عدم رواداری باعث میشود برای درمان بحران مخاطب رو به ابتذال بیاوریم
یلدای پر از تناقض رسانه ملی
جواد شاملو
مخاطب، فلسفه وجودی رسانه است. عیار یک رسانه در درجه اول به این نیست که پیامی که تولید میکند خوب است یا بد. بلکه این است که آیا این رسانه مخاطب دارد یا نه؟ اگر مخاطب نداشته باشد، اصلا رسانه نیست و حسن و قبح پیامش علیالسویه است. در عرصه رسانه نباید به این معنایی که امروز به کار میرود تکلیفگرا بود. تکلیف در رسانه، رساندن پیام به مخاطب است و نه تولید پیام. این معنای تبلیغ است. تبلیغ از جنس تولید نیست؛ بلکه از جنس رساندن و بلاغ است. پیامبران الهی هیچ کدام مصدر محتوای الهی نبودند؛ بلکه مهمترین وظیفه آنها ابلاغ پیام به هر شکل ممکن بود. دغدغه هر رسانهای باید رساندن پیام به سمع و نظر مخاطب باشد. رسانه نباید با خود بگوید من برنامه خوبی را ساختم؛ حال هر کس خواست ببیند و هر کس نخواست نبیند! «إما شاکراً و إما کفوراً»! پیامبر ما در امر ابلاغ حریص بود؛ میخواست کماً و کیفاً بیشترین تأثیر را بگذارد. ما هم نباید در جذب مخاطب قانع باشیم. وظیفه رسانه ملی این نیست که محتوای درست و بدون مفسده بسازد اما آن را از فرط ناجذابی روانه آرشیو صداوسیما کند. رسانه ملی باید تشنه جذب مخاطب باشد؛ به هر نحو ممکن حرف خوب را به مردم برساند؛ نه اینکه منتظر بنشیند تا مردم از سر وظیفه پای تلویزیون بنشینند!
از همین رو بحران مخاطب برای صداوسیما یک زنگ خطر جدی است و خبر از این میدهد که این سازمان در حال شکست خوردن در عرصه ابلاغ پیام انقلاب اسلامی است. این شکست دلایل متعددی دارد؛ یکی از آنها عدم رواداری با چهرههای غنی و منحصر به فرد اما شاید با جهتگیری خنثی یا اندکی متفاوت است. وقتی افرادی در تراز سروش صحت و حجتالاسلام حامد کاشانی را با کوچکترین بهانهها خارج از مدار میدانیم؛ باید بحران مخاطب را هم بپذیریم. حال برای درمان بحران مخاطب چه کنیم؟ برویم افرادی را بیاوریم که جدی نیستند؛ رأی و نظری ندارند که بخواهد مخالف یا خنثی باشد؛ دردسر ندارند! این آغاز ابتذال است. تصلب، ابتذال میآورد. اگر نسبت به کسانی که وزن و مقدار دارند روادارانه و در عین حال مدبرانه عمل نکنیم، چارهای نداریم مگر آنکه دست به دامان ابتذال شویم. نگاه امنیتی آدم امن میخواهد؛ تاب کوچکترین دردسری ندارد. بدترین نوع نگاه، ما را به جایی میرساند که بهترین تصمیم مان تن دادن به نامطلوبترین گزینهها باشد. حسن ریوندی یک طناز است که در جای خود کار خودش را میکند و فرد موفقی است. اما آیا حضور سروش صحت مخربتر از حضور این طنزپرداز محترم است؟ ما از اینکه این چهره به خصوص در قاب رسانه ملی باشد کراهتی نداریم و شاید نگارنده این سطور خود بارها با کلیپهای ایشان در فضای مجازی سرگرم و شاد شده باشد؛ اما ابزار کار در استنداپ کمدی لاجرم قدری ابتذال است و تفکری که امروز به این قاب تن داده قطعا با کراهت راضی به این تصمیم شده و این ثمره تفکر مدارمحور است.
مخاطب، فلسفه وجودی رسانه است. عیار یک رسانه در درجه اول به این نیست که پیامی که تولید میکند خوب است یا بد. بلکه این است که آیا این رسانه مخاطب دارد یا نه؟ اگر مخاطب نداشته باشد، اصلا رسانه نیست و حسن و قبح پیامش علیالسویه است. در عرصه رسانه نباید به این معنایی که امروز به کار میرود تکلیفگرا بود. تکلیف در رسانه، رساندن پیام به مخاطب است و نه تولید پیام. این معنای تبلیغ است. تبلیغ از جنس تولید نیست؛ بلکه از جنس رساندن و بلاغ است. پیامبران الهی هیچ کدام مصدر محتوای الهی نبودند؛ بلکه مهمترین وظیفه آنها ابلاغ پیام به هر شکل ممکن بود. دغدغه هر رسانهای باید رساندن پیام به سمع و نظر مخاطب باشد. رسانه نباید با خود بگوید من برنامه خوبی را ساختم؛ حال هر کس خواست ببیند و هر کس نخواست نبیند! «إما شاکراً و إما کفوراً»! پیامبر ما در امر ابلاغ حریص بود؛ میخواست کماً و کیفاً بیشترین تأثیر را بگذارد. ما هم نباید در جذب مخاطب قانع باشیم. وظیفه رسانه ملی این نیست که محتوای درست و بدون مفسده بسازد اما آن را از فرط ناجذابی روانه آرشیو صداوسیما کند. رسانه ملی باید تشنه جذب مخاطب باشد؛ به هر نحو ممکن حرف خوب را به مردم برساند؛ نه اینکه منتظر بنشیند تا مردم از سر وظیفه پای تلویزیون بنشینند!
از همین رو بحران مخاطب برای صداوسیما یک زنگ خطر جدی است و خبر از این میدهد که این سازمان در حال شکست خوردن در عرصه ابلاغ پیام انقلاب اسلامی است. این شکست دلایل متعددی دارد؛ یکی از آنها عدم رواداری با چهرههای غنی و منحصر به فرد اما شاید با جهتگیری خنثی یا اندکی متفاوت است. وقتی افرادی در تراز سروش صحت و حجتالاسلام حامد کاشانی را با کوچکترین بهانهها خارج از مدار میدانیم؛ باید بحران مخاطب را هم بپذیریم. حال برای درمان بحران مخاطب چه کنیم؟ برویم افرادی را بیاوریم که جدی نیستند؛ رأی و نظری ندارند که بخواهد مخالف یا خنثی باشد؛ دردسر ندارند! این آغاز ابتذال است. تصلب، ابتذال میآورد. اگر نسبت به کسانی که وزن و مقدار دارند روادارانه و در عین حال مدبرانه عمل نکنیم، چارهای نداریم مگر آنکه دست به دامان ابتذال شویم. نگاه امنیتی آدم امن میخواهد؛ تاب کوچکترین دردسری ندارد. بدترین نوع نگاه، ما را به جایی میرساند که بهترین تصمیم مان تن دادن به نامطلوبترین گزینهها باشد. حسن ریوندی یک طناز است که در جای خود کار خودش را میکند و فرد موفقی است. اما آیا حضور سروش صحت مخربتر از حضور این طنزپرداز محترم است؟ ما از اینکه این چهره به خصوص در قاب رسانه ملی باشد کراهتی نداریم و شاید نگارنده این سطور خود بارها با کلیپهای ایشان در فضای مجازی سرگرم و شاد شده باشد؛ اما ابزار کار در استنداپ کمدی لاجرم قدری ابتذال است و تفکری که امروز به این قاب تن داده قطعا با کراهت راضی به این تصمیم شده و این ثمره تفکر مدارمحور است.
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
قیمت گذاری نهایی خودرو مستلزم همکاری خودروسازان با شورای رقابت است
-
لازمه قیمت گذاری از سوی خودروسازان داخلی بازار رقابتی است
-
حضور حماسی در انتخابات تحکیمبخش امنیت است
-
حمله به ترامپ با اسم رمز کلرادو
-
قیمتگذاری آزاد مشروط به بازار رقابتی
-
تلاش ناکافی برای احقاق حقوق معلولان
-
بن بست اشغالگران در غزه
-
یلدای پر از تناقض رسانه ملی
-
یلدای دولت در گلستان
-
مقدس نیستیم مقدسنما هم نباشیم