مقاومت از جنس گفتمان و عقیده است و هیچگاه سقوط نمی‌کند

این آخرِ شام نیست!

جواد شاملو
 آنچه از ده روز پیش آغاز شده بود و به سرعت اوضاع و احوال سرزمین شام را دگرگون می‌کرد در نهایت به ثمر رسید و به حکومت خاندان اسد در سوریه پایان بخشید. پایانی که تا شب قبل از سقوط بسیاری آن را اینقدر زود و آسان تصور نمی‌کردند. این در حقیقت روندی بود که از سال 2011 آغاز شده بود؛ اما با  نقش‌آفرینی جمهوری اسلامی ایران و برخی دیگر از کشورهای ذی‌نفع همچون روسیه، متوقف شده بود. سوریه یکی از قطعه‌های دومینوی بهار عربی بود که قرار بود بعد از مصر، تونس، لیبی و یمن به منطقه‌ای برای منازعه دائمی در منطقه غرب آسیا تبدیل شود و حرکت منطقه به سوی خاورمیانه جدید را تسریع کند. 
برای قضاوت در مورد چرایی و چگونگی سقوط اسد هنوز زود است. مجهولات فراوان است؛ در ذهن بشار چه گذشت که اینقدر زود قید حکومت را زد؟ میان اردوغان و او چه در میان بود و هنگامی که منطقه تمرکز خود را بر جنوب لبنان گذاشته بود، در پشت پرده چه داشت رخ می‌داد؟ همچون گذشته، آینده نیز نقاب بر چهره دارد. به هر رو ناظر بر اتفاقات سوریه چند جمله‌ای قابل عرض است. 
یکم. به طور مشخص از دست جمهوری اسلامی ایران چندان کاری بر نمی‌آمد. آنجا که ممکن بود ایران وارد شد و ورق را برگرداند و نسخه داعش را در هم پیچید. در این روزها اما توش و توان کشور درگیر جنگ در غزه و لبنان با رژیم اشغالگر بود. مذمت مسئولان لشکری و کشوری در این اوضاع هیچ منطقی ندارد. هرچند که قدرت‌نمایی‌های منطقه‌ای مکرر جمهوری اسلامی در سال‌های گذشته، طبیعی است توقع ما را بالا ببرد اما باید دانست ایران یکی از بازیگرهای اصلی غرب آسیاست، نه یکتا تعیین‌کننده و قدرت مطلق منطقه. قدرت منطقه‌ای ایران وابسته به بشار اسد نبود؛ قدرت ایران در گفتمان مقاومت است که اساسا یک مقاومت دولتی نیست. محور مقاومت هم اساسا  متشکل از دولت‌ها نبوده و نیست؛ اما این هم قابل انکار نیست که همسویی دولت سوریه با ایران و وفاداری شخص بشار اسد به تهران، برای ما فرصتی مغتنم و پردست‌آورد بود. این وفاداری دوسویه بود، سفر دکتر علی لاریجانی برای دومین بار به دمشق برای دیدار با اسد و همچنین هشدارهای چند ماه پیش رهبر انقلاب به او، گواه تلاش ایران برای پایداری حکومت دمشق است و وفاداری همدلانه جمهوری اسلامی با متحد دیرینه خود را اثبات می‌کند. «غربی‌ها و دنباله‌های آن‌ها در منطقه قصد داشتند با جنگی که علیه سوریه به راه انداختند، نظام سیاسی این کشور را ساقط و سوریه را از معادلات منطقه حذف کنند اما موفق نشدند و اینک نیز قصد دارند با شیوه‌های دیگر و از جمله وعده‌هایی که هیچ گاه به آن‌ها عمل نخواهند کرد، سوریه را از معادلات منطقه خارج کنند». اینجاست که می‌گوییم ذهنیت و روحیه شخص آقای اسد در کناره‌گیری‌اش از قدرت احتمالا اهمیت زیادی داشته است. 
دوم. چقدر زشت است اینکه مدام بگوییم خون شهیدان مدافع حرم هدر شد! تا قبل از ظهور خورشید ولایت عظمی روزی از آن ماست و روزی از آن باطل. پیامبر اکرم و امیر مؤمنان و خالص‌ترین مسلمانان بیست و سه سال از جان و مال خود زدند تا حکومت اسلام را برقرار ساختند. ظرف چند ساعت در سقیفه میراث پیامبر به تاراج رفت و ظرف چند ماه، ریحانه رسول‌الله شبانه و با حضور 6 نفر تشییع شد و در جای نامعلومی دفن شد؛ چون او را با جنین در بطنش کشته بودند. پس بگوییم همه آن زحمت‌ها به هدر رفت؟ بله، به آن خون‌ها و هزینه‌ها ظلم بزرگی شد، اما چگونه می‌توانیم بگوییم خون حمزه و جعفر به کل هدر شد؟ چند ماه بعد از حکومت امیرالمؤمنین علیه‌السلام، همان صوت جاودانه عدالت بشری، معاویه حاکم مسلمین شد معاویه؛ صدای جاودان زر و زور و تزویر. آیا باید گفت خون مالک و عمار به کل هدر شد؟ یک دقیقه برپایی حکومت رسول الله و مولای متقیان می‌ارزید به همه آن خون‌ها. مدافعان حرم رفتند تا به حرم نوامیس امیر مؤمنان و اباعبدالله الحسین علیهم السلام جسارت نشود و نشد. نمی‌دانیم برخورد این تروریست‌ها و معارضه که امروز فاتحان دمشق‌اند با اعتاب شریفه این شهر چگونه خواهد بود؛ اما اگر مدافعان حرم نبودند این اماکن نورانی پیش از این‌ها تخریب می‌شد. مدافعان حرم در بهترین زمان، بهترین کار را کردند و خون‌شان هدر نشد؛ بلکه تا ابد برای جبهه حق گره‌گشایی خواهد کرد. اتفاقا آن خون‌ها باید مایه دلگرمی ما باشد نه مایه غصه‌مان. باید بدانیم همان خون‌ها مقاومت را بیمه خواهد کرد. پاسدار خون شهیدان، الله است. 
سوم. ما نمی‌دانیم خیر چیست و حکمت الهی پشت حوادث جهان از چه قرار است. آن روز که خرمشهر عرصه جنایت بعثی‌ها بود کسی فکرش را نمی‌کرد آن شب‌ها و روزهای سخت می‌گذرد و اما تلاش ایران برای تقویت استعداد دفاعی و نظامی متوقف نمی‌شود و آنقدر ادامه می‌یابد تا از آن کشور تحت هجوم و اشغال، یک قدرت منطقه‌ای بسازد. کسی گمان نمی‌کرد آن روزها که داعش پشت دروازه‌های دمشق و بغداد بود در حقیقت در حال تعمیق نفوذ منطقه‌ای ایران باشد. کسی گمان نمی‌کرد آن روزها که جنوب لبنان و بخش‌هایی از بیروت زیر چکمه‌های صهاینه بود، قدرتی به نام حزب‌الله در حال رشد و نمو باشد که روزی از شمال رژیم اشغالگر را تحت فشار قرار دهد و حتی با از دست دادن همه ارکانش کماکان از خاک لبنان تمام و کمال محافظت کند. کسی گمان نمی‌کرد آن روزها که یمن تحت تجاوز سعودی‌ها بود، در حقیقت یکی از محکم‌ترین حلقه‌های محور مقاومت در حال شکل‌گیری باشد و حوثی‌ها به یکی از تهدیدها برای آمریکا و اسرائیل تبدیل شوند و دریا را برای آن‌ها جهنم سازند.
چهارم. همزمان با آغاز جنگ اوکراین رهبر انقلاب سخن از آغاز دوره‌ای نوین گفتند و گوشزد کردند که انتقال به این دوران جدید بی‌هزینه نخواهد بود. هرچه جلوتر برویم، اسرائیل، ناتو، آمریکا و قدرت‌های اروپا تلاش خود را برای حفظ نظم سابق حفظ می‌کنند. «این جنگ اوکراین را به نظر من باید یک مقداری با یک دید عمیق‌تری نگاه کرد؛ این جنگ صرفاً یک حمله‌ی نظامی به یک کشور نیست. ریشه‌های این ‌حرکتی که امروز انسان دارد در اروپا مشاهده می‌کند، ریشه‌های عمیقی است و آینده‌های پیچیده و دشواری را انسان حدس می‌زند که وجود داشته باشد». این آینده پیچیده و دشوار از همان 1401 با آن فتنه ترکیبی عجیب و غریب آغاز شد و در عرصه‌های گوناگون داخلی و بین‌المللی ادامه دارد. اتفاقات این روزهای منطقه را نیز با همین عینک دید؛ وضعیتی پیچیده و دشوار برای حفاظت از نظمی کهنه. دشمن، بدون هزینه از میدان به در نمی‌رود! 
پنجم. مواظب باشیم جهان‌مان منحصر در اخبار نشود. اخبار و تحلیل‌ها به جای خود؛ اما ما در عرصه فردی هم باید خود را برای آینده‌ای پرماجرا آماده کنیم و سعی کنیم سرزمین وجودمان را هرچه بیشتر برای آن آینده مستعدتر سازیم. توسل و توکل را افزایش دهیم و نبرد عقل و جهل درون نفس‌مان را به موازات نبردهای بیرونی تعمیق و تشدید کنیم. حال که اوضاع جهان به هم ریخته، اوضاع جان را سامان بخشیم. 
این آخرِ شام نیست!