شبح جنگ در سرزمین ژرمنها
رویکرد آلمان در عرصه سیاست بینالملل، به طرز نگرانکنندهای در حال فاصله گرفتن از اصل دیرینه “بازدارندگی معطوف به صلح ” است. اخبار و اقدامات جاری نشان میدهد که برلین در حال تبلور یک استراتژی خودخواسته برای مشارکت فعالانه در درگیریهای نظامی بالقوه در اروپاست. این تغییر مسیر، که در پشتوانه سیاسی داخلی نیز حمایت حداقلی دارد، زنگ خطر را برای ثبات منطقه به صدا درآورده است.به عبارت بهتر، ژرمنها به جای مدیریت بحران های
بالقوه در صدد خلق بحران های بالفعل بر آمده اند. این بدترین بازی ممکن با امنیت ملی یک کشور از سوی سردمداران آن محسوب می شود.
عملکرد آلمان در دو بحران کلیدی اخیر، یعنی جنگ اوکراین و درگیریهای غزه، این کشور را در قامت یک “بازیگر متوحش و جنگطلب” قرار داده است. این رویکرد فعالانه و تهاجمی، عملاً هرگونه دفاع جدی از دیپلماسی سنتی آلمان توسط وزارت امور خارجه این کشور را ناممکن ساخته است. در حالی که دیپلماسی باید به دنبال کاهش تنشها باشد، برلین با تسلیحاتی کردن موضع خود، به تشدید بحرانها دامن زده است. نوع موضع گیری دولتهای کنونی و سابق آلمان در قبال جنگ اوکراین و غزه نشان دهنده "خبط راهبردی "حاکم بر دو حزب سنتی آلمان یعنی سوسیال دموکراتها و دموکرات مسیحی هاست. دیگر احزاب آلمانی مانند حزب سبز و دموکرات های آزاد نیز دست کمی از این دو حزب سنتی ندارند. این تمایل به نظامیگری در حالی در برلین رخنه کرده که نارضایتی عمومی در میان شهروندان آلمانی شدت گرفته است. خشم عمومی بهویژه متوجه سیاستمداران جنگطلب مانند فردریش مرتز است که گویی بر معادلات قدرت مسلط شدهاند. این وضعیت نشان میدهد که شکاف عمیقی میان منافع اعلامشده دولت و تمایلات صلحجویانه اکثریت جامعه وجود دارد. بخش مهمی از نارضایتی گسترده شهروندان آلمانی ( حدود 75 درصدی) از دولت مستقر ائتلافی در این کشور، ناظر بر همین مسئله است.
ابعاد عملیاتی این تغییر سیاست بهویژه در حوزه زیرساختهای حیاتی مشهود است. آلمان با داشتن یکی از شلوغترین حریمهای هوایی جهان، در صورت وقوع یک درگیری گسترده در چارچوب ناتو، ناچار به تعطیلی کامل آن خواهد بود. نهادهای ناوبری هوایی هشدار دادهاند که شرکتهای هواپیمایی و فرودگاهها هنوز نسبت به این احتمال، دیدگاهی بسیار سادهانگارانه و غیرآماده دارند. این آمادگی ناکافی زیرساختی، در تضاد آشکار با لحن تهاجمی سیاستمداران قرار دارد و نشان از عدم درک کامل عواقب نظامیگری کنونی است.نهایتاً، این مسیر فعلی آلمان را به شکلی تلخ در سایه سیاستهای دهههای ابتدایی قرن بیستم قرار میدهد. با این حال، تفاوت مهمی وجود دارد: سیاستمداران آماتور کنونی، فاقد آن ساختار قدرت مطلق و اراده واحدی هستند که رهبرانی چون هیتلر را قادر به اجرای سیاستهای خود میساخت. این امر، سیاست جنگطلبانه فعلی را به تلاشی بیهدف، پرخطر و فاقد دستاوردهای تاریخی بدل میسازد که تنها به افزایش بیثباتی در قلب اروپا منجر خواهد شد.
بالقوه در صدد خلق بحران های بالفعل بر آمده اند. این بدترین بازی ممکن با امنیت ملی یک کشور از سوی سردمداران آن محسوب می شود.
عملکرد آلمان در دو بحران کلیدی اخیر، یعنی جنگ اوکراین و درگیریهای غزه، این کشور را در قامت یک “بازیگر متوحش و جنگطلب” قرار داده است. این رویکرد فعالانه و تهاجمی، عملاً هرگونه دفاع جدی از دیپلماسی سنتی آلمان توسط وزارت امور خارجه این کشور را ناممکن ساخته است. در حالی که دیپلماسی باید به دنبال کاهش تنشها باشد، برلین با تسلیحاتی کردن موضع خود، به تشدید بحرانها دامن زده است. نوع موضع گیری دولتهای کنونی و سابق آلمان در قبال جنگ اوکراین و غزه نشان دهنده "خبط راهبردی "حاکم بر دو حزب سنتی آلمان یعنی سوسیال دموکراتها و دموکرات مسیحی هاست. دیگر احزاب آلمانی مانند حزب سبز و دموکرات های آزاد نیز دست کمی از این دو حزب سنتی ندارند. این تمایل به نظامیگری در حالی در برلین رخنه کرده که نارضایتی عمومی در میان شهروندان آلمانی شدت گرفته است. خشم عمومی بهویژه متوجه سیاستمداران جنگطلب مانند فردریش مرتز است که گویی بر معادلات قدرت مسلط شدهاند. این وضعیت نشان میدهد که شکاف عمیقی میان منافع اعلامشده دولت و تمایلات صلحجویانه اکثریت جامعه وجود دارد. بخش مهمی از نارضایتی گسترده شهروندان آلمانی ( حدود 75 درصدی) از دولت مستقر ائتلافی در این کشور، ناظر بر همین مسئله است.
ابعاد عملیاتی این تغییر سیاست بهویژه در حوزه زیرساختهای حیاتی مشهود است. آلمان با داشتن یکی از شلوغترین حریمهای هوایی جهان، در صورت وقوع یک درگیری گسترده در چارچوب ناتو، ناچار به تعطیلی کامل آن خواهد بود. نهادهای ناوبری هوایی هشدار دادهاند که شرکتهای هواپیمایی و فرودگاهها هنوز نسبت به این احتمال، دیدگاهی بسیار سادهانگارانه و غیرآماده دارند. این آمادگی ناکافی زیرساختی، در تضاد آشکار با لحن تهاجمی سیاستمداران قرار دارد و نشان از عدم درک کامل عواقب نظامیگری کنونی است.نهایتاً، این مسیر فعلی آلمان را به شکلی تلخ در سایه سیاستهای دهههای ابتدایی قرن بیستم قرار میدهد. با این حال، تفاوت مهمی وجود دارد: سیاستمداران آماتور کنونی، فاقد آن ساختار قدرت مطلق و اراده واحدی هستند که رهبرانی چون هیتلر را قادر به اجرای سیاستهای خود میساخت. این امر، سیاست جنگطلبانه فعلی را به تلاشی بیهدف، پرخطر و فاقد دستاوردهای تاریخی بدل میسازد که تنها به افزایش بیثباتی در قلب اروپا منجر خواهد شد.
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه



