فشارها ومحدودیتهای حکومتی یا مردمی بر تصمیم مهاجرتی افغانستانیها به ایران تأثیر چندانی نداشته است
نگاهی به عوامل اثرگذار بر مهاجرت افغانها به ایران
سازمان بینالمللی مهاجرت اعلام کرده که مقصد حدود 70 درصد از پناهجویان افغانستانی، پس از سقوط دولت سابق، ایران بوده است. طوریکه آمار ورود این مهاجران به ایران پساز مرداد 1400 خورشیدی حدود دو ونیم میلیون نفر اعلامشده است. این اتفاق تازگی ندارد و در چهار موج قبلی مهاجرت نیز، آمارهای مشابهی از مهاجرتهای گروهی افغانستانیها به ایران گزارششده است. بنابراین، سؤال اصلی این است که در تصمیمهای گروهی برای مهاجرت به ایران، چه جاذبههایی نهفته است؟
مقالات و یادداشتهای متعددی در این باب بهنگارش درآمده، ازجمله مقالهای با عنوان «عوامل اثرگذار بر مهاجرت افغانها به ایران»، که علیرضا جانزاده، استادیار علوم اجتماعی در قامت نگارنده این متن، نیروی دفع از مبدأ و جذب مقصد را از گرایشهای عمده مهاجرت دانسته و تأکید کرده: افغانستانیها ایران را برای زندگی مناسبتر میدانند و ورای تمامی عوامل دخیل مانند افزایش تحصیلات و اقامت طولانیمدت، آنچه مهاجران را به ماندن یا رفتن ترغیب میکند، امنیت اقتصادی است. امنیتی که هرچند متأثر از عواملی مانند تحصیلات و اقامت باشد، عمدتا از طریق فعالیت اقتصادی (داشتن شغل و درآمد) حاصل میشود. اگرچه وضعیت اشتغال مهاجران از مسائل مهم و جنجالبرانگیز برای جامعه میزبان است، اما انگیزه اغلب مهاجران افغانی نه نابسامانیهای سیاسی اجتماعی در افغانستان، بلکه انگیزه اقتصادی بوده است.
براساس آمار بهدستآمده بیشتر مهاجران با حدود 77 درصد در بخش خدمات ایران مشغول به کار هستند. نیروی انسانی ارزانقیمت و پرتلاشی که به سبب پایین بودن امنیت شغلی هر شرایطی را میپذیرند و به نسبت کارگران وطنی، جایگزین ارزانتری به شمار میروند و بنگاههای اقتصادی کوچک و بزرگ هم برای کاهش هزینهها آنها را به کار میگمارند.
اما مسئله آن است که در بحث کلان اقتصادی، کارگران ایرانی حقوقشان را در همین کشور هزینه میکنند و با گردش پول، اقتصاد رونق میگیرد ولی کارگران اتباع بیگانه دستمزدشان را به دلار یا ارز کشور خود تبدیل کرده و از ایران خارج میکنند. گذشته از خروج سرمایه، تقاضای ارز خارجی هم افزایش مییابد که آنهم بهنوبه خود به اقتصاد کشور لطمه وارد میکند. لذا عامل اقتصادی اگرچه برای افغانیها مهمترین محرکه مهاجرت به ایران است اما پیامدهایی برای جامعه مقصد به همراه دارد.
برخی کارشناسان معتقدند، گروهی از مهاجران خارجی به دلیل پایین بودن سطح سواد و نداشتن تخصص مناسب و همچنین ورود غیرقانونی و بدون قاعده آنها و اشتغال بسیاری از فرصتهای شغلی، نمیتوانند برای کشور مقصد یعنی ایران مفید باشند. درحالیکه یک فرد افغانستانی شاغل در ایران میتواند بهآسانی خانوادهای بهجای مانده در افغانستان را اداره کند. ازاینرو انگیزههای اقتصادی برای ماندگاری افغانها در ایران قوی است. فقر و گرسنگی، بیخانمانی و تشدید فلاکت اقتصادی و بهطورکلی مشکلات اقتصادی و اجتماعی که حاصل 23 سال جنگ داخلی در افغانستان است، ازجمله عوامل بیثباتی اجتماعی و سیاسی در این کشور است و کمبود یا نبود مواد غذایی و نبود سوخت برای زمستان رغبت برای ماندگاری در ایران را تقویت کرده است.
تمایل یا عدم تمایل به بازگشت
نگارنده در بخش دیگری از این مقاله، تصریح میکند که مهاجران نظرات متفاوتی درباره ماندگاری در ایران یا بازگشت به افغانستان دارند. براساس آمار اخذشده و باتوجه به استانهایی که اطلاعات آنها در دست است؛ 47.8 درصد مهاجران کل کشور، برای بازگشت به کشورشان تمایلی ندارند که میتوان دلایل متعددی را ازجمله خو گرفتن با محیط ایران، ادامه تحصیل، داشتن همسر ایرانی، نبود امکانات و موقعیت زندگی در افغانستان برشمرد. در مرتبه دوم 29.36 درصد مهاجران کل کشور نیز برای بازگشت اظهار تمایل کردهاند. گروهی از افراد پس از ترک وطن و اقامت در کشوری دیگر، باگذشت زمان راغباند به زادگاه و وطن خویش بازگردند. در مرتبه سوم 13.48 درصد از مهاجران کل کشور هم گرایش خود را برای بازگشت به کشورشان یا کشوری ثالث اظهار داشتهاند و سرانجام 9.37 درصد مهاجران کل کشور برای رفتن به کشور ثالث ابراز تمایل کردهاند. حدود نیمی از مهاجران خارجی رغبتی برای بازگشت به کشورشان نداشتهاند که این مسئله میتواند درروند طرح بازگشت، بهویژه مهاجران افغانی خلل وارد کند.
نگارنده عنوان میکند: معمولا اتباعی به کشورشان بازمیگردند که مهاجران تازهواردند و نه آنهایی که مدتهاست بنای زندگی نوینی را در پاکستان یا ایران بنانهادهاند. علت اینکه ضرباهنگ بازگشت مهاجران به افغانستان از ایران بسیار کندتر از پاکستان است، این است که مهاجران افغانستانی در ایران توانستهاند در برخی مشاغل کاذب و غیررسمی فعالیت کنند. حال اینکه در پاکستان، شمار زیادی از ایشان با وضعیت فقیرانه در اردوگاههای (کمپها) پناهندگان زندگی میکنند و فرصتی برای اشتغال در جامعه پاکستان ندارند.
در این مقاله به اظهارات چند جوان مهاجر غیرقانونی افغان در مورد انگیزه آمدن به ایران هم اشارهشده است؛ «جمعه گل عبدالله» میگوید: ناچار بودم، در کشورمان خبری از کار و درآمد نیست و «خال محمد» میگوید: عبور از مرز ایران به نسبت عبور از مرز سایر کشورهای همسایه بسیار راحتتر است.
«ذکریا» هم بیان میکند: پول دریافتی حاصل از کار در ایران بسیار بالاتر از پول رایج در افغانستان است. او درعینحال معتقد است که پول ایران در مقایسه با پول کشورهای همجوار دیگر باارزشتر است.
اما مقوله دیگری که افغانیها بهواسطه آن بیشتر به ایران مهاجرت میکنند، امنیت است. آنها ایران را کشوری امن میدانند و در آن احساس راحتی میکنند. «محمد نوری» از دیگر مهاجرانی است که انگیزه آمدنش به ایران را امنیت ایران دانسته که به گفته او، به نسبت سایر کشورها بیشتر است. از سوی دیگر او تأکید میکند: ما هر وقت بخواهیم میتوانیم به افغانستان برویم و بهصورت غیرقانونی به ایران برگردیم و در این راه موانع چندانی نداریم.
نگارنده این مقاله در ادامه به گفتوگوی خود با مهاجری 18 ساله پرداخته که به کشورش برگشته است و از او میپرسد: خودت خواستی برگردی افغانستان؟ مهاجر پاسخ میدهد: آری، تا حالا چهار بار به ایران آمدهام و هر بار مدتی کارکردهام و برگشتهام. سپس میپرسد: اوراق شناسایی آمایش داری؟ جواب میدهد: نه. میپرسد: چرا به افغانستان برمیگردی؟ میگوید: چون آنجا وطنم است و خانوادهام هنوز آنجا هستند. میپرسد: پس چرا چهار بار به ایران آمدی؟ میگوید: برای کار و پول درآوردن. میپرسد: چطور هر بار از مرز رد شدی، مگر پاسپورت داری؟ جواب میدهد: پاسپورت ندارم و سکوت میکند. دوست مهاجر 18 ساله به میانه صحبت میدود و میگوید: من کسانی را میشناسم که افغانیها میتوانند با پرداخت 500 تا 700 هزار تومان تا سه بار بهصورت قاچاقی با آنان به ایران بیایند. میپرسد: یعنی چه؟ جواب میدهد: یعنی اگر دوبار لب مرز دستگیر و بازگردانده شدی یکبار دیگر فرصت داری که با قاچاقچیان انسان به ایران بازگردی و پولت محفوظ است.
سلیم هم از کسانی است که دو ماهی میشود به تهران آمده و پس از 10 روز سفر پر افتوخیز خودش را به تهران رسانده است. او بهعنوان مهاجر غیرقانونی در ساختمانی کارگری میکند. نگارنده مقاله درباره اینکه چطور وارد ایران شده میپرسد و او جواب میدهد:
از شهرمان تا نیمروز مسافت زیادی نیست ولی ازآنجا تا وارد ایران بشویم، یکهفتهای طول کشید. هوا سرد بود و به خاطر اینکه مرزبانان ایرانی ما را نبینند، روزها در شیار کوهها پنهان شدیم و شبها راه رفتیم. خیلی سخت بود؛ با چندتکه نان و چند لیتر آب یک هفته گذراندیم تا برسیم بهجایی که قاچاق برها بودند. وقتی رسیدیم به محل قرار (در مرز) به قاچاقچیای که ما را آورده بود، هر نفر 500 هزار تومان دادیم، در ادامه راننده 2 ساعت میرفت و چند ساعت در بیابان توقف میکرد تا پلیس شک نکند. بالاخره بعد از 2 روز رسیدیم به باغی نزدیک ورامین. نفری یکمیلیون به راننده دادیم و چند روز در باغ ماندیم تا اینکه دوست و فامیلها دنبالمان آمدند.
رویکرد دولت و جامعه ایران به مهاجران
فاصله مهاجران افغانی ازنظر آموزش و تحصیلات با همنوعان در افغانستان بیشتر است. همچنین وضعیت اقتصادی و اجتماعی نسل دوم مهاجران افغانی (متولد در ایران) که مراحل اساسی اجتماعی شدن را در جامعه مقصد تجربه کردهاند، در مقایسه با والدین آنها، بهمراتب بهتر و نزدیکتر به اکثریت جامعه مقصد است. از سوی دیگر، افرادی که از وضعیت اقتصادی خود در ایران رضایت بیشتری دارند، تمایل کمتری برای بازگشت دارند، اما با ساختار کلی جامعه ایران کمتر همانند شدهاند. بنابراین تمایل به ماندن یا نماندن مهاجر افغانی در ایران، بیش از هرچیز به امنیت اقتصادی وابسته است که او میتواند در مقابل شرایط بسیار سخت اقتصادی جامعه مبدأ در ایران به دست بیاورد. رویکرد دولت و جامعه ایران به مهاجران، در جهتگیری وضعیت افغانها در ایران مؤثر بوده است. رویکرد خوشبینانه ابتدایی، مزایای مهمی را برای مهاجران اولیه به وجود آورد و بسیاری از آنها از امکانات موجود در جهت تقویت خود (افزایش تحصیلات، مهارتها و کیفیت زندگی) استفاده کردند. تغییر رویکرد خوشبینانه و مهمان نوازانه با اجبار برای بازگشت به افغانستان، ادامه زندگی مهاجران افغانستانی در ایران را در وضعیت کمتر مناسبی قرارداد و آسیبپذیری مهاجران (بهخصوص مهاجران با توان اقتصادی ضعیف) را افزایش داد. باتوجه به وضعیت مهاجران افغانی در ایران، امکان ارتقاء و تقویت انطباق آنها با جامعه ایرانی بسیار ضعیف شده است. بهطور متقابل، شرایط سخت زندگی در افغانستان، تمکین و پذیرش رویکرد در حاشیه بودن را برای مهاجران به ارمغان آورده است؛ ترکیبی که خود، همانندی مهاجران با طبقات خیلی پایین جامعه (اغلب حاشیهنشینان ایرانی) را تقویت میکند. تداوم این همانندی رو به پایین که میتواند در خلال نسلها بهصورت گستردهتری بازتولید شود، تقویت حاشیهنشینی را به همراه دارد و احتمال ناهنجاریها و کجروی های اجتماعی را افزایش میدهد. علاوه برآن احساس عدم پیشرفت و ارتقای مهاجران ممکن است سرمایه اجتماعی بهدستآمده را کاملا در جهت عکس آن، برای تخریب جامعه مقصد بهکارگیرد. بنابراین، در شرایطی که بازگشت کامل مهاجران به کشور خود در کوتاهمدت دشوار یا غیرعملی باشد، به حاشیه راندن آنها تبعات نامناسب اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را به همراه خواهد آورد.
علت مهاجرت گسترده و دوامدار افغانستانیها به ایران
در این میان سید محمد فیروزی، استادیار دانشگاه بغلان افغانستان نیز کوشیده است به جاذبههای ایران در تصمیمهای مهاجرت افغانستانیها به این کشور بپردازد که بخشهایی از آن را در ادامه میخوانید.
درطی بیش ازچهاردهه، مهاجرت و آوارگی به بخشی از سرگذشت و سرنوشت مردم افغانستان تبدیلشده است. آمارها نشان میدهد که درحال حاضر نزدیک به 30 درصد مردم افغانستان در خارج ازکشورشان زندگی میکنند. رقم کلی کسانی که از آغاز ناآرامیهای سیاسی وامنیتی با کودتای هفتم ثور/ اردیبهشت سال1357 خورشیدی چه در داخل کشور و چه در خارج مهاجر شدهاند، درحدود 70 درصد مردم افغانستان را شامل میشود. هیچ شکی نیست که مهاجرت پدیدهای جهانی و تاریخی است و درتمام دورههای تاریخی انسانها برای بهبود زندگی یا فرار از حوادث و تهدیدات طبیعی یا بشری، اقدام به مهاجرت و جابهجای مکانی کردهاند. این پدیده چندوجهی و جهانشمول در عصر انقلاب صنعتی شدت بیشتری گرفت و بهبخش مهمی ازچالشهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشورهای صنعتی تبدیل گردید. شواهد نشان میدهد که این روند کماکان بهجز در دوران جنگهای جهانی اول و جنگ جهانی دوم سیر صعودی داشته است. بااینهمه، مهاجرت گروهی افغانستانیها در دهه 1980-1970 میلادی بزرگترین موج پناهندگی بعداز جنگ دوم جهانی شناخته میشود. در این دو دهه (1980-1970) بین 7 تا 9 میلیون افغانستانی از وطنشان به دلیل جنگهای خشونتبار و ویرانگر، سقوط و ظهور زودگذر حکومتها، نابودی بنیانهای اقتصادی جامعه، خشکسالی پیاپی و تشدید فقر و بیکاری و… مهاجر و آواره شدند. در این میان بخش عمدهای ازمهاجرانکه حدود 90 درصد کل مهاجران افغانستانی برآورد میشود به کشورایران و کشور پاکستان کوچ کردند. گزارشهای رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران شمار مهاجران افغانستانی به ایران را در سال 1359 (200هزار) اعلام کردهاند و روند مهاجرت افغانستانیها سالبهسال افزایشیافته و درسال 1370 این رقم به (3میلیون) نفر رسید. هرچند ارقام یادشده مورد تأيید سازمان بینالمللی مهاجرت نبوده و برخیها معتقدند که در ارائه آمار و ارقام مهاجران افغانستانی به ایران به دلایل مشکلات داخلی و تأثیرگذاری بر سیاستهای خارجی ازجمله امکان تأثیرگذاشتن برسیاستهای دولت افغانستان، همیشه اغراق و بزرگنمایی شده است. اما قدرمسلم این است که دولت و مردم ایران درطول بیش ازچهاردهه، از کموبیش 200هزار تا 5 میلیون مهاجر و پناهنده افغانستانی میزبانی کرده است. سؤال اصلی این جستار به این موضوع اشاره دارد که براساس قوانین مهاجرت روانشتاین که به دافعههای مبدأ و جاذبههای مقصد توجه دارد و نظریه اورتلی که به عوامل بازدارنده و برانگیزنده مبدأ ومقصد میپردازند، مهاجرت گسترده و دوامدار افغانستانیها به ایران با کدام یک بیشتر قابل تبیین است؟ مخصوصاجاذبههای مقصد برای این مهاجران چیست؟
سیاستهای مهاجرتی ایران؛ از درهای باز تا درهای بسته
سیاستهای مهاجرتی جمهوری اسلامی ایران درقبال مهاجران افغانستانی با فرازوفرودهای (از درهای باز تا درهای بسته) همراه بوده است. سیاستهای مهاجرتی ایران نسبت به مهاجران افغانستانی، در اوایل انقلاب اسلامی ایران و با آغاز مهاجرت گروهی افغانستانیها در پیتهاجم و تجاوز ارتشسرخ (شورویسابق) با رویکرد استقبال و خوش آمدگویی بههمراه بوده که بخش مهم آن متأثر از فرمایشهای حمایتی رهبر فقید جمهوری اسلامی ایران (امام خمینی ره) و ایدئولوژی اسلامی (اسلام مرز ندارد) پشتیبانی میشد. دوره سیاستهای محدودکننده و درهای بسته نیز با پایان جنگ ایران و عراق و همچنین شکست ارتش سرخ شوروی از افغانستان آغاز شد که در آغاز این دوره علاوه بر بازگشت دادن حدود یکونیم میلیون مهاجر افغانستانی به کشورشان، سیاستهای محدودکننده و فشارهای دولتی و مردمی بر مهاجران شروع شد. نکته مهم این است که حتی در دوره سیاستهای فشار حداکثری بر مهاجران یا دوره درهای بسته، مهاجرت افغانستانیها به ایران کاملاقطع نشده و نیز با شروع جنگهای داخلی و باروی کارآمدن امارت اسلامی طالبان، بازگشتکنندههای قبلی با جمعی دیگر دوباره وارد ایران شدند. یعنی فشارها ومحدودیتهای حکومتی یا مردمی بر مهاجرت و تصمیم مهاجرتی افغانستانیها به ایران تأثیر چندانی نداشته است. سیاست درهای بسته و اعمال فشارهای حداکثری تا اوایل دهه نود خورشیدی ادامه یافت و در این دهه بنابه بسیاری از ملاحظات، سیاست ساماندهی آغاز گردید که تاکنون ادامه دارد. آغاز و پایان این داستان هرچه باشد؛ فقدان نگاه راهبردی، یکپارچه، منفعت محور و باثبات در این سیاستها برجسته است.
جاذبههای مقصد
اما جاذبههای مهاجرتی ایران، برای مردم افغانستان بسیارند. این یادداشت، به چند مورد مهم آن بهصورت مختصر اشاره میکند؛
1- اماکن مذهبی
افغانستانیهای شیعهمذهب طی قرون متمادی برای زیارت اماکن مقدسه به ایران میآمدند. حتی قبل از جدا شدن افغانستان و ایران (مشخص شدن مرزهای سیاسی و تعریف دولتهای متمرکز ملی)، از سراسر جغرافیای فعلی افغانستان، کسانی برای زیارت به جغرافیای فعلی ایران سفر میکردهاند. تعدادی بنا
به برخی از جاذبهها برنمیگشتند. تعدادی دست به خویشاوندی زده و رفتوبرگشت همیشگی داشتهاند. باروی کار آمدن جمهوری اسلامی ایران و افزایش شیعهگری در افغانستان (آزاد شدن مناسک شیعی)، تمایل به سفرهای زیارتی نیز افزایش یافت.
2- گفتمان فراملی امام خمینی ( ره)
از ابتدای تجاوز شوروی سابق به افغانستان، انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید. امام خمینی (ره) با جهانبینی فرا سرزمینی درصدد وحدت امت اسلامی و رهایی ملتهای مسلمان از استعمار و گرفتاریهای آن بود و شعار «اسلام مرز ندارد» و جمهوری اسلامی ایران موظف است تا به داد همه ملتهای مستضعف اسلامی در جهان برسد؛ جاذبههایی را برای مهاجران افغانستانی ایجاد کرده است. در تحت حمایت همین شعار بود که میلیونها پناهنده افغانستانی – در جریان تهاجم شوروی و مقاومت مسلحانه مردم- در کف جامعه ایران رسوب کردند.
3- نزدیکی مسافت
ایران و افغانستان بیش از 950 کیلومتر مرز مشترک دارد. علاوه بر این، دو شهر مهم ایران و افغانستان (هرات و مشهد) بهاندازهای نزدیک است که اگر کسی بخواهد روزانه دوبار با ماشین میتواند بین این دو شهر رفتوآمد داشته باشد. بنابراین، نزدیکی مسافت، مرز طولانی و امکان عبورومرور غیرقانونی در این مرز به جاذبه مهاجرتی در این کشور کمک کرده است. زیرا، مسافت کوتاه، عدم امکان زندانی شدن و یا شلیک در مرز، بازدید اقوام و دوستان، یافتن کار و… جاذبههایی است که در مقابل هزینه ناچیز، مهاجرت به ایران را رقم میزند.
4- شبکههای مهاجرتی
مردم افغانستان بنابه داشتن سابقه طولانی مهاجرت در ایران، دارای شبکههای وسیع مهاجرتی در این کشور است. این شبکهها به علت خویشاوندی با مردم ایران تقویتشده است. بدون تردید میتوان ادعا کرد که هیچ فرد و خانوادهای را نمیتوان یافت که یکی از اقارب آن در ایران زندگی نکرده باشد. چنین شبکههای گسترده و مطمئن خود به جذب مهاجران کمک کرده است. شبکههای اجتماعی- خانوادگی از تشویقکنندههای اصلی برای تصمیمهای مهاجرتی است. این شبکهها روابطی است که به نحوی سرمایه اجتماعی نیز محاسبه میشود و به گسترش مهاجرت میانجامد، زیرا: الف- هزینهها کاهش پیدا میکند. ب- خطرها، تهدیدات، فقدان اطلاعات، بیاعتمادیها و… کم میشود.
5- مشترکات فرهنگی
بسیاری معتقدند که کمتر میتوان دو کشور را یافت که مانند ایران و افغانستان به هم شبیه و نزدیک و اشتراکات و شباهتهای فرهنگی، زبانی، دینی، مذهبی، تاریخی، سوابق قومی و نژادی و حتی طبیعی و منطقهای داشته باشند، بهگونهای که یک افغانستانی در ایران یا یک ایرانی در افغانستان احساس غربت نمیکند و آنجا را سرزمین خویش میپندارد. زبان مشترک، عقاید و باورها، سبک زندگی، ذائقهها و دهها و بلکه صدها عنصر مشترک فرهنگی در میان دو ملت وجود دارد که از جذبههای اصلی مهاجرتی محسوب میشوند.
6- اشتغال و کاریابی
یافتن کار و کسب درآمد از مهمترین دغدغهها برای تصمیمهای مهاجرتی است. مهاجران وقتی وارد کشورهای جهان اول هم میشوند، سالها برای یافتن شغل مشکلدارند، اما مهاجران افغانستانی حتی همان روز ورود به ایران، جذب بازار کار میشوند. دوقطبی شدن بازار کار (بخشی از مشاغل ویژه مهاجران افغانستانی شده است)، نیاز بازار کار ایران، تعهد و وجدان کاری بالای این مهاجران، مشترکات فرهنگی و زبانی، کمتوقع بودن این مهاجران و دلایل دیگر در اشتغالیابی این مهاجران کمک کرده است.
7- کارکردهای دوسویه مهاجرت
شکی نیست که بازار کار ایران به کارگران افغانستانی نیاز دارد. صنعت معادن، کیفوکفش، عمران، کشاورزی، دامداری، رفتگری و چرخ دهها مورد دیگر عمدتا بهوسیله کارگران افغانی به چرخش درمیآید. اگر بهفرض روزی این مهاجران در ایران نباشند، براساس تحلیلها، هزینههای تولید برخی اقلام تا چند برابر افزایش خواهد یافت. از طرف دیگر، این مهاجران به دلیل دافعههای مبدأ نیاز به زندگی در این کشور دارند.
جمعبندی
ایران از مقاصد اصلی مهاجران افغانستانی بوده و خواهد بود. کمتر افغانستانی پیدا میشود که دستکم یکبار به ایران سفر نکرده باشد و باجرئت میتوان ادعا کرد که هیچکسی را نمیتوان یافت که یکی از اقارب آن در ایران زندگی نکرده باشد. بهطوریکه آمارها حاکی از حضور ۵ میلیون افغانستانی در ایران است. این آمار، جمعیت حدود 10 استان افغانستان را تشکیل میدهد. اما باید در نظر داشت که مهاجران خارجی به انحای مختلف وارد ایران شدهاند. آمار اخذشده نشان میدهد، 93.12 درصد آنان بهطور غیرقانونی از مرزهای کشور خودشان به ایران آمدهاند. بنابراین اکثریت شایان توجه آنها بهطور غیرقانونی و بدون مجوز رسمی واردشدهاند که این مسئله مشکلات عدیدهای را ایجاد کرده است. وقتی مهاجران غیرقانونی برای گرفتن مجوز اقامت مراجعه نمیکنند، نمیتوان آنها را شناسایی و در صورت ارتکاب جرم تحت تعقیب قرارداد. هماکنون خلأهای قانونی و نبود نظارت بر اتباع غیرمجاز مشکلات اجتماعی بسیاری را پدید آورده است. بیشتر اتباعی که به اتهامات مختلف دستگیر میشوند، جزو کسانی هستند که غیرقانونی وارد کشور شدهاند و گروههای تبهکاری را تشکیل دادهاند. براساس اظهارنظر پلیس حدود 13 درصد از قتلهای عمد را اتباع خارجی در ایران مرتکب میشوند. ضمن آنکه 69 درصد کودکان کار در ایران به جامعه مهاجران با منشأ غیرایرانی تعلق دارند و تبعات و پیامدهای این مسئله در آینده نگرانکننده است و باید مسئله ساماندهی را بهصورت جدی در دستور کار قرارداد.
مقالات و یادداشتهای متعددی در این باب بهنگارش درآمده، ازجمله مقالهای با عنوان «عوامل اثرگذار بر مهاجرت افغانها به ایران»، که علیرضا جانزاده، استادیار علوم اجتماعی در قامت نگارنده این متن، نیروی دفع از مبدأ و جذب مقصد را از گرایشهای عمده مهاجرت دانسته و تأکید کرده: افغانستانیها ایران را برای زندگی مناسبتر میدانند و ورای تمامی عوامل دخیل مانند افزایش تحصیلات و اقامت طولانیمدت، آنچه مهاجران را به ماندن یا رفتن ترغیب میکند، امنیت اقتصادی است. امنیتی که هرچند متأثر از عواملی مانند تحصیلات و اقامت باشد، عمدتا از طریق فعالیت اقتصادی (داشتن شغل و درآمد) حاصل میشود. اگرچه وضعیت اشتغال مهاجران از مسائل مهم و جنجالبرانگیز برای جامعه میزبان است، اما انگیزه اغلب مهاجران افغانی نه نابسامانیهای سیاسی اجتماعی در افغانستان، بلکه انگیزه اقتصادی بوده است.
براساس آمار بهدستآمده بیشتر مهاجران با حدود 77 درصد در بخش خدمات ایران مشغول به کار هستند. نیروی انسانی ارزانقیمت و پرتلاشی که به سبب پایین بودن امنیت شغلی هر شرایطی را میپذیرند و به نسبت کارگران وطنی، جایگزین ارزانتری به شمار میروند و بنگاههای اقتصادی کوچک و بزرگ هم برای کاهش هزینهها آنها را به کار میگمارند.
اما مسئله آن است که در بحث کلان اقتصادی، کارگران ایرانی حقوقشان را در همین کشور هزینه میکنند و با گردش پول، اقتصاد رونق میگیرد ولی کارگران اتباع بیگانه دستمزدشان را به دلار یا ارز کشور خود تبدیل کرده و از ایران خارج میکنند. گذشته از خروج سرمایه، تقاضای ارز خارجی هم افزایش مییابد که آنهم بهنوبه خود به اقتصاد کشور لطمه وارد میکند. لذا عامل اقتصادی اگرچه برای افغانیها مهمترین محرکه مهاجرت به ایران است اما پیامدهایی برای جامعه مقصد به همراه دارد.
برخی کارشناسان معتقدند، گروهی از مهاجران خارجی به دلیل پایین بودن سطح سواد و نداشتن تخصص مناسب و همچنین ورود غیرقانونی و بدون قاعده آنها و اشتغال بسیاری از فرصتهای شغلی، نمیتوانند برای کشور مقصد یعنی ایران مفید باشند. درحالیکه یک فرد افغانستانی شاغل در ایران میتواند بهآسانی خانوادهای بهجای مانده در افغانستان را اداره کند. ازاینرو انگیزههای اقتصادی برای ماندگاری افغانها در ایران قوی است. فقر و گرسنگی، بیخانمانی و تشدید فلاکت اقتصادی و بهطورکلی مشکلات اقتصادی و اجتماعی که حاصل 23 سال جنگ داخلی در افغانستان است، ازجمله عوامل بیثباتی اجتماعی و سیاسی در این کشور است و کمبود یا نبود مواد غذایی و نبود سوخت برای زمستان رغبت برای ماندگاری در ایران را تقویت کرده است.
تمایل یا عدم تمایل به بازگشت
نگارنده در بخش دیگری از این مقاله، تصریح میکند که مهاجران نظرات متفاوتی درباره ماندگاری در ایران یا بازگشت به افغانستان دارند. براساس آمار اخذشده و باتوجه به استانهایی که اطلاعات آنها در دست است؛ 47.8 درصد مهاجران کل کشور، برای بازگشت به کشورشان تمایلی ندارند که میتوان دلایل متعددی را ازجمله خو گرفتن با محیط ایران، ادامه تحصیل، داشتن همسر ایرانی، نبود امکانات و موقعیت زندگی در افغانستان برشمرد. در مرتبه دوم 29.36 درصد مهاجران کل کشور نیز برای بازگشت اظهار تمایل کردهاند. گروهی از افراد پس از ترک وطن و اقامت در کشوری دیگر، باگذشت زمان راغباند به زادگاه و وطن خویش بازگردند. در مرتبه سوم 13.48 درصد از مهاجران کل کشور هم گرایش خود را برای بازگشت به کشورشان یا کشوری ثالث اظهار داشتهاند و سرانجام 9.37 درصد مهاجران کل کشور برای رفتن به کشور ثالث ابراز تمایل کردهاند. حدود نیمی از مهاجران خارجی رغبتی برای بازگشت به کشورشان نداشتهاند که این مسئله میتواند درروند طرح بازگشت، بهویژه مهاجران افغانی خلل وارد کند.
نگارنده عنوان میکند: معمولا اتباعی به کشورشان بازمیگردند که مهاجران تازهواردند و نه آنهایی که مدتهاست بنای زندگی نوینی را در پاکستان یا ایران بنانهادهاند. علت اینکه ضرباهنگ بازگشت مهاجران به افغانستان از ایران بسیار کندتر از پاکستان است، این است که مهاجران افغانستانی در ایران توانستهاند در برخی مشاغل کاذب و غیررسمی فعالیت کنند. حال اینکه در پاکستان، شمار زیادی از ایشان با وضعیت فقیرانه در اردوگاههای (کمپها) پناهندگان زندگی میکنند و فرصتی برای اشتغال در جامعه پاکستان ندارند.
در این مقاله به اظهارات چند جوان مهاجر غیرقانونی افغان در مورد انگیزه آمدن به ایران هم اشارهشده است؛ «جمعه گل عبدالله» میگوید: ناچار بودم، در کشورمان خبری از کار و درآمد نیست و «خال محمد» میگوید: عبور از مرز ایران به نسبت عبور از مرز سایر کشورهای همسایه بسیار راحتتر است.
«ذکریا» هم بیان میکند: پول دریافتی حاصل از کار در ایران بسیار بالاتر از پول رایج در افغانستان است. او درعینحال معتقد است که پول ایران در مقایسه با پول کشورهای همجوار دیگر باارزشتر است.
اما مقوله دیگری که افغانیها بهواسطه آن بیشتر به ایران مهاجرت میکنند، امنیت است. آنها ایران را کشوری امن میدانند و در آن احساس راحتی میکنند. «محمد نوری» از دیگر مهاجرانی است که انگیزه آمدنش به ایران را امنیت ایران دانسته که به گفته او، به نسبت سایر کشورها بیشتر است. از سوی دیگر او تأکید میکند: ما هر وقت بخواهیم میتوانیم به افغانستان برویم و بهصورت غیرقانونی به ایران برگردیم و در این راه موانع چندانی نداریم.
نگارنده این مقاله در ادامه به گفتوگوی خود با مهاجری 18 ساله پرداخته که به کشورش برگشته است و از او میپرسد: خودت خواستی برگردی افغانستان؟ مهاجر پاسخ میدهد: آری، تا حالا چهار بار به ایران آمدهام و هر بار مدتی کارکردهام و برگشتهام. سپس میپرسد: اوراق شناسایی آمایش داری؟ جواب میدهد: نه. میپرسد: چرا به افغانستان برمیگردی؟ میگوید: چون آنجا وطنم است و خانوادهام هنوز آنجا هستند. میپرسد: پس چرا چهار بار به ایران آمدی؟ میگوید: برای کار و پول درآوردن. میپرسد: چطور هر بار از مرز رد شدی، مگر پاسپورت داری؟ جواب میدهد: پاسپورت ندارم و سکوت میکند. دوست مهاجر 18 ساله به میانه صحبت میدود و میگوید: من کسانی را میشناسم که افغانیها میتوانند با پرداخت 500 تا 700 هزار تومان تا سه بار بهصورت قاچاقی با آنان به ایران بیایند. میپرسد: یعنی چه؟ جواب میدهد: یعنی اگر دوبار لب مرز دستگیر و بازگردانده شدی یکبار دیگر فرصت داری که با قاچاقچیان انسان به ایران بازگردی و پولت محفوظ است.
سلیم هم از کسانی است که دو ماهی میشود به تهران آمده و پس از 10 روز سفر پر افتوخیز خودش را به تهران رسانده است. او بهعنوان مهاجر غیرقانونی در ساختمانی کارگری میکند. نگارنده مقاله درباره اینکه چطور وارد ایران شده میپرسد و او جواب میدهد:
از شهرمان تا نیمروز مسافت زیادی نیست ولی ازآنجا تا وارد ایران بشویم، یکهفتهای طول کشید. هوا سرد بود و به خاطر اینکه مرزبانان ایرانی ما را نبینند، روزها در شیار کوهها پنهان شدیم و شبها راه رفتیم. خیلی سخت بود؛ با چندتکه نان و چند لیتر آب یک هفته گذراندیم تا برسیم بهجایی که قاچاق برها بودند. وقتی رسیدیم به محل قرار (در مرز) به قاچاقچیای که ما را آورده بود، هر نفر 500 هزار تومان دادیم، در ادامه راننده 2 ساعت میرفت و چند ساعت در بیابان توقف میکرد تا پلیس شک نکند. بالاخره بعد از 2 روز رسیدیم به باغی نزدیک ورامین. نفری یکمیلیون به راننده دادیم و چند روز در باغ ماندیم تا اینکه دوست و فامیلها دنبالمان آمدند.
رویکرد دولت و جامعه ایران به مهاجران
فاصله مهاجران افغانی ازنظر آموزش و تحصیلات با همنوعان در افغانستان بیشتر است. همچنین وضعیت اقتصادی و اجتماعی نسل دوم مهاجران افغانی (متولد در ایران) که مراحل اساسی اجتماعی شدن را در جامعه مقصد تجربه کردهاند، در مقایسه با والدین آنها، بهمراتب بهتر و نزدیکتر به اکثریت جامعه مقصد است. از سوی دیگر، افرادی که از وضعیت اقتصادی خود در ایران رضایت بیشتری دارند، تمایل کمتری برای بازگشت دارند، اما با ساختار کلی جامعه ایران کمتر همانند شدهاند. بنابراین تمایل به ماندن یا نماندن مهاجر افغانی در ایران، بیش از هرچیز به امنیت اقتصادی وابسته است که او میتواند در مقابل شرایط بسیار سخت اقتصادی جامعه مبدأ در ایران به دست بیاورد. رویکرد دولت و جامعه ایران به مهاجران، در جهتگیری وضعیت افغانها در ایران مؤثر بوده است. رویکرد خوشبینانه ابتدایی، مزایای مهمی را برای مهاجران اولیه به وجود آورد و بسیاری از آنها از امکانات موجود در جهت تقویت خود (افزایش تحصیلات، مهارتها و کیفیت زندگی) استفاده کردند. تغییر رویکرد خوشبینانه و مهمان نوازانه با اجبار برای بازگشت به افغانستان، ادامه زندگی مهاجران افغانستانی در ایران را در وضعیت کمتر مناسبی قرارداد و آسیبپذیری مهاجران (بهخصوص مهاجران با توان اقتصادی ضعیف) را افزایش داد. باتوجه به وضعیت مهاجران افغانی در ایران، امکان ارتقاء و تقویت انطباق آنها با جامعه ایرانی بسیار ضعیف شده است. بهطور متقابل، شرایط سخت زندگی در افغانستان، تمکین و پذیرش رویکرد در حاشیه بودن را برای مهاجران به ارمغان آورده است؛ ترکیبی که خود، همانندی مهاجران با طبقات خیلی پایین جامعه (اغلب حاشیهنشینان ایرانی) را تقویت میکند. تداوم این همانندی رو به پایین که میتواند در خلال نسلها بهصورت گستردهتری بازتولید شود، تقویت حاشیهنشینی را به همراه دارد و احتمال ناهنجاریها و کجروی های اجتماعی را افزایش میدهد. علاوه برآن احساس عدم پیشرفت و ارتقای مهاجران ممکن است سرمایه اجتماعی بهدستآمده را کاملا در جهت عکس آن، برای تخریب جامعه مقصد بهکارگیرد. بنابراین، در شرایطی که بازگشت کامل مهاجران به کشور خود در کوتاهمدت دشوار یا غیرعملی باشد، به حاشیه راندن آنها تبعات نامناسب اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را به همراه خواهد آورد.
علت مهاجرت گسترده و دوامدار افغانستانیها به ایران
در این میان سید محمد فیروزی، استادیار دانشگاه بغلان افغانستان نیز کوشیده است به جاذبههای ایران در تصمیمهای مهاجرت افغانستانیها به این کشور بپردازد که بخشهایی از آن را در ادامه میخوانید.
درطی بیش ازچهاردهه، مهاجرت و آوارگی به بخشی از سرگذشت و سرنوشت مردم افغانستان تبدیلشده است. آمارها نشان میدهد که درحال حاضر نزدیک به 30 درصد مردم افغانستان در خارج ازکشورشان زندگی میکنند. رقم کلی کسانی که از آغاز ناآرامیهای سیاسی وامنیتی با کودتای هفتم ثور/ اردیبهشت سال1357 خورشیدی چه در داخل کشور و چه در خارج مهاجر شدهاند، درحدود 70 درصد مردم افغانستان را شامل میشود. هیچ شکی نیست که مهاجرت پدیدهای جهانی و تاریخی است و درتمام دورههای تاریخی انسانها برای بهبود زندگی یا فرار از حوادث و تهدیدات طبیعی یا بشری، اقدام به مهاجرت و جابهجای مکانی کردهاند. این پدیده چندوجهی و جهانشمول در عصر انقلاب صنعتی شدت بیشتری گرفت و بهبخش مهمی ازچالشهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشورهای صنعتی تبدیل گردید. شواهد نشان میدهد که این روند کماکان بهجز در دوران جنگهای جهانی اول و جنگ جهانی دوم سیر صعودی داشته است. بااینهمه، مهاجرت گروهی افغانستانیها در دهه 1980-1970 میلادی بزرگترین موج پناهندگی بعداز جنگ دوم جهانی شناخته میشود. در این دو دهه (1980-1970) بین 7 تا 9 میلیون افغانستانی از وطنشان به دلیل جنگهای خشونتبار و ویرانگر، سقوط و ظهور زودگذر حکومتها، نابودی بنیانهای اقتصادی جامعه، خشکسالی پیاپی و تشدید فقر و بیکاری و… مهاجر و آواره شدند. در این میان بخش عمدهای ازمهاجرانکه حدود 90 درصد کل مهاجران افغانستانی برآورد میشود به کشورایران و کشور پاکستان کوچ کردند. گزارشهای رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران شمار مهاجران افغانستانی به ایران را در سال 1359 (200هزار) اعلام کردهاند و روند مهاجرت افغانستانیها سالبهسال افزایشیافته و درسال 1370 این رقم به (3میلیون) نفر رسید. هرچند ارقام یادشده مورد تأيید سازمان بینالمللی مهاجرت نبوده و برخیها معتقدند که در ارائه آمار و ارقام مهاجران افغانستانی به ایران به دلایل مشکلات داخلی و تأثیرگذاری بر سیاستهای خارجی ازجمله امکان تأثیرگذاشتن برسیاستهای دولت افغانستان، همیشه اغراق و بزرگنمایی شده است. اما قدرمسلم این است که دولت و مردم ایران درطول بیش ازچهاردهه، از کموبیش 200هزار تا 5 میلیون مهاجر و پناهنده افغانستانی میزبانی کرده است. سؤال اصلی این جستار به این موضوع اشاره دارد که براساس قوانین مهاجرت روانشتاین که به دافعههای مبدأ و جاذبههای مقصد توجه دارد و نظریه اورتلی که به عوامل بازدارنده و برانگیزنده مبدأ ومقصد میپردازند، مهاجرت گسترده و دوامدار افغانستانیها به ایران با کدام یک بیشتر قابل تبیین است؟ مخصوصاجاذبههای مقصد برای این مهاجران چیست؟
سیاستهای مهاجرتی ایران؛ از درهای باز تا درهای بسته
سیاستهای مهاجرتی جمهوری اسلامی ایران درقبال مهاجران افغانستانی با فرازوفرودهای (از درهای باز تا درهای بسته) همراه بوده است. سیاستهای مهاجرتی ایران نسبت به مهاجران افغانستانی، در اوایل انقلاب اسلامی ایران و با آغاز مهاجرت گروهی افغانستانیها در پیتهاجم و تجاوز ارتشسرخ (شورویسابق) با رویکرد استقبال و خوش آمدگویی بههمراه بوده که بخش مهم آن متأثر از فرمایشهای حمایتی رهبر فقید جمهوری اسلامی ایران (امام خمینی ره) و ایدئولوژی اسلامی (اسلام مرز ندارد) پشتیبانی میشد. دوره سیاستهای محدودکننده و درهای بسته نیز با پایان جنگ ایران و عراق و همچنین شکست ارتش سرخ شوروی از افغانستان آغاز شد که در آغاز این دوره علاوه بر بازگشت دادن حدود یکونیم میلیون مهاجر افغانستانی به کشورشان، سیاستهای محدودکننده و فشارهای دولتی و مردمی بر مهاجران شروع شد. نکته مهم این است که حتی در دوره سیاستهای فشار حداکثری بر مهاجران یا دوره درهای بسته، مهاجرت افغانستانیها به ایران کاملاقطع نشده و نیز با شروع جنگهای داخلی و باروی کارآمدن امارت اسلامی طالبان، بازگشتکنندههای قبلی با جمعی دیگر دوباره وارد ایران شدند. یعنی فشارها ومحدودیتهای حکومتی یا مردمی بر مهاجرت و تصمیم مهاجرتی افغانستانیها به ایران تأثیر چندانی نداشته است. سیاست درهای بسته و اعمال فشارهای حداکثری تا اوایل دهه نود خورشیدی ادامه یافت و در این دهه بنابه بسیاری از ملاحظات، سیاست ساماندهی آغاز گردید که تاکنون ادامه دارد. آغاز و پایان این داستان هرچه باشد؛ فقدان نگاه راهبردی، یکپارچه، منفعت محور و باثبات در این سیاستها برجسته است.
جاذبههای مقصد
اما جاذبههای مهاجرتی ایران، برای مردم افغانستان بسیارند. این یادداشت، به چند مورد مهم آن بهصورت مختصر اشاره میکند؛
1- اماکن مذهبی
افغانستانیهای شیعهمذهب طی قرون متمادی برای زیارت اماکن مقدسه به ایران میآمدند. حتی قبل از جدا شدن افغانستان و ایران (مشخص شدن مرزهای سیاسی و تعریف دولتهای متمرکز ملی)، از سراسر جغرافیای فعلی افغانستان، کسانی برای زیارت به جغرافیای فعلی ایران سفر میکردهاند. تعدادی بنا
به برخی از جاذبهها برنمیگشتند. تعدادی دست به خویشاوندی زده و رفتوبرگشت همیشگی داشتهاند. باروی کار آمدن جمهوری اسلامی ایران و افزایش شیعهگری در افغانستان (آزاد شدن مناسک شیعی)، تمایل به سفرهای زیارتی نیز افزایش یافت.
2- گفتمان فراملی امام خمینی ( ره)
از ابتدای تجاوز شوروی سابق به افغانستان، انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید. امام خمینی (ره) با جهانبینی فرا سرزمینی درصدد وحدت امت اسلامی و رهایی ملتهای مسلمان از استعمار و گرفتاریهای آن بود و شعار «اسلام مرز ندارد» و جمهوری اسلامی ایران موظف است تا به داد همه ملتهای مستضعف اسلامی در جهان برسد؛ جاذبههایی را برای مهاجران افغانستانی ایجاد کرده است. در تحت حمایت همین شعار بود که میلیونها پناهنده افغانستانی – در جریان تهاجم شوروی و مقاومت مسلحانه مردم- در کف جامعه ایران رسوب کردند.
3- نزدیکی مسافت
ایران و افغانستان بیش از 950 کیلومتر مرز مشترک دارد. علاوه بر این، دو شهر مهم ایران و افغانستان (هرات و مشهد) بهاندازهای نزدیک است که اگر کسی بخواهد روزانه دوبار با ماشین میتواند بین این دو شهر رفتوآمد داشته باشد. بنابراین، نزدیکی مسافت، مرز طولانی و امکان عبورومرور غیرقانونی در این مرز به جاذبه مهاجرتی در این کشور کمک کرده است. زیرا، مسافت کوتاه، عدم امکان زندانی شدن و یا شلیک در مرز، بازدید اقوام و دوستان، یافتن کار و… جاذبههایی است که در مقابل هزینه ناچیز، مهاجرت به ایران را رقم میزند.
4- شبکههای مهاجرتی
مردم افغانستان بنابه داشتن سابقه طولانی مهاجرت در ایران، دارای شبکههای وسیع مهاجرتی در این کشور است. این شبکهها به علت خویشاوندی با مردم ایران تقویتشده است. بدون تردید میتوان ادعا کرد که هیچ فرد و خانوادهای را نمیتوان یافت که یکی از اقارب آن در ایران زندگی نکرده باشد. چنین شبکههای گسترده و مطمئن خود به جذب مهاجران کمک کرده است. شبکههای اجتماعی- خانوادگی از تشویقکنندههای اصلی برای تصمیمهای مهاجرتی است. این شبکهها روابطی است که به نحوی سرمایه اجتماعی نیز محاسبه میشود و به گسترش مهاجرت میانجامد، زیرا: الف- هزینهها کاهش پیدا میکند. ب- خطرها، تهدیدات، فقدان اطلاعات، بیاعتمادیها و… کم میشود.
5- مشترکات فرهنگی
بسیاری معتقدند که کمتر میتوان دو کشور را یافت که مانند ایران و افغانستان به هم شبیه و نزدیک و اشتراکات و شباهتهای فرهنگی، زبانی، دینی، مذهبی، تاریخی، سوابق قومی و نژادی و حتی طبیعی و منطقهای داشته باشند، بهگونهای که یک افغانستانی در ایران یا یک ایرانی در افغانستان احساس غربت نمیکند و آنجا را سرزمین خویش میپندارد. زبان مشترک، عقاید و باورها، سبک زندگی، ذائقهها و دهها و بلکه صدها عنصر مشترک فرهنگی در میان دو ملت وجود دارد که از جذبههای اصلی مهاجرتی محسوب میشوند.
6- اشتغال و کاریابی
یافتن کار و کسب درآمد از مهمترین دغدغهها برای تصمیمهای مهاجرتی است. مهاجران وقتی وارد کشورهای جهان اول هم میشوند، سالها برای یافتن شغل مشکلدارند، اما مهاجران افغانستانی حتی همان روز ورود به ایران، جذب بازار کار میشوند. دوقطبی شدن بازار کار (بخشی از مشاغل ویژه مهاجران افغانستانی شده است)، نیاز بازار کار ایران، تعهد و وجدان کاری بالای این مهاجران، مشترکات فرهنگی و زبانی، کمتوقع بودن این مهاجران و دلایل دیگر در اشتغالیابی این مهاجران کمک کرده است.
7- کارکردهای دوسویه مهاجرت
شکی نیست که بازار کار ایران به کارگران افغانستانی نیاز دارد. صنعت معادن، کیفوکفش، عمران، کشاورزی، دامداری، رفتگری و چرخ دهها مورد دیگر عمدتا بهوسیله کارگران افغانی به چرخش درمیآید. اگر بهفرض روزی این مهاجران در ایران نباشند، براساس تحلیلها، هزینههای تولید برخی اقلام تا چند برابر افزایش خواهد یافت. از طرف دیگر، این مهاجران به دلیل دافعههای مبدأ نیاز به زندگی در این کشور دارند.
جمعبندی
ایران از مقاصد اصلی مهاجران افغانستانی بوده و خواهد بود. کمتر افغانستانی پیدا میشود که دستکم یکبار به ایران سفر نکرده باشد و باجرئت میتوان ادعا کرد که هیچکسی را نمیتوان یافت که یکی از اقارب آن در ایران زندگی نکرده باشد. بهطوریکه آمارها حاکی از حضور ۵ میلیون افغانستانی در ایران است. این آمار، جمعیت حدود 10 استان افغانستان را تشکیل میدهد. اما باید در نظر داشت که مهاجران خارجی به انحای مختلف وارد ایران شدهاند. آمار اخذشده نشان میدهد، 93.12 درصد آنان بهطور غیرقانونی از مرزهای کشور خودشان به ایران آمدهاند. بنابراین اکثریت شایان توجه آنها بهطور غیرقانونی و بدون مجوز رسمی واردشدهاند که این مسئله مشکلات عدیدهای را ایجاد کرده است. وقتی مهاجران غیرقانونی برای گرفتن مجوز اقامت مراجعه نمیکنند، نمیتوان آنها را شناسایی و در صورت ارتکاب جرم تحت تعقیب قرارداد. هماکنون خلأهای قانونی و نبود نظارت بر اتباع غیرمجاز مشکلات اجتماعی بسیاری را پدید آورده است. بیشتر اتباعی که به اتهامات مختلف دستگیر میشوند، جزو کسانی هستند که غیرقانونی وارد کشور شدهاند و گروههای تبهکاری را تشکیل دادهاند. براساس اظهارنظر پلیس حدود 13 درصد از قتلهای عمد را اتباع خارجی در ایران مرتکب میشوند. ضمن آنکه 69 درصد کودکان کار در ایران به جامعه مهاجران با منشأ غیرایرانی تعلق دارند و تبعات و پیامدهای این مسئله در آینده نگرانکننده است و باید مسئله ساماندهی را بهصورت جدی در دستور کار قرارداد.

تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
توسعه بازارچههای مرزی موجب ارزآوری خواهد شد
-
بازارچه مرزی باید سکوی صادرات محصولات ایرانی باشد
-
تجارت با کشورهای همسایه میتواند موجب بهبود اقتصاد شهرهای مرزی شود
-
مبارزه بدون تبعیض با فساد اولویت عدلیه است
-
حرکت بهسوی بازارهای پیشران اقتصاد مناطق مرزی
-
نگاهی به عوامل اثرگذار بر مهاجرت افغانها به ایران
-
سانسور شکست صهیونیستها در عملیات زمینی
-
ادامه حکومت کمدیهای میلیاردی بر گیشه
-
یک بیت «أحلی من العسل»
-
«خاورمیانه جدید» منهای اسرائیل