بازگشت اسرائیل به باتلاق لبنان
سید فؤاد علوی
در تاریخ معاصر خاورمیانه، جنگها و درگیریهای نظامی بین اسرائیل و لبنان بهویژه با گروه حزبالله، تحولات حساس و پیچیدهای را شکل دادهاند. یکی از برجستهترین این درگیریها، جنگ سال ۲۰۰۶ (جنگ سی و سهروزه) بود که در آن اسرائیل نهتنها به اهداف استراتژیکش دست نیافت، بلکه باعث تثبیت حزبالله بهعنوان یک بازیگر کلیدی در سیاستهای منطقه شد. اکنون، پس از گذشت بیش از ۱۵ سال از آن جنگ، تنشها دوباره در حال اوجگرفتن هستند و اسرائیل ممکن است بار دیگر به دنبال درگیری با حزبالله باشد. اما آیا این بازگشت به لبنان تکرار یک اشتباه تاریخی است؟ برای پاسخ به این پرسش، باید نگاهی دقیقتر به گذشته و وضعیت کنونی داشته باشیم.
درسهایی از جنگ ۲۰۰۶
در سال ۲۰۰۶، اسرائیل وارد جنگی با حزبالله شد که در ابتدا به نظر میرسید بهسرعت به نفع اسرائیل تمام خواهد شد. اهداف اولیه ارتش اسرائیل شامل تضعیف نظامی حزبالله، نابودی زیرساختهای این گروه و کاهش نفوذ آن در لبنان بود. بهرغم برتری نظامی اسرائیل ازلحاظ تجهیزات و نیرو، این جنگ به یکی از شکستهای استراتژیک اسرائیل تبدیل شد. حزبالله نهتنها توانست در برابر ارتش اسرائیل مقاومت کند، بلکه حملات موشکی گستردهای علیه اسرائیل انجام داد که موجب وحشت عمومی و اختلال در زندگی عادی مردم اسرائیل شد.
این جنگ نشان داد که برتری نظامی سنتی لزوماً به پیروزی در میدان نبرد بهویژه در برابر گروههایی که بهخوبی با شرایط محلی آشنا هستند و از حمایت گسترده مردمی برخوردارند، منجر نمیشود. حزبالله با استفاده از تاکتیکهای چریکی و شبکه پیچیدهای از تونلها و پناهگاهها، توانست از دید تجهیزات و تواناییهای رصدی ارتش اسرائیل دور بماند و حملات مؤثری را اجرا کند. این جنگ درنهایت بدون هیچ پیروزی آشکاری برای اسرائیل پایان و حزبالله بهعنوان یک نیروی غیرقابلانکار در لبنان باقی ماند.
حزبالله پس از جنگ ۲۰۰۶ نهتنها ضعیف نشد، بلکه با حمایتهای ایران و سوریه بهطور قابلتوجهی قدرت گرفت. این گروه اکنون نهتنها بهعنوان یک نیروی نظامی، بلکه بهعنوان یسک بازیگر مهم سیاسی در لبنان فعالیت میکند. حزبالله توانسته است از خلأ قدرت در لبنان استفاده و خود را بهعنوان مدافع مردم لبنان در برابر تجاوزات خارجی معرفی کند. این موقعیت به حزبالله اجازه داده تا نفوذ خود را در میان گروههای شیعه و حتی برخی از سنیها و مسیحیان افزایش دهد.
چالشهای اسرائیل در درگیریهای جدید
برای اسرائیل، ورود مجدد به لبنان و مقابله با حزبالله پس از ترور سید حسن نصرالله و حملات پیدرپی هوایی و موشکی به مواضع حزبالله، بهویژه با استفاده از فناوریهای جدید نظارت و حملات دقیق، به معنای ورود به یک درگیری پیچیده و پرهزینه خواهد بود. اگرچه اسرائیل تلاش کرده است که با این ترور و حملات پیجری، حزبالله را تضعیف کند، اما این گروه توانسته است زیرساختهای نظامی خود را نسبت به سال 2006 بهطور چشمگیری بهبود دهد و همچنان بهعنوان یک نیروی چریکی مؤثر عمل کند.
از سوی دیگر، چالشهای داخلی اسرائیل و واکنشهای احتمالی از سوی جامعه بینالمللی نیز بر پیچیدگی این درگیری افزوده است. هرگونه جنگ طولانیمدت با حزبالله، بهویژه پس از تحولات پس از 7 اکتبر، نهتنها میتواند تلفات انسانی و مالی سنگینی برای اسرائیل داشته باشد، بلکه با توجه به قدرت سازماندهی و تجربه بالای حزبالله، بهاحتمالزیاد به یک جنگ فرسایشی بدل خواهد شد که بر ثبات سیاسی و اقتصادی اسرائیل نیز تأثیر منفی میگذارد.
در سالهای اخیر، اسرائیل اگرچه ثابت کرده توانایی واردکردن ضربات سنگین نظامی به مواضع حزبالله را دارد، اما تجربه نشان داده است که شکست سریع یک نیروی چریکی مانند حزبالله بهسادگی امکانپذیر نیست. این مسئله بهویژه پس از ترور سید حسن نصرالله ممکن است باعث افزایش فعالیتهای انتقامجویانه و تشدید مقاومت در برابر اسرائیل شود و درنتیجه، درگیریهای جدید بهاحتمالزیاد به یک مناقشه طولانی و فرسایشی تبدیل خواهد شد.
راهحلهای جایگزین: دیپلماسی یا جنگ؟
با ترور سید حسن نصرالله و حملات مداوم اسرائیل به مواضع حزبالله، تنشها در منطقه به بالاترین سطح خود رسیده و خطر وقوع یک جنگ گسترده بیشازپیش جدی شده است. در این شرایط هرگونه انتخاب بین دیپلماسی یا جنگ باید با درک عمیقی از جایگاه و قدرت حزبالله در منطقه انجام شود. حزبالله از زمان تأسیس خود، نهتنها بهعنوان یک نیروی نظامی بلکه بهعنوان یک بازیگر سیاسی و اجتماعی قدرتمند در لبنان و جهان عرب شناختهشده است و نقش این گروه بهعنوان مدافع لبنان در برابر تجاوزات بازیگران خارجی، بهویژه اسرائیل، باعث شده تا محبوبیت و نفوذ زیادی در میان مردم لبنان و حتی فراتر از آن در جهان عرب کسب کند.
حزبالله با حمایت ایران و همکاری استراتژیک با سوریه، توانسته است موقعیت نظامی و سیاسی خود را به شکل قابلتوجهی تقویت کند. درحالیکه بسیاری از قدرتهای جهانی به دنبال تحریمها و محدودکردن دسترسی این گروه به منابع مالی و تسلیحاتی هستند، حزبالله ثابت کرده که قادر است باوجوداین فشارها، به بازسازی و تقویت تواناییهای خود ادامه دهد. ازاینرو، استراتژی دیپلماتیک که به دنبال تضعیف حزبالله است، اگر از سوی کشورهای غربی و متحدان آنها مانند اسرائیل هدایت شود، بهاحتمالزیاد ناکام خواهد ماند. حزبالله نهتنها از حمایت گسترده در داخل لبنان برخوردار است، بلکه بهعنوان بخشی از محور مقاومت، از پشتیبانی ایدئولوژیک و عملیاتی ایران و سایر بازیگران منطقهای بهره میبرد.
از طرف دیگر، هرگونه رویارویی نظامی مستقیم با حزبالله، برای اسرائیل و متحدانش به معنای ورود به یک باتلاق فرسایشی خواهد بود. حزبالله در جنگ ۲۰۰۶ نشان داد که قادر است ارتش اسرائیل را متوقف کند و خسارات سنگینی به آن وارد نماید. امروزه با تقویت تسلیحات و فناوریهای پیشرفتهتر، این گروه آمادهتر از همیشه برای دفاع از لبنان و پاسخ به هرگونه تجاوز خارجی است. سامانههای موشکی دقیق و تاکتیکهای چریکی پیچیده حزبالله به این گروه اجازه داده تا تهدیدی جدی برای اسرائیل و پایگاههای نظامی آن باشد. هرگونه عملیات نظامی از سوی اسرائیل نهتنها با مقاومت شدید حزبالله روبهرو خواهد شد، بلکه با افزایش روحیه مقاومت میشود.
درنتیجه، به نظر میرسد اسرائیل در مواجهه با حزبالله، ترکیبی از اقدامات نظامی و دیپلماتیک را به کار خواهد گرفت. از یکسو، تشدید حملات هوایی و عملیات هدفمند علیه رهبران و زیرساختهای حزبالله و از سوی دیگر، تلاشهای دیپلماتیک برای محدودکردن حمایتهای منطقهای و بینالمللی این گروه ادامه خواهد یافت. در مقابل، حزبالله احتمالاً با تقویت استراتژیهای دفاعی و چریکی خود به این اقدامات پاسخ خواهد داد و همزمان روابط خود با متحدان منطقهای را مستحکمتر میکند. این واکنشها میتواند به افزایش تنشها در منطقه منجر شود، اما حزبالله سعی خواهد کرد تعادل بین دفاع از خود و حفظ ثبات داخلی لبنان را حفظ کند.
در تاریخ معاصر خاورمیانه، جنگها و درگیریهای نظامی بین اسرائیل و لبنان بهویژه با گروه حزبالله، تحولات حساس و پیچیدهای را شکل دادهاند. یکی از برجستهترین این درگیریها، جنگ سال ۲۰۰۶ (جنگ سی و سهروزه) بود که در آن اسرائیل نهتنها به اهداف استراتژیکش دست نیافت، بلکه باعث تثبیت حزبالله بهعنوان یک بازیگر کلیدی در سیاستهای منطقه شد. اکنون، پس از گذشت بیش از ۱۵ سال از آن جنگ، تنشها دوباره در حال اوجگرفتن هستند و اسرائیل ممکن است بار دیگر به دنبال درگیری با حزبالله باشد. اما آیا این بازگشت به لبنان تکرار یک اشتباه تاریخی است؟ برای پاسخ به این پرسش، باید نگاهی دقیقتر به گذشته و وضعیت کنونی داشته باشیم.
درسهایی از جنگ ۲۰۰۶
در سال ۲۰۰۶، اسرائیل وارد جنگی با حزبالله شد که در ابتدا به نظر میرسید بهسرعت به نفع اسرائیل تمام خواهد شد. اهداف اولیه ارتش اسرائیل شامل تضعیف نظامی حزبالله، نابودی زیرساختهای این گروه و کاهش نفوذ آن در لبنان بود. بهرغم برتری نظامی اسرائیل ازلحاظ تجهیزات و نیرو، این جنگ به یکی از شکستهای استراتژیک اسرائیل تبدیل شد. حزبالله نهتنها توانست در برابر ارتش اسرائیل مقاومت کند، بلکه حملات موشکی گستردهای علیه اسرائیل انجام داد که موجب وحشت عمومی و اختلال در زندگی عادی مردم اسرائیل شد.
این جنگ نشان داد که برتری نظامی سنتی لزوماً به پیروزی در میدان نبرد بهویژه در برابر گروههایی که بهخوبی با شرایط محلی آشنا هستند و از حمایت گسترده مردمی برخوردارند، منجر نمیشود. حزبالله با استفاده از تاکتیکهای چریکی و شبکه پیچیدهای از تونلها و پناهگاهها، توانست از دید تجهیزات و تواناییهای رصدی ارتش اسرائیل دور بماند و حملات مؤثری را اجرا کند. این جنگ درنهایت بدون هیچ پیروزی آشکاری برای اسرائیل پایان و حزبالله بهعنوان یک نیروی غیرقابلانکار در لبنان باقی ماند.
حزبالله پس از جنگ ۲۰۰۶ نهتنها ضعیف نشد، بلکه با حمایتهای ایران و سوریه بهطور قابلتوجهی قدرت گرفت. این گروه اکنون نهتنها بهعنوان یک نیروی نظامی، بلکه بهعنوان یسک بازیگر مهم سیاسی در لبنان فعالیت میکند. حزبالله توانسته است از خلأ قدرت در لبنان استفاده و خود را بهعنوان مدافع مردم لبنان در برابر تجاوزات خارجی معرفی کند. این موقعیت به حزبالله اجازه داده تا نفوذ خود را در میان گروههای شیعه و حتی برخی از سنیها و مسیحیان افزایش دهد.
چالشهای اسرائیل در درگیریهای جدید
برای اسرائیل، ورود مجدد به لبنان و مقابله با حزبالله پس از ترور سید حسن نصرالله و حملات پیدرپی هوایی و موشکی به مواضع حزبالله، بهویژه با استفاده از فناوریهای جدید نظارت و حملات دقیق، به معنای ورود به یک درگیری پیچیده و پرهزینه خواهد بود. اگرچه اسرائیل تلاش کرده است که با این ترور و حملات پیجری، حزبالله را تضعیف کند، اما این گروه توانسته است زیرساختهای نظامی خود را نسبت به سال 2006 بهطور چشمگیری بهبود دهد و همچنان بهعنوان یک نیروی چریکی مؤثر عمل کند.
از سوی دیگر، چالشهای داخلی اسرائیل و واکنشهای احتمالی از سوی جامعه بینالمللی نیز بر پیچیدگی این درگیری افزوده است. هرگونه جنگ طولانیمدت با حزبالله، بهویژه پس از تحولات پس از 7 اکتبر، نهتنها میتواند تلفات انسانی و مالی سنگینی برای اسرائیل داشته باشد، بلکه با توجه به قدرت سازماندهی و تجربه بالای حزبالله، بهاحتمالزیاد به یک جنگ فرسایشی بدل خواهد شد که بر ثبات سیاسی و اقتصادی اسرائیل نیز تأثیر منفی میگذارد.
در سالهای اخیر، اسرائیل اگرچه ثابت کرده توانایی واردکردن ضربات سنگین نظامی به مواضع حزبالله را دارد، اما تجربه نشان داده است که شکست سریع یک نیروی چریکی مانند حزبالله بهسادگی امکانپذیر نیست. این مسئله بهویژه پس از ترور سید حسن نصرالله ممکن است باعث افزایش فعالیتهای انتقامجویانه و تشدید مقاومت در برابر اسرائیل شود و درنتیجه، درگیریهای جدید بهاحتمالزیاد به یک مناقشه طولانی و فرسایشی تبدیل خواهد شد.
راهحلهای جایگزین: دیپلماسی یا جنگ؟
با ترور سید حسن نصرالله و حملات مداوم اسرائیل به مواضع حزبالله، تنشها در منطقه به بالاترین سطح خود رسیده و خطر وقوع یک جنگ گسترده بیشازپیش جدی شده است. در این شرایط هرگونه انتخاب بین دیپلماسی یا جنگ باید با درک عمیقی از جایگاه و قدرت حزبالله در منطقه انجام شود. حزبالله از زمان تأسیس خود، نهتنها بهعنوان یک نیروی نظامی بلکه بهعنوان یک بازیگر سیاسی و اجتماعی قدرتمند در لبنان و جهان عرب شناختهشده است و نقش این گروه بهعنوان مدافع لبنان در برابر تجاوزات بازیگران خارجی، بهویژه اسرائیل، باعث شده تا محبوبیت و نفوذ زیادی در میان مردم لبنان و حتی فراتر از آن در جهان عرب کسب کند.
حزبالله با حمایت ایران و همکاری استراتژیک با سوریه، توانسته است موقعیت نظامی و سیاسی خود را به شکل قابلتوجهی تقویت کند. درحالیکه بسیاری از قدرتهای جهانی به دنبال تحریمها و محدودکردن دسترسی این گروه به منابع مالی و تسلیحاتی هستند، حزبالله ثابت کرده که قادر است باوجوداین فشارها، به بازسازی و تقویت تواناییهای خود ادامه دهد. ازاینرو، استراتژی دیپلماتیک که به دنبال تضعیف حزبالله است، اگر از سوی کشورهای غربی و متحدان آنها مانند اسرائیل هدایت شود، بهاحتمالزیاد ناکام خواهد ماند. حزبالله نهتنها از حمایت گسترده در داخل لبنان برخوردار است، بلکه بهعنوان بخشی از محور مقاومت، از پشتیبانی ایدئولوژیک و عملیاتی ایران و سایر بازیگران منطقهای بهره میبرد.
از طرف دیگر، هرگونه رویارویی نظامی مستقیم با حزبالله، برای اسرائیل و متحدانش به معنای ورود به یک باتلاق فرسایشی خواهد بود. حزبالله در جنگ ۲۰۰۶ نشان داد که قادر است ارتش اسرائیل را متوقف کند و خسارات سنگینی به آن وارد نماید. امروزه با تقویت تسلیحات و فناوریهای پیشرفتهتر، این گروه آمادهتر از همیشه برای دفاع از لبنان و پاسخ به هرگونه تجاوز خارجی است. سامانههای موشکی دقیق و تاکتیکهای چریکی پیچیده حزبالله به این گروه اجازه داده تا تهدیدی جدی برای اسرائیل و پایگاههای نظامی آن باشد. هرگونه عملیات نظامی از سوی اسرائیل نهتنها با مقاومت شدید حزبالله روبهرو خواهد شد، بلکه با افزایش روحیه مقاومت میشود.
درنتیجه، به نظر میرسد اسرائیل در مواجهه با حزبالله، ترکیبی از اقدامات نظامی و دیپلماتیک را به کار خواهد گرفت. از یکسو، تشدید حملات هوایی و عملیات هدفمند علیه رهبران و زیرساختهای حزبالله و از سوی دیگر، تلاشهای دیپلماتیک برای محدودکردن حمایتهای منطقهای و بینالمللی این گروه ادامه خواهد یافت. در مقابل، حزبالله احتمالاً با تقویت استراتژیهای دفاعی و چریکی خود به این اقدامات پاسخ خواهد داد و همزمان روابط خود با متحدان منطقهای را مستحکمتر میکند. این واکنشها میتواند به افزایش تنشها در منطقه منجر شود، اما حزبالله سعی خواهد کرد تعادل بین دفاع از خود و حفظ ثبات داخلی لبنان را حفظ کند.
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه