زیارت اربعین چگونه بستری عظیم برای درک مقام «سلم» بین دوستان اهل بیت ایجاد کرد؟

اربعین و جامعه سلیم

جواد شاملو
یکی از گزاره‌های مهم زیارت عاشورا که دو بار هم تکرار می‌شود، تأکیدی است که به این صورت بیان می‌کنیم: «اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ وَ وَلِیُّ لِمَنْ والاکُمْ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداکُمْ». ما در روابط اجتماعی به صورت پیش‌فرض از اصلی پیروی می‌کنیم که اگر حاکمیت مطلق داشته باشد، جامعه را از درون منهدم می‌کند. آن اصل در زبان مردم اینگونه بروز پیدا می‌کند: «با هر کس همانگونه باش که با توست». در این نگاه مبنای رفتار یک فرد با دیگران خود اوست. یک فرد تا جایی برای ما محترم است که تمام انتظارات و توقعات ما نسبت به خودمان را برآورده کند. در غیر این صورت، او برای ما هیچ می‌شود. این در حالی است که اگر جامعه‌ای بخواهد از درون منسجم و موزون باشد باید میان اعضای آن بردباری، گذشت، صبوری، مهربانی بی‌چشم‌داشت، دوری از عداوت و دشمنی و مدارا جریان داشته باشد. در جوامع فردگرا رعایت این موازین بسیار دشوار خواهد شد. چرا باید کسی را ببخشی که به تو ظلمی کرده و تو می‌توانی ظلم او را به همان میزان و شاید هم شدیدتر پاسخ بدهی؟ تو چرا باید به کسی با جان و دل خوبی کنی که نه تنها او را نمی‌شناسی، بلکه احتمال می‌دهی چندان هم قدر محبت‌های تو را نداند؟ در جوامع جمع‌گرا نیز این فضایل اخلاقی رعایت می‌شود اما بهایش سنگین است. بهای رعایت این بایسته‌های اجتماعی در جوامع جمع‌گرا نادیده انگاشتن خود است: «تو مهم نیستی!». 
هرچند در معارف اسلامی نیز در جزئیات و ریزه‌کاری‌های زندگی باید به روحیات طرف مقابل توجه کنیم. مثلا در روایتی از رسول اکرم صلوات الله علیه داریم که «إذا رأيتم المتواضعين فتواضعوا، و إذا رأيتم المتكبّرين فتكبّروا لهم». اما جدای از این ریزه‌کاری‌های رفتاری اینکه ما با چه کسی باید دوست باشیم و با چه کسی دشمن، قاعده‌ای دارد که طبق آن نه فرد خرد می‌شود و نه جامعه فدای افراد. این قاعده می‌گوید: «من دوستم با کسی که با تو دوست است و دشمنم با کسی که با تو دشمن است». این تو، یعنی ولی. کسی که ما او را دوست داریم، پس دوستانش را دوست و دشمنانش را دشمن می‌داریم. اینگونه محبت کردن به دیگری در واقع یک امر فردی و شخصی است، چون در راستای محبت شخصی ما به ولی است. به این ترتیب فردیت‌های مستقل، منسجم‌ترین جمع‌ها را تشکیل خواهند داد. شاید کسی به ما بدی کند، ما در حد معمول از خودمان دفاع می‌کنیم اما تا جایی که طرف مقابل دوستدار ولی ماست، ما به دشمنی با او بر نمی‌خیزیم، دلمان را نسبت به او خانه نفرت و کینه نمی‌کنیم، اینگونه نیست که دیگر تا پایان عمر چشم دیدنش را نداشته باشیم و خانمان‌سوزترین نفرین‌ها را شب و روز نثارش کنیم. این معرفت دینی و شیعی ناب را مرحوم نیما یوشیج به زیبایی سروده است:
آن کس که نه با علی دل خویش بباخت
چیزی نشناخت، گرچه بس چیز شناخت
در ساخت دلم به هر بدی، لیک دلم
با آن که بدِ علی به لب داشت نساخت
در جامعه ولایی برخورد ما با دیگران را رابطه آن‌ها با امامان مشخص می‌کند. یادم نمی‌رود یک شب جمعه در حرم سید و سالار شهیدان مشغول نماز بودم، وقتی به رکوع رفتم، مرد عربی که کنارم نشسته بود پر شال عزایم که آویزان شده بود را بوسید. آن مرد نازنین که غرق محبت سیدالشهدا علیه‌السلام بود اصلا مرا نمی‌شناخت و احتمالا چهره مرا هم ندیده بود، اما شال عزای امام حسین برایش مقدس بود، گردن هرکه می‌خواهد باشد! در چنین جامعه‌ای نه تنها کسی با دیگری در جنگ نیست، بلکه هم نسبت به یکدیگر سلیم‌اند. این دارالسلام، این آرمان‌شهر را در ایام اربعین می‌بینیم. گمان نکنیم در اربعین فقط با آب و غذا و مبیت از زوار پذیرایی می‌کنند؛ بلکه اربعین سرشار از محبت بین زوار و خدام است که در مواقع و اماکن دیگر دیده نمی‌شود. اگر این محبت و عشق بین‌فردی نبود، آن اطعام هم طعمی نداشت!
اربعین و جامعه سلیم