اولویتهای دولت چهاردهم برای ساماندهی مهاجران افغان بررسی شد
حلقههای مفقوده ساماندهی اتباع خارجی
گروه اجتماعی
جنگ و بیثباتی، بیکاری و گرسنگی و تسلط تدریجی طالبان بر افغانستان دستبهدست هم داده تا عموم مردم این کشور خانه و کاشانه خود را برای چندمینبار در سالهای گذشته رها کرده و راهی ایران و سایر کشورهای همسایه شوند. حضور آنها تنها محدود به چند سال اخیر نیست. آنها از همان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی و حتی قبلتر به ایران مهاجرت کردهاند و امروزه با نسل چهارم افغانستانیها در ایران روبهرو هستیم و آنچه عیان است نبود اراده و سازوکاری سازمانیافته برای حل بحران مهاجرتهای غیرقانونی است.
اگرچه آمار مشخصی از تعداد مهاجران افغانستانی در دسترس نیست، اما مبتنی بر آخرین سرشماری نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ که از سوی مرکز آمار ارائه شده، یکمیلیون و ۵۸۳ هزار و ۹۷۹ نفر مهاجر در ایران سکونت قطعی دارند. مسئولین این روزها ارقام متفاوت دیگری هم اعلام میکنند و براساس یکی از این آمارها در حال حاضر حدود دو میلیون و ۵۰۰ هزار مهاجر افغان ساکن ایران هستند که یک میلیون نفر از آنها در قالب طرح آمایش بوده و اغلب در استانهای تهران و خراسان رضوی سکونت دارند.
معاون سازمان برنامه و بودجه نیز در صحن علنی مجلس عنوان کرده است: «هشتمیلیونو ۴۰۰ هزار نفر مهاجر افغانی در کشور حضور دارند.» احمد وحیدی، وزیر کشور در مردادماه سال گذشته، تعداد مهاجران را «۵ میلیون نفر» اعلام کرده است. برخی مسئولان هم به جمعیتی بالغ بر ۱۰ تا ۱۵ میلیون مهاجر اشاره دارند که تعداد آن ها در برخی شهرها، از جمله مشهد، تهران، کرج، اصفهان، شیراز، یزد و کرمان به میزان قابل توجهی افزایش یافته است.
حشمتالله فلاحتپیشه، نماینده سابق مجلس به خبرآنلاین گفته است: «فقط در زمان طالبان چیزی حدود ۲ میلیون نفر به ایران آمدند و الان طبق آخرین خبری که من از یکی از کارشناسان گرفتم، روزی ۱۰ هزار نفر از افغانستان وارد ایران میشوند. اگر این آمارها درست باشد یک پنجم جمعیت افغانستان در ایران حضور دارند.»اما بهرغم حضور روبه افزایش اتباع غیرقانونی افغانستانی و نگرانی از تشدید بیکاری در برخی نقاط کشور و ایجاد افزایش تقاضا در حوزههای عمومی که به افزایش بیرویه قیمت خدمات و کالاها در حاشیه شهرهای بزرگ منجر شده و زندگی ساکنان ایرانی را در معرض خطر قرار داده و بهرغم استفاده قابل توجه مهاجرین از منابع و یارانههای پنهان اعم از مسکن و حملونقل عمومی و بهداشت، مسئولین کشور هنوز راه حلی برای سازماندهی و جلوگیری از ورود غیرقانونی آنها صورت ندادهاند. با این حال در ایام رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری، چگونگی مقابله با مهاجرتهای غیرقانونی، برای اولین بار به بحثهای انتخاباتی کشور راه یافت و رئیس جمهور منتخب سه وعده کلیدی داد؛ از «عملیات دیوارکشی و انسداد فیزیکی مرز ایران و افغانستان» تا موضوع «ساماندهی» و «مذاکره با کشورهای اروپایی برای تقبل هزینههای حضور مهاجران در ایران».
مواردی که بیش و کم در سال های گذشته نیز مطرح بوده، حال سوالی که به ذهن متبادر می شود، این است که دولت چهاردهم باید چگونه ضمن کنترل ورود مهاجران؛ موضوع ساماندهی اتباع قانونی و اخراج مهاجرین غیرقانونی را در دستور کار قرار دهد؟
پیمان حقیقت طلب، پژوهشگر حوزه مهاجرت و مدیر پژوهش انجمن دیاران در گفتوگو با «رسالت» به این پرسش پاسخ داده و موانع ساماندهی مهاجرین را تشریح کرده است. مشروح این مصاحبه را در ادامه میخوانیم.
چگونگی مقابله با مهاجرتهای غیرقانونی یکی از برنامههای اساسی نامزدهای ریاستجمهوری در شماری از کشورهاست. این موضوع با محوریت حضور مهاجران افغان در ایران برای اولینبار به بحثهای انتخاباتی کشور ما هم راه یافت، از اینرو در ایام تبلیغات وعدههای زیادی پیرامون دیوار کشی و انسداد مرزهای شرقی مطرح شد، فکر میکنید این موارد قابلیت تحقق دارند و اساسا چنین راهکارهایی کمککننده و سازنده است؟
ایران در حوزه مهاجران تحت تاثیر اندیشه دیگر کشورها و روندهای جهانی بوده است. در کشورهای توسعهیافته، گروههای میزبان تمایلی به حضور مهمانهای مهاجر ندارند و بنابه دلایلی همچون بیکاری، بحران اقتصادی، یا در مواقعی افزایش جرم و جنایت با مهاجران به ناسازگاری میپردازند. در کشور ما حضور مهاجران افغانستانی هنوز هم با گذشت سالیان طولانی برای برخی از شهروندان و تصمیمگیران ناخوشایند است و پیوسته بحث اخراج مهاجران غیرقانونی مطرح میشود، البته مهاجر قانونی و غیرقانونی همچنان محل بحث و منازعه است، چراکه بسیاری از کشورها عملا برنامههایی را اجرایی میکنند که بسیاری از مهاجران قانونی هم خودبهخود به مهاجران غیرقانونی تبدیل میشوند. اما به هر شکل راحتترین راهحلی که برای مواجهه با مهاجرین غیرقانونی مطرحشده، اخراج و جلوگیری از ورود آنها به کشور است. سیاستی که در سایر کشورها نیز پیگیری و اجرا شده است. همواره برخی از صاحبنظران و تصمیمگیران این حوزه، از عملیات دیوارکشی و انسداد فیزیکی مرز ایران و افغانستان بهعنوان راهکاری برای ممانعت از ورود مهاجران استقبال کردهاند و اگرچه این اقدام در دولت چهاردهم امکانپذیر است اما باید در نظر داشت که ساخت دیوار مرزی هزینه بسیار بالایی دارد و همانند ساخت یک دیوار معمولی نیست؛ باید بسیار مرتفع باشد، به طوری که عبور از آن دشوار بوده و راهی برای گریز نباشد و آنچنان مستحکم باشد که بهراحتی فرونریزد. علاوه بر اینها باید نکات زیستمحیطی را هم رعایت کرد. کشور ما یک بار تجربه ساخت دیوار مرزی را داشته و برای محافظت از مرز خود با افغانستان، ازجمله مبارزه با قاچاق کالا و موادمخدر در دولت محمد خاتمی، احداث این دیوار تصویب و در زمان دولت محمود احمدینژاد اجرایی شد که هزاران هکتار از اراضی منطقه سیستان در پشت دیوار مرزی قرار گرفت و عملا دسترسی کشاورزان به این مزارع قطع شد و در هنگام بارندگی به زمینهای کشاورزی ایران آبی نمیرسید، لذا چنین نکاتی را باید در ساخت دیوار مرزی رعایت کرد. افزونبراینها، مهمتر از دیوار مرزی، همکاری مرزنشینان است. در حال حاضر ورود غیرقانونی، بهصورت مستقیم از سوی خود افغانستانیها صورت نمیگیرد، بلکه این اتفاق با کمک مرزنشینان و قاچاق برها رخ میدهد و تصور میکنم ساخت دیوار بدون ایجاد اشتغال و تامین رفاه مرزنشینان هیچ تفاوتی در ورود غیرقانونی مهاجران ایجاد نخواهد کرد، فقط شاید کمی هزینهها را بالاتر ببرد. بنابراین رئیسجمهور منتخب پیش از شروع به انجام این کار، راهکارهایی را اتخاذ کند که وضعیت معیشتی مرزنشینان بهتر شود و آنها حس کنند که در بلندمدت، آینده نسبتا روشنی پیشرو دارند.
سوای دیوارکشی، راهحلهای درازمدتی هم وجود دارد و دولت باید علاوه بر کنترل جمعیت اتباع افغانستانی ساکن ایران، موضوع توسعه را هم در این کشور دنبال کند. فراموش نکنیم که افغانستان یکی از اصلیترین شرکای تجارت خارجی ایران در یک دهه اخیر بوده و باید در حوزه صادرات خدمات مهندسی و توسعه زیرساختها در این کشور سرمایهگذاری کرد. این موارد به اشتغالزایی و توسعه و کاهش مهاجرت منتهی خواهد شد. ریشه بسیاری از مهاجرتهای بینالمللی عوامل اقتصادی و توسعه نیافتگی است. در مورد راهکار اخراج مهاجرین غیرقانونی هم باید ابتدا به امکان تحقق آن فکر کرد. در این زمینه، میان کشورهای اروپایی و آمریکا با سایر کشورهای پناهندهپذیری مثل ایران تفاوت وجود دارد و این تفاوت در بُعد مسافت و همسایگی مشهود است. جوامع اروپایی و آمریکا به کشور مبداء مهاجران ازجمله در آفریقا و یا افغانستان نزدیک نیستند، در نتیجه وقتی مهاجران را اخراج میکنند، آنها باید مسافتی طولانی را برای بازگشت طی کنند، به همین دلیل احتمال دارد از مهاجرت دوباره منصرف شوند. ولی در مورد ایران موضوع متفاوت است، چون افغانستان در همسایگی ما قرار دارد و بازگشت مهاجرین کاملا امکان تحقق دارد. در اینگونه موارد باید راهحلهای بلندمدتتر همانند کمک به ایجاد توسعه در کشور مبدا مهاجرت، در دستور کار قرار گیرد.
آنچه سالها در موضوع مهاجران افغانستانی مسئله ساز بوده، نبود اراده و سازوکاری سازمانیافته برای حل بحران مهاجرتهای غیرقانونی است، چرا دولتها در این زمینه موفق عمل نکردهاند؟
اصلیترین دلیلی که در مورد این عدم موفقیت به نظرم میرسد، نگاه موقتی و کوتاه بُرد مسئولان به حوزه مهاجرت است و این تفکر همیشه حاکم بوده که باید از داخل مرزهای خود مراقبت کنیم. به این علت متولیان امور مهاجرت نگاه و شناخت درستی از کشور فرستنده مهاجر یعنی افغانستان ندارند و این عدم شناخت صحیح از سرزمین مبدا مهاجران به عنوان حلقه ای مفقوده موجب شده که همیشه راهحلی مثل اخراج با شدت و حدت پیگیری شود و سایر مسائل مربوط به کشور افغانستان همچون عدم توسعه یافتگی آن در نظر گرفته نشود. نگاه کوتاهمدت و موقتی که مسئولان ما طی این سالها به مهاجران افغانستانی داشتهاند مزید بر علت شده. به هر روی جمعیت میلیونی مهاجران، سابقه حضور بیش از چند دهه در ایران دارند و یا در این کشور متولد شدهاند که بازهم مسئولان ما به این نوع مهاجران به چشم مهاجران موقت نگاه میکنند. این عدم تفکیک و نبود شناخت از سرزمین مبدا، عدم واکاوی دقیق مهاجرت مردم این کشور و اینکه افغانستان چگونه و چرا به چنین وضعیتی دچار شده و نحوه برخورد ایران در قبال این موضوع ازجمله عواملی است که باعث شده در مورد مهاجران غیرقانونی موفق عمل نکنیم و حتما باید این مباحث در دولت چهاردهم مورد توجه باشد.
برای پذیرش مهاجران باید بهمنظور تقبل هزینههای حضور آنها با کشورهای اروپایی گفتوگو کرد. آیا این مقوله امکان تحقق دارد؟
حتما باید کشورهایی که توسعهیافته ترند، به کشورهای توسعهنیافته کمک کنند و این استدلال درست است، در مطالعات مهاجرت، به نظریه پسا استعماری اشاره شده، نظریهای که میگوید جهان پیش از استعمار در یک رفاه تقریبا برابر بود و به عنوان مثال آن فردی که در ژاپن زندگی میکرد با آن فردی که در انگلیس زندگی میکرد به لحاظ رفاهی در یک سطح بودند و پس از هجوم کشورهای استعمارگر به سایر کشورها و غارت منابع آنها، تفاوتی در سطح زندگی آنان با سایر ملیتها به وجود آمد و متاسفانه این تفاوت سطح رفاه تا به اکنون پابرجا مانده و شاید بتوان وضعیت کشورهایی نظیر افغانستان که مهاجرفرست هستند را ناشی از دخالت کشورهای استعمارگر دانست. شاید اگر افغانستان به حال خود رها میشد، وضعیت بهتری داشت. کما اینکه پیش از انقلاب اسلامی هم تفاوت توسعه میان ایران و افغانستان به این اندازه نبود و حمله شوروی به افغانستان و دخالت ابرقدرتها باعث شد که افغانستان به وضعیت کنونی دچار شود. در نتیجه مسئولیت مستقیم مهاجرتهای میلیونی افغانستانیها، برعهده کشورهای اروپایی و آمریکاست و باید به این کشور کمک کنند. ولی رایزنی با کشورهای اروپایی، بهمنظور دریافت هزینههای حضور آنها در ایران یک هنر است و تا به اکنون از این هنر بهرهای نبرده و نتوانستهایم آنطور که باید و شاید از کمکهای بینالمللی بهرهمند شویم. این اقدام، پیچیده است و مستلزم داشتن مذاکرهکنندگان قوی و مسلط است تا در گام نخست ایران را در جامعه بینالمللی بهعنوان یک کشور پناهندهپذیر معرفی کنند. همانند ترکیه که توانسته خودش را بهعنوان یک کشور پناهندهپذیر در زمینه پذیرش مهاجران سوری در تمام محافل جهانی معرفی و به دیگر کشورها بشناساند، اما همچنان اسمی از ایران نیست و این از ضعف ما در تولید محتوای درست و عدم حضور موثر در محافل بینالمللی حکایت دارد. در نتیجه از مواهب حضور مهاجران در کشور محروم ماندهایم.
مطابق دیدگاه کارشناسی شما، تشکیل سازمان ملی مهاجرت چقدر در زمینه ساماندهی میتواند موثر باشد؟
یکی از پاشنه آشیلهای مدیریت امور مهاجران در ایران تضاد منافع بین دستگاههای مختلف است، متولیان اصلی امور مهاجران در ایران طی چند دهه اخیر دستگاههای امنیتی و انتظامی بودهاند و آنها از قدرت برابری برخوردار نبودهاند و هرکدام بخشی از امور مربوط به مهاجران را برعهده داشتند و معمولا آنطور که باید و شاید اشتراک داده و تصمیم بین آنها وجود نداشت. بنابراین متعاقب افزایش جمعیت اتباع افغانستانی، نمایندگان مجلس شورای اسلامی ماده ۸۶ لایحه برنامه هفتم توسعه را تصویب کردند. براساس این ماده و بهمنظور ساماندهی مهاجرین و اتباع بیگانه، وزارت کشور با همکاری دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی مکلف شد «سازمان ملی مهاجرت» را تشکیل دهد. آمارهای دولتی میگویند، بیش از ۱۰ مرجع ازجمله وزارت کار، فراجا و وزارت کشور برای مهاجران کد و شناسه صادر میکنند که همین باعث بینظمی و عدم ساماندهی مناسب اتباع شده و از این پس به دلیل تشکیل سازمان ملی مهاجرت نسبت به ساماندهی، ورود، خروج، طرد، سرشماری، آمایش سرزمینی و ثبت احوال اتباع بیگانه، پناهجویان، مهاجران قانونی و غیرقانونی، به نحوی اقدام میشود که همه اطلاعات مهاجران و اتباع بیگانه در یک پایگاه داده مرجع برخط و یکپارچه گردآوری شود و درگاههای بهرهبرداری آن بر اساس ماده ۷ قانون مدیریت دادهها و اطلاعات ملی برای دیگر دستگاهها ایجاد شود.
سازمان ملی مهاجرت هنوز اساسنامه ندارد، اما پس از تدوین اساسنامه، در صورتی که این سازمان بتواند از بالا تصمیمگیری کند، اثربخشی هزینهها در قبال مدیریت امور مهاجران بیشتر خواهد بود. بسیاری از کشورهای مهاجرپذیر حتی فراتر از سازمان، برای رسیدگی به امور مهاجران دارای وزارتخانه هستند. بهعنوان مثال کشور پاکستان همانند ایران مهاجرپذیر و مهاجرفرست است و برای این امر وزارتخانه تشکیل داده و امور پاکستانیهای مقیم در خارج از کشور و مهاجران و پناهندگان سایر کشورها که در پاکستان اقامت دارند را ساماندهی و رسیدگی میکند. در ایران اما تا مدتی قبل سازمان مشخصی برای این منظور وجود نداشت و فقط یک اداره کل در وزارت کشور فعال بود که در زمینه اجرای سیاستها عملکرد موفقی نداشت.
اگرچه میتوان گفت مهاجرت شهروندان افغان به ایران پدیده جدیدی نیست و چهل و اندی سال است که میلیونها افغانستانی به ایران مهاجرت کرده، در ایران بهسختی کار و امرار معاش میکنند و در بسیاری مواقع در تعاملی بشردوستانه و مسالمتآمیز با شهروندان ایرانی زندگی خود را داشتهاند. اما پس از روی کار آمدن طالبان، عواملی چون مخالفت با رژیم حاکم، سوءمدیریت آنها در اداره کشور، ناامنی و عوامل طبیعی چون زلزله و خشکسالی و همچنین وضعیت بداقتصادی سبب شد تا مهاجرت مردم افغانستان به کشورهای همسایه ازجمله ایران افزایش پیدا کند و هیچگاه سیاست و برنامه خاصی در قبال میزان پذیرش مهاجر نداشتهایم، بنابراین مهاجران بدون هیچگونه نظارت و انضباطی در داخل ایران پراکنده شدهاند و بدون توجه به امکانات و ظرفیتهای جغرافیایی هر منطقه، اغلب مهاجران در چند شهر خاص نظیر تهران، مشهد و اصفهان ساکن شدهاند و این باعث شده تا فشار اجتماعی و اقتصادی زیادی بر مردم این شهرها وارد شود. افزونبراین وضعیت اقتصادی ایران هم طی چند سال اخیر وخیم بوده و مسلما در چنین وضعیتی، جامعه توان پذیرش مهاجر را از نظر فرهنگی و اجتماعی ندارد و دیدگاههای مهاجرستیزانه افزایش پیدا میکند. بنابراین عدم نظارت و کنترل بر ورود مهاجران پس از تسلط طالبان و نبود برنامه در پذیرش مهاجرانی که وارد ایران میشوند باعث شده دیدگاههای منفیای نسبت به مهاجران در ذهن افکار عمومی شکل بگیرد و مردم نگرانند که برخی از مهاجران افغان بهراحتی با قبول پول عامل عدم امنیت برای زندگی ایرانیها شوند. برخی هم مهاجران افغانستانی را مسبب بحران «وضعیت اقتصادی و اشتغال جوانان» میدانند. بحرانی که سالهای متمادی است جامعه جوان ایران با آن روبهروست و یا همانطور که اشاره کردید، علیرغم اینکه حاشیهنشینان از قبل هم در مضیقه بودهاند، اما مسبب تمام اختلالات در دسترسی حداقلی به امکانات و خدمات را افغانها میدانند.
بهعنوان سوال پایانی، فکر میکنید دولت چهاردهم باید به مسئله مهاجرت و مهاجرین افغانستانی با چه عینکی نگاه کند؟
تصور میکنم بدترین نوع نگاهی که دولت چهاردهم میتواند به مسئله مهاجرین داشته باشد، نگاه تهدید محور صرف است. چهل سال است که ما این نگاه را داریم و در یکی دو سال اخیر هم نیروهایی که از چنین رویکردی نفع میبرند، هزینههای فراوانی صرف کردهاند تا چنین نگاهی ادامه پیدا کند و دوباره محتواهایی تولید شده تا این نگرش تهدیدمحور امنیتی تکرار و ترویج شود.
اگرچه حتی در کشورهای غربی نیز که از قوانین بینالمللی حقوق پناهجویان و از کنوانسیونهای بینالمللی در حمایت از حقوق پناهجویان تبعیت میکنند هم برخوردهای نژادپرستانه و تبعیضآمیز به چشم میخورد، در ایران اما در بسیاری مواقع حضور غیرقانونی و نداشتن مدارک قانونی سفر و عدم مدیریت دولت برای ساماندهی امور مهاجران، شرایطی را فراهم آورده تا مهاجران افغانستانی از حقوق و امکانات رفاهی برای زندگی در کشور میزبان بیبهره بمانند. البته اختلافهای فرهنگی و بحرانهای اقتصادی و نداشتن امنیت مهاجران در کشورشان در برخی مواقع زمینه را برای عدم رعایت قوانین و برخی مسائل فرهنگی و ارتکاب جرائمی در کشور میزبان فراهم میکند. این امر هم میتواند سبب ایجاد اختلاف و موضعگیری علیه مهاجران در بین مردم میزبان شود. به هر روی اگر بناست مشکل مهاجران افغانستانی به شکلی حل شود که هم برای جامعه مهاجرپذیر و هم جامعه مهاجرفرست مفید باشد، باید نگاه تهدیدمحور صرف را کنار گذاشت و فرصتها و تهدیدها را در کنار هم دید. جمعیت بزرگی از مهاجران افغانستانی با جامعه ایران ادغام شدهاند ولی همواره حاکمیت از پذیرش آنها سرباززده و آنها را بیگانه انگاشته است. درحالی که هیچگاه از جامعه ما خارج نشدهاند.
از طرف دیگر در سالیان اخیر برای ورود مهاجران تازهوارد برنامه مشخصی وجود نداشته و مسلما کنترل ورود مهاجران باید از سوی دولت چهاردهم به دقت پیگیری شود. استفاده از ابزارهای نوین هم برای مدیریت مهاجران بسیار حائز اهمیت است، در این راستا دادن سیم کارت و کارت بانکی بیش از اینکه ارائه خدمت باشد، ابزار رصد حضور مهاجران است، بااینحال هنوز هم بسیاری از حکمرانان ما به این باور نرسیدهاند که یکی از مناسبترین راهکارها برای مدیریت و کنترل ورود مهاجران در اختیار گذاشتن همین ابزارهاست. دولت چهاردهم باید به موضوع مهاجرت یک نگاه میان مدت و بلندمدت داشته باشد و مهاجران نسل دوم، سوم و چهارم بهویژه مهاجرانی که دارای مدارک اقامتی معتبر هستند را تعیین تکلیف کرده و آنها را با مهاجران تازهوارد یکسان نبیند. اینکه گفته شود افغانستان جدا از ماست، نگرشی اشتباه است، در دولتهای پیشین این نگرش حاکم بوده و اگر قرار باشد در دولت چهاردهم نیز این رویه ساری و جاری باشد، نهتنها مشکلات ناشی از حضور مهاجران افغانستانی در ایران حل نخواهد شد بلکه تشدید هم میشود.
جنگ و بیثباتی، بیکاری و گرسنگی و تسلط تدریجی طالبان بر افغانستان دستبهدست هم داده تا عموم مردم این کشور خانه و کاشانه خود را برای چندمینبار در سالهای گذشته رها کرده و راهی ایران و سایر کشورهای همسایه شوند. حضور آنها تنها محدود به چند سال اخیر نیست. آنها از همان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی و حتی قبلتر به ایران مهاجرت کردهاند و امروزه با نسل چهارم افغانستانیها در ایران روبهرو هستیم و آنچه عیان است نبود اراده و سازوکاری سازمانیافته برای حل بحران مهاجرتهای غیرقانونی است.
اگرچه آمار مشخصی از تعداد مهاجران افغانستانی در دسترس نیست، اما مبتنی بر آخرین سرشماری نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ که از سوی مرکز آمار ارائه شده، یکمیلیون و ۵۸۳ هزار و ۹۷۹ نفر مهاجر در ایران سکونت قطعی دارند. مسئولین این روزها ارقام متفاوت دیگری هم اعلام میکنند و براساس یکی از این آمارها در حال حاضر حدود دو میلیون و ۵۰۰ هزار مهاجر افغان ساکن ایران هستند که یک میلیون نفر از آنها در قالب طرح آمایش بوده و اغلب در استانهای تهران و خراسان رضوی سکونت دارند.
معاون سازمان برنامه و بودجه نیز در صحن علنی مجلس عنوان کرده است: «هشتمیلیونو ۴۰۰ هزار نفر مهاجر افغانی در کشور حضور دارند.» احمد وحیدی، وزیر کشور در مردادماه سال گذشته، تعداد مهاجران را «۵ میلیون نفر» اعلام کرده است. برخی مسئولان هم به جمعیتی بالغ بر ۱۰ تا ۱۵ میلیون مهاجر اشاره دارند که تعداد آن ها در برخی شهرها، از جمله مشهد، تهران، کرج، اصفهان، شیراز، یزد و کرمان به میزان قابل توجهی افزایش یافته است.
حشمتالله فلاحتپیشه، نماینده سابق مجلس به خبرآنلاین گفته است: «فقط در زمان طالبان چیزی حدود ۲ میلیون نفر به ایران آمدند و الان طبق آخرین خبری که من از یکی از کارشناسان گرفتم، روزی ۱۰ هزار نفر از افغانستان وارد ایران میشوند. اگر این آمارها درست باشد یک پنجم جمعیت افغانستان در ایران حضور دارند.»اما بهرغم حضور روبه افزایش اتباع غیرقانونی افغانستانی و نگرانی از تشدید بیکاری در برخی نقاط کشور و ایجاد افزایش تقاضا در حوزههای عمومی که به افزایش بیرویه قیمت خدمات و کالاها در حاشیه شهرهای بزرگ منجر شده و زندگی ساکنان ایرانی را در معرض خطر قرار داده و بهرغم استفاده قابل توجه مهاجرین از منابع و یارانههای پنهان اعم از مسکن و حملونقل عمومی و بهداشت، مسئولین کشور هنوز راه حلی برای سازماندهی و جلوگیری از ورود غیرقانونی آنها صورت ندادهاند. با این حال در ایام رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری، چگونگی مقابله با مهاجرتهای غیرقانونی، برای اولین بار به بحثهای انتخاباتی کشور راه یافت و رئیس جمهور منتخب سه وعده کلیدی داد؛ از «عملیات دیوارکشی و انسداد فیزیکی مرز ایران و افغانستان» تا موضوع «ساماندهی» و «مذاکره با کشورهای اروپایی برای تقبل هزینههای حضور مهاجران در ایران».
مواردی که بیش و کم در سال های گذشته نیز مطرح بوده، حال سوالی که به ذهن متبادر می شود، این است که دولت چهاردهم باید چگونه ضمن کنترل ورود مهاجران؛ موضوع ساماندهی اتباع قانونی و اخراج مهاجرین غیرقانونی را در دستور کار قرار دهد؟
پیمان حقیقت طلب، پژوهشگر حوزه مهاجرت و مدیر پژوهش انجمن دیاران در گفتوگو با «رسالت» به این پرسش پاسخ داده و موانع ساماندهی مهاجرین را تشریح کرده است. مشروح این مصاحبه را در ادامه میخوانیم.
چگونگی مقابله با مهاجرتهای غیرقانونی یکی از برنامههای اساسی نامزدهای ریاستجمهوری در شماری از کشورهاست. این موضوع با محوریت حضور مهاجران افغان در ایران برای اولینبار به بحثهای انتخاباتی کشور ما هم راه یافت، از اینرو در ایام تبلیغات وعدههای زیادی پیرامون دیوار کشی و انسداد مرزهای شرقی مطرح شد، فکر میکنید این موارد قابلیت تحقق دارند و اساسا چنین راهکارهایی کمککننده و سازنده است؟
ایران در حوزه مهاجران تحت تاثیر اندیشه دیگر کشورها و روندهای جهانی بوده است. در کشورهای توسعهیافته، گروههای میزبان تمایلی به حضور مهمانهای مهاجر ندارند و بنابه دلایلی همچون بیکاری، بحران اقتصادی، یا در مواقعی افزایش جرم و جنایت با مهاجران به ناسازگاری میپردازند. در کشور ما حضور مهاجران افغانستانی هنوز هم با گذشت سالیان طولانی برای برخی از شهروندان و تصمیمگیران ناخوشایند است و پیوسته بحث اخراج مهاجران غیرقانونی مطرح میشود، البته مهاجر قانونی و غیرقانونی همچنان محل بحث و منازعه است، چراکه بسیاری از کشورها عملا برنامههایی را اجرایی میکنند که بسیاری از مهاجران قانونی هم خودبهخود به مهاجران غیرقانونی تبدیل میشوند. اما به هر شکل راحتترین راهحلی که برای مواجهه با مهاجرین غیرقانونی مطرحشده، اخراج و جلوگیری از ورود آنها به کشور است. سیاستی که در سایر کشورها نیز پیگیری و اجرا شده است. همواره برخی از صاحبنظران و تصمیمگیران این حوزه، از عملیات دیوارکشی و انسداد فیزیکی مرز ایران و افغانستان بهعنوان راهکاری برای ممانعت از ورود مهاجران استقبال کردهاند و اگرچه این اقدام در دولت چهاردهم امکانپذیر است اما باید در نظر داشت که ساخت دیوار مرزی هزینه بسیار بالایی دارد و همانند ساخت یک دیوار معمولی نیست؛ باید بسیار مرتفع باشد، به طوری که عبور از آن دشوار بوده و راهی برای گریز نباشد و آنچنان مستحکم باشد که بهراحتی فرونریزد. علاوه بر اینها باید نکات زیستمحیطی را هم رعایت کرد. کشور ما یک بار تجربه ساخت دیوار مرزی را داشته و برای محافظت از مرز خود با افغانستان، ازجمله مبارزه با قاچاق کالا و موادمخدر در دولت محمد خاتمی، احداث این دیوار تصویب و در زمان دولت محمود احمدینژاد اجرایی شد که هزاران هکتار از اراضی منطقه سیستان در پشت دیوار مرزی قرار گرفت و عملا دسترسی کشاورزان به این مزارع قطع شد و در هنگام بارندگی به زمینهای کشاورزی ایران آبی نمیرسید، لذا چنین نکاتی را باید در ساخت دیوار مرزی رعایت کرد. افزونبراینها، مهمتر از دیوار مرزی، همکاری مرزنشینان است. در حال حاضر ورود غیرقانونی، بهصورت مستقیم از سوی خود افغانستانیها صورت نمیگیرد، بلکه این اتفاق با کمک مرزنشینان و قاچاق برها رخ میدهد و تصور میکنم ساخت دیوار بدون ایجاد اشتغال و تامین رفاه مرزنشینان هیچ تفاوتی در ورود غیرقانونی مهاجران ایجاد نخواهد کرد، فقط شاید کمی هزینهها را بالاتر ببرد. بنابراین رئیسجمهور منتخب پیش از شروع به انجام این کار، راهکارهایی را اتخاذ کند که وضعیت معیشتی مرزنشینان بهتر شود و آنها حس کنند که در بلندمدت، آینده نسبتا روشنی پیشرو دارند.
سوای دیوارکشی، راهحلهای درازمدتی هم وجود دارد و دولت باید علاوه بر کنترل جمعیت اتباع افغانستانی ساکن ایران، موضوع توسعه را هم در این کشور دنبال کند. فراموش نکنیم که افغانستان یکی از اصلیترین شرکای تجارت خارجی ایران در یک دهه اخیر بوده و باید در حوزه صادرات خدمات مهندسی و توسعه زیرساختها در این کشور سرمایهگذاری کرد. این موارد به اشتغالزایی و توسعه و کاهش مهاجرت منتهی خواهد شد. ریشه بسیاری از مهاجرتهای بینالمللی عوامل اقتصادی و توسعه نیافتگی است. در مورد راهکار اخراج مهاجرین غیرقانونی هم باید ابتدا به امکان تحقق آن فکر کرد. در این زمینه، میان کشورهای اروپایی و آمریکا با سایر کشورهای پناهندهپذیری مثل ایران تفاوت وجود دارد و این تفاوت در بُعد مسافت و همسایگی مشهود است. جوامع اروپایی و آمریکا به کشور مبداء مهاجران ازجمله در آفریقا و یا افغانستان نزدیک نیستند، در نتیجه وقتی مهاجران را اخراج میکنند، آنها باید مسافتی طولانی را برای بازگشت طی کنند، به همین دلیل احتمال دارد از مهاجرت دوباره منصرف شوند. ولی در مورد ایران موضوع متفاوت است، چون افغانستان در همسایگی ما قرار دارد و بازگشت مهاجرین کاملا امکان تحقق دارد. در اینگونه موارد باید راهحلهای بلندمدتتر همانند کمک به ایجاد توسعه در کشور مبدا مهاجرت، در دستور کار قرار گیرد.
آنچه سالها در موضوع مهاجران افغانستانی مسئله ساز بوده، نبود اراده و سازوکاری سازمانیافته برای حل بحران مهاجرتهای غیرقانونی است، چرا دولتها در این زمینه موفق عمل نکردهاند؟
اصلیترین دلیلی که در مورد این عدم موفقیت به نظرم میرسد، نگاه موقتی و کوتاه بُرد مسئولان به حوزه مهاجرت است و این تفکر همیشه حاکم بوده که باید از داخل مرزهای خود مراقبت کنیم. به این علت متولیان امور مهاجرت نگاه و شناخت درستی از کشور فرستنده مهاجر یعنی افغانستان ندارند و این عدم شناخت صحیح از سرزمین مبدا مهاجران به عنوان حلقه ای مفقوده موجب شده که همیشه راهحلی مثل اخراج با شدت و حدت پیگیری شود و سایر مسائل مربوط به کشور افغانستان همچون عدم توسعه یافتگی آن در نظر گرفته نشود. نگاه کوتاهمدت و موقتی که مسئولان ما طی این سالها به مهاجران افغانستانی داشتهاند مزید بر علت شده. به هر روی جمعیت میلیونی مهاجران، سابقه حضور بیش از چند دهه در ایران دارند و یا در این کشور متولد شدهاند که بازهم مسئولان ما به این نوع مهاجران به چشم مهاجران موقت نگاه میکنند. این عدم تفکیک و نبود شناخت از سرزمین مبدا، عدم واکاوی دقیق مهاجرت مردم این کشور و اینکه افغانستان چگونه و چرا به چنین وضعیتی دچار شده و نحوه برخورد ایران در قبال این موضوع ازجمله عواملی است که باعث شده در مورد مهاجران غیرقانونی موفق عمل نکنیم و حتما باید این مباحث در دولت چهاردهم مورد توجه باشد.
برای پذیرش مهاجران باید بهمنظور تقبل هزینههای حضور آنها با کشورهای اروپایی گفتوگو کرد. آیا این مقوله امکان تحقق دارد؟
حتما باید کشورهایی که توسعهیافته ترند، به کشورهای توسعهنیافته کمک کنند و این استدلال درست است، در مطالعات مهاجرت، به نظریه پسا استعماری اشاره شده، نظریهای که میگوید جهان پیش از استعمار در یک رفاه تقریبا برابر بود و به عنوان مثال آن فردی که در ژاپن زندگی میکرد با آن فردی که در انگلیس زندگی میکرد به لحاظ رفاهی در یک سطح بودند و پس از هجوم کشورهای استعمارگر به سایر کشورها و غارت منابع آنها، تفاوتی در سطح زندگی آنان با سایر ملیتها به وجود آمد و متاسفانه این تفاوت سطح رفاه تا به اکنون پابرجا مانده و شاید بتوان وضعیت کشورهایی نظیر افغانستان که مهاجرفرست هستند را ناشی از دخالت کشورهای استعمارگر دانست. شاید اگر افغانستان به حال خود رها میشد، وضعیت بهتری داشت. کما اینکه پیش از انقلاب اسلامی هم تفاوت توسعه میان ایران و افغانستان به این اندازه نبود و حمله شوروی به افغانستان و دخالت ابرقدرتها باعث شد که افغانستان به وضعیت کنونی دچار شود. در نتیجه مسئولیت مستقیم مهاجرتهای میلیونی افغانستانیها، برعهده کشورهای اروپایی و آمریکاست و باید به این کشور کمک کنند. ولی رایزنی با کشورهای اروپایی، بهمنظور دریافت هزینههای حضور آنها در ایران یک هنر است و تا به اکنون از این هنر بهرهای نبرده و نتوانستهایم آنطور که باید و شاید از کمکهای بینالمللی بهرهمند شویم. این اقدام، پیچیده است و مستلزم داشتن مذاکرهکنندگان قوی و مسلط است تا در گام نخست ایران را در جامعه بینالمللی بهعنوان یک کشور پناهندهپذیر معرفی کنند. همانند ترکیه که توانسته خودش را بهعنوان یک کشور پناهندهپذیر در زمینه پذیرش مهاجران سوری در تمام محافل جهانی معرفی و به دیگر کشورها بشناساند، اما همچنان اسمی از ایران نیست و این از ضعف ما در تولید محتوای درست و عدم حضور موثر در محافل بینالمللی حکایت دارد. در نتیجه از مواهب حضور مهاجران در کشور محروم ماندهایم.
مطابق دیدگاه کارشناسی شما، تشکیل سازمان ملی مهاجرت چقدر در زمینه ساماندهی میتواند موثر باشد؟
یکی از پاشنه آشیلهای مدیریت امور مهاجران در ایران تضاد منافع بین دستگاههای مختلف است، متولیان اصلی امور مهاجران در ایران طی چند دهه اخیر دستگاههای امنیتی و انتظامی بودهاند و آنها از قدرت برابری برخوردار نبودهاند و هرکدام بخشی از امور مربوط به مهاجران را برعهده داشتند و معمولا آنطور که باید و شاید اشتراک داده و تصمیم بین آنها وجود نداشت. بنابراین متعاقب افزایش جمعیت اتباع افغانستانی، نمایندگان مجلس شورای اسلامی ماده ۸۶ لایحه برنامه هفتم توسعه را تصویب کردند. براساس این ماده و بهمنظور ساماندهی مهاجرین و اتباع بیگانه، وزارت کشور با همکاری دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی مکلف شد «سازمان ملی مهاجرت» را تشکیل دهد. آمارهای دولتی میگویند، بیش از ۱۰ مرجع ازجمله وزارت کار، فراجا و وزارت کشور برای مهاجران کد و شناسه صادر میکنند که همین باعث بینظمی و عدم ساماندهی مناسب اتباع شده و از این پس به دلیل تشکیل سازمان ملی مهاجرت نسبت به ساماندهی، ورود، خروج، طرد، سرشماری، آمایش سرزمینی و ثبت احوال اتباع بیگانه، پناهجویان، مهاجران قانونی و غیرقانونی، به نحوی اقدام میشود که همه اطلاعات مهاجران و اتباع بیگانه در یک پایگاه داده مرجع برخط و یکپارچه گردآوری شود و درگاههای بهرهبرداری آن بر اساس ماده ۷ قانون مدیریت دادهها و اطلاعات ملی برای دیگر دستگاهها ایجاد شود.
سازمان ملی مهاجرت هنوز اساسنامه ندارد، اما پس از تدوین اساسنامه، در صورتی که این سازمان بتواند از بالا تصمیمگیری کند، اثربخشی هزینهها در قبال مدیریت امور مهاجران بیشتر خواهد بود. بسیاری از کشورهای مهاجرپذیر حتی فراتر از سازمان، برای رسیدگی به امور مهاجران دارای وزارتخانه هستند. بهعنوان مثال کشور پاکستان همانند ایران مهاجرپذیر و مهاجرفرست است و برای این امر وزارتخانه تشکیل داده و امور پاکستانیهای مقیم در خارج از کشور و مهاجران و پناهندگان سایر کشورها که در پاکستان اقامت دارند را ساماندهی و رسیدگی میکند. در ایران اما تا مدتی قبل سازمان مشخصی برای این منظور وجود نداشت و فقط یک اداره کل در وزارت کشور فعال بود که در زمینه اجرای سیاستها عملکرد موفقی نداشت.
اگرچه میتوان گفت مهاجرت شهروندان افغان به ایران پدیده جدیدی نیست و چهل و اندی سال است که میلیونها افغانستانی به ایران مهاجرت کرده، در ایران بهسختی کار و امرار معاش میکنند و در بسیاری مواقع در تعاملی بشردوستانه و مسالمتآمیز با شهروندان ایرانی زندگی خود را داشتهاند. اما پس از روی کار آمدن طالبان، عواملی چون مخالفت با رژیم حاکم، سوءمدیریت آنها در اداره کشور، ناامنی و عوامل طبیعی چون زلزله و خشکسالی و همچنین وضعیت بداقتصادی سبب شد تا مهاجرت مردم افغانستان به کشورهای همسایه ازجمله ایران افزایش پیدا کند و هیچگاه سیاست و برنامه خاصی در قبال میزان پذیرش مهاجر نداشتهایم، بنابراین مهاجران بدون هیچگونه نظارت و انضباطی در داخل ایران پراکنده شدهاند و بدون توجه به امکانات و ظرفیتهای جغرافیایی هر منطقه، اغلب مهاجران در چند شهر خاص نظیر تهران، مشهد و اصفهان ساکن شدهاند و این باعث شده تا فشار اجتماعی و اقتصادی زیادی بر مردم این شهرها وارد شود. افزونبراین وضعیت اقتصادی ایران هم طی چند سال اخیر وخیم بوده و مسلما در چنین وضعیتی، جامعه توان پذیرش مهاجر را از نظر فرهنگی و اجتماعی ندارد و دیدگاههای مهاجرستیزانه افزایش پیدا میکند. بنابراین عدم نظارت و کنترل بر ورود مهاجران پس از تسلط طالبان و نبود برنامه در پذیرش مهاجرانی که وارد ایران میشوند باعث شده دیدگاههای منفیای نسبت به مهاجران در ذهن افکار عمومی شکل بگیرد و مردم نگرانند که برخی از مهاجران افغان بهراحتی با قبول پول عامل عدم امنیت برای زندگی ایرانیها شوند. برخی هم مهاجران افغانستانی را مسبب بحران «وضعیت اقتصادی و اشتغال جوانان» میدانند. بحرانی که سالهای متمادی است جامعه جوان ایران با آن روبهروست و یا همانطور که اشاره کردید، علیرغم اینکه حاشیهنشینان از قبل هم در مضیقه بودهاند، اما مسبب تمام اختلالات در دسترسی حداقلی به امکانات و خدمات را افغانها میدانند.
بهعنوان سوال پایانی، فکر میکنید دولت چهاردهم باید به مسئله مهاجرت و مهاجرین افغانستانی با چه عینکی نگاه کند؟
تصور میکنم بدترین نوع نگاهی که دولت چهاردهم میتواند به مسئله مهاجرین داشته باشد، نگاه تهدید محور صرف است. چهل سال است که ما این نگاه را داریم و در یکی دو سال اخیر هم نیروهایی که از چنین رویکردی نفع میبرند، هزینههای فراوانی صرف کردهاند تا چنین نگاهی ادامه پیدا کند و دوباره محتواهایی تولید شده تا این نگرش تهدیدمحور امنیتی تکرار و ترویج شود.
اگرچه حتی در کشورهای غربی نیز که از قوانین بینالمللی حقوق پناهجویان و از کنوانسیونهای بینالمللی در حمایت از حقوق پناهجویان تبعیت میکنند هم برخوردهای نژادپرستانه و تبعیضآمیز به چشم میخورد، در ایران اما در بسیاری مواقع حضور غیرقانونی و نداشتن مدارک قانونی سفر و عدم مدیریت دولت برای ساماندهی امور مهاجران، شرایطی را فراهم آورده تا مهاجران افغانستانی از حقوق و امکانات رفاهی برای زندگی در کشور میزبان بیبهره بمانند. البته اختلافهای فرهنگی و بحرانهای اقتصادی و نداشتن امنیت مهاجران در کشورشان در برخی مواقع زمینه را برای عدم رعایت قوانین و برخی مسائل فرهنگی و ارتکاب جرائمی در کشور میزبان فراهم میکند. این امر هم میتواند سبب ایجاد اختلاف و موضعگیری علیه مهاجران در بین مردم میزبان شود. به هر روی اگر بناست مشکل مهاجران افغانستانی به شکلی حل شود که هم برای جامعه مهاجرپذیر و هم جامعه مهاجرفرست مفید باشد، باید نگاه تهدیدمحور صرف را کنار گذاشت و فرصتها و تهدیدها را در کنار هم دید. جمعیت بزرگی از مهاجران افغانستانی با جامعه ایران ادغام شدهاند ولی همواره حاکمیت از پذیرش آنها سرباززده و آنها را بیگانه انگاشته است. درحالی که هیچگاه از جامعه ما خارج نشدهاند.
از طرف دیگر در سالیان اخیر برای ورود مهاجران تازهوارد برنامه مشخصی وجود نداشته و مسلما کنترل ورود مهاجران باید از سوی دولت چهاردهم به دقت پیگیری شود. استفاده از ابزارهای نوین هم برای مدیریت مهاجران بسیار حائز اهمیت است، در این راستا دادن سیم کارت و کارت بانکی بیش از اینکه ارائه خدمت باشد، ابزار رصد حضور مهاجران است، بااینحال هنوز هم بسیاری از حکمرانان ما به این باور نرسیدهاند که یکی از مناسبترین راهکارها برای مدیریت و کنترل ورود مهاجران در اختیار گذاشتن همین ابزارهاست. دولت چهاردهم باید به موضوع مهاجرت یک نگاه میان مدت و بلندمدت داشته باشد و مهاجران نسل دوم، سوم و چهارم بهویژه مهاجرانی که دارای مدارک اقامتی معتبر هستند را تعیین تکلیف کرده و آنها را با مهاجران تازهوارد یکسان نبیند. اینکه گفته شود افغانستان جدا از ماست، نگرشی اشتباه است، در دولتهای پیشین این نگرش حاکم بوده و اگر قرار باشد در دولت چهاردهم نیز این رویه ساری و جاری باشد، نهتنها مشکلات ناشی از حضور مهاجران افغانستانی در ایران حل نخواهد شد بلکه تشدید هم میشود.