نگاهی به شواهد آماری مرکز پژوهشهای مجلس از وضعیت عدالت در آموزش عالی
رتبههای برتر برای دهکهای پولدارتر
بازار گران کالای آموزش بر ورود نسل جدید به دانشگاه تأثیرگذار بوده و این خود نشانهای آشكار از یک فاجعه بزرگ است، فاجعهای که نشان می دهد ورود به دانشگاها و رشتههای برتر بدون هزینهكردهای دهها و صدها میلیونی امکانپذیر نیست.
امروز از اصل ٣٠ قانون اساسی مبنی بر رایگان بودن آموزش و روح محرومیتزدایی نهفته در این قانون، خبری نیست و از سه دهه پیش، برخلاف شعارها، نامزدهای ریاستجمهوری پس از رسیدن به صندلی ریاست، همگی در راستای طبقاتی شدن آموزش گام برداشتهاند. بنابراین بدون هزینههای چند ده میلیونی برای ورود به مدارس تیزهوشان، غیردولتیهای برند و حتی دولتیهای لاکچری، کموبیش هیچکس امکان کامیابی در آموزش را ندارد و این به معنای چیرگی فرزندان دهکهای پردرآمد بر فرزندان دهکهای کمدرآمد است.
مبتنی بر پژوهشی که از سوی مؤسسه برنامهریزی آموزش عالی انجام شده، خانوارهای کم درآمد توان مالی کمتری برای دسترسی به آموزش تقویتی و مکمل به عنوان یکی از مسیرهای رسیدن به آموزش عالی دارند، براین اساس سهم آموزش ابتدایی در سبد هزینه خانوارهای کم درآمد به نسبت کل هزینه از دهکهای پردرآمد بیشتر و در سبد هزینه ثروتمندان و لایههای مرفهتر طبقه متوسط، نسبت هزینه آموزش ابتدایی و متوسطه نسبت به کل هزینهها کوچکتر از اقشار کم درآمد است و با گسترش مدارس غیردولتی، دانشآموزان فقیر به دلیل کیفیت پایین آموزش دولتی برای ورود به آموزش عالی باید هزینه مازادی بپردازند.
دسترسی به آموزش باکیفیتتر وکسب رتبههای بهتر
گزارش مرکز آمار از روند هزینه و درآمد خانوار در سالهای اخیر نشان میدهد، «هزینه خانوارها در بخشهای مسکن، سلامت، حملونقل و خوراکیها افزایش یافته و به همان نسبت در بخش آموزش کمتر شده است و درحالی که اواسط دهه ۹۰ بیش از دو درصد هزینه خانوار به آموزش اختصاص داشت، این نسبت سال به سال کمو کمتر شده و به میانگین ۸۶ صدم درصد در سال ۱۴۰۱ رسیده. این نسبت برای تمامی دهکها نمیتواند برابر باشد و متأثر از درآمد و هزینه خانوار روندی کاهشی دارد، آنطور که در دهکهای نخست به حدود سه دهم درصد سقوط میکند. با علم به نابرابر بودن نسبت هزینه آموزش دهکهای مختلف، اگر فرض را بر یکسان بودن سهم ۸۶ صدم درصدی آموزش از کل هزینه بگذاریم، میانگین هزینه آموزش خانوار در سال ۱۴۰۱ حدود ۸۸۱ هزار تومان بوده است. سه دهک نخست اما کمتر از نصف این رقم را برای آموزش هزینه کردهاند و برای دهک دهم این عدد نزدیک به سه برابر است. دهک درآمدی نخست که یک شانزدهم دهک دهم برای کالای غیرخوراکی صرف کرده است، به فرض ثابت بودن نسبت هزینه آموزش در دهکهای مختلف، سالانه امکان هزینه ۱۵۵ هزار تومان برای آموزش را داشته درحالیکه دهک دهم دو میلیون و ۵۸۱ هزار تومان صرف آموزش کرده است. معنای ساده این ارقام این است؛ دهک دهم حداقل ۱۶ برابر دهک اول برای آموزش هزینه میکند و به همین علت دسترسی بیشتر و کیفیتری به آموزش دارد.» از اینرو واضح است دانشآموزانی که به آموزش باکیفیتتری دسترسی دارند رتبههای بهتری کسب و جذب رشتهها و دانشگاههای برتر شدهاند.
یافتههای مرکز پژوهشهای مجلس که اخیرا در قالب گزارشی با عنوان «بررسی وضعیت عدالت آموزش عالی در ایران» منتشر شده، از این واقعیت تلخ پرده برمی دارد که «دسترسی به آموزش عالی رابطه مستقیم و چشمگیری با دهک درآمدی خانوارها دارد و هرچه میزان درآمد افزایش مییابد، سهم افراد دانشآموخته دانشگاهی بیشتر میشود. براین اساس در دو دهک اول و دوم تنها ۲۷ درصد از گروه سنی ۱۸ تا ۲۴ سال وارد دانشگاه شدهاند درحالیکه این نسبت برای دهکهای نهم و دهم درآمدی ۵۷ درصد است که تفاوت دو برابری را نشان میدهد. به بیان دیگر در دو دهک بالای جامعه از هر ۵ نفر، ٣ نفر یا دارای مدرک دانشگاهی هستند یا در حال حاضر دانشجو بودهاند، اما در دو دهک پایین از هر ۵ نفر بین یک تا دو نفر دارای تحصیلات دانشگاهی بودهاند. بدین ترتیب مشارکت دهکهای برخوردار در آموزش عالی بهمراتب بیشتر از دهکهای کمتر برخوردار است.»
دادههای این گزارش فاش میسازد که با وجود هزینههای نسبتا پایین آموزش عالی به لحاظ شهریه در کشور، سایر هزینههای ضمنی این مسئله (از جمله هزینه زندگی و نیز درآمدهای از دسترفته حین تحصیل) یا مسائل انگیزشی- رفتاری، یا صرف موانع ورود به دانشگاه (کنکور) سبب شده که مشارکت دهکهای پایین جامعه در آموزش عالی کاهش پیدا کند؛ بهگونهای که خانوارهای با درآمد پایین این نوع سرمایهگذاری در سرمایه انسانی را برای خود بهینه نمیبینند و یا قادر به انجام آن نیستند. از سوی دیگر دهکهای بالاتر درآمدی، با نرخ بیشتری تحصیلات دانشگاهی هم در دانشگاههای دولتی و هم غیردولتی حضور دارند.
بنابراین نتایج تحصیل در دانشگاههای دولتی نشان میدهد، که حتی با وجود رفع موانع هزینهای، همچنان نرخ حضور در این دانشگاهها در میان دهکهای مختلف درآمدی نامتوازن است و رایگان بودن شهریه بهخودیخود نتوانسته دسترسی متوازن به آموزش عالی را برآورده سازد. مبتنی بر روایت آماری مرکز پژوهشها، «در دانشگاه آزاد اسلامی و علمی کاربردی این نابرابری به شکل عیانتر و شدیدتری میان دهکها برقرار است. دهکهای ۹ و ۱۰ نزدیک به ۳ برابر بیشتر از دهکهای یک و دو وارد دانشگاههای غیردولتی میشوند. در دانشگاههای دولتی هم اگرچه این نابرابری مشهود است اما نسبت آن کمتر است. یعنی دهکهای ۹ و ۱۰ کمتر از دو برابر از دهکهای یک و دو در دانشگاههای دولتی تحصیل میکنند.»
نابرابری در نرخ تحصیلات دانشگاهی میان دو دهک بالا و پایین درآمدی، در دانشگاههای بدون شهریه دولتی در قیاس با دانشگاههای دارای شهریه غیردولتی کمتر است (نسبت نرخ نابرابر- ٢ به ١ در قیاس با ٣ به ١، در دانشگاههای دولتی به نسبت غیردولتی). بدینترتیب تفاوت نسبت بیعدالتی در دانشگاههای دولتی و غیر دولتی میتواند نشاندهنده این موضوع باشد که رایگان بودن شهریه اگرچه منجر به برابری کامل در تحصیلات دانشگاهی نشده ولی به نظر تا حدودی در ایجاد دسترسی عادلانه به آموزش عالی مؤثر است.
گزارش کارشناسی بازوی پژوهشی مجلس بر اساس نسبت دانشجویان دانشگاههای دولتی، آزاد و غیرانتفاعی و شبانه به تفکیک دهکهای درآمدی نشان میدهد دهکهای اول و دوم ۱۰ درصد دانشجویان دانشگاههای دولتی را تشکیل میدهند. سهم دو دهک پردرآمد در دانشگاههای دولتی بدون شهریه یا شهریه اندک اما ۱۷/۸ درصد برآورد شده است.
در دانشگاههای غیردولتی، اعم از آزاد، غیرانتفاعی و پیامنور که دانشجویان به پرداخت هزینه مکلفند فاصله فقیرترین لایهها با ثروتمندان بزرگتر است و به سه برابر میرسد. ۲۵ درصد دانشجویان دانشگاههای آزاد و علمی کاربردی از دهکهای نهم و دهم و ۸/۸ درصد از دهکهای اول و دوم هستند. در دانشگاههای غیرانتفاعی، پیام نور و شبانه هم این نسبت ۱۴ درصد از دهکهای نهم و دهم در برابر
۸ درصد از دهکهای اول و دوم است.
بر اساس دادههای این گزارش کارشناسی نیمی از دانشجویان دانشگاه آزاد و علمی و کاربردی و نزدیک به یک سوم دانشگاههای دولتی از چهار دهک هفتم تا دهم هستند. این چهار دهک یک چهارم ظرفیت دانشگاههای پیام نور و غیرانتفاعی را هم اشغال کردند. بهطور مشخص، محاسبات و تحلیلهای آماری اقتصادی این پژوهش نشان میدهد در خوشبینانهترین حالت، حداقل ٣٠ درصد از دانشجویان در همه انواع دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و همه رشتهها در مقطع کاردانی و کارشناسی، از دو دهک بالای درآمدی هستند. سهم دو دهک پایین درآمدی کمتر از ١٠ درصد و در مواردی حتی نزدیک به ۵ درصد است. این نسبت نامتقارن طبعا با ناعدالتی در برخورداری از منابع عمومی آموزش عالی، ازجمله یارانههای دولتی همراه است.
دو دهک پایین درآمدی تنها ۷ درصد از جمعیت دانشجویان را تشکیل میدهند
بازوی پژوهشی مجلس شورای اسلامی در بخش دیگری از این گزارش اشاره دارد به اینکه در مقطع کارشناسی، بیعدالتی آموزشی بهصورت چشمگیرتری دیده میشود: «حدود ۵۰ درصد از فرزندان ۱۸ تا ۲۴ ساله خانوارهای دهک ۹ و ۱۰ از تحصیلات دانشگاهی کارشناسی برخوردارند. این در حالی است که در دهکهای یک و دو حدود ۲۰ درصد از این افراد تحصیلات دانشگاهی کارشناسی دارند. در حالی که در دو دهک پردرآمد بیش از نیمی از این گروه (۵۱/۲) دانشآموخته مقطع کارشناسی هستند. این شاخص برای دهکهای هفتم و هشتم ۴۴/۲ درصد، پنجم و ششم ۳۴/۲ درصد و سوم و چهارم ۳۲ درصد برآورد شده است. در دهکهای ۹ و ۱۰ به عنوان ثروتمندترین لایه جمعیتی، نرخ پایان تحصیلات مقطع کارشناسی ۲/۵ برابر دهکهای اول و دوم است. همچنین باید توجه داشت که تمامی گروه سنی ۱۸ تا ۲۴ سال مدرک دیپلم ندارند و نابرابری پوشش تحصیلات دانشگاهی در بین دهکهای درآمدی ممکن است به جهت عدم حصول آموزش دوره متوسطه و ابتدایی به طور خاص برای دهکهای پایینتر باشد.»
مرکز پژوهشها، برخورداری دهکهای مختلف درآمدی از بودجه حمایتی دولت در بخش آموزش عالی را با بررسی سهم دهکهای درآمدی مختلف از جمعیت دانشجویان مشخص کرده است. نتایج بررسی این مرکز، حاوی این آمار است که دهکهای ۹ و ۱۰ حدود ۳۷ درصد از جمعیت دانشجویان را تشکیل می دهند؛ در سمت مقابل ولی دو دهک پایین درآمدی (دهک یک و دو) تنها ۷ درصد از جمعیت دانشجویان را تشکیل میدهند. این نسبت نابرابر برای افراد متعلق به دهکهای ۷ و ۸ نیز در مقابل دهک ۳ و ۴ با شدت کمتر برقرار است.
این نشان میدهد که با وجود تخصیص منابع عمومی به آموزش عالی در کشور، از جمله رایگان بودن شهریه، دسترسی برابر اقشار مختلف جامعه به تحصیلات دانشگاهی به دست نیامده است. در نتیجه سهم برخورداری دهکهای مختلف جامعه ناعادلانه است.
توزیع دهکهای درآمدی در رتبه های برتر کنکور
بررسی آمارهای کنکور سراسری نیز حاکی از آن است که ۵٤ درصد از رتبههای زیر ٣ هزار کنکور از دو دهک ۹ و ۱۰ هستند، این نسبت در دهک هفتم و هشتم معادل۲۱/۱ درصد و در دهک پنجم و ششم معادل ۱۳/۹ درصد بوده است. همچنین سهم دهک سوم و چهارم از بهترین قبولیهای کنکور ۷/۶ درصد و سهم دهک اول و دوم (فقیرترین گروه درآمدی جامعه) ۳/۴ درصد بوده است. بنابراین علاوه بر این موضوع که دهکهای درآمدی بالا، مشارکت بالاتری در نظام آموزش عالی کشور به صورت کلی دارند، این اقشار سهم بسیار بیشتری در رتبه های بالا و در نتیجه در رشته محلهای پرمتقاضی نیز دارند.
بر اساس این گزارش، نزدیک به ۵۵درصد رتبههای کشوری زیر ۳هزار، ۵۰درصد تمامی رتبههای زیر ۱۰هزار و ۴۴درصد تمامی رتبههای زیر ۲۰هزار کنکور سراسری از دو دهک بالای درآمدی هستند. درحالیکه سهم دو دهک پایین درآمدی از رتبههای زیر ۳هزار، ۱۰هزار و ۲۰هزار به ترتیب حدود ۳درصد، ۵درصد و ۷درصد است. وضعیت نابرابری بهطور خاص در گروه آموزشی ریاضی و تجربی بیشتر از علوم انسانی است. کسب رتبههای برتر بهصورت نامتقارن، طبیعتا دسترسی نابرابر به رشتههای پرمتقاضی در دانشگاههای برتر را در میان دانشجویان خانوارهای دهکهای مختلف درآمدی به همراه دارد. علاوه بر این، شکاف بین بهرهمندی دهکهای مختلف درآمدی از رتبههای زیر ۳هزار گروه علوم تجربی در حال کاهش است؛ بهنحویکه سهم دهکهای يک و ۲ از رتبههای زیر ۳هزار در آزمون سراسری سال ۱۳۹۹ از 0.4 درصد به 4.5 درصد رسیده است و شکاف دهکهای ۹ و ۱۰ از 75.4 درصد به 52.1 درصد رسیده است.
آموزش عالی برای ثروتمندان
حالا دیگر نابرابر بودن آموزش عالی در ایران و سهم بالای ثروتمندان در رتبههای برتر و پذیرش در دانشگاههای نامدار و رشتههایی چون پزشکی، مهندسی و آیتی در سالهای اخیر همزمان با اعلام اسامی پذیرفته شدگان آزمون سراسری برای همگان آشکار شده و مطابق یافتههای مرکز پژوهشهای مجلس دهکهای پنجم و ششم ۱۷/۷ و سوم و چهارم ۱۳/۷ درصد جمعیت دانشجویان را تشکیل میدهد و ۶۱ درصد جمعیت دانشجویان ۱۸ تا ۲۴ ساله از چهار دهک پردرآمد هستند و سهم 6 دهک دیگر ۳۹ درصد است. همچنین این مرکز در جمعبندی گزارش خود با بررسی هزینه خانوارها برای آموزش دوره پیشدانشگاهی و متوسطه با بیان اینکه دهکهای نهم و دهم حدود سه برابر دهکهای اول و دوم هزینه میکنند، تصریح کرده، متوسط هزینه آموزشی سالانه خانوارها در دو دهک بالا برای هر فرزند در مقطع دبیرستان (متوسطه دوم و پیشدانشگاهی) بسیار بیشتر از دو دهک پایین است. درصد قابلتوجهی از فرزندان دو دهک بالا به مدارس غیردولتی میروند و شهریه متوسط بیش از ١٠ میلیون تومان پرداخت میکنند. دانشآموزان دو دهک پایین عمدتا به مدارس دولتی (با هزینه آموزشی ناچیز برای خانوار) میروند. میزان هزینهکرد آموزشی بیشتر خانوارهای پردرآمد بر روی فرزندان با ثبتنام در مدارس غیردولتی، همچنین هزینههای جانبی کلاسهای تقویتی و کتابهای کمک آموزشی، میتواند توضیحدهنده موفقیت فرزندان خانوارهای برخوردار در آزمونهای سراسری ورود به دانشگاه باشد، از این رو دسترسی به آموزش عالی و آموزش متوسطه با کیفیت با رفاه اجتماعی خانوار نسبت مستقیم دارد. در پایان این گزارش هم نسبت به پولی شدن دانشگاههای دولتی که به گفته نویسندگان آن دسترسی فرودستان به آموزش عالی را محدودتر خواهد کرد، هشدار داده شده و در عین حال گفته شده است برای برقراری عدالت آموزشی دولت باید از دهکهای با درآمد بالا شهریه دریافت کند و به دانشجویان دهکهای پایین یارانه شهریه بپردازد: «برمبنای آنچه از نابرابری در برخورداری از منابع دولتی در آموزش عالی گفته شد، راهکارهایی در راستای حذف یارانهها در آموزش عالی (پولیسازی دانشگاهها) در مجامع سیاستگذاری مورد بحث و گفتوگو قرار گرفته که مضیقههای مالی دولت نیز البته در این مسئله مزید بر علت شده است، اما به هر روی در عین تأیید ناعدالتی در دسترسی به آموزش عالی و درنتیجه برخورداری نابرابر از یارانه دولتی در میان اقشار پردرآمد و کمدرآمد، ملاحظاتی در راهکارها مدنظر قرار گرفته است. بهطور مشخص، به جهت حساسیت بیشتر خانوارهای کمدرآمد به افزایش قیمت و هزینه، حذف کامل یارانه در دانشگاههای دولتی (پولیسازی دانشگاهها) دسترسی میان دهکهای درآمدی را بیش ازپیش نابرابر میکند.» بی تردید از ابعاد مهم فهم مسئله ناعدالتی در آموزش عالی و برخورداری از یارانههای دولتی که باید مورد توجه قرار گیرد، سرمایهگذاری نابرابری است که از طریق هزینه شهریه مدارس غیردولتی برای آمادهسازی فرزندان برای امتحانات سراسری ورود به دانشگاه توسط خانوارهای پردرآمد انجام میشود. تعدیل این هزینه ازجمله با سازوکارهای مالیاتی یا توزیع سهمیه ثبتنام رایگان در مدارس با کیفیت، میتواند موجب عدالت بیشتر در فرصتهای آموزشی و حتی کارایی نظام آموزش شود.
امروز از اصل ٣٠ قانون اساسی مبنی بر رایگان بودن آموزش و روح محرومیتزدایی نهفته در این قانون، خبری نیست و از سه دهه پیش، برخلاف شعارها، نامزدهای ریاستجمهوری پس از رسیدن به صندلی ریاست، همگی در راستای طبقاتی شدن آموزش گام برداشتهاند. بنابراین بدون هزینههای چند ده میلیونی برای ورود به مدارس تیزهوشان، غیردولتیهای برند و حتی دولتیهای لاکچری، کموبیش هیچکس امکان کامیابی در آموزش را ندارد و این به معنای چیرگی فرزندان دهکهای پردرآمد بر فرزندان دهکهای کمدرآمد است.
مبتنی بر پژوهشی که از سوی مؤسسه برنامهریزی آموزش عالی انجام شده، خانوارهای کم درآمد توان مالی کمتری برای دسترسی به آموزش تقویتی و مکمل به عنوان یکی از مسیرهای رسیدن به آموزش عالی دارند، براین اساس سهم آموزش ابتدایی در سبد هزینه خانوارهای کم درآمد به نسبت کل هزینه از دهکهای پردرآمد بیشتر و در سبد هزینه ثروتمندان و لایههای مرفهتر طبقه متوسط، نسبت هزینه آموزش ابتدایی و متوسطه نسبت به کل هزینهها کوچکتر از اقشار کم درآمد است و با گسترش مدارس غیردولتی، دانشآموزان فقیر به دلیل کیفیت پایین آموزش دولتی برای ورود به آموزش عالی باید هزینه مازادی بپردازند.
دسترسی به آموزش باکیفیتتر وکسب رتبههای بهتر
گزارش مرکز آمار از روند هزینه و درآمد خانوار در سالهای اخیر نشان میدهد، «هزینه خانوارها در بخشهای مسکن، سلامت، حملونقل و خوراکیها افزایش یافته و به همان نسبت در بخش آموزش کمتر شده است و درحالی که اواسط دهه ۹۰ بیش از دو درصد هزینه خانوار به آموزش اختصاص داشت، این نسبت سال به سال کمو کمتر شده و به میانگین ۸۶ صدم درصد در سال ۱۴۰۱ رسیده. این نسبت برای تمامی دهکها نمیتواند برابر باشد و متأثر از درآمد و هزینه خانوار روندی کاهشی دارد، آنطور که در دهکهای نخست به حدود سه دهم درصد سقوط میکند. با علم به نابرابر بودن نسبت هزینه آموزش دهکهای مختلف، اگر فرض را بر یکسان بودن سهم ۸۶ صدم درصدی آموزش از کل هزینه بگذاریم، میانگین هزینه آموزش خانوار در سال ۱۴۰۱ حدود ۸۸۱ هزار تومان بوده است. سه دهک نخست اما کمتر از نصف این رقم را برای آموزش هزینه کردهاند و برای دهک دهم این عدد نزدیک به سه برابر است. دهک درآمدی نخست که یک شانزدهم دهک دهم برای کالای غیرخوراکی صرف کرده است، به فرض ثابت بودن نسبت هزینه آموزش در دهکهای مختلف، سالانه امکان هزینه ۱۵۵ هزار تومان برای آموزش را داشته درحالیکه دهک دهم دو میلیون و ۵۸۱ هزار تومان صرف آموزش کرده است. معنای ساده این ارقام این است؛ دهک دهم حداقل ۱۶ برابر دهک اول برای آموزش هزینه میکند و به همین علت دسترسی بیشتر و کیفیتری به آموزش دارد.» از اینرو واضح است دانشآموزانی که به آموزش باکیفیتتری دسترسی دارند رتبههای بهتری کسب و جذب رشتهها و دانشگاههای برتر شدهاند.
یافتههای مرکز پژوهشهای مجلس که اخیرا در قالب گزارشی با عنوان «بررسی وضعیت عدالت آموزش عالی در ایران» منتشر شده، از این واقعیت تلخ پرده برمی دارد که «دسترسی به آموزش عالی رابطه مستقیم و چشمگیری با دهک درآمدی خانوارها دارد و هرچه میزان درآمد افزایش مییابد، سهم افراد دانشآموخته دانشگاهی بیشتر میشود. براین اساس در دو دهک اول و دوم تنها ۲۷ درصد از گروه سنی ۱۸ تا ۲۴ سال وارد دانشگاه شدهاند درحالیکه این نسبت برای دهکهای نهم و دهم درآمدی ۵۷ درصد است که تفاوت دو برابری را نشان میدهد. به بیان دیگر در دو دهک بالای جامعه از هر ۵ نفر، ٣ نفر یا دارای مدرک دانشگاهی هستند یا در حال حاضر دانشجو بودهاند، اما در دو دهک پایین از هر ۵ نفر بین یک تا دو نفر دارای تحصیلات دانشگاهی بودهاند. بدین ترتیب مشارکت دهکهای برخوردار در آموزش عالی بهمراتب بیشتر از دهکهای کمتر برخوردار است.»
دادههای این گزارش فاش میسازد که با وجود هزینههای نسبتا پایین آموزش عالی به لحاظ شهریه در کشور، سایر هزینههای ضمنی این مسئله (از جمله هزینه زندگی و نیز درآمدهای از دسترفته حین تحصیل) یا مسائل انگیزشی- رفتاری، یا صرف موانع ورود به دانشگاه (کنکور) سبب شده که مشارکت دهکهای پایین جامعه در آموزش عالی کاهش پیدا کند؛ بهگونهای که خانوارهای با درآمد پایین این نوع سرمایهگذاری در سرمایه انسانی را برای خود بهینه نمیبینند و یا قادر به انجام آن نیستند. از سوی دیگر دهکهای بالاتر درآمدی، با نرخ بیشتری تحصیلات دانشگاهی هم در دانشگاههای دولتی و هم غیردولتی حضور دارند.
بنابراین نتایج تحصیل در دانشگاههای دولتی نشان میدهد، که حتی با وجود رفع موانع هزینهای، همچنان نرخ حضور در این دانشگاهها در میان دهکهای مختلف درآمدی نامتوازن است و رایگان بودن شهریه بهخودیخود نتوانسته دسترسی متوازن به آموزش عالی را برآورده سازد. مبتنی بر روایت آماری مرکز پژوهشها، «در دانشگاه آزاد اسلامی و علمی کاربردی این نابرابری به شکل عیانتر و شدیدتری میان دهکها برقرار است. دهکهای ۹ و ۱۰ نزدیک به ۳ برابر بیشتر از دهکهای یک و دو وارد دانشگاههای غیردولتی میشوند. در دانشگاههای دولتی هم اگرچه این نابرابری مشهود است اما نسبت آن کمتر است. یعنی دهکهای ۹ و ۱۰ کمتر از دو برابر از دهکهای یک و دو در دانشگاههای دولتی تحصیل میکنند.»
نابرابری در نرخ تحصیلات دانشگاهی میان دو دهک بالا و پایین درآمدی، در دانشگاههای بدون شهریه دولتی در قیاس با دانشگاههای دارای شهریه غیردولتی کمتر است (نسبت نرخ نابرابر- ٢ به ١ در قیاس با ٣ به ١، در دانشگاههای دولتی به نسبت غیردولتی). بدینترتیب تفاوت نسبت بیعدالتی در دانشگاههای دولتی و غیر دولتی میتواند نشاندهنده این موضوع باشد که رایگان بودن شهریه اگرچه منجر به برابری کامل در تحصیلات دانشگاهی نشده ولی به نظر تا حدودی در ایجاد دسترسی عادلانه به آموزش عالی مؤثر است.
گزارش کارشناسی بازوی پژوهشی مجلس بر اساس نسبت دانشجویان دانشگاههای دولتی، آزاد و غیرانتفاعی و شبانه به تفکیک دهکهای درآمدی نشان میدهد دهکهای اول و دوم ۱۰ درصد دانشجویان دانشگاههای دولتی را تشکیل میدهند. سهم دو دهک پردرآمد در دانشگاههای دولتی بدون شهریه یا شهریه اندک اما ۱۷/۸ درصد برآورد شده است.
در دانشگاههای غیردولتی، اعم از آزاد، غیرانتفاعی و پیامنور که دانشجویان به پرداخت هزینه مکلفند فاصله فقیرترین لایهها با ثروتمندان بزرگتر است و به سه برابر میرسد. ۲۵ درصد دانشجویان دانشگاههای آزاد و علمی کاربردی از دهکهای نهم و دهم و ۸/۸ درصد از دهکهای اول و دوم هستند. در دانشگاههای غیرانتفاعی، پیام نور و شبانه هم این نسبت ۱۴ درصد از دهکهای نهم و دهم در برابر
۸ درصد از دهکهای اول و دوم است.
بر اساس دادههای این گزارش کارشناسی نیمی از دانشجویان دانشگاه آزاد و علمی و کاربردی و نزدیک به یک سوم دانشگاههای دولتی از چهار دهک هفتم تا دهم هستند. این چهار دهک یک چهارم ظرفیت دانشگاههای پیام نور و غیرانتفاعی را هم اشغال کردند. بهطور مشخص، محاسبات و تحلیلهای آماری اقتصادی این پژوهش نشان میدهد در خوشبینانهترین حالت، حداقل ٣٠ درصد از دانشجویان در همه انواع دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و همه رشتهها در مقطع کاردانی و کارشناسی، از دو دهک بالای درآمدی هستند. سهم دو دهک پایین درآمدی کمتر از ١٠ درصد و در مواردی حتی نزدیک به ۵ درصد است. این نسبت نامتقارن طبعا با ناعدالتی در برخورداری از منابع عمومی آموزش عالی، ازجمله یارانههای دولتی همراه است.
دو دهک پایین درآمدی تنها ۷ درصد از جمعیت دانشجویان را تشکیل میدهند
بازوی پژوهشی مجلس شورای اسلامی در بخش دیگری از این گزارش اشاره دارد به اینکه در مقطع کارشناسی، بیعدالتی آموزشی بهصورت چشمگیرتری دیده میشود: «حدود ۵۰ درصد از فرزندان ۱۸ تا ۲۴ ساله خانوارهای دهک ۹ و ۱۰ از تحصیلات دانشگاهی کارشناسی برخوردارند. این در حالی است که در دهکهای یک و دو حدود ۲۰ درصد از این افراد تحصیلات دانشگاهی کارشناسی دارند. در حالی که در دو دهک پردرآمد بیش از نیمی از این گروه (۵۱/۲) دانشآموخته مقطع کارشناسی هستند. این شاخص برای دهکهای هفتم و هشتم ۴۴/۲ درصد، پنجم و ششم ۳۴/۲ درصد و سوم و چهارم ۳۲ درصد برآورد شده است. در دهکهای ۹ و ۱۰ به عنوان ثروتمندترین لایه جمعیتی، نرخ پایان تحصیلات مقطع کارشناسی ۲/۵ برابر دهکهای اول و دوم است. همچنین باید توجه داشت که تمامی گروه سنی ۱۸ تا ۲۴ سال مدرک دیپلم ندارند و نابرابری پوشش تحصیلات دانشگاهی در بین دهکهای درآمدی ممکن است به جهت عدم حصول آموزش دوره متوسطه و ابتدایی به طور خاص برای دهکهای پایینتر باشد.»
مرکز پژوهشها، برخورداری دهکهای مختلف درآمدی از بودجه حمایتی دولت در بخش آموزش عالی را با بررسی سهم دهکهای درآمدی مختلف از جمعیت دانشجویان مشخص کرده است. نتایج بررسی این مرکز، حاوی این آمار است که دهکهای ۹ و ۱۰ حدود ۳۷ درصد از جمعیت دانشجویان را تشکیل می دهند؛ در سمت مقابل ولی دو دهک پایین درآمدی (دهک یک و دو) تنها ۷ درصد از جمعیت دانشجویان را تشکیل میدهند. این نسبت نابرابر برای افراد متعلق به دهکهای ۷ و ۸ نیز در مقابل دهک ۳ و ۴ با شدت کمتر برقرار است.
این نشان میدهد که با وجود تخصیص منابع عمومی به آموزش عالی در کشور، از جمله رایگان بودن شهریه، دسترسی برابر اقشار مختلف جامعه به تحصیلات دانشگاهی به دست نیامده است. در نتیجه سهم برخورداری دهکهای مختلف جامعه ناعادلانه است.
توزیع دهکهای درآمدی در رتبه های برتر کنکور
بررسی آمارهای کنکور سراسری نیز حاکی از آن است که ۵٤ درصد از رتبههای زیر ٣ هزار کنکور از دو دهک ۹ و ۱۰ هستند، این نسبت در دهک هفتم و هشتم معادل۲۱/۱ درصد و در دهک پنجم و ششم معادل ۱۳/۹ درصد بوده است. همچنین سهم دهک سوم و چهارم از بهترین قبولیهای کنکور ۷/۶ درصد و سهم دهک اول و دوم (فقیرترین گروه درآمدی جامعه) ۳/۴ درصد بوده است. بنابراین علاوه بر این موضوع که دهکهای درآمدی بالا، مشارکت بالاتری در نظام آموزش عالی کشور به صورت کلی دارند، این اقشار سهم بسیار بیشتری در رتبه های بالا و در نتیجه در رشته محلهای پرمتقاضی نیز دارند.
بر اساس این گزارش، نزدیک به ۵۵درصد رتبههای کشوری زیر ۳هزار، ۵۰درصد تمامی رتبههای زیر ۱۰هزار و ۴۴درصد تمامی رتبههای زیر ۲۰هزار کنکور سراسری از دو دهک بالای درآمدی هستند. درحالیکه سهم دو دهک پایین درآمدی از رتبههای زیر ۳هزار، ۱۰هزار و ۲۰هزار به ترتیب حدود ۳درصد، ۵درصد و ۷درصد است. وضعیت نابرابری بهطور خاص در گروه آموزشی ریاضی و تجربی بیشتر از علوم انسانی است. کسب رتبههای برتر بهصورت نامتقارن، طبیعتا دسترسی نابرابر به رشتههای پرمتقاضی در دانشگاههای برتر را در میان دانشجویان خانوارهای دهکهای مختلف درآمدی به همراه دارد. علاوه بر این، شکاف بین بهرهمندی دهکهای مختلف درآمدی از رتبههای زیر ۳هزار گروه علوم تجربی در حال کاهش است؛ بهنحویکه سهم دهکهای يک و ۲ از رتبههای زیر ۳هزار در آزمون سراسری سال ۱۳۹۹ از 0.4 درصد به 4.5 درصد رسیده است و شکاف دهکهای ۹ و ۱۰ از 75.4 درصد به 52.1 درصد رسیده است.
آموزش عالی برای ثروتمندان
حالا دیگر نابرابر بودن آموزش عالی در ایران و سهم بالای ثروتمندان در رتبههای برتر و پذیرش در دانشگاههای نامدار و رشتههایی چون پزشکی، مهندسی و آیتی در سالهای اخیر همزمان با اعلام اسامی پذیرفته شدگان آزمون سراسری برای همگان آشکار شده و مطابق یافتههای مرکز پژوهشهای مجلس دهکهای پنجم و ششم ۱۷/۷ و سوم و چهارم ۱۳/۷ درصد جمعیت دانشجویان را تشکیل میدهد و ۶۱ درصد جمعیت دانشجویان ۱۸ تا ۲۴ ساله از چهار دهک پردرآمد هستند و سهم 6 دهک دیگر ۳۹ درصد است. همچنین این مرکز در جمعبندی گزارش خود با بررسی هزینه خانوارها برای آموزش دوره پیشدانشگاهی و متوسطه با بیان اینکه دهکهای نهم و دهم حدود سه برابر دهکهای اول و دوم هزینه میکنند، تصریح کرده، متوسط هزینه آموزشی سالانه خانوارها در دو دهک بالا برای هر فرزند در مقطع دبیرستان (متوسطه دوم و پیشدانشگاهی) بسیار بیشتر از دو دهک پایین است. درصد قابلتوجهی از فرزندان دو دهک بالا به مدارس غیردولتی میروند و شهریه متوسط بیش از ١٠ میلیون تومان پرداخت میکنند. دانشآموزان دو دهک پایین عمدتا به مدارس دولتی (با هزینه آموزشی ناچیز برای خانوار) میروند. میزان هزینهکرد آموزشی بیشتر خانوارهای پردرآمد بر روی فرزندان با ثبتنام در مدارس غیردولتی، همچنین هزینههای جانبی کلاسهای تقویتی و کتابهای کمک آموزشی، میتواند توضیحدهنده موفقیت فرزندان خانوارهای برخوردار در آزمونهای سراسری ورود به دانشگاه باشد، از این رو دسترسی به آموزش عالی و آموزش متوسطه با کیفیت با رفاه اجتماعی خانوار نسبت مستقیم دارد. در پایان این گزارش هم نسبت به پولی شدن دانشگاههای دولتی که به گفته نویسندگان آن دسترسی فرودستان به آموزش عالی را محدودتر خواهد کرد، هشدار داده شده و در عین حال گفته شده است برای برقراری عدالت آموزشی دولت باید از دهکهای با درآمد بالا شهریه دریافت کند و به دانشجویان دهکهای پایین یارانه شهریه بپردازد: «برمبنای آنچه از نابرابری در برخورداری از منابع دولتی در آموزش عالی گفته شد، راهکارهایی در راستای حذف یارانهها در آموزش عالی (پولیسازی دانشگاهها) در مجامع سیاستگذاری مورد بحث و گفتوگو قرار گرفته که مضیقههای مالی دولت نیز البته در این مسئله مزید بر علت شده است، اما به هر روی در عین تأیید ناعدالتی در دسترسی به آموزش عالی و درنتیجه برخورداری نابرابر از یارانه دولتی در میان اقشار پردرآمد و کمدرآمد، ملاحظاتی در راهکارها مدنظر قرار گرفته است. بهطور مشخص، به جهت حساسیت بیشتر خانوارهای کمدرآمد به افزایش قیمت و هزینه، حذف کامل یارانه در دانشگاههای دولتی (پولیسازی دانشگاهها) دسترسی میان دهکهای درآمدی را بیش ازپیش نابرابر میکند.» بی تردید از ابعاد مهم فهم مسئله ناعدالتی در آموزش عالی و برخورداری از یارانههای دولتی که باید مورد توجه قرار گیرد، سرمایهگذاری نابرابری است که از طریق هزینه شهریه مدارس غیردولتی برای آمادهسازی فرزندان برای امتحانات سراسری ورود به دانشگاه توسط خانوارهای پردرآمد انجام میشود. تعدیل این هزینه ازجمله با سازوکارهای مالیاتی یا توزیع سهمیه ثبتنام رایگان در مدارس با کیفیت، میتواند موجب عدالت بیشتر در فرصتهای آموزشی و حتی کارایی نظام آموزش شود.