خطبه فدکیه حضرت زهرا و خطبه حضرت زینب (سلام الله علیهما) در شام از مصادیق اعلای هجوم تبلیغاتی به جبهه باطل هستند
عصر جهاد تبیین هجومی
گروه فرهنگی
استراتژی «دفاع تهاجمی» و طرح شبهه علیه دشمن، که امروز از سوی بزرگترین شیعهشناس عصر، یعنی رهبر معظم انقلاب اسلامی به عنوان «آرایش هجومی تبلیغاتی» مورد تأکید قرار گرفته، ریشهای عمیق در سیره و خطبههای اهل بیت علیهم السلام دارد. خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا و خطبه شام دخترش زینب کبری سلام الله علیهما، نه صرفا دفاع از حقانیت جبهه حق، بلکه نقشهای دقیق برای فروپاشی مشروعیت جبهه باطل از درون و هجوم به مبانی فکری و هویتی آنان در اوج قدرتنماییشان بودهاند.خطبه حضرت فاطمه زهرا در مسجد مدینه، فراتر از مطالبه ارث فدک، یک هجوم فکری و حقوقی به مبانی خلافت جدید بود. حضرت با طرح پرسشهای کوبنده، مدعیان قدرت را متهم به تحریف شریعت و نفی آیات الهی کردند و فرمودند: «و شما گمان مىبرید که مرا بهرهاى نبوده و سهمى از ارث پدرم ندارم، آیا خداوند آیهای به شما نازل کرده که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا میگویید: اهل دو دین از یکدیگر ارث نمیبرند؟ آیا من و پدرم را از اهل یک دین نمیدانید؟ و یا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمویم آگاهترید؟... آیا مىخواهید علاوه بر نیرنگ و مکر به زور او را متهم نمایید، و این کار بعد از رحلت او شبیه است به دامهایى که در زمان حیاتش برایش گسترده شد، این کتاب خداست که حاکمى است عادل، و ناطقى است که بین حق و باطل جدايى مىاندازد، و مىفرماید:- زکریا گفت: خدایا فرزندى به من بده که- «از من و خاندان یعقوب ارث ببرد»، و مىفرماید: «سلیمان از داود ارث برد». این رویکرد، مشروعیت دینی حاکمان وقت را از ریشه زیر سؤال میبرد و آنان را فاقد صلاحیت علمی و فقهی برای رهبری جامعه اسلامی معرفی میکرد. اوج این تهاجم، حمله به سوابق و هویت جهادی غاصبان خلافت بود؛ ایشان با طرح عنوان «حسیکة النفاق» (کینه نفاق) و فرار از جنگ در سوابق آنان، مشروعیت اخلاقی و انقلابی ایشان را منهدم ساخت. خطبه فدکیه نشان داد که چگونه میتوان در ظاهر یک مطالبه مالی، بزرگترین ضربه را به پایههای فکری و سوابق رفتاری دشمن وارد کرد.همچنین خطبه حضرت زینب کبری در دربار یزید، در شرایطی که دشمن خود را پیروز مطلق میدید، تبدیل به یک حمله روانی و هویتی برقآسا شد. حضرت با لحنی تحقیرآمیز و کوبنده، یزید را مستقیما فاسق و کافر خطاب کرده و با پیوند دادن او به ریشههای جاهلی و ضداسلامی («یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ» - ای پسر آزادشدگان مکه)، سلسله حکومت او را به نفاق و کفر گره زدند. هدف این حمله، نابودی اعتبار یزید در پایتخت حکومت خود بود. ایشان پیروزی ظاهری یزید را در حد «جهل» و «دریدن پوست خود» کوچک ساختند و با طرح سؤالات وجدانبیدارکننده («آیا از عدالت است که تو زنان آزادهات را بپوشانی و دختران پیامبر را به اسیری ببری؟»)، پیروزی او را به یک مصیبت اخلاقی و لکه ننگ ابدی تبدیل کردند. این خطبه الگویی بیبدیل برای تبدیل اقتدار ظاهری دشمن به ضعف باطنی و رسوایی مطلق است.این دو سند تاریخی نشان میدهند که در «جهاد تبیین هجومی»، نباید به دفاع منفعلانه در برابر شبهات دشمن اکتفا کرد؛ بلکه باید مستقیما مبانی فکری، سوابق رفتاری و مشروعیت هویتی دشمن را هدف گرفت. این تهاجم، با بهرهگیری از سلاح شریعت، علم و اخلاق و سلاح تحقیر، رسوایی و افشای نفاق، نه تنها از حق دفاع میکند، بلکه با خروج از موضع انفعالی، دشمن را در جایگاه پاسخگویی قرار داده و پیروزی ظاهری او را به شکست مطلق معنوی بدل میسازد.
استراتژی «دفاع تهاجمی» و طرح شبهه علیه دشمن، که امروز از سوی بزرگترین شیعهشناس عصر، یعنی رهبر معظم انقلاب اسلامی به عنوان «آرایش هجومی تبلیغاتی» مورد تأکید قرار گرفته، ریشهای عمیق در سیره و خطبههای اهل بیت علیهم السلام دارد. خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا و خطبه شام دخترش زینب کبری سلام الله علیهما، نه صرفا دفاع از حقانیت جبهه حق، بلکه نقشهای دقیق برای فروپاشی مشروعیت جبهه باطل از درون و هجوم به مبانی فکری و هویتی آنان در اوج قدرتنماییشان بودهاند.خطبه حضرت فاطمه زهرا در مسجد مدینه، فراتر از مطالبه ارث فدک، یک هجوم فکری و حقوقی به مبانی خلافت جدید بود. حضرت با طرح پرسشهای کوبنده، مدعیان قدرت را متهم به تحریف شریعت و نفی آیات الهی کردند و فرمودند: «و شما گمان مىبرید که مرا بهرهاى نبوده و سهمى از ارث پدرم ندارم، آیا خداوند آیهای به شما نازل کرده که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا میگویید: اهل دو دین از یکدیگر ارث نمیبرند؟ آیا من و پدرم را از اهل یک دین نمیدانید؟ و یا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمویم آگاهترید؟... آیا مىخواهید علاوه بر نیرنگ و مکر به زور او را متهم نمایید، و این کار بعد از رحلت او شبیه است به دامهایى که در زمان حیاتش برایش گسترده شد، این کتاب خداست که حاکمى است عادل، و ناطقى است که بین حق و باطل جدايى مىاندازد، و مىفرماید:- زکریا گفت: خدایا فرزندى به من بده که- «از من و خاندان یعقوب ارث ببرد»، و مىفرماید: «سلیمان از داود ارث برد». این رویکرد، مشروعیت دینی حاکمان وقت را از ریشه زیر سؤال میبرد و آنان را فاقد صلاحیت علمی و فقهی برای رهبری جامعه اسلامی معرفی میکرد. اوج این تهاجم، حمله به سوابق و هویت جهادی غاصبان خلافت بود؛ ایشان با طرح عنوان «حسیکة النفاق» (کینه نفاق) و فرار از جنگ در سوابق آنان، مشروعیت اخلاقی و انقلابی ایشان را منهدم ساخت. خطبه فدکیه نشان داد که چگونه میتوان در ظاهر یک مطالبه مالی، بزرگترین ضربه را به پایههای فکری و سوابق رفتاری دشمن وارد کرد.همچنین خطبه حضرت زینب کبری در دربار یزید، در شرایطی که دشمن خود را پیروز مطلق میدید، تبدیل به یک حمله روانی و هویتی برقآسا شد. حضرت با لحنی تحقیرآمیز و کوبنده، یزید را مستقیما فاسق و کافر خطاب کرده و با پیوند دادن او به ریشههای جاهلی و ضداسلامی («یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ» - ای پسر آزادشدگان مکه)، سلسله حکومت او را به نفاق و کفر گره زدند. هدف این حمله، نابودی اعتبار یزید در پایتخت حکومت خود بود. ایشان پیروزی ظاهری یزید را در حد «جهل» و «دریدن پوست خود» کوچک ساختند و با طرح سؤالات وجدانبیدارکننده («آیا از عدالت است که تو زنان آزادهات را بپوشانی و دختران پیامبر را به اسیری ببری؟»)، پیروزی او را به یک مصیبت اخلاقی و لکه ننگ ابدی تبدیل کردند. این خطبه الگویی بیبدیل برای تبدیل اقتدار ظاهری دشمن به ضعف باطنی و رسوایی مطلق است.این دو سند تاریخی نشان میدهند که در «جهاد تبیین هجومی»، نباید به دفاع منفعلانه در برابر شبهات دشمن اکتفا کرد؛ بلکه باید مستقیما مبانی فکری، سوابق رفتاری و مشروعیت هویتی دشمن را هدف گرفت. این تهاجم، با بهرهگیری از سلاح شریعت، علم و اخلاق و سلاح تحقیر، رسوایی و افشای نفاق، نه تنها از حق دفاع میکند، بلکه با خروج از موضع انفعالی، دشمن را در جایگاه پاسخگویی قرار داده و پیروزی ظاهری او را به شکست مطلق معنوی بدل میسازد.
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه



