نابرابری، چالشی برای سازگاری با تغییرات اقلیمی محسوب میشود
زنان بیشتر از مردان، قربانی تغییرات اقلیمی
مهتا بذرافکن- دکترای جامعه شناسی و پژوهشگر حوزه اجتماعی آب
تغییرات اقلیمی ابعاد پیچیده و متنوع و درعینحال مرتبط با هم داشته و زندگی اجتماعی را بهشدت تحت تأثير قرار داده است. به همین دلیل در جهت کاهش تأثيرات آن به راهحلهای اجتماعی در کنار سایر راهحلها نیاز است. سطح و عمق آسیبپذیری جوامع و میزان آمادگی بهمنظور مدیریت و سازگاری با بحران در بیشتر نقاط جهان را میتوان ناشی از تصمیمات اقتصادی، سیاسی و سیاستگذاری حکمرانی درنظر گرفت. از آنجا که بخش مهمی از مسائل اجتماعی نیز ناشی از همین عوامل است، مداخلات اجتماعی برای تدوین و تسریع سازگاری با تغییرات اقلیمی نیز وارد این مباحث شده تا از یک سو مطرح کردن ضرورتهای تغییرات اجتماعی و ذائقه فرهنگی بهعنوان پیشران سازگاری با تغییرات اقلیمی و از سویی دیگر تشویق رفتارهای انطباقی در جهت پیشگیری از مشکلات اجتماعی، بخشی از راهحل این ابر بحران باشد. اما موانعی چون «نابرابری دیرپا» و فقدان عدالت اجتماعی و محیطزیستی مانع اصلی نقشآفرینی و اثربخشی رویکردهای اجتماعی است. از اینرو بخشی از مواجهه و سازگاری با تغییرات اقلیمی و بهویژه مسئله آب نیازمند شناخت ابعاد نابرابری و ارائه راهکارهای سیستماتیک و ترویجی برای حل آن است. ازجمله مصادیق نابرابری دیرپا، مسئله نابرابری و تبعیض علیه زنان در جهان است. زنان در بسیاری از مناطق جهان، رفتار و برخورد نابرابر را تجربه کرده و در همه سطوح به منابع مالی و خدمات اساسی، هم از بعد فرهنگی و هم سیستماتیک دسترسی محدود دارند و از طرف دیگر با قوانین و مقررات رسمی و فرهنگ سرکوبگر غیررسمی درگیرند. از آنجا که روابط اجتماعی و نهادی به آسیبپذیریها شکل میدهند. برای آماده شدن در جهت کاهش اثرات اقلیمی، این تغییرات اجتماعی و به تبع آن تغییرات فرهنگی است که باید پیشران باشد. همانگونه که برای کاهش اثر تغییرات اقلیمی دسترسپذیری به منابع ملموسی مانند پول و فناوری ضروری است؛ تغییرات اجتماعی و فرهنگی نیز برای مهمترین رکن سازگاری یعنی عدالت و توزیع عادلانه منابع ضروری است چرا که نابرابری، چالشی برای سازگاری با تغییرات اقلیمی محسوب میشود.
نابرابری و فقدان قوانین عادلانه در همهجای دنیا و بهویژه در مناطق کمتر توسعهیافته به اشکال مختلف زنان را در برابر بلایا
آسیب پذیرتر کرده است. چه سیل باشد و چه زلزله، این زنان هستند که در خط مقدم؛ هم خود در کانون آسیب قرار دارند و هم باید از دیگر افراد خانواده مراقبت کنند. البته این نابرابریها ابعاد پنهان دیگری هم دارد که کمتر بدان پرداخته شده است. ازجمله این ابعاد نقش زنان در مدیریت منابع آب است. به طورکلی زندگی روزمره نیمی از مردم جهان یعنی زنان با منابع آب به هم آمیخته است. آنها هر روز برای انجام امور خانواده از خانه تا مزرعه با منابع آب سروکار دارند. علاوه بر مشارکت در امور مزرعه؛ در کشورهایی که به آب سالم دسترسی ندارند. زنان براساس آمارهای موجود هر روز بیش از ١۵٢ میلیون ساعت وقتشان را در مسافتهای طولانی صرف حمل دبههای آببرای مصرف خانواده میکنند. از یک سو با آسیبهای جسمانی ناشی از حمل آب مواجهند و از سویی دیگر در این مسیر با مخاطرات زیادی همچون خطر حمله حیوانات وحشی، تجاوز و آزار، افتادن و آسیب دیدن و غیره نیز مواجهند. بزرگی همین عدد کافی است که زنان را بهعنوان یکی از ذینفعان منابع آب به رسمیت شناخته و آنها را به تصمیم گیرندگان اصلی آب تبدیل نماید. البته علاوه بر این، هزاران زن از سطوح دانشگاهی تا کارگران ماهر در حوزه آب با تبعیض در محل کار مواجهاند و جامعه مردانه مدیریت منابع آب، بهراحتی آنها را پذیرا نبوده است. گزارش سال ٢٠١٤ انجمن بینالمللی آب نشان داد که بیش از ١۵ کشور در حال توسعه در بهکارگیری زنان برای مدیریت و پژوهشهای مربوط به آب کمکارند و سیستم مردانه حکمرانی آب تمایلی در مشارکت دادن زنان ندارد. همچنین گزارش ٢٠٢٠ انجمن مشارکت جهانی آب نشان داد که هرچند برخی کشورها برای مشارکت دادن زنان گامهایی در سطوح مختلف ازجمله تغییر قوانین برداشتهاند، اما این پیشرفتها بسیار کند بوده است. این درحالی است که مطالعات در ٤۵ کشور در حال توسعه نشان میدهد که زنان و کودکان مسئولیت اصلی جمعآوری آب در ٧٦ درصد از خانوادهها را برعهده دارند. در ١٢ درصد از خانوادهها، کودکان دختر، در کولبری آب مسئولیت اصلی را بردوش دارند. به طوری که دختران زیر ١۵ سال دو برابر پسران هم سن خود در این زمینه، دارای مسئولیت هستند.
اغلب زنان در مزارع خانوادگی بهعنوان پرورشدهندگان و تولیدکنندگان مواد غذایی کمک حال خانوادهاند و کولبری آب، بدون دریافت مزد هم به مشقت زنان افزوده است تا جایی که فرصتهای تحصیلی و کسب مهارت شغلی را برای شکستن فقر و کاهش شکاف جنسیتی از آنها سلب نموده است. یافتههای مطالعات در ١٨٦ کشور نشان داد که «نیمی از همه کشورها در سیاستها و برنامههای مدیریت آب خود به اهداف جنسیتی محدود اشاره کردهاند، اما این تعداد هنوز آنقدر کماست که میتوان گفت شرایط برای زنان همانند گذشته است» و این نشان از نابرابری دیرپایی است که چون میراث بشر گریبان زنان را گرفته است. نابرابری دیرپا به نفع طبقه مسلط مزایا را از نسلی به نسل دیگر منتقل میکند و سیستم و ساختار نیز طوری طراحی شده که آنهایی بهرهمند شوند که پیشتر از این مزایا برخوردار بودهاند؛ این امر منجر به «انباشت فرصت» میشود که در کنار سازوکارهای اجتماعی دیگر موجب دوام نابرابری و تشدید شکاف طبقاتی میگردد. منظور از انباشت فرصت، تلاشهای درون گروهی برای حفظ موقعیتها و فرصتها برای اعضای همان گروه است که مدام در چرخه بازتولید اجتماعی یعنی فرآیندها و ساختارهای اجتماعیای که نابرابری را منتقل میکنند، تکرار میشود. بدیهی است که نابرابری دیرپا و تقویت شده به وسیله سازوکارهای اجتماعی؛ ابزار تولید، ثروت و قدرت را در اختیار بخشی از جامعه قرار داده و بخشی دیگر را محروم مینماید و جنسیت یکی از مهمترین متغیرهای تأثير پذیرفتهای است که از قضا دیرپاترین و
تقویت شدهترین متغیر آسیب دیده جامعه بشری است. برای اثبات این ادعا کافی است به تاریخ کولبری آب از سوی زنان که حتی در متون دینی به آن اشاره شده است نگاهی بیندازیم، روایت رابطه زنان و چاههای آب یکی از شگفت آورترین روایت زندگی انسان در متون ادیان یهود، مسیحیت و اسلام است. در خاورمیانه و شمال آفریقا (که محیط جغرافیایی متون کتابهای آسمانی محسوب میشوند) موقعیت نابرابر زنان در ساختارها و رابطه آن با آب، ازدسترفتن منابع آب و مهاجرتهای متعاقب آن به طور خاص چشمگیر بوده است. در متون عبری و عهد جدید و قرآن به طرز حیرتانگیزی چنین صحنههایی تکرار میشوند. خانوادهها در برابر باد کز کرده و دور هم جمع شدهاند و زنان بهعنوان مراقب، مستأصل و درمانده، در جوار چاههای بسته ماندهاند تا پس از مردان، نوبت برداشتن آب از سوی آنها فرا رسد. زنان چوپانی که از گلهها مراقبت میکنند و یک چاه که بهعنوان یک منبع استراتژیک تحت سلطه مردان است، برداشتن آب را برای زنان سخت کرده است. در این متون «چاه ها»، «آب» و زنان نقش محوری دارند و آب منشأ منازعه و البته وسیله بقا و انسجام اجتماعی است و سراسر آن توصیف زنانی است که برای یافتن آب ساعتها راه میروند و این یکی از واقعیترین میراث بشر تا به امروز است. در قرآن، برای نحوه مواجهه موسی با دختران شعیب چنین آمده است: «هنگامی که به چاه آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب میکنند و در کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند و به چاه نزدیک نمیشوند، موسی به آن دو گفت: «کار شما چیست؟ چرا گوسفندان خود را آب نمیدهید؟» گفتند: «ما آنها را آب نمیدهیم تا چوپانها (مردان) همگی خارج شوند و پدر پیر ما کهنسال است و قادر بر این کارها نیست.» (قصص، ٢٣). اینروایتها به وضوح نشاندهنده نابرابری دیرپا در دسترسی به منابع آب بهعنوان یک منبع قدرت است که دامن آن به روزگار مدرن ما کشیده شده است. البته در روزگار ما بسیاری از زنان برای بهدست آوردن برابری و عدالت جنسیتی در همه حوزهها در تلاشند. هرچند منظور ما از برابرخواهی «بخشش فرصت ها» به زنان نیست بلکه منظور عدالت است و تلاش برای برچیدن موانعی است که سبب تبعیض میشود؛ تنها مشکل زنان تبعیض و نقص فرهنگی موجود است و با از بین رفتن موانع تبعیضآمیز، زنان مستعد میتوانند بهجایگاه خویش دست یافته و بهاندازه مردان به سطوح عالی مدیریت و سیاستگذاری برسند. نابرابری در دسترسی به منابع؛ از اطلاعات و دانش گرفته تا ابزار و منابع مالی و فناوری و مالکیت و غیره را در بر میگیرد و بدون رفع این موانع رسیدن به عدالت جنسیتی در هیچ حوزهای میسر نخواهد بود. مهندسان زن در حوزه آب، کارگران زن ماهر در حوزه آب، زنان کشاورز و بالاخره زنان روستایی و عشایری هرکدام به نحوی کمو بیش طعم تبعیض و توزیع ناعادلانه را در این بخش چشیدهاند.
مطالعات بیش از دو دهه به این نتیجه رسیده است که نقش زنان در بخش آب مستلزم تغییر اساسیتر در حکمرانی و سیاستگذاری منابع آب، شفافیت و تغییر نگرش رهبران و سیستم حکمرانی به زنان است. در بخش مدیریت منابع آب، به طور مشخص پایداری زمانی تحقق پیدا میکند که از ظرفیت همه مردم اعم از مردان و زنان به طور مساوی استفاده شود چرا که آب اساسا یک خیر عمومی است. علاوه بر این تحقیقات بانک جهانی در کشورهایی که مدیریت زنان در منابع آب را به طور محدود پذیرفتهاند، نشان میدهد که فسادپذیری زنان بسیار کمتر از مردان است. زنان نسبت به مردان آب را به طور عادلانهتری به اشتراک میگذارند، بهخصوص در مواقع کمبود، توزیع عادلانه را به دقت مدنظر قرار میدهند، مدیریت و مشارکت زنان باعث بهبودی عملکرد سیستمهای آب، افزایش دسترسی به آب، افزایش مزایای اقتصادی و زیستمحیطی و بهبود کیفیت زندگی در سطوح مختلف شده است. بهعنوان مثال در هند، زنانی که بهعنوان مکانیک پمپ دستی آموزش دیده و مجوز اشتغال دریافت کردهاند، چنان موفق بودهاند که مشتریان، آنها را نسبت به مکانیکهای مرد ترجیح داده و زنان را پاسخگوتر و مسئولیت پذیرتر ارزیابی میکنند. زیرا اغلب این زنان میدانند که شکستگی پمپ دستی؛ دختران و زنان را مجبور میسازد که مسافتی طولانی را برای کولبری آب طی کنند، زمانی که میتواند صرف آموزش و اشتغالشان شود در مسیر حمل آب به هدر میرود. مهندسان زن در بلوچستان پاکستان طرح آبرسانی روستایی را با استفاده از ظرفیتهای محلی طوری اجرا و پیادهسازی کردند که نهتنها مقرون به صرفهتر از طرح اولیه تیم مردان بوده است، بلکه تغییرات بعد از آن منجر به مدیریت بهتر آب و بهبود کیفیت زندگی زنان در آموزش، اشتغال و بهداشت شد. در مالاوی، تیمهای بازرسی شبکههای آب روستایی که عموما از مهندسان زن تشکیل شدهاند، چندین بار در روز به وضعیت لولههای آب در مسیرهای روستایی نظارت میکنند و نشت آب و نیاز به تعمیر را گزارش میدهند و این مسئولیتپذیری موجب بهبود عملکرد سیستم شده است. زنان در منطقه ماگلانگ جاوه اندونزی، به دلیل عدم تعهد مقامات سیاسی برای بهبود عملکرد مدیریت شبکههای آب، خود وارد میدان عمل شده و با تشکیل انجمنهای محلی گفتوگوی آب سالم، کنشگری برای دسترسی به آب سالم و بهرهبرداری درست از آن را به یک دغدغه در سطح جامعه تبدیل کردهاند. در حوزه فناوری نیز صدها زن دانشمند و متخصص در مراکز پژوهشی برای حل معضلات آب در تلاشند و ارزیابی انجام شده توسط بانک جهانی نشان میدهد که مشارکت زنان حتی در پروژههای ساده میتواند اثربخشی پروژههای آب را 6 تا هفت برابر نسبت به پروژههایی که بدون مشارکت زنان انجام میشود، افزایش دهد. در کشورهایی که از ظرفیت زنان در بخشهای مختلف از مدیریت تا اجرا، نظارت، تحقیق و توسعه آب و کشاورزی و حتی از ظرفیت زنان خانهدار استفاده شده، آنها مأموریتشان را عمدتا مسئولانه و کاملا حرفه ای با دستاورد قابل توجه انجام دادهاند. متأسفانه با وجود این تجربیات؛ در کشورهای در حال توسعه به دلیل نگرشهای فرهنگی، همچنان به زنان برای تصمیمگیری در سیستم حکمرانی آب و ایفای نقش در سطوح بالا فرصتی داده نمیشود و تنها کمتر از ١٧ درصد از زنان به طور جدی در سطوح سیاستگذاری، تحقیق و توسعه و اجرای سیاستها مشارکت داده شدهاند، درعینحال در همین کشورها بدون هیچ شرمی از سوی سیاستگذاران و فرهنگ مردسالار؛ کولبری آب وظیفه زنان است! آنچه مسلم است هماکنون جوامع انسانی برای بقا و مواجهه و سازگاری با تغییرات اقلیمی بهویژه در چالش برانگیزترین حوزه آن یعنی آب به عدالت و توزیع عادلانه منابع و فرصتها بسیار نیازمندند. در مواجهه با این چالشهای مخاطرهآمیز، سه رویکرد در دسترس سیاستگذاران وجود دارد؛ رویکرد منفعلانه، رویکرد واکنشی و درمانی و رویکرد پیشگیرانه. آنچه ما با آن مواجهیم، دو رویکرد اول است که بسیار آسیبزا، هزینه بر و با پیامدهای مخرب است که به چالشهای تغییرات اقلیمی دامن میزند. با وجود هشدارهای سطح بالا بهویژه در مسئله آب و در جهت سازگاری با کمآبی و مدیریت پایدار منابع نیاز به تغییرات در نگرش، قوانین و بسترسازی برای نقشآفرینی و استفاده از ظرفیت و قابلیت همه مردم و بهکارگیری همه استعدادهاست و خرد میگوید که پیشگیری بهتر از درمان است. از اینرو لازم است که قوانین محدود کننده، فرهنگ خشونتزا و فقرزا و نگرشهای مردسالارانه در همه حوزهها و بهویژه در مدیریت منابع آب اصلاح شده تا زنان نیز در کنار مردان فرصت تأثيرگذاری برای بهبود وضعیت موجود را داشته باشند.
تغییرات اقلیمی ابعاد پیچیده و متنوع و درعینحال مرتبط با هم داشته و زندگی اجتماعی را بهشدت تحت تأثير قرار داده است. به همین دلیل در جهت کاهش تأثيرات آن به راهحلهای اجتماعی در کنار سایر راهحلها نیاز است. سطح و عمق آسیبپذیری جوامع و میزان آمادگی بهمنظور مدیریت و سازگاری با بحران در بیشتر نقاط جهان را میتوان ناشی از تصمیمات اقتصادی، سیاسی و سیاستگذاری حکمرانی درنظر گرفت. از آنجا که بخش مهمی از مسائل اجتماعی نیز ناشی از همین عوامل است، مداخلات اجتماعی برای تدوین و تسریع سازگاری با تغییرات اقلیمی نیز وارد این مباحث شده تا از یک سو مطرح کردن ضرورتهای تغییرات اجتماعی و ذائقه فرهنگی بهعنوان پیشران سازگاری با تغییرات اقلیمی و از سویی دیگر تشویق رفتارهای انطباقی در جهت پیشگیری از مشکلات اجتماعی، بخشی از راهحل این ابر بحران باشد. اما موانعی چون «نابرابری دیرپا» و فقدان عدالت اجتماعی و محیطزیستی مانع اصلی نقشآفرینی و اثربخشی رویکردهای اجتماعی است. از اینرو بخشی از مواجهه و سازگاری با تغییرات اقلیمی و بهویژه مسئله آب نیازمند شناخت ابعاد نابرابری و ارائه راهکارهای سیستماتیک و ترویجی برای حل آن است. ازجمله مصادیق نابرابری دیرپا، مسئله نابرابری و تبعیض علیه زنان در جهان است. زنان در بسیاری از مناطق جهان، رفتار و برخورد نابرابر را تجربه کرده و در همه سطوح به منابع مالی و خدمات اساسی، هم از بعد فرهنگی و هم سیستماتیک دسترسی محدود دارند و از طرف دیگر با قوانین و مقررات رسمی و فرهنگ سرکوبگر غیررسمی درگیرند. از آنجا که روابط اجتماعی و نهادی به آسیبپذیریها شکل میدهند. برای آماده شدن در جهت کاهش اثرات اقلیمی، این تغییرات اجتماعی و به تبع آن تغییرات فرهنگی است که باید پیشران باشد. همانگونه که برای کاهش اثر تغییرات اقلیمی دسترسپذیری به منابع ملموسی مانند پول و فناوری ضروری است؛ تغییرات اجتماعی و فرهنگی نیز برای مهمترین رکن سازگاری یعنی عدالت و توزیع عادلانه منابع ضروری است چرا که نابرابری، چالشی برای سازگاری با تغییرات اقلیمی محسوب میشود.
نابرابری و فقدان قوانین عادلانه در همهجای دنیا و بهویژه در مناطق کمتر توسعهیافته به اشکال مختلف زنان را در برابر بلایا
آسیب پذیرتر کرده است. چه سیل باشد و چه زلزله، این زنان هستند که در خط مقدم؛ هم خود در کانون آسیب قرار دارند و هم باید از دیگر افراد خانواده مراقبت کنند. البته این نابرابریها ابعاد پنهان دیگری هم دارد که کمتر بدان پرداخته شده است. ازجمله این ابعاد نقش زنان در مدیریت منابع آب است. به طورکلی زندگی روزمره نیمی از مردم جهان یعنی زنان با منابع آب به هم آمیخته است. آنها هر روز برای انجام امور خانواده از خانه تا مزرعه با منابع آب سروکار دارند. علاوه بر مشارکت در امور مزرعه؛ در کشورهایی که به آب سالم دسترسی ندارند. زنان براساس آمارهای موجود هر روز بیش از ١۵٢ میلیون ساعت وقتشان را در مسافتهای طولانی صرف حمل دبههای آببرای مصرف خانواده میکنند. از یک سو با آسیبهای جسمانی ناشی از حمل آب مواجهند و از سویی دیگر در این مسیر با مخاطرات زیادی همچون خطر حمله حیوانات وحشی، تجاوز و آزار، افتادن و آسیب دیدن و غیره نیز مواجهند. بزرگی همین عدد کافی است که زنان را بهعنوان یکی از ذینفعان منابع آب به رسمیت شناخته و آنها را به تصمیم گیرندگان اصلی آب تبدیل نماید. البته علاوه بر این، هزاران زن از سطوح دانشگاهی تا کارگران ماهر در حوزه آب با تبعیض در محل کار مواجهاند و جامعه مردانه مدیریت منابع آب، بهراحتی آنها را پذیرا نبوده است. گزارش سال ٢٠١٤ انجمن بینالمللی آب نشان داد که بیش از ١۵ کشور در حال توسعه در بهکارگیری زنان برای مدیریت و پژوهشهای مربوط به آب کمکارند و سیستم مردانه حکمرانی آب تمایلی در مشارکت دادن زنان ندارد. همچنین گزارش ٢٠٢٠ انجمن مشارکت جهانی آب نشان داد که هرچند برخی کشورها برای مشارکت دادن زنان گامهایی در سطوح مختلف ازجمله تغییر قوانین برداشتهاند، اما این پیشرفتها بسیار کند بوده است. این درحالی است که مطالعات در ٤۵ کشور در حال توسعه نشان میدهد که زنان و کودکان مسئولیت اصلی جمعآوری آب در ٧٦ درصد از خانوادهها را برعهده دارند. در ١٢ درصد از خانوادهها، کودکان دختر، در کولبری آب مسئولیت اصلی را بردوش دارند. به طوری که دختران زیر ١۵ سال دو برابر پسران هم سن خود در این زمینه، دارای مسئولیت هستند.
اغلب زنان در مزارع خانوادگی بهعنوان پرورشدهندگان و تولیدکنندگان مواد غذایی کمک حال خانوادهاند و کولبری آب، بدون دریافت مزد هم به مشقت زنان افزوده است تا جایی که فرصتهای تحصیلی و کسب مهارت شغلی را برای شکستن فقر و کاهش شکاف جنسیتی از آنها سلب نموده است. یافتههای مطالعات در ١٨٦ کشور نشان داد که «نیمی از همه کشورها در سیاستها و برنامههای مدیریت آب خود به اهداف جنسیتی محدود اشاره کردهاند، اما این تعداد هنوز آنقدر کماست که میتوان گفت شرایط برای زنان همانند گذشته است» و این نشان از نابرابری دیرپایی است که چون میراث بشر گریبان زنان را گرفته است. نابرابری دیرپا به نفع طبقه مسلط مزایا را از نسلی به نسل دیگر منتقل میکند و سیستم و ساختار نیز طوری طراحی شده که آنهایی بهرهمند شوند که پیشتر از این مزایا برخوردار بودهاند؛ این امر منجر به «انباشت فرصت» میشود که در کنار سازوکارهای اجتماعی دیگر موجب دوام نابرابری و تشدید شکاف طبقاتی میگردد. منظور از انباشت فرصت، تلاشهای درون گروهی برای حفظ موقعیتها و فرصتها برای اعضای همان گروه است که مدام در چرخه بازتولید اجتماعی یعنی فرآیندها و ساختارهای اجتماعیای که نابرابری را منتقل میکنند، تکرار میشود. بدیهی است که نابرابری دیرپا و تقویت شده به وسیله سازوکارهای اجتماعی؛ ابزار تولید، ثروت و قدرت را در اختیار بخشی از جامعه قرار داده و بخشی دیگر را محروم مینماید و جنسیت یکی از مهمترین متغیرهای تأثير پذیرفتهای است که از قضا دیرپاترین و
تقویت شدهترین متغیر آسیب دیده جامعه بشری است. برای اثبات این ادعا کافی است به تاریخ کولبری آب از سوی زنان که حتی در متون دینی به آن اشاره شده است نگاهی بیندازیم، روایت رابطه زنان و چاههای آب یکی از شگفت آورترین روایت زندگی انسان در متون ادیان یهود، مسیحیت و اسلام است. در خاورمیانه و شمال آفریقا (که محیط جغرافیایی متون کتابهای آسمانی محسوب میشوند) موقعیت نابرابر زنان در ساختارها و رابطه آن با آب، ازدسترفتن منابع آب و مهاجرتهای متعاقب آن به طور خاص چشمگیر بوده است. در متون عبری و عهد جدید و قرآن به طرز حیرتانگیزی چنین صحنههایی تکرار میشوند. خانوادهها در برابر باد کز کرده و دور هم جمع شدهاند و زنان بهعنوان مراقب، مستأصل و درمانده، در جوار چاههای بسته ماندهاند تا پس از مردان، نوبت برداشتن آب از سوی آنها فرا رسد. زنان چوپانی که از گلهها مراقبت میکنند و یک چاه که بهعنوان یک منبع استراتژیک تحت سلطه مردان است، برداشتن آب را برای زنان سخت کرده است. در این متون «چاه ها»، «آب» و زنان نقش محوری دارند و آب منشأ منازعه و البته وسیله بقا و انسجام اجتماعی است و سراسر آن توصیف زنانی است که برای یافتن آب ساعتها راه میروند و این یکی از واقعیترین میراث بشر تا به امروز است. در قرآن، برای نحوه مواجهه موسی با دختران شعیب چنین آمده است: «هنگامی که به چاه آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب میکنند و در کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند و به چاه نزدیک نمیشوند، موسی به آن دو گفت: «کار شما چیست؟ چرا گوسفندان خود را آب نمیدهید؟» گفتند: «ما آنها را آب نمیدهیم تا چوپانها (مردان) همگی خارج شوند و پدر پیر ما کهنسال است و قادر بر این کارها نیست.» (قصص، ٢٣). اینروایتها به وضوح نشاندهنده نابرابری دیرپا در دسترسی به منابع آب بهعنوان یک منبع قدرت است که دامن آن به روزگار مدرن ما کشیده شده است. البته در روزگار ما بسیاری از زنان برای بهدست آوردن برابری و عدالت جنسیتی در همه حوزهها در تلاشند. هرچند منظور ما از برابرخواهی «بخشش فرصت ها» به زنان نیست بلکه منظور عدالت است و تلاش برای برچیدن موانعی است که سبب تبعیض میشود؛ تنها مشکل زنان تبعیض و نقص فرهنگی موجود است و با از بین رفتن موانع تبعیضآمیز، زنان مستعد میتوانند بهجایگاه خویش دست یافته و بهاندازه مردان به سطوح عالی مدیریت و سیاستگذاری برسند. نابرابری در دسترسی به منابع؛ از اطلاعات و دانش گرفته تا ابزار و منابع مالی و فناوری و مالکیت و غیره را در بر میگیرد و بدون رفع این موانع رسیدن به عدالت جنسیتی در هیچ حوزهای میسر نخواهد بود. مهندسان زن در حوزه آب، کارگران زن ماهر در حوزه آب، زنان کشاورز و بالاخره زنان روستایی و عشایری هرکدام به نحوی کمو بیش طعم تبعیض و توزیع ناعادلانه را در این بخش چشیدهاند.
مطالعات بیش از دو دهه به این نتیجه رسیده است که نقش زنان در بخش آب مستلزم تغییر اساسیتر در حکمرانی و سیاستگذاری منابع آب، شفافیت و تغییر نگرش رهبران و سیستم حکمرانی به زنان است. در بخش مدیریت منابع آب، به طور مشخص پایداری زمانی تحقق پیدا میکند که از ظرفیت همه مردم اعم از مردان و زنان به طور مساوی استفاده شود چرا که آب اساسا یک خیر عمومی است. علاوه بر این تحقیقات بانک جهانی در کشورهایی که مدیریت زنان در منابع آب را به طور محدود پذیرفتهاند، نشان میدهد که فسادپذیری زنان بسیار کمتر از مردان است. زنان نسبت به مردان آب را به طور عادلانهتری به اشتراک میگذارند، بهخصوص در مواقع کمبود، توزیع عادلانه را به دقت مدنظر قرار میدهند، مدیریت و مشارکت زنان باعث بهبودی عملکرد سیستمهای آب، افزایش دسترسی به آب، افزایش مزایای اقتصادی و زیستمحیطی و بهبود کیفیت زندگی در سطوح مختلف شده است. بهعنوان مثال در هند، زنانی که بهعنوان مکانیک پمپ دستی آموزش دیده و مجوز اشتغال دریافت کردهاند، چنان موفق بودهاند که مشتریان، آنها را نسبت به مکانیکهای مرد ترجیح داده و زنان را پاسخگوتر و مسئولیت پذیرتر ارزیابی میکنند. زیرا اغلب این زنان میدانند که شکستگی پمپ دستی؛ دختران و زنان را مجبور میسازد که مسافتی طولانی را برای کولبری آب طی کنند، زمانی که میتواند صرف آموزش و اشتغالشان شود در مسیر حمل آب به هدر میرود. مهندسان زن در بلوچستان پاکستان طرح آبرسانی روستایی را با استفاده از ظرفیتهای محلی طوری اجرا و پیادهسازی کردند که نهتنها مقرون به صرفهتر از طرح اولیه تیم مردان بوده است، بلکه تغییرات بعد از آن منجر به مدیریت بهتر آب و بهبود کیفیت زندگی زنان در آموزش، اشتغال و بهداشت شد. در مالاوی، تیمهای بازرسی شبکههای آب روستایی که عموما از مهندسان زن تشکیل شدهاند، چندین بار در روز به وضعیت لولههای آب در مسیرهای روستایی نظارت میکنند و نشت آب و نیاز به تعمیر را گزارش میدهند و این مسئولیتپذیری موجب بهبود عملکرد سیستم شده است. زنان در منطقه ماگلانگ جاوه اندونزی، به دلیل عدم تعهد مقامات سیاسی برای بهبود عملکرد مدیریت شبکههای آب، خود وارد میدان عمل شده و با تشکیل انجمنهای محلی گفتوگوی آب سالم، کنشگری برای دسترسی به آب سالم و بهرهبرداری درست از آن را به یک دغدغه در سطح جامعه تبدیل کردهاند. در حوزه فناوری نیز صدها زن دانشمند و متخصص در مراکز پژوهشی برای حل معضلات آب در تلاشند و ارزیابی انجام شده توسط بانک جهانی نشان میدهد که مشارکت زنان حتی در پروژههای ساده میتواند اثربخشی پروژههای آب را 6 تا هفت برابر نسبت به پروژههایی که بدون مشارکت زنان انجام میشود، افزایش دهد. در کشورهایی که از ظرفیت زنان در بخشهای مختلف از مدیریت تا اجرا، نظارت، تحقیق و توسعه آب و کشاورزی و حتی از ظرفیت زنان خانهدار استفاده شده، آنها مأموریتشان را عمدتا مسئولانه و کاملا حرفه ای با دستاورد قابل توجه انجام دادهاند. متأسفانه با وجود این تجربیات؛ در کشورهای در حال توسعه به دلیل نگرشهای فرهنگی، همچنان به زنان برای تصمیمگیری در سیستم حکمرانی آب و ایفای نقش در سطوح بالا فرصتی داده نمیشود و تنها کمتر از ١٧ درصد از زنان به طور جدی در سطوح سیاستگذاری، تحقیق و توسعه و اجرای سیاستها مشارکت داده شدهاند، درعینحال در همین کشورها بدون هیچ شرمی از سوی سیاستگذاران و فرهنگ مردسالار؛ کولبری آب وظیفه زنان است! آنچه مسلم است هماکنون جوامع انسانی برای بقا و مواجهه و سازگاری با تغییرات اقلیمی بهویژه در چالش برانگیزترین حوزه آن یعنی آب به عدالت و توزیع عادلانه منابع و فرصتها بسیار نیازمندند. در مواجهه با این چالشهای مخاطرهآمیز، سه رویکرد در دسترس سیاستگذاران وجود دارد؛ رویکرد منفعلانه، رویکرد واکنشی و درمانی و رویکرد پیشگیرانه. آنچه ما با آن مواجهیم، دو رویکرد اول است که بسیار آسیبزا، هزینه بر و با پیامدهای مخرب است که به چالشهای تغییرات اقلیمی دامن میزند. با وجود هشدارهای سطح بالا بهویژه در مسئله آب و در جهت سازگاری با کمآبی و مدیریت پایدار منابع نیاز به تغییرات در نگرش، قوانین و بسترسازی برای نقشآفرینی و استفاده از ظرفیت و قابلیت همه مردم و بهکارگیری همه استعدادهاست و خرد میگوید که پیشگیری بهتر از درمان است. از اینرو لازم است که قوانین محدود کننده، فرهنگ خشونتزا و فقرزا و نگرشهای مردسالارانه در همه حوزهها و بهویژه در مدیریت منابع آب اصلاح شده تا زنان نیز در کنار مردان فرصت تأثيرگذاری برای بهبود وضعیت موجود را داشته باشند.