را از ریشه میخشکاند. مقابله با استعمار، پیش از هر چیز، مبارزهای برای بازپسگیری «اعتماد به نفس ملی» و قرار دادن دشمن در جایگاه حقیقی خود در تحلیل معادلات بینالمللی است.
استعمار را در سطوح کهنه، نو و فرانو تقسیم میکنند؛ اما خطری ریشهایتر از این تقسیمبندیها، سالهاست که در عمق جان جوامع شرقی، از جمله ایران، لانه کرده است: «تفکر استعمارزده». این نوع استعمار که نه با لشکرکشی مستقیم و نه با وامهای پنهان، بلکه با فتح ذهن و تحقیر حافظه تاریخی ملتها صورت میگیرد، خود را در تحلیلی از بحرانهای موجود ایران به وضوح نشان میدهد؛ تحلیلی که در آن، جایگاه متهم اصلی و شاکی تغییر میکند.
آنجا که کارگزاران فکری و برخی از جریانهای شاخص، در مواجهه با سختترین فشارهای خارجی، نظیر تحریمهای ظالمانه و تهدیدهای بیامان، با حالتی از پرسشگری ملتمسانه و تأسفبار، انگشت اتهام را در درجه اول به سوی «خودی» میگیرند، این تفکر استعمارزده سر بر میآورد. سؤال محوری اینان این است: «ما چه کردیم که وضعیت به اینجا رسید؟» یا با مثالی مشخص، ریشه تمام مصائب چهلساله را در یک اقدام دفاعی و هویتی (مانند تسخیر لانه جاسوسی) جستجو میکنند. این رویکرد، در نهایت به این نتیجه میرسد که ایران برای رفع فشار، باید ابتدا «خود را اصلاح کند» و گویی دشمنان خارجی صرفاً یک آینه بیطرف یا یک نیروی طبیعی بیاراده بودهاند که عمل ما باعث عکسالعمل آنان شده است.
این نوع تحلیل، فراتر از یک آسیبشناسی ساده است؛ چرا که مهمترین رکن «معادله ستم» یعنی وجود یک «ظالم» با نیت تخریب و تسلط را نادیده میگیرد یا کمرنگ میکند. در این منطق معیوب، روحیه مطالبهگری از دشمن و مقاومت در برابر زیادهخواهی او به کلی از میان میرود. اگر هر تجاوز و فشار خارجی، ابتدا ناشی از «کوتاهی» ما باشد، پس برای رهایی، به جای مقاومت، باید دائماً عقبنشینی کرد تا ظالم راضی شود! این همان نقطهای است که فرانتس فانون، جامعهشناس برجسته ضد استعماری، از آن به عنوان «از خود بیگانگی» و پذیرش برچسبهای استعمارگر یاد میکند.
آسیبشناسی و نقد عملکرد داخلی، یک ضرورت حیاتی و شرط پویایی هر جامعهای است؛ اما این نقد نباید در خدمت «تبرئه دشمن» قرار گیرد. اوج استعمارزدگی، آنجاست که ملت تحت ستم، بدون هیچ اجبار فیزیکی، اولین متهم تجاوزات و ظلمهای وارد شده به خود را نه دشمن متجاوز، بلکه خود بداند. این تفکر، بزرگترین پیروزی استعمار در میدان جنگ روایتهاست؛ جایی که تسلیم نه در خاک، که در «ذهن» رخ میدهد و توان ملت برای ایستادگی و خودباوری را از ریشه میخشکاند. مقابله با استعمار، پیش از هر چیز، مبارزهای برای بازپسگیری «اعتماد به نفس ملی» و قرار دادن دشمن در جایگاه حقیقی خود در تحلیل معادلات بینالمللی است.
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
وضعیت بازار خودرو مطابق برنامه توسعه پیش نرفته است
-
تعلل در اجرای قانون بازار خودرو را ملتهب کرد
-
سایه تعلل بر بازار خودرو
-
در هم شکستن مکعب روبیک ترامپ
-
صندلی لرزان اردوغان
-
دانشگاه و صنعت در مسیر همگرایی
-
آفتابِ درونسوز!
-
شوک دولت بلژیک به یک توهم اروپایی
-
تکرار دور باطل زلنسکی
-
بودجه ناکافی برای توزیع شیر در مدارس



